eitaa logo
البرز پژوهی
382 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
249 ویدیو
185 فایل
در این کانال، آخرین یافته ها و پژوهش های مربوط به فرهنگ، تاریخ و نام آوران استان البرز و نوشته های البرزپژوهان به ویژه حسین عسکری منتشر می شود. ارتباط با ادمین @askari128
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹برگی از تاریخ استان البرز گزارش تیمسار سرتیپ ولی الله فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران به امام خمینی درباره جنگ روزنامه کیهان، شماره ۱۱۱۶۰، یک شنبه ۱۶ آذر ۱۳۵۹، صفحه ۱۲ 🔗 البرز پژوهی @alborzology
🔹 برگی از تاریخ استان البرز اطلاعیه حراج محصولات شرکت ریسندگی و بافندگی کرج روزنامه کیهان، شماره ۱۰۸۷۳، پنج شنبه ۱۵ آذر ۱۳۵۸، صفحه ۱۱ 🔗 البرز پژوهی @alborzology
▪️آیین تشییع و خاک سپاری پیکر بانو زهرا تجویدی (نویسنده، هنرمند و فرزند شادروان استاد علی تجویدی) امروز چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ در آرامستان بهشت سکینه کرج برگزار می شود. روزنامه اطلاعات، شماره ۲۸۸۲۹، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، صفحه ۱۶ البرز پژوهی @alborzology
🔹 سخنران آیین روز فرهنگی هشتگرد آقای خسرو معتضد (نویسنده و تاریخ نگار شناخته شده) در آیین روز فرهنگی شهر هشتگرد سخن خواهد گفت. شنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۹ هشتگرد، مجتمع فرهنگی ۹ دی 🔗 البرز پژوهی @alborzology
به مناسبت روز فرهنگی هشتگرد؛ 🔹هشتگرد فقط یک نام نیست / از آثار دوره اشکانی تا قدمت هزار ساله تشیع نام هشتگرد گرانبار از معنا و دلالت‌های فرهنگی و تاریخی است. از تپه جنوبی آن به نام چال تپه، سفال‌های دوره اشکانی به دست آمده است. تشیع نیز در این شهر قدمتی هزار ساله دارد. یادداشت منتشر شده حسین عسکری در خبرگزاری مهر 👇 https://www.mehrnews.com/news/5647224/ 🔗 البرز پژوهی @alborzology
🔹همایش روز جهانی کوهستان در البرز با پیام راه‌کارهایی برای آینده پایدار و رونمایی از کتاب رنج راه نوشته کامبیز بختیاری و خاطره امینی با همکاری هيئت کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان البرز، اداره ورزش و جوانان، شهرداری کرج، کانون کوه شنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۳، از ساعت ۱۷ تا ۱۹ کرج، جهان‌شهر، روبه روی استانداری، سالن میلاد 🔗 البرز پژوهی @alborzology
🔹چرا زنان اجازه ورود به این روستای مرموز را ندارند؟ گزارش خبرگزاری العين از روستای ایستا طالقان  Published on: 2023/7/23 19:46 IRST اهالی روستای مرموز «ایستا» در طالقان، غرب تهران، اجازه ورود هیچ زنی را به روستای خود نمی‌دهند. این روستا که یکی از مرموزترین مکان‌های ایران محسوب می‌شود، در استان البرز قرار دارد و در آن سبکی از زندگی قاجاریه و دور از مدرنیته جریان دارد. کسانی که به طالقان سفر می‌کنند عمدتاً دوست دارند از طبیعت زیبای این شهرستان دوست‌داشتنی دیدن کنند و به همین خاطر روستای ایستا نیز به عنوان یکی از جذابیت‌های طبیعی طالقان بین مردم مشهور است. با این حال این روستای ییلاقی و زیبا مردمانی دارد که به دور از هیاهوی شهر، در انزوای مطلق زندگی می‌کنند و هیچ زن و وسیله ارتباطی را به جمعشان راه نمی‌دهند. گفته می‌شود هیچ کس از اتفاقات داخل قلعه‌‌ روستا خبر ندارد. اهالی ایستا که با نام‌های ترک‌آباد، فانوس‌آباد یا منتظران طالقان نیز شناخته می‌شود کسی را به جمع خود راه نمی‌دهند و با بیرون از قلعه نیز ارتباط نگرفته‌اند. هیچ کس تا حالا ندیده عضوی از آنان بیرون بیاید یا در جایی دیگر دیده شود. ایستایی‌ها اجازه ورود