❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_پنجاهوهفتمـ #يازهرا در اين آيه خداوند متعا
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_پنجاهوهشتمـ
#بازگشت
کمتر از لحظهاي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيدهامـ و تيمـ
پزشڪے مشغول زدن شوڪ برقے به من هستند. دستگاه شوڪ را چند بار به بدن من وصل ڪردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد.🛌 🛌
روح به جسمـ برگشتــه بود، حالتــ خاصے داشتمـ. همــ خوشحال بودمـ ڪه دوباره مهلتــ يافتهامــ و همـ ناراحتــ بودمـ ڪه از آن وادي نور، دوباره به اين دنيای فانے برگشتهام.🥀🍂
پزشڪان بعد از مدتے ڪار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پايانی عمل بود ڪه من سه دقيقه دچار ايستــ قلبے شدمــ. بعد همــ با ايجاد شوڪ، مرا احيا ڪردند.
من در تمام آن لحظات، شاهد ڪارهایشان بودمـ. پس از اتمامـ ڪار،
مرا به اتاق مجاور جهت ريڪاوری انتقال داده و پس از ساعتے، ڪمـ ڪمــ اثر بيهوشے رفتــ و درد و رنجها دوباره به بدنم برگشت🤒🤕
.
حالمــ بہتر شد و توانستمــ چشمـ راستمـ را باز ڪنمــ، اما نمیخواستمـ
حتے برای لحظهای از آن لحظاتــ زيبا دور شوم.
من در اين ساعاتــ، تمام خاطراتے ڪه از آن سفر معنوی داشتمـ را با خودم مرور مےڪردم. چقدر سختــ بود. چه شرايط سختے را طے ڪردمـ. 😇😇
من بهشتــ برزخی را با تمام نعمتهايش ديدمـ. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمے بهشتــ رفتمــ. من مادرمـ حضرتــ زهرا(س) را با ڪمی فاصله مشاهده كردم. 🥀🥀
من مشاهده ڪردمــ ڪه مادر ما چه مقامے در دنيا و آخرت دارد. برايمــ
تحمل دنيا واقعاً سخت بود.😖😣
دقايقے بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل ڪنند.
آنها مےخواستند تختــ چرخدار مرا با آسانسور منتقل ڪنند. همين ڪه از دور آمدند، از مشاهده چهرهی يڪی از آنان واقعاً وحشت
كردم. من او را مانند يڪ گرگ مےديدمــ ڪه به من نزديڪ مےشد!🐺🐺
مرا به بخش منتقل ڪردند. برادر و برخے از دوستانمــ بالای سرم بودند. يڪے دو نفر از آشنايان به ديدنمــ آمده بودند.
يڪباره از ديدن چهره باطنے آنها وحشتــ ڪردمــ. بدنمــ لرزيد. 😓😰
به یڪی از همراهانمــ گفتمــ: بگو فلانے و فلانے برگردند. تحمل هيچڪس را ندارمــ. احساس مےڪردمــ ڪه باطن بيشتر افراد برايم نمايان است. باطن
اعمال و رفتار و... به غذايے ڪه برايمـ مےآوردند نگاه نمےڪردمــ. مےترسيدمـ باطن غذا را ببينم. اما از زور گرسنگے مجبور بودمـ بخورمـ.
دوستــ نداشتمــ هيچڪس را نگاه ڪنمــ. 😕😕
برخے از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشمــ، اما نمےدانستند ڪه وجود آنها مرا بيشتر تنها مےڪرد!
بعداز ظهر تلاش ڪردمـ تا روی خودمـ را به سمت ديوار برگردانمـ. 😑😑
مےخواستمــ هيچڪس را نبينمــ. اما يڪباره رنگ از چهرهام پريد! من صدای تسبيح خدا را از در و ديوار مےشنيدمـ. 😲😲
دو سه نفري ڪه همراه من بودند، به توصيه پزشڪ اصرار مےڪردند ڪه من چشمانم را باز كنم. اما نمےدانستند ڪه من از ديدن چهره اطرافيان ترس دارمـ و برای همين چشمانمـ را باز نمےڪنمـ.😓😓
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
story🌸!"
