❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را😓 " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰ
💔
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگی ات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
خوشبخت آن دلی که گناهِ نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است!
" أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
Γ☁️ مولاۍمـن❤️🖐🏿 اۍناگھانترازهمهیاتفـٰاقها پایانِخوبِقصهیتلـخِفراقھا جلوھڪن
ظهورکننگارمنبیاکهازسرشعف..
فداےقامتتکنمدوچشماشکباررا🌧
تماملحظہهاےمنفداےیکنگاہتو..
بیاوپاککنزدلحدیثانتظاررا💔(:
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🌿🕊›
آسماننِشینِمہربانمن🌱
جزدیدارتومداوانشودزخمدلم:)💔
چہشود…🚶🏻♂
گرنظر؎برمنِبیچارهڪنۍ!؟...🌻
☁️⃟🕊️¦⇢ #شهید_علاء_حسن_نجمه
☁️⃟🕊️¦⇢ #برادرم_علاء
☁️⃟🕊️¦⇢ #ســلام_الي_علاءالغالے
☁️⃟🕊️¦⇢ #رفیقانہ
☁️⃟🕊️¦⇢ #ساخټ_خودمونہ
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
دݪٺنـگتـۅامـ
اےتـوهمـاݩۍ
ڪھنـدارمـ💔✨!
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 درد ما را گوشهی چشم تو درمان میکند قلب سلمان را نگاه تو مسلمان میکند #صلےاللهعلیڪیااباعبد
💔
ســــلامی بی جواب از جانبـــــ خوبـان نمی مانــــد
به سمتــــ ڪربلا هر صبـح میگویـــم ســــلام آقا
#ازدورسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
ظهورکننگارمنبیاکهازسرشعف.. فداےقامتتکنمدوچشماشکباررا🌧 تماملحظہهاےمنفداےیکنگاہتو..
در بند بودن همیشه بد نیست..
گاهے زندان همان آزادے است و
معجزه عشق است که تو را تا آسمان
نیز خواهد برد🕊✨
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
|#اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
•••❀•••
چون گلے پرپرشدند🥀
ازباغ امیدمادرچیده شدند🔥
گل هاے امیدزندگے پروانہ شدند💔
اززمین تااسمان پروازکردند🕊
گل هاے باغ امیدراروانہ اسمان هاڪردند🌤
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#برادرم_علاء
#ســلام_الي_علاءالغالے
#ادیت
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
ناشناس؛ حرفی هست بفرمایید...✨ https://harfeto.timefriend.net/16411020894938
عزیزاان لطفااا سواال شخصی نپرسید🌱جوااب نمیدیم🙏
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود 💗 قسمت18 ـــ چه اسم قشنگی مهیا بی رمق لبخندی زد ـــ نگا مهیا جان برای اتف
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود💗
قسمت19
ـــ شما میدونید چطور برادرتون چاقو خوردن؟
ــ نخیر بیمارستان با ما تماس گرفت ولی ایشون همراشون بود
و با دست اشاره ای به مهیا کرد
مهیا از جاش بلند شد
ـــ س سلام
ـــ سلام .شما همراه آقای مهدوی بودید
ــ بله
ـــ اسم و فامیلتون
ـــ مهیا رضایی
ـــ خب تعریف کنید چی شد ؟؟؟
و به سرباز اشاره کرد که گفته های مهیا را یاداشت کنه
مهیا تمام جزئیات و برای مامور توضیح داد حالش اصلا خوب نبود وسط صحبت ها گریه اش گرفته بود
ـــ شما گفتید که رفتید تو پایگاه
ـــ بله
ـــ چرا رفتید میتونستید بمونید و کمکشون کنید
مامور چیزی رو گفت که مهیا به خاطر این مسئله عذاب وجدان گرفته بود
ـــ خودش گفت .منم اول نخواستم برم ولی خودش گفت که برم
ـــ خب خانم رضایی طبق قانون شما باید همراه ما به مرکز بیاید و تا اینکه آقای مهدوی بهوش بیان و صحبت های شمارا تایید کنه
شوک بزرگی برای مهیا بود یعنی قرار بود بازداشت بشه
نمی تونست سر پا بایسته
سر جاش نشست
ـــ یعنی چی جناب .همه چیو براتون توضیح داد برا چی می خوای ببریش...
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود💗 قسمت19 ـــ شما میدونید چطور برادرتون چاقو خوردن؟ ــ نخیر بیمارستان با م
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود💗
قسمت20
محمد آقا، پدر مریم به سمت دخترش اومد
شهین خانم با دیدن همسرش اونو مخاطب قرار داد
ــــ محمد آقا بیا یه چیزی بگو می خوان این دخترو ببرن با خودشون یه کاری بکن
محمد آقا نزدیک شد
ـــ سلام خسته نباشید من پدر شهاب هستم
ما از این خانم شکایتی نداریم
ـــ ولی ..
مریم کنار مهیا ایستاد
ـــ هر چی ما راضی نیستیم
ــــ هر جور راحتید ما فردا هم مزاحم میشیم ان شاء الله که بهتر بشن
ـــ خیلی ممنون
مهیا خجالت زده سرش و پایین انداخت انتظار برخورد دیگه ای از این خانواده داشت ولی الان تمام. معادلاتش بهم خورده بود
ـــ مهیا مادر
مهیا با شنیدن اسمش سرش رو بلند کرد مادرش همراه پدرش به سمتش می اومدن پدرش روی ویلچر نشسته بود دلش گرفت بازم باعث خرابی حال پدرش شده بود چون هر وقت پدرش ناراحت یا استرس بهش وارد می شد دیگه توانایی وایستادن روی پاهایش رو نداشت و باید از ویلچر استفاده می کرد
مهیا با فرود اومدن تو آغوش آشنایی که خیلی وقته احساسش نکرده بود به خودش اومد
آرامشی که تو آغوش مادرش احساس کرد اونو ترقیب کرد که خودش ر ا بیشتر تو آغوش مادرش غرق کنه
ـــ آقای رضایی شما اینجا چیکار می کنید
همه با شنیدن صدای محمد آقا سرشون و به طرف احمد آقا چرخوندن
ــــ سالم آقای مهدوی خوب هستید من پدر مهیام .نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم دخترتون تماس گرفت...
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود💗 قسمت20 محمد آقا، پدر مریم به سمت دخترش اومد شهین خانم با دیدن همسرش اونو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود💗
قسمت21
گرفت و یکمی از قضیه رو تعریف کرد من مدیون شما و پسرتون هستم
ـــ نه بابا این چه حرفیه شهاب وظیفه ی خودشو انجام داد ماشاء الله مهیا خانم چقدر بزرگ شدن
مهیا با تعجب این صحنه را تماشا می کرد
شهین خانم روبه دخترش گفت
ـــ مریم میدونستی مهیا دختر آقای رضاییه ؟؟
ـــ منم نمی دونستم ولی اون روز که حال آقای رضایی بد شده بود منو شهاب رسوندیمش بیمارستان
اونجا فهمیدم
مهلا خانم با تعجب پرسید
ــــ شما رسوندینش
ـــ اره مهیا پیش ما تو هیئت بود اونجا خیلی گریه کرد و نگران حال آقای رضایی بود حتی از هوش
رفت بعد اینکه حالش بهتر شد منو شهاب اوردیمش مهیا زیر لب غرید
ـــ گندت بزنن باید همه چیو تعریف می کردی
اما مهلا خانم و احمد آقا با ذوقی که سعی تو پنهون کردنش داشتن به مهیا نگاه می کردند
مهیا روی تختش دراز کشیده بود یک ساعتی بود که به خونه برگشته بودن تو طول راه هیچ حرفی
بین خودش و مادر پدرش زده نشد
با صدای در به خودش آمد
ـــ بیا تو
احمد آقا در را آروپ باز کرد و سرش و داخل اورد
ـــ بیدارت کردم بابا
مهیا لبخند زوری زد
ــ بیدار بودم
مهیا سر جاش نشست احمد آقا کنارش جا گرفت دستان دخترکش را میان دست های خود گرفت...
