کانال شهید ابراهیم هادی
💠 به نام مادر 💠
در روزگاری که هنوز ابراهیم به دنیا نیامده بود.
ما چندین خانه عوض کردیم.مستاجر بودیم و
مثل بسیاری از مردم آن زمان،زندگی راحتی نداشتیم.
یادم هست مدتی در خیابان شهید عجب گل(جهان پناه قدیم) نزدیک
خیابان مشهد مستاجر بودیم.
صاحبخانه ی ما زن بسیار باتقوایی بود.
او معلم قرآن بود و در جلسات زنانه سخنرانی میکرد.
رفتار و اخلاق مادر ما، در زمانی که در منزل ایشان حضور داشتیم بسیار معنوی شده بود.
به قرائت قرآن و ادعیه بیشتر اهمیت میداد.
مادر ما،یک زن بسیار مومن و معنوی بود،اما در آن سال معنوی تر شده بود .
روزها گذشت تا اینکه در اول اردیبهش ۱۳۳۶
و درست در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان و در همان خانه، ابراهیم به دنیا آمد.
مادر پدر ما بسیار او را دوست داشتند.
هم پسر زیبایی بود هم بسیار با محبت و دوست داشتنی.
هر چه میگذشت محبت ابراهیم در دل اعضای خانواده بیشتر میشد.همه او را دوست داشتند،
او لایق محبت بود.
پدر بارها میگفت : همه فرزندان من خوبند اما ابراهیم را طوری دبگری دوست دارم.
نمیدانید من در نماز شب هایم از عمق جان
برای ابراهیم دعا می کنم خدا ان شالله او را در دنیا و آخرت سر بلند کند.
ادامه دارد...
#سلام_بر_ابراهیم_۲
@Alamdarkomeil
ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها.
یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد.
ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم.
راوی:حسین جهانبخش
#سلام_بر_ابراهیم_۲
@Alamdarkomeil