میݪادڪسعیدیـاسیـداݪجمیݪالمقاۅمة🤍🌸
ڪݩفۍمݪجـأاللّٰہاݩشـاءاللّٰہیـاحبیبقݪۅبݩـا✨
#میݪاد_عزیز💕💫
-نشانھزندهشدنِقلب🤚🏽
•
خداهیبتخودشرادردلشمامـےاندازد..
وشمارامتوجھخودشمـےڪند،
چراغدرقلبشماروشنمـےڪند..:)🌿
..
-آیتاللھحقشناس
.
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@alahassanenajmeh
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
••🌰••
منفڪرمیڪنمهمهےماتافعل
«بخشیدن»
همینیڪ قدمرافاصلهداریم:
-اولبراۍڪسانیدعاڪنید
ڪهبهشمابدۍڪردهاند...
•آیتاللهجاودان 🌱
.
✿بانو؎ِمُحجبِه✿
.
*۱۸ ضرب المثلی که ریشه قرآنی دارند*
🦋 🦋
۱- 🔷 *هر گلی بزنی سر خودت زدی*
🔶 *إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ*
ترجمه 👈 *اگر نیکی کنید ، به خودتان نیکی می کنید*
*سوره مبارکه اسراء آیه 7*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۲- 🔷 *بی گدار به آب نزن*
🔶 *وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ*
ترجمه 👈 *و با دستهایتان خود را به هلاکت نیفکنید*
*سوره مبارکه بقره آیه 195*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۳- 🔷 *آشپز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک*
🔶 *لوکان فیهما آلهة إلاّ اللّٰه لفسدتا*
ترجمه 👈 *اگر بود در میان آسمان و زمین معبودانی دیگر، هر آینه تباه می شدند آن دو ( و نظام هستی بهم میخورد)*
*سوره مبارکه انبیاء آیه 22*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
٤- 🔷 *از تو حرکت از خدا برکت*
🔶 *وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً*
ترجمه 👈 *و هر کس مهاجرت کند در راه خداوند( برای آسایش و گشایشِ اُمورش) ، جایگاه بسیار خواهد یافت*
*سوره مبارکه نساء آیه 100*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۵- 🔷 *اگر علی ساربونه میدونه شترش رو کجا بخوابونه*
🔶 *اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ*
ترجمه 👈 *خداوند بهتر میداند کجا قراردهد رسالتش را*
*سوره مبارکه انعام ایه 124*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۶- 🔷 *مور همان به که نباشد پرش*
🔶 *وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ*
ترجمه 👈 *و اگر بگشاید خداوند روزی را برای بندگانش ، هر آینه ظلم و طغیان کنند در زمین*
*سوره مبارکه شوری آیه 27*
🌟💫🌟💫🌟💫
۷- 🔷 *یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار*
🔶 *فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ*
ترجمه 👈 *پس هر کجا روی گردانید، پس آنجا ذات خداوند است*
*سوره مبارکه بقره ایه 115*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۸- 🔷 *به عمل کار برآید به سخندانی نیست*
🔶 *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ*
ترجمه 👈 *ای کسانی که ایمان آوردید! برای چه می گویید آنچه را انجام نمی دهید؟*
*سوره مبارکه صف آیه 2*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۹- 🔷 *نه چندان بخور کز دهانت بر آید*
*نه چندان که از ضعف جانت بر آید*
🔶 *وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا*
ترجمه 👈 *و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محکم به گردنت بستهدار، و نه بسیار باز و گشادهدار، که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست*
*سوره مبارکه اسرا ایه 29*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱۰- 🔷 *شتر دیدی ندیدی*
🔶 *وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا*
ترجمه 👈 *هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند، بزرگوارانه از آن درگذرند*
