🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
بعد از کـ🚩ــربلا چه گذشت 7⃣
بعد از سخنرانیهای حضرت زینب سلام الله
مردمی که در کاخ جمع شده بودند منقلب شده
و احساس ندامت میکردند
در این هنگام که امام سجاد علیهالسلام را
بر یزید وارد کردند، یزید که سرشکسته
شده بود و دنبال بهانهای برای شهید کردن
امام سجاد بود از او سؤالاتی میپرسید
و امام هم به کوتاهی پاسخ میداد
در حالیکه تسبیح کوچکی در دست داشت
و آنرا میچرخانید
یزید گفت: این چه کاری است که من با تو
سخن میگویم و با تسبیح بازی میکنی
و احترام نمیگذاری؟
امام علیهالسلام فرمود:
پدرم از جدم برایم نقل کرده که وقتی نماز
صبح را انجام میداد تسبیح به دست میگرفت
و ذکری میگفت
سپس تسبیح را در دست میچرخانید
و به کارش میرسید بدون اینکه ذکری
بگوید و میفرمود:
چرخاندن تسبیح ذکر به حساب میآید
و چون در رختخواب میرفت
تسبیح را زیر بالشش قرار میداد و میخوابید
و میفرمود تا صبح تسبیح ذکر میکند
من از روش آنها پیروی میکنم
یزید گفت: با هر کدام از شما که سخن
میگویم به گونهای سخن میگوید
که در گفتار پیروز میشود!
در تاریخ آمده است که بعد از این سخنان
یزید امام سجاد و اهل بیت را در خرابه
بی سقفی منزل داد که از سرما و گرما
در پناه نبودند
آنقدر بر اهل بیت سخت گذشت که
صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید
منهال عمرو میگوید: امام سجاد را دیدم
که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند دوتا
نی خشک و خون از آنها جاری بود
رنگ شریفش نیز زرد شده بود
از او پرسیدم:
یابن رسول الله چگونه صبح کردید؟
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
چگونه است حال کسی که در دست یزید
اسیر است!؟
زنهای ما تابحال از طعام سیر نشدهاند
و سرهایشان پوشیده نگردیده است
هر وقت هم که یزید ما را میطلبد
گمان میکنم قصد کشتن ما را دارد
منهال! عرب به عجم افتخار میکند که
محمد ﷺ عربی است ولی ما خاندان
مردانمان کشته میشود توسط خود اعراب
و زنان و اطفالمان اسیر میشوند!
پرسیدم: کجا میروید؟
فرمود جایی که به ما دادهاند حفاظی ندارد
و آفتاب پوست ما را گداخته است
جهت ضعف بدن بیرون آمدهام تا قدری
استراحت کنم و برگردم از جهت ترس بر زنان
در این حال صدای زنی بلند شد:
نور دیدهام کجا میروی؟ برگرد
که از دشمن بر جان تو میترسم
امام با شنیدن صدای عمهاش مرا گذاشت
و به خرابه بازگشت
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📓 مقتل مقرم، صفحه۴۵۳
📚 بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۰
📘 لهوف، صفحه۱۹۳
📙 نفس المهموم، صفحه۴۵۹
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠🔹امام حسین علیهالسلام:
《... ولاتَرْفَعْ حاجَتَکَ إلاّ إلى أحدِ ثَلاثةٍ: إلى ذِی دِينٍ، أو مُروّةٍ، أو حَسَبٍ، فأمّا ذوالدِّينِ فيَصُونُ دِينَهُ و أمّا ذوالمُروّةِ فَإنّهُ يَسْتَحیی لِمُرُوَّتهِ و أمّا ذوالحَسَبِ فيَعْلَمُ أنّکَ لَم تُكْرِمْ وَجهَکَ أنْ تَبْذِلَهُ لَهُ فِی حاجَتِکَ فهُو يَصونُ وَجهَکَ أنْ يَرُدَّكَ بغَيرِ قَضاءِ حاجَتِکَ》
↫◄ حاجت خود را جز نزد سه کس مَبَر
☑️ نزد دیندار یا
☑️ جوانمرد یا
☑️ بزرگزاده
◽️⇦ زیرا دیندار
برای حفظ دین خود نیازت را برآورد
◽️⇦ و جوانمرد
از مردانگی خود شرم میکند
◽️⇦ و بزرگزاده
میداند که تو با رو انداختن به او
آبرویت را فروخته
و او با برآوردن نیازت
آبروی تو را حفظ میکند.
