سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ 8
منزه است پروردگار تو پروردگار شكوهمند از آنچه وصف می كنند 8
exaltations be to your lord, the lord of might, above that they describe!
سوره صافات آیه 180
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ 8
و درود بر فرستادگان 8
peace be on the messengers.
سوره صافات آیه 181
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 8
و ستايش ويژه خدا پروردگار جهانهاست 8
and praise belongs to allah, lord of the worlds.
سوره صافات آیه 182
✨ـ﷽ـ✨
💠روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💠
🌹🍃سوره صافات
✨جزء ۲۳
📖 صفحه ۴۵۱
💫آیات ۱۵۴ الی ۱۸۲
🌷هرروز به نیت یک شهید
✨شهید امروز شهیده صفیه هاشمی طاهری
#انوار_هدایت
#قهرمان_محله
#کمیته_فضای_مجازی
#شهیدان_مظهر_عزت_ایران
#کنگره_ملی_شهدای_شهرستان_کاشان
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🥀پویش بزرگ قهرمان محله 🥀
🌹بسیجی شهیده صفیه هاشمی طاهری
🌹نام پدر :رضا
🌹تاریخ تولد : ۱۳۰۷/۱/۲۰
🌹تاریخ شهادت :۱۳۶۶/۵/۹
🌹عروج شهید: مکه مکرمه
🌹مزار شهید: بهشت زهرا تهران
قسمتی از زندگینامه شهید :
خانم هاشمی در کاشان چشم به جهان گشود. پدرش رضا و مادرش، مرضیه نام داشت. تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند. خانه دار بود. ازدواج کرد و صاحب سه پسر و چهار دختر شد. نهم مرداد ۱۳۶۶، در مکه عربستان در راهپیمایی برائت از مشرکین توسط نیروهای سعودی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. فرزندش حمیدرضا طاهری نیز شهید شده است
#قهرمان_محله
#کمیته_فضای_مجازی
#شهیدان_مظهر_عزت_ایران
#کنگره_ملی_شهدای_شهرستان_کاشان
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
با شهید باکری، در کنار دجله باهم نشسته بودیم، من رفتم قرارگاه که آخرین وضعیت را گزارش دهم و صحبت کنیم و برای ادامة عملیات به نتیجه برسیم. من از پیش ایشان به این طرف دجله آمدم و به قرارگاه رفتم و طولی نکشید که برگشتم، آمدم کنار دجله قایقی نبود من را ببرد، با مهدی تماس گرفتم و گفتم: «چه خبر است؟»
ایشان جواب سؤال من را نداد و این جمله را فرمود که: «برادر احمد بیا اینجا، اینجا جای بسیار خوب و زیبایی است بیا تا برای همیشه پیش هم باشیم» این آخرین جملة او بود که این کلمه چند لحظه مانده به شهادت این شهید عزیز بود.
#شهیدمهدی_باکری🕊🌹
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful
سوره ص آیه 0
ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
صاد سوگند به قرآن پراندرز
saad, by the holy reading (koran) of the remembrance.
سوره ص آیه 1
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
آرى آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزه اند
no, the unbelievers exalt in their division.
سوره ص آیه 2
كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ
چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [ما را] به فرياد خواندند و[لى] ديگر مجال گريز نبود
how many generations have we destroyed before them. they called:
the time is neither of escape, nor safety.سوره ص آیه 3 وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ و از اينكه هشداردهنده اى از خودشان برايشان آمده درشگفتند و كافران مى گويند اين ساحرى شياد است they marvel now that, from among themselves, a warner has come to them. the unbelievers say:
this is a lying sorcerer. سوره ص آیه 4 أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ آيا خدايان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده اين واقعا چيز عجيبى است what, has he made the gods one god? this is indeed a wondrous thing.سوره ص آیه 5 وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ و بزرگانشان روان شدند [و گفتند] برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف [ما]ست their assembly left (saying):
go, and be patient to your gods, this is something to be desired. سوره ص آیه 6 مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ [از طرفى] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوى هم] نشنيده ايم اين [ادعا] جز دروغ بافى نيست we never heard of this in the former religion. it is nothing but an invention. سوره ص آیه 7 أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است [نه] بلكه آنان در باره قرآن من دودلند [نه] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيده اند what, out of all of us, has the remembrance been sent down to him (prophet muhammad)?no, they are doubtful about my remembrance, no, they have not yet tasted my punishment. سوره ص آیه 8 أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ آيا گنجينه هاى رحمت پروردگار ارجمند بسيار بخشنده تو نزد ايشان است or, have they the treasuries of the mercy of your lord, the almighty, the giving? سوره ص آیه 9 أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن ايشان است [اگر چنين است] پس [با چنگ زدن] در آن اسباب به بالا روند or, is theirs the kingdom of the heavens and the earth and all that is between them? then let them ascend by (their) means! سوره ص آیه 10 جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ اين سپاهك دسته هاى دشمن در آنجا [=ب در] در هم شكستنی اند the army is defeated as (were) the confederates. سوره ص آیه 11 كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب [عمارت و] خرگاهها تكذيب كردند before them the nations of noah, aad and pharaoh, and he of the tentpegs belied, سوره ص آیه 12 وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آنها دسته هاى مخالف بودند thamood, the nation of lot and the dwellers of the thicket such were the confederates. سوره ص آیه 13 إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد there was not one of those that did not belie the messengers. therefore, my retribution was realized. سوره ص آیه 14 وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ و اينان جز يك فرياد را انتظار نمی ب رند كه هيچ [مجال] سر خاراندنى در آن نيست these only wait for a single shout for which there will be no delay. سوره ص آیه 15 وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ
و گفتند پروردگارا پيش از [رسيدن] روز حساب بهره ما را [از عذاب] به شتاب به ما بده
they say: our lord, hasten to us our share before the day of recompense.