*سوره مبارکه فرقان ایه 72*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱۱- 🔷 *گر به دولت برسی مست نگردی مردی*
🔶 *کلا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى*
ترجمه 👈 *حقا كه انسان سركشى مى كند همين كه خود را بى نياز پندارد*
*سوره مبارکه علق آیات 6 و7*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱۲- 🔷 *کبوتر با کبوتر باز با باز*
*کند هم جنس با هم جنس پرواز*
🔶 *الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ*
ترجمه 👈 *زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین صفتند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لا یق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونهاند*
*سوره مبارکه نور آیه26*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱۳- 🔷 *تو مو می بینی و من پیچش مو*
🔶 *إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ*
ترجمه 👈 *همانا من چیزی می بینم که شما نمی بینید*
*سوره مبارکه انفال آیه 48*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱٤- 🔷 *ماه پشت ابر نمی ماند*
🔶 *الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ*
ترجمه 👈 *الان اشکار شد حقیقت*
سوره مبارکه یوسف آیه 51
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱۵- 🔷 *تو را به خیر و ما را به سلامت*
🔶 *لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِینِ*
ترجمه 👈 *برای شما دین شما و برای من دین من*
سوره مبارکه کافرون آیه 6
۱۶- 🔷 *هر آنکس که دندان دهد نان دهد*
🔶 *نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ*
ترجمه 👈 *ما روزی میدهیم شما را و آنها را*
*سوره مبارکه انعام آیه151*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱۷- 🔷 *در نا امیدی بسی امید است*
🔶 *لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه*
ترجمه 👈 *ناامید نشوید از رحمت خداوند*
*سوره مبارکه زمر آیه 39*
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
۱۸- 🔷 *از پس هر گریه آخر خنده ای است*
🔶 *إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا*
*همانا با هر سختی آسانی است*
🤍 السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج🤍
*❤️یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی*
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 ما گداي پسر ارشد حیدر، حسنیم پس امید همهٔ ماست به مولاي کریم میرود دل به همان جا که تعلق دارد
💔
هر گلے بوی خودش را دارد
اما در ڪرَم
مثل آقایم حسن در بین این گلخانه نیست...🍃
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
هربارچیزی گممیڪنیم، مےگویݩدچندصلواټبفرسٺ.👌🏻 اݩشاءاللهپیـدامےشود! مولاێعزیزتر ازجاݩمـاݩ چندصݪ
#روایتدلتنگی💔
تمـامبـودونبـودمبیـاڪہوجـودم،
بـہبـودونبـود"طُ"بستہاسـٺ'!
یـاصاحـبالزمـاݩ:)🕊🦋
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
|#اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
🥀!“•••
⋆.
هرکه شد گمنام تر
زهࢪا خریدارش شود.....
بر در این خانہ از
نامونشان باید گذشت
⋆.
🥀“🕊⇢ #اَلٰهُمَعَجِلْلِوَلْیِکَاَلْفَرَجْ•••
┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
•✍🏼🍃•
حُبالحسین♥️
دردلـےبیـدارميشـودڪه
ازخودوآنچهدوستدارد
در راھخداگذشتهباشد..!
#شهیدسیدمرتضیآوینی🙂✋🏼
❥•@alahassanenajmeh
•••❀•••
خٌبهَمینفَضاۍِمجازے📱
یِڪابزاࢪاست.یِڪاَبزاࢪِ
بِسیاࢪڪاࢪآمدبراۍاینکہ
شٌمابِتَوانیـدپَیامِتـانرا
بهاقصیٰنٌقـاطِدٌنیـابِࢪِسانید،🖇✨
بہگوشِهَمہبِرسـانید..📡
اینامڪاندیروزنَبود،امࢪوزهَست...
