eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
210 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت ششم : والیبال تک نفره ✔️ راوی: جمعی از دوستان شهید 🔸 بازوانِ قویِ از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش ها قهرمان است . در زنگ های ورزش همیشه مشغول والیبال بود . هیچکس از بچه ها حریف او نمی شد یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند . همه ی ما از جمله معلم ورزش ، شاهد بودیم که چطور پیروز شد . از آن روز به بعد والیبال را بیشتر تک نفره بازی می کرد بیشتر روزهای تعطیل، پشت آتش نشانی خیابان ۱۷ شهریور بازی می کردیم . خیلی از مدّعی ها حریف نمی شوند. اما بهترین خاطرات والیبالِ برمیگردد به دوران جنگ و شهر گیلانغرب، در آنجا یک زمین والیبال بود که بچه های رزمنده در آن بازی می کردند . یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلانغرب آمدند که مسئول آنها آقای داودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود . آقای داوودی در دبیرستان معلم ورزش بود و او را کامل می شناخت . ایشان مقداری وسائل ورزشی به داد و گفت: هرطور صلاح می دانید مصرف کنید . بعد گفت : دوستان ما از همه رشته های ورزشی هستند و برای بازدید آمده اند . کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را آنها نشان داد. تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم . آقای داودی گفت: چندتا از بچه های هیئت والیبال تهران با ما هستند نظرت برای برگذاری یک مسابقه چیه؟ ساعت سه عصر مسابقه شروع شد ، پنج نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفه ایی بودند ، به تنهایی در طرف مقابل . تعداد زیادی هم تماشاگر بودند. طبق روال قبلی با پایِ برهنه و پاچه های بالازده و زیر پیراهنی مقابل آنها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور می کرد. بازی آنها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع تمام شد . بعد هم بچه های ورزشکار با عکس گرفتند. آنها باورشان نمی شد یک رزمنده ی ساده ، مثل حرفه ایی ترین ورزشکارهابازی کند . یک بار هم در پادگان دو کوهه برای رزمنده ها از والیبال تعریف کردم. یکی از بچه ها رفتُ توپِ والیبال آورد . بعد هم دو تا تیم تشکیل داد و را هم صدا کرد . او ابتدا زیرِ بار نمی رفت و بازی نمی کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت : پس همه شما یک طرف ، من هم تکی بازی می کنم بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اینقدر نخندیده بودیم ، هر ضربه ایی که می زد چند نفر به سمت توپ می رفتند و به هم برخورد می کردند و روی زمین می افتادند! ابراهیم در پایان با اختلاف زیادی بازی را برد منبع کتاب سلام بر ابراهیم 👉 @Alamdarkomeil 👈
اسم کلاسم بنام شهید ابراهیم هادی است و یکی از دانش آموزانم در کلاس اول در املاهاش از تصویر دوست آسمانی اش 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 استفاده کرده است‌. (دوستی قلبی کودکان با شهدا )
امام سجاد علیه السلام ای فرزندم! از ستم به کسی که جز خداوند یاور وپشتیبانی ندارد بر حذر باش. کافی ،ج2،ص331 👉 @Alamdarkomeil 👈
🌷شهــید حامــد جوانی: آرزو دارم حضرت عباس علیه السلام در دفـاع از اهل بیت علیه السـلام به شـــــهادت برسم. 👈به این عکس خوب باید نگاه کرد! 👉 @Alamdarkomeil 👈
✅ مراقب اعمالتان باشید❗️ شهدا می بینند 🌿چه ‌بخواهم چه ‌نخواهم، شهدا مے‌بینند با همین روے سیاهم، شهدا مے بینند آنقدر سر به هوا بود دلم، که یادم رفت گاه در حال گناهم، شهدا مے بینند 🌾 ... 🌷 👉 @Alamdarkomeil 👈
سهم شما تنها ۵ صلوات به نیابت از 💚شهید ابراهیم هادی اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم... ❤️شهادت زیباست... 👉 @Alamdarkomiel 👈
همه باهم میخوانیم دعای فرج الهم عجل لولیک الفرج 👉 @Alamdarkomiel 👈
🍀یاالله یا زهـ️ــــــــرا سلام الله علیها🍀 🔷بیا باهم بخوانیم به نیابت انبیاوحضرت زهرا س راکه هست گشایش امور دنیا را ... 🔷بیا باهم بخوانیم به نیابت شهدای گمنام را برا امدن یوسف زهرا س را... 👉 @Alamdarkomeil 👈
✨سلام اے عابر تنهاے ڪوچه ✨غريبانه ڪجا پا مے گذارے ✨به چشم هر ڪسے افتد گذارت ✨به قلبش مهر خود جا مے گذارے السلام علیک یا صاحب الزمان 👉 @Alamdarkomeil 👈
هرگـز نمیـرد ... آنڪہ به راه خـدا رود باشد چو قلب زنده تاریخ هر «شهید» 🕊 👉 @Alamdarkomeil 👈
🔸" حدیـــــثِ روز ".... امام حسین علیہ السلام: مَن طَلَبَ رِضَے الناسِ بِسَخَطَ اللهِ وَڪَّلَهُ اللهُ إلے الناسِ؛ ڪسے ڪہ براے جلب رضایت و خوشنودے مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را بہ مردم وا مے گذارد. 🔸منبع : امالے(صدوق) ص ۲۰۱ ، ح ۱۱ 👉 @Alamdarkomeil 👈
🔷مقید بود هر روز بخواند،حتی در جبهه هم....! اگر کاری فوری برایش پیش می آمد هم حتما زیارت عاشورایش را باید می خواند!!! اِنَّه مِنْ عِبادِنا المُومِنین..... 🌷 👉 @Alamdarkomeil 👈
