﷽
🌹 در بیان فضائل مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام 🌹
#قسمت_نوزدهم
🌸 و تکلم کردن مرغان و گرگ و جرّی با آن حضرت و سلام دادن ماهیان فرات آن جناب را بامارت مؤمنان و برداشتن غراب کفش آن حضرت را و افتادن ماری از آن و قضیهٔ مرد آذربایجانی.
۱ـ قضیهٔ برداشتن کلاغ کفش آن حضرت را: چنان است که صاحب اغانی از مداینی نقل کرده که یک روز سید حمیری سوار بر اسب در کناسهٔ کوفه بایستاد و گفت اگر کسی در فضیلت امام علی علیه السلام حدیثی گوید که من آنرا نشنیده باشم و به شعر درنیاورده باشم اسب خویش را با آنچه با من است عطا کنم جماعتی که حاضر بودند حدیث از فضائل امام علی علیه السلام کردند و سید شعرهای خویش را که موافق آن حدیث بوده انشاد (شعر خواندن) می کرد تا آنکه مردی روایت کرد از ابوالزغل مرادی که گفت حاضر خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شدم و آن حضرت خُفّ خویش را از برای نماز بیرون کرد در زمان ماری میان آن رفت پس چون فارغ شد و کفش خویش را طلبید غرابی از هوا به زیر آمد و آن خف را به منقار گرفت و به هوا برد و از فراز به زمین افکند آن قمار از خف بیرون آمد سید حمیری گفت که تاکنون این حدیث را نشنیده بودم پس اسب خود را و آنچه به او وعده کرده عطا کرد و اشعار متصمن این فضیلت انشاد کرد که صدر آنها این شعر است:
اَلٰا یٰا قَوم للعَجَب الْعجابِ
لِخف اَبی الحُسَیْن وَ للجِباب.
۲ـ حکایت مرد آذربایجانی چنان است: که آن مرد روزی به خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد که مرا شتری سرکش و شموش است که به هیچ نوع منقاد نمی شود فرمود چون باز شوی برو در آن موضعی که شتر صعب تو در آنجا است و این دعا بخوان: اللهم انی اَتَوَجَّهُ اِلَیکَ آن مرد مراجعت کرد و به این دعا شتر خود را رام ساخت و سال دیگر بر آن نشست و به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد از آن پیش که سخن گوید امیرالمؤمنین حکایت رام شدن شتر را به همان نحو که واقع شده بود تقر بر فرمود عرض کرد چنان می نماید که نزد من حاضر بودی و معاینه می فرمودی منه.
📚 منتهی الآمال
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇
╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮
@abasalehal_mahdi
╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽
🥀 #فصل_دوم: در بیان فضایل و مناقب و مکارم اخلاق سید الشهداء علیه السلام 🥀
#قسمت_نوزدهم
🌸 و در مناقب ابن شهر اشوب و دیگر کتب روایت شده که حضرت فاطمه علیها السلام حسنین علیهما السلام را به خدمت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله آورد و عرض کرد یا رسول اللّه این دو فرزند را عطایی و میراثی بذل فرما، فرمود هیبت و سیادت خود را با حسن گذاشتم و شجاعت و جود خود را به حسین عطا کردم عرض کرد راضی شدم.
و بروایتی فرمود حسن را هیبت و حلم دادم و حسین را جود و رحمت.
و ابن طاووس از حذیفه روایت کرده است که گفت شنیدم از حضرت حسین علیه السلام در زمان حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله در حالتی که امام حسین علیه السلام کودک بود که می فرمود بخدا سوگند جمع خواهند شد برای ریختن خون من طاغیان بنی امیه و سر کرده ایشان عمر بن سعد خواهد بود، گفتم که حضرت رسالت تو را به این مطلب خبر داده است فرمود که نه پس من رفتم بخدمت حضرت رسول و سخن آن حضرت را نقل کردم حضرت فرمود که علم او علم من است.
📕 #منتهی_الآمال_ص_536_537، #مؤسسه_انتشارات_هجرت
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇
╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮
@abasalehal_mahdi
╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