یکی از امتیازات این است.💡
_ #بیاناٺِمـقامِمعظمࢪَهبرۍ_٦/٦/۹٦🌿
#فرمانده♥️⃟🔗
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_پنجاهوهشتمـ #بازگشت کمتر از لحظهاي ديدم
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_پنجاهونهمـ
#دڪتر
دڪتر جراحے ڪه مرا عمل ڪرد، انسان مؤمن و محترمے بود. پزشڪی بسيار باتقوا. به گونهای ڪه صبح جمعه، ابتدا دعای ندبه اش را خواند و سپس به سراغ من آمد. وقتے عمل جراحے تمامـ شد و ديدمـ ڪه برخے از انسانها را به صورت باطنے مےبينمـ و برخے صداها را مےشنومـ، ترسيدمـ به دڪتر نگاه ڪنمـ.😣😔
بالای سرمـ ايستاده بود و مےگفتــ: چشمانتــ را باز ڪن. فڪر مےڪرد ڪه چشم من هنوز مشكل دارد. اما من وحشت داشتم.
با اصرارهای ايشان، چشممـ را باز ڪردمـ. خدا را شڪر، ظاهر و
باطن دڪتر، انسان گونه بود. انگشتان دستش را نشان داد و گفتــ: اين
چندتاستــ؟ و سؤالات ديگر.❓❓
جوابش را دادمـ و گفتمــ: چشمان من سالمــ استــ. دستــ شما درد نڪنه، اما اجازه دهيد فعلا چشمانم را ببندمـ.
دڪتر ڪه خيالش راحت شده بود گفت: هر طور صلاح مےدانے.
چند دقيقه بعد، يڪ جوان ڪه در سانحه رانندگے دچار مشڪلات
شديد شده بود را به اتاق من آوردند و در تختــ مجاور بستری ڪردند
تا آماده عمل جراحے شود.🛌 🛌
من با چشمان بسته مشغول ذڪر بودمــ. اما همين كه چشمانم را باز
ڪردمـ، حيوان وحشتناڪے را بر روی تختــ مجاور ديدمــ! بدنش انسان و سرش شبيه حيوانات وحشے بود. من با يڪ نگاه تمام ماجرا را فهميدم.
او شب قبل، همراه با يك دختر جوان ڪه مدتے با هم دوستــ بودند، به يڪ از مناطق تفريحے رفته بود و در مسير برگشتــ، خوابش برده و ماشين چپــ ڪرده بود. 🚙🚙
ً حالش اصلا مساعد نبود، اما باطن اعمالش برايمـ مشخص بود. من تمامـ زندگےاش را در لحظهای ديدمـ.
ساعتے بعد دڪتر او هم بالای سرش آمد. من همين ڪه بار ديگر چشممــ را باز ڪردمـ، ديدمـ يڪ حيوان وحشے ديگر، بالای تختــ اين جوان ايستاده و دستهايش ڪه شبيه چنگال حيوانات بود را روي بدن او مےڪشد!🐗🐺
اين دڪتر را ڪه ديدمـ حالمـ بد شد. او در نتيجه حرامخواری اينگونه باطن پليدی پيدا ڪرده بود. مےخواستمــ از آنجا بيرون بروم اما امڪان نداشت.😫😖
چند دقيقه بعد دڪتر رفتــ و پدر اين جوان، در حال مڪالمه با تلفن بود. به ڪسے ڪه پشت خط بود مےگفتــ: من چيڪار ڪنمـ، دڪتر ميگه غير هزينه بيمارستان، بايد ده ميليون تومان پول نقدی بياوری و به من بدهے تا او را عمل ڪنمــ. من روز تعطيل از ڪجا ده ميليون تومان نقد بيارم؟!😑😑
دڪتر خودمــ بار ديگر به اتاق ما آمد. گفتمــ: خواهش مےڪنمـ من رو مرخص ڪن يا به يڪ اتاق خالے ديگر ببريد. گفت: چشم، پيگيری مےڪنم.✋✋
همان موقع يڪی از دوستان، با برادرمــ تماس گرفتــ و مےخواستــ
برای ملاقات من به بيمارستان بيايد. اما همين ڪه به فڪر او افتادمــ، چنان وحشتے ڪردمــ ڪه گفتنے نيستــ.🤐🤐
به برادرمــ گفتمــ هرطور شده به او بگو نيايد.
من ابتدا فقط با نگاه، متوجه باطن افراد مےشدمــ، اما حالا...😶😶
اين شخصے ڪه مےخواست به بيمارستان بيايد مشڪلات شديد اخلاقے داشت.
