۱۵ تیر ۱۴۰۲
۱۵ تیر ۱۴۰۲
۱۶ تیر ۱۴۰۲
۱۶ تیر ۱۴۰۲
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
یکجا خواندم سید ابن طاووس در اعمال روز غدیر نوشتهبود:
چون به ساعات پایانی روز غدیر نزدیک شدی، حال تو حال حسرتزدهها باشد، همانها که همیشه دیر میرسند، حال آدمی که دوستداشته روز غدیر با مولایش بیعت کند ولی جبر زمانه او را هزار و چندصدسال دیرتر به غدیر رسانده...
نگاهکردم دیدم همانام، دستهام حسرت آن تشت آب را دارند.
🌱
ما به شما مشتاقیم پدر...
غیر خودتان هیچکس نمیتوانسته از ورای تاریخ، این محبت گرم را توی سینههامان بنشاند.
#عیدغدیر
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
۱۷ تیر ۱۴۰۲
۲۲ تیر ۱۴۰۲
🌸
🌱
بسم الله الرحمن الرحیم
دهسال پیش توی یک روستای دورافتاده، لب یک جادهی مرزی که دست ایران را توی دست افغانستان میگذاشت، رفتهبودیم برای تبلیغ. آنجا وقتی برای زنها احکام میگفتم، طلبهی تازهنفسی بودم که مدل میرزا جوادآقای تهرانی، مسائل را از روی رساله میخواندم.
میرزا جوادآقا از روی شکستهنفسی این کار را میکرد، من از سر نابلدی.
جوراب توی روستا مد نبود ولی آنروزها وقتی زنها میآمدند مسجد، جوراب میپوشیدند، حکماش را فهمیدهبودند، قبحاش را میدانستند دیگر.
حالا که دهسال از آن روزگار میگذرد نمیدانم هنوز هم به پوشاندن پا مقید هستند یا نه؟
ولی زهراخانم که آرایشگر روستا بود، میگفت به خانمها بعد اصلاح، بعد تتو، احکام پوشاندن ابروی زینتشده را یاد میدهد.
خبرش را دارم؛
هنوز هم بعد دهسال مسالهگوی خوبی هست این زهراخانم (:
پ.ن: امروز صحبتهای روز گذشتهی حضرت آقا را گوش میکردم، یاد این خاطره افتادم ⛅️🤍
۲۲ تیر ۱۴۰۲
۲۵ تیر ۱۴۰۲
۲۵ تیر ۱۴۰۲
۲۷ تیر ۱۴۰۲
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
توی صفحهای خواندم؛
《این شب و روزها هرجا روضهای بود، مجلسی بود، برویم شرکت کنیم، رونق بدهیم، نور بگیریم.
یک محرمهایی بیاید که ما نباشیم...》
یاد آقابزرگام افتادم.
هرسال مسجد نقلی فاطمهالزهرای کوچهی سیدها، دههی اول مراسم روضه برقرار بود؛ قند و چایاش را آقابزرگ میبرد که حالا نیست...
🏴
همهی آقابزرگها و مادربزرگهای امامحسینی همنشین سیدالشهدا باشند این شبها 🌱
#ما_خونواده_مون_نمک_گیره
#غم_خرم
۲۷ تیر ۱۴۰۲