eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
210 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 معتقد بود که خانم خانه نباید سختی بکشد. هیچ وقت اجازه نمی داد خرید خانه را انجام بدهم 🌸 به من می گفت: فکر نکن من تو را در خانه اسیرکرده ام، اگر می خواهی بروی در شهر بگردی، برو؛ ولی حاضر نیستم تو حتی یک کیلو بار دستت بگیری و به خانه بیاوری. 🌸 وقتی می آمد خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم. لباس بچّه را عوض می کرد. شیر براش درست می کرد. سفره را می انداخت و جمع می کرد. پا به پای من می نشست لباس ها را می شست، پهن می کرد، خشک می کرد و جمع می کرد. ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
4_5875043961281709855.mp3
5.5M
... 🌸 ابراهیم اگر می بود... شاید زنگ زورخانه ها ... 🌸 ابراهیم اگر می بود... شاید معلمی ... 🌸 ابراهیم اگر می بود... شاید جانها ... 🌺 یک لبخند ابراهیم کافی بود تا ... به روایت عاشقی از خیل دوستان آقا ابراهیم 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌺 پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: اگر خداوند به وسیله ی تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است. 📘 الحیاه، ج۱/ ص۶۹۲ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
دو ماه بود خبری از او نداشتیم... مادر گفت : پاشو برو ببین این بچه چی شد؟ زندست یا مرده؟ گفتم : کجا بروم؟ کار و زندگی دارم ؛ جبهه یک وجب دو وجب نیست که از کجا پیدایش کنم؟ رفته بودیم نماز جمعه... امام جمعه آخر خطبه ها گفت : حسین خرازی را دعا کنید... مادر گفت : حسین مارو می گفت؟ گفتم : چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟ به هیچکس نگفته بود اصفهان است... ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸 چهار ساله بود که مریضی سختی گرفت پزشکان جوابش کردند گفتند : این بچه زنده نمی ماند! پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد به نیت آقا به فقرا غذا می داد تا اینکه به طرز معجزه آسایی شفا یافت ! 🌸 هر چه بزرگتر می شد ارادت قلبی اش به قمر بنی هاشم بیشتر می شد. تاریخ تولد شناسنامه را تغییر داد و به جبهه رفت! در جبهه آنقدر شجاعت از خود نشان داد که مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشگر امام حسین (ع) شد. 🌸 شانزده سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه می رفت گفت : راه کربلا که باز شد برمی گردم ! 🌸 شانزده سال بعد پیکرش بازگشت. درست همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت !!! 🌸 آمده بود به خواب مسئول تفحص، گفته بود : زمانش رسیده که من برگردم !!! و محل حضور پیکرش را گفته بود !! 🌸 روزی که تشییع شد روز تاسوعا بود روز اباالفضل(ع) در پایان آخرین نامه اش برای من و شما نوشته بود : به امید دیدار در کربلا - برادر شما علیرضا 📔 برگرفته از کتاب مسافر کربلا - اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
... 🌸 اواسط بهمن رفتیم خونه یکی از بچه ها. ابراهیم خواب رفت اما یکدفعه از جا پرید و به صورتم نگاه کرد و بی مقدمه گفت: حاج علی، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت می بینی؟! ابراهیم بلند شد گفت و سریع حرکت کنیم بریم. نیمه شب آمدیم مسجد ابراهیم با بچه ها خداحافظی کرد رفت خانه، از مادر و خانواده اش هم خداحافظی کرد و از مادر خواست برای شهادتش دعا کند. 🌸 صبح روز بعد هم راهی منطقه شد همه آماده حرکت به سمت فکه شدند. با دیدن چهره ابراهیم دلم لرزید. جمال زیبای او ملکوتی شده بود رفتم بهش گفتم داش ابرام خیلی نورانی شدی. نفس عمیقی کشید و گفت روزی که بهشتی شهید شد خیلی ناراحت بودم. اما با خودم گفتم: خوش بحالش که با شهادت رفت، حیف بود با مرگ طبیعی از دنیا بره 🌸 بعد نفس عمیقی کشید و گفت خوشکل ترین شهادت را از خدا می خوام. قطرات اشک از گونه اش جاری شد. ابراهیم ادامه داد: اگه جایی بمونی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرت را به دامن بگیره، این است ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