او با داشتن سه فرزند، هنوز درگير ڪارهاي خلاف اخلاقے بود و باطنے بسيار آلوده داشت.
اما بدتر از آن، مشاهده ڪردم ڪه فرزندانش ڪه الان خردسال هستند، در آينده منبع فساد و آلودگے شده و از پدرشان باطنے آلودهتر خواهند داشت! 🤢🤢
علت اين مطلبــ هم مشخص بود. ازدواج اين مرد با زنش مشڪل داشت. آنها به هم حرامــ بودند و اين فرزندان، ناپاڪ به دنيا آمده بودند! من حتے علتــ اين موضوع را فهميدمــ.🤐🤐
اين مرد، قبل از ازدواج با همسرش، با خواهر همسرش رابطه نامشروع داشتــ و اين مسئله هنوز ادامه داشتــ و همين باعث اين مشڪل شده بود.
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_پنجاهونهمـ #دڪتر دڪتر جراحے ڪه مرا عمل ڪر
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_شصتمـ
#تنهایی
آن روز در بيمارستان، با دعا و التماس از خدا خواستمــ ڪه اين حالتــ برداشته شود. من نمےتوانستمـ اينگونه ادامه دهم. با اين وضعيتــ، حتے با برخے نزديكان خودمــ نمےتوانستمــ صحبتــ
ڪرده و ارتباط بگيرم!
خدا را شڪر اين حالتــ برداشته شد و روال زندگي من به حالتــ
عادے بازگشتـــ.☺️☺️
اما دوست داشتم تنها باشمــ. دوستــ داشتمــ در خلوت خودمـ، آنچه را در مورد حسابرسے اعمال ديده بودمــ، مرور ڪنمـ.
تنهايے را دوستــ داشتمــ. در تنهايے تمامــ اتفاقاتے ڪه شاهد بودمــ را مرور مےڪردم. چقدر لحظاتــ زيبايے بود.
آنجا زمان مطرح نبود. آنجا احتياج به ڪلام نبود. با يڪ نگاه، آنچه
مےخواستيمــ منتقل مےشد. 🍃🍃
آنجا از اولين تا آخرين را مےشد مشاهده كرد. من حتی برخے اتفاقاتــ را ديدمـ ڪه هنوز واقع نشده بود.
حتی در آن زمان، برخے مسائل و قضايا را متوجه شدم ڪه گفتنے نيست. من در آخرين لحظات حضور در آن وادي، برخي دوستان و
همڪارانم را مشاهده ڪردم ڪه شهيد شده بودند، مےخواستمــ بدانمــ اين ماجرا رخ داده يا نه؟! 🧐🤨🧐
از همان بيمارستان توسط يڪی از بستگان تماس گرفتمــ و پيگيری
ڪردم و جويای سلامتے آنها شدم. چندتايي را اسم بردم. گفتند: نه، همه رفقاے شما سالمــ هستند.
تعجبــ ڪردمــ. پس منظور از اين ماجرا چه بود؟ من آنها را درحالے ڪه با شهادت وارد برزخ مےشدند مشاهده ڪردمـ.
چند روزي بعد از عمل، وقتے حالمــ ڪمی بهتر شد مرخص شدم.😊😊
اما فڪرم به شدت مشغول بود. چرا من برخی از دوستانمــ ڪه الان مشغول ڪار در اداره هستند را در لباس شهادت ديدم؟ 🤔🤔
يڪ روز برای اينڪه حال و هوايم عوض شود، با خانمــ و بچهها برای خريد به بيرون رفتيم. به محض اينڪه وارد بازار شدم، پسر يكي از دوستان را ديدم ڪه از ڪنار ما رد شد و سلام ڪرد.
رنگمــ پريد! به همسرم گفتم: اين فلانی نبود!؟😳😳
همسرم كه متوجه نگرانے من شده بود گفتــ: چيزي شده؟ آره، خودش بود!
