eitaa logo
هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
1.4هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
143 فایل
﷽ 💠هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)💠 جلسات هفتگی چهارشنبه شب ها -اطلاع رسانی مراسمات -بارگزاری تصاویر،صوت،فیلم -بارگزاری مطالب و اشعار مذهبی _تاسیس
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸 🌸 📋🖍 《 از_واقعیت_توبه_شعوانه》 ✍آواز خوش او همه ی هواپرستان را جلب کرده بود. مجالس عیش و طرب با حضور او رونق می گرفت. در کوفه هرجا بساط جشن و رقص و پایکوبی پهن بود، حاضر می شد و با غنا و آوازه 📯خوانی مجلس را گرم می کرد. کار او آن قدر بالا گرفته بود که از این راه کنیزانی بدست آورده، و آنها را با خود همراه کرده بود. ▪در بدنامی شهره ی شهر بود. اسم پرآوازه «شعوانه» برسر زبان ها افتاده بود. روزی به اتفاق کنیزان خود با کبر و ناز خاصی از در یکی از منازل💒 کوفه می گذشت. ناگاه صدای ضجّه ی اهل خانه او را درجا میخکوب کرد. شعوانه از آن صدا متأثر شد و به فکر فرو رفت: ای خدا! این چه شیونی دردناک و خروشی خوفناک است؟ می خواهم بدانم درون این خانه چه می گذرد و چه بلایی به سرشان آمده که اینطور گریه می کنند؟» ▪به یکی از کنیزان دستور داد: «به این خانه برو و خبر بیاور ببینم این جا چه رخ داده است.» کنیز به داخل خانه رفت، ولی بازگشت او به طول انجامید، به طوری که شعوانه کنیز دوم را برای این کار به خانه فرستاد ولی برخلاف انتظار او هم رفت و بیرون نیامد، کنیز سوم را طلبید و به او دستور اکید داد که زود برگردد و به من خبر بده که اینجا چه می گذرد. ▪او به درون خانه رفت و پس از لحظه ای بازگشت و به شعوانه گفت: «این جا محل توبه، گریه و ناله از خوف خداست! جمعی گنهکار را دیدم که از جرم و عصیان خود پشیمان شده، سیلاب اشک از دیدگان آنها فرو می ریزد. آنان گوش جان به سخنان مردی پاکدل سپرده اند که ایشان را از عذاب الهی بیم می دهد.» ▪شعوانه بی اختیار پای در درون آن توبه خانه نهاد، وقتی به آن مجلس وارد شد، واعظی را دید که برمنبر وعظ تکیه زده، مشغول تفسیر آیات کریمه است: ▪ناگهان چنان روح و روان هوسباز آن زن را دگرگون ساخت که همه ی خوشی های کاذب او را از میان برد، پس با حالی افسرده و پریشان نزد واعظ آمد و پرسید: «آیا من هم می توانم توبه کنم؟ آیا خدا گناهان مرا نیز می بخشد؟» واعظ او را نمی شناخت گفت: «آری ای زن! خدا گناهان تو را می بخشد هرچند گناهانت به اندازه ی گناهان شعوانه باشد!» زن با حال بیم و امید گفت: «شعوانه منم!!» 💢واعظ باز هم او را به سمت توبه تشویق کرد و به لطف و کرم بی منتهای خدای سبحان امیدوارش ساخت. هنگامی که شعوانه از آن خانه بیرون آمد تمام کنیزان خود را آزاد ساخت و خود به دنبال عبادت و بندگی رفت. از بندگی هوا رست و به بندگی خدا پیوست. در این طریق تا آنجا پیش رفت که خود برکرسی وعظ و خطابه نشست. او که از خودسازی بدنش ضعیف و لاغر گشته بود، روزی به بدن نحیف خود نگاهی کرد و آهی از نهادش برآورد: «این دنیای من است که اینطور بدنم آب شد، پس ●سرنوشت قیامتم چه خواهد بود؟». روزی از سر دلسوزی به او گفتند: «چرا این قدر گریه می کنی؟ می ترسیم عاقبت کور شوی!» گفت: «کوری در دنیا بهتر از کوری آخرت است.» ✨او دیگر شعوانه سابق نبود. دیگر صدایش را برای نامحرمان به سوغات نمی برد، بلکه در مجالس مذهبی با آهنگ پند و اندرزش قلوب پاک را به حکمت و علم زینت بخشیده، اشک چشم شنوندگان را از خوف خدا برگونه هایشان جاری می کرد. ✨✨✨ 📚 سوره فرقان، آیات 11تا 14. معراج السّعادة ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @alamdar_qom79 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