صبح بعد نماز ی فیلم از معراج شهدا دیدم بعد خوابم برد... تو عالم خواب رفته بودم راهیان نور دیدم داخل اتاقی هستم عکس دو شهید بود هر چی گشتم عکس شهید ابراهیم هادی نبود چند بار نگاه کردم ناراحت شدم گفتم یعنی شهید ابراهیم منو دعوت نکرده یهو دیدم توی دستم ی کتابه ک عکس شهید هادی روش هست همون عکسش ک ریش بلندی داره م کلاه مشکی سرشه خیلی خوشحال شدم از خوشحالی بغض گلومو گرفته بود من یک سال هم نمیشه ک با شهید هادی آشنا شدم ی شب تو اخبار رهبر عزیز سفارش کردن کتاب سلام بر ابراهیم رو من از او نموقع چند بار خوابشونو دیدم و حاجت روا شدم خدایا شکرت ک هادی هدایتگر را برای من فرستادی.... ؛ ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
(عليه السلام) : 💫اتَّقُوا مَعاصِيَ الخَلَواتِ فَإنَّ الشّاهِدَ هُوَ الحاكِمُ از بپرهيزيد كه آنكه شاهد است، همو داور است.☺️☝️ 📚 غررالحکم ،حدیث 2524 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
رزمنده‌ فضای مجازی ... سه تاچیز که دست میگیری حتما وضو بگیر: 🔹قرآن 🔹مفاتیح 🔹موبایل رزمنده‌ای که در فضای سایبر و مجازی می‌جنگی! برای فشردن کلیدها و دکمه‌های کامپیوتر و موبایلت بگیر! و با نیت مطلب بنویس بدان که تو مصداق "و ما رمیت اذ رمیت" هستی... 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
در بیان عارف شانزده ساله 🌸 خدایا؛ به سویت آمدم اما روی ناصر دینت مولایمان را ندیدم . من به امید یاری و دیدار او آمده ام . خدایا مرا از یاری در رکابش نا امید مگردان ... 🌸 خدایا به من توفیق ده که جزو اولین شهدای گلگون کفنت به خاک و خون خویش بغلطم و جان خود را تسلیم کنم... 🌸 به من اجازه ده، هر چه زودتر پروانه وار خود را در آتش عشق تو بسورانم 🌸 خوش دارم هر چه زودتر از این دنیا رخت بربندم و در محضر عدل تو حاضر شده و به لقای تو واصل گردم ... 🌸 خدایا من از دردها و رنجها شکوه نمی کنم و از بار مشکلات نمی ترسم. از زیبایی های طبیعت که همه تجلیات ذات بی همتای توست خسته و سیر نشده ام ولی صبرم برای دیدار تو تمام شده... 🌸 تارو پودم، قلبم به مهرت سرشته شده، قلبم به عشق تو می تپد و برای دیدار تو بی تابم ... ؛ عارف شانزده ساله ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
یعنی: یه راه دو طرفه٬ یه قدم از من ، صد قدم از او... اما... بدون شمارش و حساب و کتاب... ميدوني چرا؟ چون با معرفتند، رفیق باز و اهل ايثار رفیق آسمونی، تا آسمونیت نکنه، رهات نمی کنه ... امتحان کن 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸 بعد از عملیات «بازی دراز» با دلی شکسته رو به خدا کردم و گفتم: پروردگارا! ما که توفیق شهادت نداشتیم، قسمت کن در همین جوانی کعبه‌ات را، حرم رسولت را، غریبی بقیعت را زیارت کنم... 🌸 هنوز مشغول دعا و در خواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که شهید پیچک آمد. دستی به شانه‌ام زد و گفت: حاج علی، مکه می‌روی؟! 🌸 یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: چطور مگر؟ خندید و ادامه داد: برایم یک سفر حج جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمی‌توانم بروم. با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشی به مکه بروی! 🌸 سر به آسمان بلند کردم. دلم می‌خواست با تمام وجود فریاد بکشم : خدایا شکرت... ؛ ؛ فرمانده لشکر ده سیدالشهدا (ع) 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🔹حضرت زهرا (س) : در خدمت مادر باش... زیرا بهشت زیر قدم های مادران است. 📚کنزالعمال، ج۱۶، ص ۴۲۶ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
✅ ما از انحراف می ترسیم بگذار بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی، بنام حکومت خمینی با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمیترسیم از انحراف میترسیم. 📖 برگرفته از وصیت نامه 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸 برای جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هستند پیشنهاد می کنم کتاب را بخوانند تا ببینند با کتاب هم می شود تفریح کرد و خوش گذراند🤔 🌸 "سلام بر ابراهیم" به لطف الهی بدون حمایت و کمک دولتی، به تیراژ یک میلیون و دویست هزار نسخه نزدیک می شود و هنوز پر فروش ترین است... 🌸 این در حالیست که نسخه پی دی اف این کتاب هم که در شبکه های مجازی به صورت رایگان منتشر شده بیش از یک میلیون بار دانلود شده ... 🌺 براستی راز این موفقیت چیست ؟ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