اين جوان اعتياد داشت و دائم دنبال ڪارهای خلاف بود. برای به دست آوردن پول مواد، همه ڪارے مےڪرد.
گفتم: اين زنده است؟ من خودمــ ديدمـ که اوضاعش خيلی خراب بود.
گفتم: اين
مرتب به ملائڪ التماس مےڪرد. حتے من علت مرگش را هم مےدانمــ.
خانم من با لبخند گفت: مطمئن هستےڪه اشتباه نديدي؟ حالا علت مرگش چے بود؟
گفتم: بالای دڪل، مشغول دزديدن ڪابلهای فشار قوی برق بوده ڪه برق او را مےگيرد و ڪشته مےشود.
ً خانم من گفت: فعلا ڪه سالمــ و سر حال بود. آن شب وقتی برگشتيمـ خونه خيلی فكر ڪردم. پس نڪنه اون
چيزهايي كه من ديدم توهم بوده؟!🤔🤔
دو سه روز بعد، خبر مرگ آن جوان پخش شد. بعد هم تشييع جنازه و مراسمــ ختمــ همان جوان برگزار شد!
من مات و حيران مانده بودم ڪه چه شد؟ از دوست ديگرم ڪه با خانواده آنها فاميل بود سؤال ڪردم: علت مرگ اين جوان چه بود؟🤔🤔
گفت: بنده خدا تصادف ڪرده. من بيشتر توي فكر فرو رفتم. اما خودم اين جوان را ديدم. او حال و روز خوشی نداشتــ. گناهان و حق الناس و... حسابي گرفتارش ڪرده بود. به همه التماس مےڪرد تا ڪاری برايش انجام دهند.
چند روز بعد، يکے از بستگان به ديدنمــ آمد. ايشان در اداره برق اصفهان مشغول به ڪار بود.
لابهلای صحبتها گفتــ: چند روز قبل، يڪ جوان رفته بود بالای دڪل برق تا ڪابل فشار قوي را قطع ڪند و بدزدد. ظاهراً اعتياد داشته و قبلا هم از اين ڪارها مےڪرده. همان بالا برق خشڪش مےڪند و به پايين پرت مےشود.
خيره شده بودم به صورت اين مهمان و گفتم: فلانی رو ميگے؟ 🤔🤭
شما مطمئن هستي؟
گفت: بله، خودم بالا سرش بودم.
اما خانوادهاش چيز ديگهای گفتند.🤫😶
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_شصتمـ #تنهایی آن روز در بيمارستان، با دعا و ا
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_شصتویڪمـ
#نشانهها
پس از ماجرايے ڪه براے پسر معتاد اتفاق افتاد، فهميدمـ ڪه من برخے از اتفاقات آينده نزديڪ را همــ ديدهام.
نمےدانستمــ چطور ممڪن استــ. لذا خدمتــ يڪے از علما رفتمــ و اين موارد را مطرح ڪردمـ.☺️😔
ايشان هم اشاره ڪرد ڪه در اين حالت مڪاشفه ڪه شما بودی، بحثــ زمان و مڪان مطرح نبوده. لذا بعيد نيستــ ڪه برخے موارد مربوط به آينده را ديده باشيد.✋✋
بعد از اين صحبتــ، يقين ڪردم ڪه ماجراے شهادتـ برخے همڪاران من اتفاق خواهد افتاد.
يڪے دو هفته بعد از بهبودے من، پدرمــ در اثر يڪ سانحه مصدومـ شد و چند روز بعد، دار فانے را وداع گفتــ. خيلے ناراحتــ بودمــ، اما ياد حرف عموے خدا بيامرزمــ افتادمــ ڪه گفتــ: اين باغ برای من و پدرت هستــ و به زودی به ما ملحق مےشود.😢😢
در يكي از روزهای دوران نقاهتــ، به شهرستان دوران ڪودڪے و
نوجوانے سر زدمــ، به سراغ مسجد قديمے محل رفتمــ و ياد و خاطراتــ
ڪودڪے و نوجوانے، برايمـ تداعے شد.
