1.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمالله..
.
آره درست گفتی!
بهتر بگم، درست عمل کردی..
وایسادی و جنگیدی، اونم تا آخرش
چه زمان دانشگاه و تو جنگ فرهنگی توی هیئت و بسیج، چه زمان سوریه و تو جنگ با تکفیریا...
الانم بعدِ گذشت پنج سال از شهادتت با جون و دلم میشنوم که داری تو گوشم بهم میگی: آی رفیق! آهای رفیقی که منو دوست داری و میای سرقبرم و هزار حال میشی...
من احساس تکلیف کردم، وایسادم، جنگیدم، تا آخرشم وایسادم و جنگیدم،
که مهر تائید آخرشم همون شهادته!
الان نوبت توئه!
اگه ادعات میشه که منو دوست داری،
باید احساس تکلیف کنی، باید وایسی، تا آخرشم باید وایسی...
باید خودتو ثابت کنی!
تا برسی به من و این قافله.
.
.
.
آره، نوبت ماست!
رفقا دست بجنبونید
فرمانده دستور صادر کرده: باید وایسیم و بجنگیم، تا آخرش، تا آخرین لحظه، تا آخرین نفس، تا آخرین قطرهی خونمون..
قافله داره میره..
هرکه دارد هوس کربوبلا،
بسم الله..
.
.
به وقتِ بین الطلوعینِ ۱۶ آبان ماهِ ۹۹
به وقتِ پنجمین سالروزی که حاج عمار زد و رویِ خورشید رو کم کرد...
به وقت حاج عمار #استشهد ..
شهادتت مبارک!
فرمانده.
.
.
.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#پایگاه_مقاومت_شهیدمحمدخانی
#هیئت_علمدار_حسین_ع
@alamdarehossein_yazd
هیئت علمدارحسین دارالعباده یزد
#شهادتت_مبارک_فرمانده برشی از کتاب #عمار_حلب(زندگینامهی سردار شهید محمدحسین محمدخانی) به مناسبت س
#شهادتت_مبارک_فرمانده
برشی از کتاب #عمار_حلب(زندگینامهی سردار شهید محمدحسین محمدخانی) به مناسبت سالروز شهادت حاج عمار:
صبح بین ساعت شش و هفت بود که آن مکالمات پشت بیسیم را میشنیدیم. فرماندهی ایشان را صدا کرد و گفت که اتفاقی در محور کناری ما افتاده، الان مسلحین از نقطهای میخواهند به این محور نفوذ کنند،اگر آنجا سقوط کند محور ماهم آسیب میبیند.
.
او با اینکه شناختی از آن زمین و منطقه و آن محور کنار دستی نداشت، قبول کرد. شب قبلش میگفت: متنفرم از اینکه توی زمینی که نمیشناسم، عملیات کنم.
.
این بار را به دوش کشید، بخاطر اینکه زحمت چندروز گذشتهی بچه ها هدر نرود و خط شکسته نشود. آنجا نقطهی مسئولیت او نبود.
چهار پنچ نفری راه افتادند. شبانه رفتند برای شناسایی؛ صبح عملیات درگیر شدید شدند. به روشنایی خورده بودیم. یک مقدار کار گره خورد. شش هفت صبح بود که حاج عمار #شهید شد. نیروهای غیر ایرانی پشت بیسیم میگفتند:حاج عمار اُستُشهِدَ...
.
سریع از اتاق عملیات گفتیم:حاج عمار شهید نشده،حالش خوبه، فقط کمی جراحت داره.
.
گفتیم مجروح شده که شیرازهی کار از هم نپاشد. این نیروها دو سه سال بود که با حاج عمار کار میکردند، نمیخواستیم نگرانی در دلشان ایجاد شود. پشت بیسیم گفتیم: فلانی، نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه بشن و روحیهشون رو از دست بدن.
از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود. یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق، از حال رفت. پاهایش را دراز کردیم. به هوشش آوردیم و آب و قند دادیم بهش. به فکر این بودیم که چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیرو ها بجوشد. واقعا کسی را نداشتیم.
.
#حاج_قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت: کمرم شکست!
.
دوستانی که جنازهی حاج عمار رو دیده بودند، میگفتند:مثل کسی بوده که روز ها و شبهای متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده...
.
.
#شهید_حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#فدایی_حضرت_زینب
#همت_مقاومت
#هیئت_علمدار_حسین_ع
#پایگاه_مقاومت_شهیدمحمدخانی
@alamdarehossein_yazd