eitaa logo
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
495 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
وقتےبراےِدنیاےِبقیہ‌ازدنیاٺ‌گذشتے میشےدنیاےِیھ‌دنیاآدم! آره همون‌قضیه‌«عزّتِ بعدِ شھادت» اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی🌱🌻 اطلاعاتمونھ⇩ @alahassanenajmeh_ir نـٰاشنـٰاسمونہ⇩ https://harfeto.timefriend.net/16639225622260
مشاهده در ایتا
دانلود
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانَم میرَوَد💗 پارت75 _ای بابا! این دیگه کیه؟! دوباره رد تماس زد.... مهران از صبح ت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانَم میرَوَد💗 پارت76 مهیا، کارتون و جلوی قفسه گذاشت. _بابا! این کتاب هارو هم بگذارم تو این کارتون؟! احمد آقا، که در حال چیدن کتاب ها بود؛ نگاهی به مهیا انداخت. _آره بابا جان! بی زحمت این ها رو هم بگذار. مهیا، شروع به چیدن کتاب ها در کارتون کرد. مهلا خانم، سینی به دست وارد اتاق شد. _خسته نباشید...دختر و پدر! مهیا با دیدن لیوان شربت، سریع لیوانی برداشت. _آخیش...مرسی مامان! احمد آقا لبخندی زد. _امروزم خستت کردیم دخترم! _نه بابا! ما کوچیک شما هم هستیم. مهلا خانم، نگاهی به کارتون ها انداخت. _این ها رو برا چی جمع می کنید؟! احمد آقا، یکی از کارتون ها رو چسب زد. برای کتابخونه مسجدند من خوندمشون، گفتم ببرمشون اونجا، به حاج اقا موسوی هم گفتم؛ اونم استقبال کرد. همزمان، صدای تلفن مهیا بلند شد. مهیا، سریع از بین کارتون ها رد شد. اما تا به گوشی رسید، قطع شد. نگاهی انداخت. مهران بود.... محکم روی پیشانیش زد. موبایلش، دوباره زنگ خورد. سریع جواب داد. _آخه تو آدمی؟!... احمق بهت میگم بهم زنگ... _مهیا... مهیا با شنیدن صدای مریم؛ کُپ کرد. ــ اِ تویی مریم؟! _پس فکر کردی کیه؟! _هیچکی! یه مزاحم داشتم! ــ آهان... راستی مهیا، شهاب زنگ زد، گفت خودش رو حتما برای فردا میرسونه... فردا مراسم عقده! مهیا دستش و روی قلبش که بی قرار شده بود؛ گذاشت. _جدی؟! مریم با ذوق گفت: _آره گل من! فردا منتظرتم... _باشه گلم! مهیا تلفن و قطع کرد.... روی تخت نشست. لبخند از روی لبش لحظه ای پاک نمی شد. به عکس شهید همت نگاهی انداخت و زمزمه کرد... _یعنی فردا میبینمش؟! مهیا بدو مادر! الآن مراسم شروع میشه! مهیا که استرس داشت، دوباره به لباس هاش نگاهی انداخت. مهلا خانم به اتاق اومد. _بریم دیگه مهیا... _مامان؟! این روسری خوبه یا عوضش کنم ؟! _ای بابا! تا الآن یه عالمه روسری عوض کردی، بریم همین خوبه! مهیا چادرش و سرش کرد. کیف و جعبه کادوی رو برداشت. احمد آقا، با دیدنشون از جاش بلند شد. ــ بریم؟! _آره حاجی! بریم تا دخترت دوباره روسری عوض نکرده!! مهیا، با اعتراض پاش و به زمین کوبید. ــ اِ...