💭💭
يڪے از پيرمردهای قديمی مسجد را ديدمــ. سلام و عليڪ ڪرديمــ
و برای نماز وارد مسجد شديمـ.
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
#بهوقتدلتنگي🙃 . . گرتوگرفتارمکنی منباگرفتاريخوشم:)♥️ . . #صلےاللهعلیڪیااباعبدالله #اللهمال
[محکمگرھبزن
دلمارابہزلفخویش
اےدستگیرِدرگنھافتادهها]
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
#روایتدلتنگی💔 تمـامبـودونبـودمبیـاڪہوجـودم، بـہبـودونبـود"طُ"بستہاسـٺ'! یـاصاحـب
•💚🍃•
اَگَردانِستَمیڪویَت،بهسَرمیآمَدَمسویَت
خوشاگَربودَمیآگَهزِراهورَسمِمَنزِلها
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
|#اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 از ازل خاک درت بود گِل هستی من دست من نیست که اینگونه شدم #عاشق تو " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَ
💔
مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را ...
" أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
•💔•
.
جآےِخآلےِتوراهیچڪَساِحسآسنَڪَرد!
بہگَمآنَمڪہبہدورےِتوعآدَتڪَردیم
.
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
|#اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
اے صبا گر بگذرے بر کوے مھرافشان دوست؛
یار ما را گو سلامے...
دل همیشہ یاد اوست :)💚🌱
کلیپے از #شهید_علاء_حسن_نجمه🌷
#رفیقانہ💫
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
📜قسمتی از نامه حضرت صاحب الزمان عج به شیخ مفید
🔹از عهدشکنیها و پشت سر گذاشتن عهد و پیمانها با اطلاعیم(که همین عوامل موجب بدبختی و دوری شما از حریم ولایت شده است). گویی اینها از لغزشهای خود خبر ندارند، با همه گناهان، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمیکنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را در بر میگرفت و دشمنان شما را از بین میبردند.
🔸پس، از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید.
در برابر فتنههایی که پیش میآید و البته عدهای در این آزمایش و برخورد با فتنهها هلاک میشوند، مقاومت کنید و البته همه اینها از نشانههای حرکت و قیام ما هست. اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علیرغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد.
#شیخ_مفید 🌱
❥•@alahassanenajmeh
#آیهگرافی
یـاعِمـادَمَـݩلـاعِمـادَلَہُ🌿
اۍتڪیہگاهآنڪہتڪیہگاهندارد،،،
❥•@alahassanenajmeh
و برای یک دلتنگ
ثانیه ها مثل دقایق
دقیقه ها مثل ساعات
ساعت ها مثل ایام
و روز ها مثل ماه میگذرد...
📸⃟ ⃟🗞
•.
گمانمیڪجا؎ڪاࢪمۍلنگد!!
عڪسومتنهمخوانۍنداࢪد..
عڪسبامیڪاپڪاملوحجابمدࢪن..
امامتنبانامبنتالحُسین(:
#بہڪجاداࢪیممیࢪیم!
•.
[ •• #تباهیات •• ]
[ •• #خواهرعلا ••]
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_شصتویڪمـ #نشانهها پس از ماجرايے ڪه براے پ
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_شصتودومـ
#نشانهها
يڪباره ياد صحنههايے افتادمـ ڪه از حساب و ڪتاب اعمال ديده بودمـ.
ياد آن پيرمردي كه به من تهمت زده بود و به خاطر رضايتــ من، ثواب حسينيهاش را به من بخشيد.🍃🍃
اين افڪار و صحنه ناراحتي آن پيرمرد، همينطور در مقابل چشمانم بود. باخودمـ گفتمـ: بايد پيگيری ڪنمــ و ببينمـ اين ماجرا تا چه حد صحت دارد. هرچند مےدانستم ڪه مانند بقيه موارد، اين هم واقعی است. اما دوست داشتم حسينيهای ڪه به من بخشيده شد را از نزديك ببينم.