📗 تحف العقول، صفحه ۲۴۷
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
بعد از کـ🚩ــربلا چه گذشت 8⃣
اهل بیت امام حسین علیهالسلام از کودکانی
که پدرشان در کربلا شهید شده بود
خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند
دختر سه ساله حسین علیهالسلام شبی
از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش
گرفت... به کجا رفت؟
اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند
صدای ضجه و نالهشان بلند شد
صدای شیون به خانه یزید رسید
و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
گفتند دختر حسین بهانه پدر گرفته است
یزید لعنت الله گفت:
سر پدرش را برایش ببرید
سر حسین علیهالسلام را درون طشتی نهاده
و با پارچهای میپوشانند و برای رقیه خاتون
میآورند
او به خیال اینکه برایش غذا آوردهاند
فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم
من بابایم حسین را میخواهم!
گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است
دختر اباعبدالله با دستهای کوچکش
روی ظرف را برداشت
چشمش به سر بریده پدر افتاد
سر را در آغوش گرفت
و با سر پدر شروع به درد و دل کرد
بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که
سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد
و جان به جان آفرین تسلیم کرد!
حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم
شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهائی
از نور سوارند و فرشتگان آنها را احاطه نموده
و خادمی نیز با آنها است به راهی میروند
مرکبها گذشتند ولی خادم به طرف من آمد
و گفت: سکینه جدت رسول خدا ﷺ به تو
سلام میرساند
گفتم: سلام خدا بر رسولش تو کیستی؟
گفت: من خادمی هستم از خدمه بهشت
گفتم: این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند
کیستند و به کجا میروند؟ گفت:
✨اولی آدم صفی الله
✨دومی ابراهیم خلیل الله
✨سومی موسی کلیم الله
✨چهارمی عیسی روح الله
✨و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته
گاهی میافتد و برمیخیزد
او جدت رسول خداست که برای زیارت پدرت
حسین به کربلا میروند
همین که نام جدم را شنیدم به سویش دویدم
تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم
و بگویم ستمکاران با ما چه کردهاند
که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین
فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته
پرسیدم اینان کیستند؟
گفت:
✨اولی حوا ام البشر
✨دومی آسیه بنت مزاحم
✨سومی مریم دختر عمران
✨چهارمی خدیجه خویلد
✨و اون خانمی که دست بر سر نهاده
گاهی میافتد و گاهی برمیخیزد
جدهٔ تو فاطمه دختر رسول خداست
گفتم میروم و به جدهام فاطمه شکایت این
ستمکاران را مینمایم، دویدم جلوی حضرت
زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
مادر، مادر بخدا قسم حق ما را منکر شدند
مادر، مادر بخدا سوگند جمع ما را پراکنده ساختند
مادر، مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند
فرمود: سکینه جان دیگر بس است
نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید
این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است
که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم
که ناگهان از خواب بیدار شدم
پس از آنکه یزید دریافت که برنامه
قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست
محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند
و نه تنها حکومتش تثبیت نشد
بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل
حسین علیهالسلام از همه طرف روبرو شد
در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد
و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد
و گفت:
شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت
و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف
حکومت باقی بمانید؟ یا به مدینه برگردید
و سه حاجت شما برآورده گردد؟
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📕 اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۲۶
📓مقرم ۴۵۶
📘نفس المهموم، صفحه۴۶۶
📚بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۴
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠🔹امام حسین علیهالسلام⇩
《اتَقُولَنَّ فِی أَخِیک الْمُؤْمِنِ
إِذَا تَوَارَی عَنْک إِلَّا مَا تُحِبُّ
أَنْ یقُولَ فِیک إِذَا تَوَارَیتَ عَنْه》
↫◄ درباره برادر مؤمنت
پشت سر سخنی بگو
که دوست داری
او پشت سر تو بگوید
📚بحارالانوار، جلد۷۸، صفحه۱۲۷
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
بعد از کـ🚩ــربلا چه گذشت 9⃣
اهل بیت علیهالسلام در پاسخ یزید گفتند:
ما برای حسین علیهالسلام عزاداری نکردیم
فعلاً میخواهیم برایش عزاداری کنیم
یزید قبول کرد و خانه مجللی در اختیارشان
قرار داد و هفت روز در دمشق به عزاداری
پرداختند
تمام زنان قریشی و هاشمی که در شام
زندگی میکردند حتی زنان بنیامیه
و خانواده یزید لباس سیاه پوشیدند
و در عزای حسینی شرکت کردند
پس از آنکه مردم شام خاندان اهل بیت را
شناختند مخصوصاً بعد از سخنرانی کوبنده
حضرت زینب و امام سجاد علیهالسلام
حکومت بنیامیه به افتضاح کشیده شد
و انقلاب فکری در مردم ایجاد نمود
یزید امام سجاد را خواست و اظهار داشت:
خدا لعنت کند پسر مرجانه را
اگر من با پدرت روبرو میشدم تمام
پیشنهادات او را میپذیرفتم
لکن مقدرات الهی است که باید اجرا شود
اکنون حاجتی داری بخواه
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
◽️حاجت اولم این است که سر بابایم
حسین را به من نشان بدهی تا او را دیدار
و وداع کنم
◽️دوم دستور بده هر چه از ما غارت کردند
به ما برگردانند
◽️سوم اگر قصد کشتنم را داری کسی را
همراه زنان بفرست تا ایشان را به حرم
جدشان برگرداند
یزید گفت: سر پدرت را هرگز نخواهی دید
اما از قتل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن
میرسانی و به جای آنچه از شما گرفتهاند
چندین برابر به شما خواهم داد
امام فرمود: چشمداشتی به مال تو نداریم
بلکه در میان این اموال لباسهایی است که
جدهام حضرت زهرا آن را رشته و بافته است
و مخصوصاً روسری و پیراهن و گوشوارههای
فاطمه دختر رسول خدا در میان آنهاست
یزید دستور داد آنها را برگردانند و دویست
دینار هم بر آنها افزود که امام علیهالسلام
آن را در میان فقرا تقسیم کرد
↩️ ورود اهل بیت به کربلا
هنگامی که اهل بیت اباعبدالله در مسیر
به سوی مدینه به سرزمین عراق رسیدند
به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا ببرید
که نتوانستیم روز عاشورا عزاداری کنیم
چون به قتلگاه اباعبدالله رسیدند
جابر ابن عبدالله انصاری و جماعتی از
بنیهاشم را دیدند که برای زیارت
حسین ابن علی آمده بودند و همزمان با
اهل بیت وارد کربلا شده بودند
این گروه تا چشمشان به خاندان اباعبدالله
افتاد صدا را به شیون و زاری بلند کردند
و عزای حسین را بر پا کردند
آنچنان عزاخانهای تشکیل شد که زنان
قبایل نزدیک هم اجتماع کردند و سه روز
عزاداری ادامه داشت
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📕نفس المهموم، صفحه ۴۵۵
📚بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۴
📗ارشاد، صفحه ۲۴۷
📘حیات الامام حسین، جلد۳، صفحه۳۹۲
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠🔹امام حسین علیهالسلام⇩
《إِنّ اَعْفَى النّاسِ مَنْ عَفَا عَنْ قُدْرَةٍ》
↫◄ باگذشت ترين مردم
كسى است كه با وجود قدرت
گذشت كند
📚بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۱۲۱