سوره ص آیه 16
✨ـ﷽ـ✨
💠روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💠
🌹🍃سوره ص
✨جزء ۲۳
📖 صفحه ۴۵۳
💫آیات ۱ الی ۱۶
🌷هرروز به نیت یک شهید
✨شهید امروز شهیده کبری صفا
#انوار_هدایت
#قهرمان_محله
#کمیته_فضای_مجازی
#شهیدان_مظهر_عزت_ایران
#کنگره_ملی_شهدای_شهرستان_کاشان
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🥀پویش بزرگ قهرمان محله 🥀
🌹بسیجی شهیده کبری صفا
🌹تاریخ تولد : ۱۳۲۶/۷/۱۲
🌹تاریخ شهادت :۱۳۵۷/۶/۱۷
🌹عروج شهید: میدان شهدای تهران
🌹مزار شهید: دشت افروز کاشان
قسمتی از زندگینامه شهید :کبری در جواب نگرانی مادر گفت: « ناراحت نباش. وظیفه شرعی است .دستور است که با طاغوت مبارزه شود من هم می روم .» و در جواب اصرار مادر گفت :«یک بار بیشتر نخواهم مرد چه بهتر که در راه دین و قرآن فدا شوم .»
#قهرمان_محله
#کمیته_فضای_مجازی
#شهیدان_مظهر_عزت_ایران
#کنگره_ملی_شهدای_شهرستان_کاشان
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهیده کبری صفا دوازدهم مردادماه 1326 ، در کاشان به دنیا آمد .با تولد وی پدرش که مدتها بیکار و در جستجوی کار بود به عنوان سیم بان در شرکت مخابرات مشغول به کار شد . کبری وارد مدرسه ابتدایی شد . هفت ساله بود که پدرش را از دست داد و به اتفاق برادر و خواهرش نزد مادر به زندگی خود ادامه دادند .
کبری تا اول راهنمایی درس خواند و از همان کودکی یار و مددکار مادر شد تا اینکه در سال 46 ازدواج کرد وچون همسرش ساکن تهران بود به تهران رفت . کبری که علاقه زیادی به شعائر مذهبی و شرکت در مراسم مذهبی داشت اوائل ازدواج با دیدن تهران آرزو می کرد که کاش می توانست در شهر مذهبی و ساده خود ، راحت زندگی کند.
در سال 48 ،مریم به دنیا آمد و در سال 53 دختردیگرش مینا . مینا شش ماهه بود که پدرش بر اثر ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت.کبری ماند و دو دختر خردسالش . از آن پس باغ دلگایش بهشت زهرا بود .در برابر سختیها و ناملایمات زندگی صبور بود .حدود سه سال بود که همسرش را از دست داده بود و خود به بهترین نحو فرزندان عزیزش را مراقبت می کرد .
با اوج گیری انقلاب ، کبری بیش از همه وقت خوشحال ومسرور بود و مرتب از مراسم و جلسات مذهبی سخن می گفت و اعلامیه های امام را جمع آوری می کرد . رژیم پهلوی اعلام حکومت نظامی کرد. روز جمعه 17 شهریور 57 ، کبری حدود ساعت 9 صبح با مادرش تماس گرفت . از اوضاع کاشان سوال کرد و شنید که در کاشان نیز تظاهرات و شعاردادن برپاست. وی به مادر گفت که «اینجا (تهران) که قیامت است .جوانها ، پیرها ، دخترها ، پسرها و حتی پیرزنها با پای پیاده ، سواره و با موتور به میدان ژاله می روند .من هم می خواهم بروم .»
