همتون شیخ رجبعلی خیاط رو میشناسید
یه برادرزنی داشتند،یه روز برادر زنشون تو کوچه بر میخوره به شاکرد رجبعلی
می بینه مقداری روغنو وحبوباتو برنج دستشه،میگه اینا رو کجا میبری،میگه اوستام گفته ببر در خونه فقرا
برادر زنه میاد خونه خواهرش میبینه سفره شون پهنه ولی نه از برنج خبریه نه از حبوبات،میگه جراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه،خلاصه همه چی رو به خواهرش میگه ومیره،خانم شیخ رجبعلی خیلی ناراحت میشه.
تا شیخ رجبعلی میاد خونه شروع میکنه جرو بحث کردنو مشاجره ولی شیخ رجبعلی هیچی نمیگفتن.
شب وقتی خانمش خوابش میبره امیرالمومنین میاد به خوابش میگه خانم خیلی امروز ناراحت بودی میگه بله همسرم چیزی تو خونه نمیاره من همیشه خجالت بچه هامو میکشم.
امیرالمومنین بهش میگه دیگه ناراحت نباش از امروز هرچی حبوبات وروغن وبرنجه میاد تو خونه خودتون ولی منم اون عهدی که با همسرتون بستمو برمیدارم.
خانم بیدار میشه از خواب میره سراغ شیخ رجبعلی قضیه رو براش تعریف میکنه بعد میگه چه عهدی با امیرالمومنین بستی؟ شیخ رجبعلی میگه عهد بسته بودم که به فقرا ویتیمان شیعه کمک کنم در عوض امیر المومنین بچه های مارو تحت پرورش وتربیت خودش قرار بده خانمش خیلی ناراحت میشه، شروع میکنه گریه کردن ومیگه به امیرالمومنین بگو سر عهدشون باقی بمونن ما نیازی به حبوبات وروغن وبرنج نداریم اون کاری که امیر المومنین میتونه برای تربیت بچه های من انجام بده من هرگز نمیتونم.
اینو گفتم که بدونید اصلا تربیت بچه ها دست ما نیست وباید متوسل به خود اهل بیت بشیم.
#همسرانه
#همسرداری
#اهل_بیت
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
همتون شیخ رجبعلی خیاط رو میشناسید
یه برادرزنی داشتند،یه روز برادر زنشون تو کوچه بر میخوره به شاکرد رجبعلی
می بینه مقداری روغنو وحبوباتو برنج دستشه،میگه اینا رو کجا میبری،میگه اوستام گفته ببر در خونه فقرا
برادر زنه میاد خونه خواهرش میبینه سفره شون پهنه ولی نه از برنج خبریه نه از حبوبات،میگه جراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه،خلاصه همه چی رو به خواهرش میگه ومیره،خانم شیخ رجبعلی خیلی ناراحت میشه.
تا شیخ رجبعلی میاد خونه شروع میکنه جرو بحث کردنو مشاجره ولی شیخ رجبعلی هیچی نمیگفتن.
شب وقتی خانمش خوابش میبره امیرالمومنین میاد به خوابش میگه خانم خیلی امروز ناراحت بودی میگه بله همسرم چیزی تو خونه نمیاره من همیشه خجالت بچه هامو میکشم.
امیرالمومنین بهش میگه دیگه ناراحت نباش از امروز هرچی حبوبات وروغن وبرنجه میاد تو خونه خودتون ولی منم اون عهدی که با همسرتون بستمو برمیدارم.
خانم بیدار میشه از خواب میره سراغ شیخ رجبعلی قضیه رو براش تعریف میکنه بعد میگه چه عهدی با امیرالمومنین بستی؟ شیخ رجبعلی میگه عهد بسته بودم که به فقرا ویتیمان شیعه کمک کنم در عوض امیر المومنین بچه های مارو تحت پرورش وتربیت خودش قرار بده خانمش خیلی ناراحت میشه، شروع میکنه گریه کردن ومیگه به امیرالمومنین بگو سر عهدشون باقی بمونن ما نیازی به حبوبات وروغن وبرنج نداریم اون کاری که امیر المومنین میتونه برای تربیت بچه های من انجام بده من هرگز نمیتونم.
اینو گفتم که بدونید اصلا تربیت بچه ها دست ما نیست وباید متوسل به خود اهل بیت بشیم.
#همسرانه
#همسرداری
#اهل_بیت
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