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
بعد از کـ🚩ــربلا چه گذشت 🔟
بعد از مراسم عزاداری امام سجاد علیهالسلام
و اهل بیت اباعبدالله نزدیک مدینه رسیدند
امام فرمود خیمهها را سرپا کنند و زنان
و اهل بیت وارد شدند
سپس به بشیر فرمود:
وارد مدینه شو و مردم را از شهادت
اباعبدالله علیهالسلام و آمدن ما با خبر کن
بشیر اطاعت کرد و وارد مدینه شد و به
مسجد رفت سپس صدایش به گریه بلند شد
و اشعاری سرود و گفت:
من بشیر ابن جنلم فرستاده امام سجادم
علی ابن حسین با عمهها و خواهرانش
بیرون دروازه مدینهاند و مرا فرستاده
تا مکانش را به شما معرفی کنم
مردم شتابان به خارج مدینه هجوم آوردند
زنی نماند در مدینه که بیرون نیامده باشد
همگی صدایشان به گریه و شیون بلند شد
و مدینه یکپارچه ضجه و ناله شد
وقتی مردم خارج از مدینه تجمع کردند
امام از خیمه خارج شد در حالی که گریان بود
و دستمالی در دست داشت که اشکهایش را
پاک میکرد
مردم با دیدن حضرت صدایشان به شیون
بلند شد و حضرت را تسلیت و تعزیت گفتند
امام روی صندلی نشست و سپس با دست
اشاره کرد که مردم ساکت شوند
سپس ضمن ایراد خطبه فرمود:
خدا را حمد و سپاس میگویم که ما را
با ابتلا به مصیبتهای بزرگ در معرض
امتحان و آزمایش قرار داد
حسین و افراد و اهل بیتش را کشتند
و زنان و کودکانش را اسیر کردند
و سر بریدهاش را شهر به شهر گرداندند
این مصیبتی است که مثل و مانندی ندارد
مردم! ما از شهر خود رانده شدیم و در
بیابانها سرگردان شدیم بدون آنکه جرمی
مرتکب شده باشیم و یا شکافی در اسلام
پدید آورده باشیم
چه مصیبت بزرگ و جانسوز و رنج دهندهای
بود که به ما رسید و ما به حساب خدا
میگذاریم که او عزیز است و انتقام گیرنده
⬅️ ورود اهل بیت به مسجد رسول الله
اهل بیت به محض ورود به مدینه قبل از
رفتن به خانههایشان به کنار قبر مطهر
رسول الله میروند تا گزارش سفرشان را
به رسول خدا بدهند و شکایت کنند
چه گفتگوهایی بود و چه درد و دلهایی
کردند که تاریخ از بیان آن عاجز است
و مختصراً آورده میشود:
زینب سلام الله علیها دستها را دو طرف
درب مسجد گذاشت و سر را داخل مسجد برد
و صدا زد: یا جداه! خبر قتل برادرم حسین
را آوردهام
سکینه با صدای بلند فریاد کشید:
ای جد گرامی از آنچه بر ما گذشته است
پیش تو شکایت آوردهام
به خدا قسم سنگدل تر از یزید ندیدم
و کافر و مشرکی بدتر از او ندیدم
با چوب خیزران بر لب و دندان پدرم
حسین میزد و میگفت:
حسین چوبها را چگونه میبینی!؟
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📗لهوف، صفحه ۱۹۷
📚بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۷
📒نفس المهموم، صفحه ۴۶۹
📓حیات الحسین، جلد۳، صفحه۴۲۵
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠🔹امام حسین علیهالسلام⇩
《نَحْنُ الّذِينَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ
وَ بَيَانُ مَا فِيهِ وَ لَيْسَ عِنْدَ اَحَدٍ
مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاَِنّا اَهْلُ سِرّ الله》
↫◄ ما كسانى هستيم كه
علم قرآن و بيان آنچه در آن است
نزد ماست و آنچه در نزد ماست
نزد هیچ یک از آفريدگان خدا نيست
زیرا ما محرم راز خدائیم
📚بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه۱۸۴
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠🔹امام حسین علیهالسلام
《مَنْ نَفَّسَ کرْبَةَ مُؤْمِن فَرَّجَ اللهُ
عَنْهُ کرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ》
هر کس گرهای از مشکلات مؤمنی
باز کند و مشکلش را برطرف نماید
خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت
او را اصلاح مینماید
📚بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۱۲۱
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج