۱۶۱۰/ تو را کارهای درشتست پیش
گهی گرگ باید بُدَن، گاه میش!
#شاهنامه_فردوسی
از وصیت منوچرشاه به نوذر.
پادشاهی نوذر، هفت سال بود.
۴۵۳/ تو با این سپه پیش من راندهیی
همی گوز بر گنبد افشاندهیی!
#شاهنامه_فردوسی
کنایه از کار عبث و بیهوده
۵۹۸/ بر آن مام کو چون تو فرزند زاد
نشاید جز از آفرین کرد یاد!
#شاهنامه_فردوسی
- تشکر و مدح رستم توسط کیکاوسشاه، بعد از بازیافتن بینایی خود
- مناسب برای تبریک تولد🎂
۲۰۸/ همی نیروی خویش را پیلِ مست
بدارد، نگردد از او مورْ پست
#شاهنامه_فردوسی
۴۹۲/ به نیرویِ یزدانِ پیروزگر!
به بخت و به شمشیرِ تیز و هنر!
#شاهنامه_فردوسی
اون زمان فردوسی گفته: مهارت و خلاقیت، وسیله و تجهیزات مناسب، شانس و خواست خداوند، در به سرانجام رسیدن کار نیاز است.
و برای این زمان هم صادق است.😀
۱۵۸/ چو مهرِ کسی را بخواهد پسود
بباید به سود و زیان آزمود!
¶
پُسر گر به جاه از تو برتر شود
هم از رَشک، مهر تو لاغَر شود.
#شاهنامه_فردوسی
پ.ن: همیشه پول و قدرت تعیین کنندهی میزان تعهد و رفاقت بوده😄👏
۱۸۸/ چُنین است رسمِ سَرایِ سِپنج
همه از پَیِ آز ورزند رنج!
#شاهنامه_فردوسی
۱۹۶/ دِریغست ایران که ویران شود
کُنامِ پلنگان و شیران شود!
#شاهنامه_فردوسی
پ.ن: کیکاوس اسیر شده، از هر سو به ایران حمله شده، و عدهای از رستم خواهش میکنند که...
۸۳/ به خشنودی و رای و فرمان اوی
به خوبی بیاراست پَیمان اوی
¶
چو همباز او گشت با او به راز
ببود آن شبِ تیره و دیریاز
#شاهنامه_فردوسی
تهمینه و رستم شبی را با هم میگذرانند... تهمینه دختر شاه سَمَنگان است.
وان نایت استند به سبک فردوسی و در درازای تاریخ🛎️
توی رجز خوانی که سهراب و رستم با هم دارند، یه جایی سهراب از رستم میپرسه که جون من راستش را بگو، خیالم میرسه که تو رستمی؟! و رستم مثل خیلی از ماها که اهل تعارف هستیم با تعارف میگه:
۶۶۵/ چُنین داد پاسخ که «رستم نیَم
هم از تخمهی سام نَیرم نیَم،
¶
که او پَهلوانست و من کِهترم
نه با تخت و کام و نه با افسرم»
و اینجوری با این تعارف! و مثلاً احترام گذاری به بابابزرگش که سام باشه، این بچه را سر در گم میکنه و...
میگن تعارف اومد نیومد داره😶 رستم نباشیم😶🛎️
و آخر این داستان را فردوسی میگه:
یَکی داستانیست پُر آبِ چَشم
دلِ نازک از رستم آید به خشم.