اسب خود را در کنار مسجد قرار داد،
و افسار آن را به شخصی سپرد تا نگهدارد.
بعد از انجام کاهایش
و هنگام خارج شدن از مسجد؛
دید که آن شخص،
افسار اسب را باز کرده و دزدیده است....
به قنبر فرمود:
برو و افساری تهیه کن.
از قضا قنبر در بازار همان شخص را دید
که قصد داشت افسار را بفروشد.
به او گفت:
افسار را چند میفروشی؟
گفت: دو دینار.
قنبر دو دینار داد و آن را خرید...
قنبر برگشت و مولا به او فرمود:
چقدر برای آن پرداخت کردی؟!
گفت: دو دینار
فرمود:
من نیز قصد داشتم دو دینار
بابت کارش به او بپردازم؛
اما با #طمع،
رزق حلال خود را به حرام تبدیل کرد..
| کلیدگنجسعادت،ص۲۱۳