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود💗 قسمت21 گرفت و یکمی از قضیه رو تعریف کرد من مدیون شما و پسرتون هستم ـــ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود 💗
پارت22
ـ بهتری بابا
ــ الان بهترم
ــــ خداروشڪر خدا خیلی دوست داشت ڪه پسر آقای مهدوی رو سر راهت گذاشت خدا خیرش بده
پسر رعناییه
ــــ اهوم
ـــ تازه با آقای مهدوی تلفنی صحبت کردم مثل اینکه آقا پسرشون بهوش اومده فردا منو مادرت می
خواستیم بریم عیادتش تو میای
مهیا سرش و پایین انداخت
ــــ نمیدونم فڪ نڪنم
احمد آقا از جاش بلند شد بوسه ای روی موهای دخترش کاشت
ـــ شبت بخیر دخترم
ـــ شب تو هم بخیر
قبل از اینکه احمد آقا در اتاق و ببندد مهیا صدایش کرد
ـــ بابا
ـــ جانم
ــ منم میام
احمد آقا لبخندی زد و سرش و تکان داد
ــ باشه دخترم پس بخواب تا فردا سرحال باشی
مهیا سری تکان داد و زیر پتو رفت
آشفته بود نمی دونست فردا قراره چه اتفاقی بیفته
شهاب چطور باهاش رفتار می کنه
ــ مهیا زودتر الان آژانس میرسه
ــ اومدم
شالش را روی سرش گذاشت کیفش را برداشت و به سمت بیرون رفت...
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
تقدیم نگاهتون😇
ببخشید اگہ خیلی دیربه دیر میزارم شرمنده😢🙏
#حلالکنیدانشاءاللهجبرانمیکنم🙂🌷
♥️͜͡🥀
کربـلارفتـههـا
بَـدبَخـتتَرازمَـناگَـرهَسـتبگُوئید!
جـٰامـٰاندِهتَـرازمَـنکجـٰاهَستبگُوئید!
♥️¦⇠#همهدنیامےاربابم
🥀¦⇠#دلتنگڪربلآ
❥•@alahassanenajmeh
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
♥️͜͡🥀 کربـلارفتـههـا بَـدبَخـتتَرازمَـناگَـرهَسـتبگُوئید! جـٰامـٰاندِهتَـرازمَـنکجـٰاهَست
نمیشه هیچ جا ڪربلا
بـرای ایـن قلب مبتـلا'💔
میـام یه اربعیـن تا حرم
به نیت دخترت آقا💛(:
منم میشوم مدافع حرم همچو مادرم
از جان خود میگذرم همچو مادرم
با چادرم ڪه هیچ گر شود تفنگ هم دست میگیرم✋...
#دختر_مشڪے_پوش_حسیـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
اگه بخوایدبهکسیکهکتابخوننیست
یهکتابمعرفیکنید،چهکتابیپیشنهاد
میکنین؟!'
https://harfeto.timefriend.net/16411020894938
پیشنهادتونروبرامونبگیدلطفا🌱}
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
اگه بخوایدبهکسیکهکتابخوننیست یهکتابمعرفیکنید،چهکتابیپیشنهاد میکنین؟!' https://harfeto.timef
📌|نظراتتون برام خیلی مهمه .. منتظرم🌱🙏!
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
در بند بودن همیشه بد نیست.. گاهے زندان همان آزادے است و معجزه عشق است که تو را تا آسمان نیز خواهد بر
#یااباصالح_المهدی_عج♥️
منتظریم
ناقوس آمدنت به صدا در آید...
تا پخش شود
نوای ظهورت درون دلها...
مهدی جان بیا و صدای آمدنت
را به گوش ما برسان...
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیـا هنـۅز زمـان باز ڪردن
آن چشمـان زیبـا فـرا نرسیده است؟ツ
|ترجمہ متن فیلم|#شهید_علاء_حسن_نجمه💔 #برادرم_علاء🌿 #ســلام_الي_علاءالغالے🌷 #رفیقانہ🌦 #ساخټ_خودمونہ 💫 •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•