پلاکش " را برای ما جا گذاشت ، تا روزی بدانیم ، از جنس ما بود ... " هویتش " خاکی بود ! اما " دلش " را به آسمان زد ... گمنامی راز عجیبی است ...! 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
💠امام باقر عليه السّلام : کسی به ولایت ما نمی رسد مگر... با عمل شایسته و خودداری از گناه. جهاد النفس،ص112 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
تو را سفارش میکنم که حجابت را و دیگر رسالت های زینبی را فراموش نکنی و جنگ تو مبارره با بی بند و باری ها و بی حجابی ها و خلاصه نبرد با خودفروختگان داخلی است. این وظیفه شما و همه پیروان زینب(س) است 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸 شهدا معمولا نقطه آغاز رشد و تعالیشان را از نیت قرار می دهند مثل شهید ابراهیم هادی که در نیت و مراقبت از نیت بی نظیر بود... 🌸 شهید ابراهیم هادی فوق العاده و عجیب بود. همه چیز را پنهان می کرد. او به قدرت های عجیب دسترسی پیدا کرده بود. 🌸 توی خط مقدم بود در لحظه ای گفت بچه ها می خواهم اذان بگم. در محاصره شروع کرد به اذان گفتن! به سمتش تیر اندازه کردند و مجروح شد 🌸 بچه ها او را به عقب آوردند. بعد از مدتی دیدند گروهی عراقی با لباس های سفید تسلیم شدند. فرمانده آن ها گفت : آن کسی که اذان می گفت که بود؟ می خواهم او را ببینم بچه ها گفتند : مجروح شده چه طور؟ عراقی گفت : او با اذانش ما را بهم ریخت. آن کسی که تیر زده خودش آمده و پشیمان است اگر آن آقایی که اذان گفته، اجازه بدهد من خودم او را در اینجا به قتل می رسانم! 🌸 حالا شما ده مرتبه اذان بگو اثرش این گونه خواهد بود؟ فرقش در چیست؟ در نیت، در نیت... فرقش در نیت است. 🌺 او اهل مراقبت بود. او واقعا از اولیا,الله بود... استاد_پناهیان 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
مسئولیت سنگینی گرفته بودم. یک روز شهید تهرانی مقدم پیش من آمد و گفت دوست داری کارت خوب پیش برود؟ گفتم: بله. گفت : به تمام نیروهای تحت امرت بگو بگویند خدایا ما این کار را برای تو انجام می دهیم اگر ثواب دارد آن را تقدیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) می کنیم. بعد از آن به صورت عجیبی کارهای ما درست می شد... بیایید نیت کنیم بگوییم : خدایا ما کار خوبی نداریم همین اندک کارهای خوبمان را هم تقدیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) می کنیم. ان شاء الله کارهای ما هم وسط کارهای خیر ائمه قرار می گیرد و اجر و قرب و برکت پیدا می کند. ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🔹 امام صادق (ع) : 🍃هر گاه مؤمنى بتواند برادر خود را یارى رساند، اما تنهایش گذارد، خداوند در دنیا و آخرت او را تنها گذارد ... 📚 میزان الحكمه ج 3 ص 252 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸 یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. 🌸کم مانده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش را بدهم. 🌸 او یک دستمال از داخل جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرشو بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توگوشی برایم سخت تر بود. 🌸در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همان طور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده. 🌸همان طور که خون ها را پاک می کرد، گفت: این جا کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست. 🌺چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت: بمیر، میمردم. ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
اینکه در سینهٴ من هست... تو هستی، دل نیست...! السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
با موتور داشتیم می رفتیم ... تا چشمش خورد به تصویر شهید ابراهیم هادی یک دفعه موتور را نگه داشت و سلام کرد .😳 پرسیدم به کی سلام دادی ؟ گفت به آقا ابراهیم ... او زنده است و جواب ما را میدهد .☺️❤️ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
امام صادق علیه السلام : هر كس به شايستگى در حقّ خانوادہ اش نيكى كند، خداوند عمر و روزیش را ، زياد مى كند. 📚كافى(ط-الاسلامیه) ج۸، ص۲۱۹، ح۲۶۹ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil ŸŸ