مامان! از خونه خارج شدند و مسافت کوتاه بین دو خونه رو طی کردند. احمد آقا دکمه آیفون و فشار داد. در با صدای تیکی باز شد. دستان مهیا، از استرس عرق کرده بودند. هر لحظه منتظر بود، شهاب و ببیند. در ورودی باز شد، اما با چیزی که دید دلش از جا کنده شد. مریم و شهین خانوم با چشمان پر از اشک کنار هم نشسته بودند. سارا هم گوشه ای نشسته بود و با دستمال اشک چشماش و پاک می کرد. مهیا، که دیگر نمی تونست خودش و کنترل کنه. تکیه اش وبه مادرش داد و... 🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁 ﴿❀ۺھیڋعݪاء‌‌حښݩ‌ڹجݥہ➺﴾ •.' ⸤@alahassanenajmeh⸣✿⠕
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
﷽ 💔 خدا کند به نگاهی شویم مقدادش شویم ساکن خوشبخت شیعه آبادش خدا کند که بخواهد ابوذرش باشیم کنار گن
جِئتُکَ مِِن کُلِ مَنافِیَ العُمر از تمامِ تبعیدگاه‌های زندگی به سوی تو آمده‌ام... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللّٰهِ الَّذِي ضَمِنَهُ سلام بر تو ای وعده خدا که آن را ضمانت نمود...✋ 📆 ۱۳ روز مانده تا میلاد امام زمان 🎊
...: خدای ما.. بهشت و جهنم و ترس نیست.. خدای ما اونی هست که میفرماید: تو یه قدم بیا من ۱۰ تا قدم میام..✨ خدای ما همونه که میفرماید:من یجوری میبخشم که انگار نه انگار گناه کردی.. اگه بهشت و جهنمی هست، برای اینکه ما حساب ببریم. @alahassanenajmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنس مرغوب نبودم نخریدی؟ باشد نازنین یار مرا باز ندیدی؟ باشد باز ای یار به دادم نرسیدی؟ باشد هیچ کس در دلش منتظرت نیست ببین تک تک مردم این شهر دلبر دارند خواستی سر بزنی جمعه بیا دیدنشان زنگشان را بزن البته اگر بردارند...💔
ذکر تسبيح امام (عصر ارواحنا فداه) حضرت از روز هيجدهم هر ماه قمری تا آخر ماه این تسبیح را میفرمایند: سُبحان اللهَ عَدَدَ خَلقهِ،سُبحانَ اللهَ رِضىٰ نَفسهِ،سُبحانَ اللهِ مِدادَ كَلماتِهِ،سُبحانَ الله زِنَةِ عَرشِهِ،وَ الحمد لله مِثل ذلك: خداوند را به عدد تمام مخلوقات تسبیح می کنم و او را در حدی که رضای ذات اقدس وی در آن است پاکیزه دانسته، خدای را به تعداد و شماره کلماتش تسبیح و همچنین ذات مقدسش را از هر عیب و نقص دور می دانم و همتای عرش وی، او را تسبیح نموده و او را سزاوار همان قدر هم و ستایش من است که او تسبیح و تقدیس می کنم.
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| امام حسین (علیه السلام)از زبان حضرت مهدوی ارواحنافداه : جدم حسین(علیه السلام) دارای خصلت های پسندیده،بسیار بخشنده،شب زنده دار،برپاگر روش ها، دارنده اخلاق نیکو،دارای سابقه درخشان و... می باشد. 👌
...: ...: ... روزِحساب‌کتاب‌ڪہ‌برسھ.. بعضےازگُناهاټ‌روکہ‌بهت‌نِشوڹ‌‌میدڹ‌، مےبینےبراشوڹ‌‌استغفارنڪردۍ، اصݪاًیادٺ‌نبوده ! امّازیرِهࢪگُناهټ‌یہ‌استغفارنوشتہ‌شده.. اونجاسٺ‌کہ‌‌تازه‌میفهمۍ یکۍبہ‌‌جاټ‌توبه‌ڪرده.... یکےڪہ‌‌حواسش‌بھټ‌بوده..؟ یہ‌پدردݪسوز.. یکےمثلِ‌مهدے"عج" :) @alahassanenajmeh