کبری در جواب نگرانی مادر گفت: « ناراحت نباش. وظیفه شرعی است .دستور است که با طاغوت مبارزه شود من هم می روم .» و در جواب اصرار مادر گفت :«یک بار بیشتر نخواهم مرد چه بهتر که در راه دین و قرآن فدا شوم .»
ساعت 4 بعد از ظهر آن روز مادر از شهادت کبری مطلع شد . سراسیمه و بازحمت خود را به تهران رساند .شب بود موقع حکومت نظامی . به منزل کبری رسیدند .جنازه کبری که از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و توسط آشنایان شناسایی شده و برای رهایی از ربوده شدن توسط ساواک، به منزل آورده شده بود در وسط حیاط بود و مینا بر بالین مادر نشسته بود . مادر کبری مینا را به آغوش کشید .
پیکر شهیده کبری صفا را پس از چهل هشت ساعت مخفیانه به کاشان رساندند .در کاشان با همه سخت گیری نیروهای رژیم ، با شرکت هزاران نفر از مردم مراسم تشییع برگزار شد و کبری در گلزار شهدای دشت افروز کاشان به خاک سپرده شد.
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
#ناحیه_کاشان
https://eitaa.com/joinchat/3036479552C806dafabd4
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
💌 #نامه_ای_به_بسیجیان
🔅 بسم الله الرحمن الرحیم
🍃✨برادران و عزیزان بسیجیم ، سلام علیکم
🍃✨ خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید.
عزیزانم
🔸 اولا ; بزرگترین امانت سپرده شد به ما جمهوری اسلامی است که امام عارفمان فرمود :
حفظ آن از اوجب واجبات است در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمائید.
🔸 ثانیا ; به حلال خداوند و حرام آن توجه خاص بفرمائید.
🔸 ثالثا ; پدر ومادرتان را آنچنان بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که خداوند و ائمه معصومین توصیه فرموده اند.
🔸 رابعا ; دوستی و رفاقت ارزش بزرگی است اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی می کنید.
🔸خامسا; نمازشب ، نمازشب ، نمازشب کلید تمام عزت هاست.
برادرتان قاسم
۹۴/۱۱/۲۵
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
بر آنچه می گويند صبر كن و داوود بنده ما را كه داراى امكانات [متعدد] بود به ياد آور آرى او بسيار بازگشت كننده [به سوى خدا] بود
bear patiently with what they say, and remember our worshiper david, a man of might. he was ever turning in repentance.
سوره ص آیه 17
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ
ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش می كردند
we subjected the mountains to exalt (me) with him in the evening and at sunrise,
سوره ص آیه 18
وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ
و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت كننده [و خدا را ستايشگر] بودند
and the birds, too, gathered each obedient to him.
سوره ص آیه 19
وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله دهنده عطا كرديم
we made his kingdom strong and gave him wisdom and decisive speech.
سوره ص آیه 20
وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ
و آيا خبر دادخواهان چون از نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد
has the news of the dispute reached you (prophet muhammad)? when they scaled the sanctuary
سوره ص آیه 21
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ
وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده پس ميان ما به حق داورى كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش
they went to david whereupon he was afraid of them, but they said:
do not be afraid, we are two that have a dispute, one of us has wronged the other. judge between us justly, and do not transgress, and guide us to the right path. سوره ص آیه 22 إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و می گويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است this, my brother has ninetynine ewes, but i have only one ewe (a female sheep). he said: "give her into my keeping" and overcame me in the argument.سوره ص آیه 23 قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ [داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميش هاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا می دارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد he (david) replied:
he has without doubt wronged you in seeking to add your ewe to his sheep. many intermixers wrong one another; except those who believe, and do good works, and they are few indeed.david realized that we had tried him and sought the forgiveness of his lord and fell down, prostrate and repented. سوره ص آیه 24 فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرب و فرجامى خوش خواهد بود so, we forgave him that, and he has a near place with us and a fine return. سوره ص آیه 25 يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ اى داوود ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم پس ميان مردم به حق داورى كن و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در می روند به [سزاى] آنكه روز حساب را فراموش كرده اند عذابى سخت خواهند داشت
(we said): david, we have made you a caliph in the earth. judge with justice among people and do not yield to your own preference in case it should lead you from the path of allah. surely, a terrible punishment awaits those who stray from the path of allah, because they forget the day of reckoning.
