eitaa logo
هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
1.4هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
7هزار ویدیو
149 فایل
﷽ 💠هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)💠 جلسات هفتگی چهارشنبه شب ها -اطلاع رسانی مراسمات -بارگزاری تصاویر،صوت،فیلم -بارگزاری مطالب و اشعار مذهبی _تاسیس ۱۳۷۹ _آیدی خادم هیئت @alamdar112
مشاهده در ایتا
دانلود
° ❌ (تفحصی عجیبــــ•••) شهیدمحمودوند تعریف می ڪند : اوایل سال ۱۳۷۲ بود و گرمای بی داد می ڪرد. در منطقه عملیاتی _مقدماتی، بین ڪانال اول و دوم، مشغول ڪار بودیم. چند روز می شد ڪه شهید پیدا نڪرده بودیم. هر روز صبح می خواندیم و ڪار را شروع می ڪردیم. گره و مشڪل ڪار را در خود می جستیم. مطمئن بودیم در توسل هایمان اشڪالی وجود دارد.🌹 آن روز صبح، ڪسی ڪه زیارت عاشورا می خواند توسلی پیدا ڪرد به (علیه السلام). شروع ڪرد به ذکر مصائب امام هشتم و ڪرامات او. می خواند و همه زار زار گریه می ڪردیم. در میان مداحی، از امام رضا(علیه السلام) طلب ڪرد ڪه دست ما را خالی برنگرداند،🎋 ما ڪه در این دنیا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گرداندن این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و ... هنگام غروب بود و موقع تعطیل ڪردن ڪار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید می شدیم. خورشید می رفت تا پشت تپه ماهورهای روبرو پنهان شود.🍁 آخرین بیل ها ڪه در زمین فرو رفت، تڪه ای لباس توجهمان را جلب ڪرد. همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهید را از خاڪ در آوردیم. آن شهید، آرام در خاڪ خفته بود.🌾 یڪی از جیب های پیراهن نظامی اش را باز ڪردیم تا ڪارت شناسایی و مدارڪش را خارج ڪنیم،در ڪمال حیرت و ناباوری، دیدیم ڪه یڪ آینه ڪوچک، ڪه پشت آن تصویری نقاشی از تمثال امام رضا (ع) نقش بسته، به چشم می خورد. از آن آینه هایی ڪه در مشهد، اطراف ضریح مطهر می فروشند. 🌸 گریه مان در آمد همه اشڪ می ریختند. جالب تر و سوزناڪتر از همه زمانی بود ڪه از روی ڪارت شناسایی اش فهمیدیم نامش " " از بسیجیان است.🍂 شهید را به شهرستان ورامین بردند، بچه ها رفتند پهلوی مادرش تا سر این مسئله را دریابند. مادر بدون اینڪه اطلاعی از این امر داشته باشد، گفت: " پسر من علاقه و ارادت خاصی به حضرت امام رضا(ع) داشت. "😭 🔰کانال خبری 📻هیئت علمدارکربلا(ع)قم 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @alamdar_qom79 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•