☘️ سلام بر ابراهیم ☘️ 💥قسمت هشتم : شرطبندی ✔️راوی : مهدی فریدوند ، سعید صالح تاش 🔸تقريباً سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟ بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. دقايقي بعد بازي شروع شد. تک و آنها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند. 🔸همان روز به يكي از محله هاي جنوب شهر رفتيم. سر 700 تومان شرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آنها مشغول گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند. 🔸يكدفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه. اگه شد ما پول نميگيريم. يكي از آنها جلو آمد و شروع به بازي كرد. ابراهيم خيلي ضعيف بازي كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد! 🔸همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصباني بودم به گفتم:آقا ابرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! باتعجب نگاهم كرد وگفت: ميخواستم ضايع نشن! همه اينها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود! 🔸هفته بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با سر 500 تومان بازيکردند. ابراهيم پاچه هاي شلوارش را بالا زد و با پاي برهنه بازي ميکرد. آنچنان به توپ ضربه ميزد که هيچکس نميتوانست آن را جمع کند! 🔸آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از ، حاج آقا احکام ميگفت. تا اينكه از شرط بندي و پول صحبت کرد و گفت: پيامبر ميفرمايد: «هر کس پولي را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست ميدهد .» و نيز فرمود هاند: «کسي که لقمه اي از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاي چهل روز او پذيرفته نميشود .» 🔸ابراهيم با تعجب به صحبتها گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا وگفت: من امروز سر واليبال 500 تومان تو شرط بندي برنده شدم. بعد هم ماجرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده بخشيدم! حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، بکن اما شرط بندي نکن. 🔸هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قويتر، بعدگفتند: اين دفعه بازي سر هزارتومان! ابراهيم گفت: من بازي ميکنم اما شرط بندي نميکنم. آنها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحريک کردن و گفتند: ترسيده، ميدونه ميبازه. يکي ديگه گفت: پول نداره و... 🔸ابراهيم برگشت وگفت: شرط بندي حرومه، من هم اگه ميدونستم هفته هاي قبل با شما بازي نميکردم، پول شما رو هم دادم به ، اگر دوست داريد، بدون شرط بندي بازي ميکنيم. که البته بعد از کلي حرف و سخن و مسخره کردن بازي انجام نشد. ٭٭٭ 🔸دوستش می گفت: با اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بسيار توصيه كرد كه شر طبندي نكنيد. اما يكبار با بچه هاي محله نازي آباد بازي كرديم و مبلغ سنگيني را باختيم! آخرای بازي بود كه آمد. به خاطر شرط بندي خيلي از دست ما عصباني شد. 🔸از طرفي ما چنين مبلغي نداشتيم كه پرداخت كنيم. وقتي بازي تمام شد ابراهيم جلو آمد وتوپ را گرفت. بعدگفت: كسي هست بياد تك به تك بزنيم؟از بچه هاي نازي آباد كسي بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملي وكاپيتان تيم برق بود. با خاصي جلو آمد وگفت: سَرچي!؟ ابراهيم گفت: اگه باختي از اين بچه ها پول نگيري. او هم قبول كرد. 🔸ابراهيم به قدري خوب بازي كرد كه همه ما تعجب كرديم. او با اختلاف زياد حريفش را شكست داد. اما بعد ازآن حسابي با ما دعوا كرد! ابراهيم به جز واليبال در بسياري از رشته هاي ورزشي داشت. در کوهنوردي يک کامل بود. تقريباً از سه سال قبل از پيروزي انقلاب تا ايام انقلاب هر هفته صبحهاي جمعه با چندنفر از بچه هاي زورخانه ميرفتند تجريش. نماز صبح را در صالح ميخواندند، بعد هم به حالت دويدن از کوه بالا ميرفتند. آنجا صبحانه ميخوردند و برميگشتند. 🔸فراموش نميكنم. ابراهيم مشغول تمرينات كشتي بود و ميخواست پاهايش را قوي كند. از ميدان دربند يكي از بچه ها را روي كول خود گذاشت و تا نزديك آبشار دوقلو بالا برد! اين کوهنوردي در منطقه دربند و کولکچال تا ايام پيروزي انقلاب هر هفته ادامه داشت. ابراهيم را هم خيلي خوب بازي ميكرد. در پينگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راكت بازي ميكرد وكسي حريفش نبود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
ابراهیم جان رفیقت میشوم تا شبیه تو شوم .شبیهت میشوم تا شهید شوم 👉 @Alamdarkomeil ŸŸ
حیف که خش خش دنیا زیاد شده و دیگر صدایت مفهومم نیست 👉 @Alamdarkomeil 👈
سهم شما تنها ۵ صلوات به نیابت از 💚شهید ابراهیم هادی اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم... ❤️شهادت زیباست... 👉 @Alamdarkomiel 👈
همه باهم میخوانیم دعای فرج الهم عجل لولیک الفرج 👉 @Alamdarkomiel 👈
🍀یاالله یا زهـ️ــــــــرا سلام الله علیها🍀 🔷بیا باهم بخوانیم به نیابت انبیاوحضرت زهرا س راکه هست گشایش امور دنیا را ... 🔷بیا باهم بخوانیم به نیابت شهدای گمنام را برا امدن یوسف زهرا س را... 👉 @Alamdarkomeil 👈