سوره ص آیه 26
✨ـ﷽ـ✨
💠روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💠
🌹🍃سوره ص
✨جزء ۲۳
📖 صفحه ۴۵۴
💫آیات ۱۷ ای ۲۶
🌷هرروز به نیت یک شهید
✨شهید امروز شهیده طاهره کلاهچی
#انوار_هدایت
#قهرمان_محله
#کمیته_فضای_مجازی
#شهیدان_مظهر_عزت_ایران
#کنگره_ملی_شهدای_شهرستان_کاشان
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از 💢 بانوان مهدیه 💢
🥀پویش بزرگ قهرمان محله 🥀
🌹بسیجی شهیده طاهره کلاهچی
🌹نام پدر : علی
🌹تاریخ تولد : ۱۳۴۴/۶/۶
🌹تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۱/۹
🌹عروج شهید: شهر کاشان
🌹مزار شهید: گلزار دارالسلام کاشان
قسمتی از زندگینامه شهید :
«شهید طاهره کلاهچی در خانوادۀ مذهبی در شهرستان کاشان به دنیا آمد. وی در کلاس سوم راهنمایی تحصیل می کرد. بسیار خوش اخلاق با محبت و مهربان بود به نماز اول وقت اهمیّت می داد. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به همراه پدر و مادر در مسجد محل می خواند. در تظاهرات شرکت فعّال داشت آرزویش شهادت بود. همیشه می گفت: «ای کاش من پسر بودم تا به جبهه می رفتم و شهید می شدم.» در کارهای خانه کمک می کرد و برای رزمندگان لباس می بافت. بسیارتمیز و با سلیقه بود. احترام بزرگتر ها را داشت ودرامورات زندگی باآنها مشورت می کرد.»
#قهرمان_محله
#کمیته_فضای_مجازی
#شهیدان_مظهر_عزت_ایران
#کنگره_ملی_شهدای_شهرستان_کاشان
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🇮🇷شهیده بانوی کاشان
شهید طاهره کلاهچی
کلامی با تو
«دخترم! پرندگان، غزلِ زندگی سر داده و نسیم سحری نو اگر بود و عالم ترانه خوان،کنار پنجره آمدم تا ببینم این همه شادی برای چیست؟ تو را دیدم که سجده کرده بودی از تو خواستم که بگویی علت این سجده چیست؟ گفتی:« خدایم طلب کرده است.» و این نمازآخرین نمازت بود. بعد ازآن از جلوی دیدگانم رفتی و دیگر ندیدمت ؟!»
«شهید طاهره کلاهچی در خانوادۀ مذهبی در شهرستان کاشان به دنیا آمد. وی در کلاس سوم راهنمایی تحصیل می کرد. بسیار خوش اخلاق با محبت و مهربان بود به نماز اول وقت اهمیّت می داد. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به همراه پدر و مادر در مسجد محل می خواند. در تظاهرات شرکت فعّال داشت آرزویش شهادت بود. همیشه می گفت: «ای کاش من پسر بودم تا به جبهه می رفتم و شهید می شدم.» در کارهای خانه کمک می کرد و برای رزمندگان لباس می بافت. بسیارتمیز و با سلیقه بود. احترام بزرگتر ها را داشت ودرامورات زندگی باآنها مشورت می کرد.»
عروج ملکوتی
« خواهرش می گوید:« ساعت 7 صبح بود. پدرم سرگرم خرد کردن قند بود. طاهره هم پشت ماشین بافندگی نشسته بود و برای رزمندگان ژاکت می بافت من رفتم به او کمک کنم. مادرم به طرف زیر زمین رفت و مرا صدا کرد و گفت:« بیا داخل زیر زمین قالی بباف» طاهره به محض این که صدای مادرم را شنید به من گفت: «برو و به مادر کمک کن.» من رفتم داخل زیرزمین، تازه نشسته بودم روی دار قالی که یک مرتبه صدای آژیر خطر از رادیو پخش شد و وضعیّت قرمز شد و بلافاصله خانۀ ما بمباران شد در آن لحظه من و مادرم بی هوش شدیم ولی پدرم و طاهره که بالا بودند در جا شهید شدند. سراغشان را می گرفتیم می گفتند: «حالشان خوب است» وقتی از بیمارستان آمدیم. فهمیدیم آنها به شهادت رسیده اند و به خاک سپرده شده اند.» من و مادرم به علت مجروحیّت زیاد نتوانستیم در تشیع جنازۀ آنها شرکت کنیم
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
#ناحیه_کاشان
https://eitaa.com/joinchat/3036479552C806dafabd4
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─