به آن پيرمرد گفتمــ: فلانی را يادتان هستــ؟ همان ڪه چهار سال
پيش مرحوم شد. ✨🍃
گفتــ: بله، خدا نور به قبرش بباره. چقدر اين مرد خوب بود. اين آدم بےسر و صدا ڪار خير مےڪرد. آدم درستے بود. مثل آن حاجے ڪمــ پيدا مےشود.
گفتم: بله، اما خبر داری اين بنده خدا چيزي تو اين شهر وقف كرده؟ مسجد،
حسينيه؟!🕌🕌
گفت: نميدانمــ. ولی فلانے خيلے با او رفيق بود. حتماً خبر دارد. الان همــ داخل مسجد نشسته.
بعد از نماز سراغ همان شخص رفتيمـ. ذڪر خير آن مرحومـ شد و سؤالم را دوباره پرسيدمـ: اين بنده خدا چيزي وقف كرده؟⁉️❓
اين پيرمرد گفت: خدا رحمتش كند. دوست نداشت ڪسے خبردار شود، اما چون از دنيا رفته به شما مےگويمــ.
ايشان به سمت چپ مسجد اشاره ڪرد و گفت: اين حسينيه را مےبينے ڪه اينجا ساخته شده. همان حاج آقا كه ذكر خيرش را ڪردے اين حسينيه را ساختــ و وقف ڪرد. نمےدانے چقدر اين حسينيه خير و بركت دارد.🍃✨
الان هم داريمــ بنايے مےڪنيمــ و ديوار حسينيه را برمےداريم و ملحقش مےڪنيم به مسجد، تا فضا برای نماز بيشتر شود.🍃🍃
من بدون اينڪه چيزے بگويمــ، جوابـ سؤالمـ را گرفتمــ. بعد از نماز سرۍ به حسينيه زدمـ و برگشتمــ. من پس از اطمينان از صحتــ مطلبــ، از حقمــ گذشتمــ و حسينيه را به بانے اصلیاش بخشيدم. ✨🍃✨
شب با همسرم صحبتــ مےڪرديم. خيلے از مواردے ڪه برای من پيش آمده، باورڪردنی نبود.
بالبخند به خانممـ گفتمــ: اون لحظه آخر به من گفتند: به خاطر دعاهاے همسرتــ و دخترے ڪه تو راه دارے شفاعتــ شدۍ.
به همسرم گفتم: اين هم يڪ نشانه است. اگه اين بچه دختر بود، معلوم ميشه ڪه تمام اين ماجراها صحيح بوده. در پاييز همان سال دخترمـ به دنيا آمد.😍😍
اما جدای از اين موارد، تنها چيزے ڪه پس از بازگشت، ترس شديدی در من ايجاد مےڪرد و تا چند سال مرا اذيتــ مےڪرد، ترس از حضور در قبرستان بود!
من صداهای وحشتناڪے مےشنيدمــ ڪه خيلے دلهرهآور و ترسناڪ بود.😳😖
ً اما اين مسئله اصلا در ڪنار مزار شهدا اتفاق نميافتاد. در آنجا آرامش بود و روح معنويت ڪه در وجود انسانها پخش مےشد. ✨🍃✨
لذا براي مدتے به قبرستان نرفتمــ و بعد از آن، فقط صبحهاۍ جمعه راهے مزار دوستان و آشنايان مےشدمــ.
اما نڪته مهمــ ديگری را ڪه بايد اشاره ڪنم اين است ڪه: من در ڪتاب اعمالمـ و در لحظات آخر حضور در آن دنيا، ميزان عمر خودم را ڪه اضافه شده بود مشاهده كردم. به من چند سال مهلت دادند ڪه
آن هم به پايان رسيده! من اڪنون در وقتهاے اضافه هستمـ!⌛️⌛️
اما به من گفتند: مدت زمانے ڪه شما براي صله رحمــ و ديدار والدين و نزديڪانت مےگذارے جزو عمر شما محسوب نمےشود.
همچنين زمانے ڪه مشغول بندگے خالصانه خداوند يا زيارت اهلبيت
هستيد، جزو اين مقدار عمر شما حساب نمےشود.
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』