بانوان به روستای خود را نمی‌دهند و از استفاده از هرگونه وسایل مدرن پرهیز می‌کنند. گفته می‌شود اهالی این روستا متمولند و از طریق فروش زمین‌های پدری‌شان در تبریز روزگار می‌گذرانند. همچنین گران‌ترین اسب‌ها در این روستا پرورش داده می‌شود. با این حال اهالی ایستا شناسنامه ندارند، جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمی‌آیند و هیچ‌گونه خدمات دولتی را دریافت نمی‌کنند. با این عزلت‌گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هاله‌ای از شایعات و سخنان عجیب را در اطراف خود پراکنده‌اند. اهالی بومی طالقان هم به درستی نمی‌دانند اینان از کجا آمده‌اند و چه مرام و مسلکی دارند. گفته می‌شود اهالی این روستای مرموز تمامی مایحتاج‌شان را تا آن‌جا که مقدور باشد از امکانات خود تهیه می‌کنند. از خورد و خوراک تا وسایل زندگی. عمده سازه‌هایشان کار دست است. ایستایی‌ها به اندازه نیاز خود کشاورزی می‌کنند و برای تأمین گوشت و پروتئین خود گاو، گوسفند و طیور پرورش می‌دهند. این روستایی‌ها حتی برای حمل و نقل و سواری نیز از اسب استفاده می‌کنند. گفته می‌شود تا چند سال پیش به راحتی می‌توانستند آنان را دیده که سوار بر اسب یا درشکه و گاری در «شهرک» تردد می‌کنند ولی مدتی است که به دلیل شلوغی طالقان، اهل روستا، کم‌تر با این وسایل داخل شهر می‌آیند. این افراد معتقدند هر چه کم‌تر به جامعه بیرون خود و دیگران محتاج بوده و در تعامل باشیم، شانس نجات‌شان بیش‌تر است. شنیده‌ها حاکی از آنند که ساکنان ایستا در اصل ترک‌زبان و از مقلدین میرزا صادق مجتهد تبریزی هستند. این روستا از سمت شمال با الموت و مازندران و از سمت جنوب با فشگلدره و ساوجبلاغ همسایه است.  👇 https://alainpersian.com/article/women-iran-village ▪️درباره خبرگزاری العین خبرگزاری العین در سال ۲۰۱۵ تاسیس و در ابتدای سال جاری میلادی به شرکت سرمایه گذاری جهانی رسانه‌ IMI منطقه تجارت آزاد ش.خ.م (مقر اصلی آن در ابو ظبی- امارات متحده عربی قرار دارد) واگذار شده است. هدف خبرگزاری العین پیشگامی در زمینه روزنامه‌نگاری دیجیتال در سطح جهان است و برای رسیدن به این هدف، مخاطبان خود را به زبان های عربی، انگلیسی، فارسی، ترکی و فرانسوی مورد خطاب قرار می دهد. 🔗 البرز پژوهی @alborzology
🔹سريزدي ها بنیان گذاران اتوبوسرانی بین شهری در استان البرز هستند ✍ حسن (داوود) بقایی سریزدی ۱۰ آذر ۱۴۰۳ 🔗 البرز پژوهی @alborzology
🔹سريزدي ها بنیان گذاران اتوبوسرانی بین شهری در استان البرز هستند ✍ حسن (داوود) بقایی سریزدی امروزه در ترمینال شهید کلانتری کرج دهها دفتر فروش بلیط با نام های تجاری مختلف فعالیت می‌کنند که با سر و صدا و تبلیغات فراوان مسافران سرگردان را به سوی خود می خوانند تا در رسین به مقصد به آنها کمک کنند. دفاتری که زمان های نه چندان دور (بعد از انقلاب اسلامی)  در قالب تعاونی ها سازماندهی شدند و اگر چه امروزه باز هنوز به صورت کم رنگ عنوان تعاونی را یدک می‌کشند اما در اصل کارتل هایی هستند صد در صد خصوصی و... بگذریم موضوع مورد بحث ما چگونگی پیدایش آنهاست. البته چون حقیر صرفا با تکيه بر خاطرات شخصی و دیده های خود سخن مب گویم شاید اطلاعاتم جامع و کافی نباشد اما دانستن آنها خالی از لطف نیست. چنانکه می‌دانیم در گذشته نه چندان دور اساسا اتوبوس های مسافرتی که از مبدا مشخص با برنامه خاصی حرکت و مقصد مشخصی داشته باشند در همه نقاط کشور وجود نداشته اند چون تعداد مسافران کم و خودروهای مربوطه هنوز به بازار نیامده بودند. مرحوم پدر من که متولد حدود ۱۲۹۰ بودند و در سال‌های  ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۵ بارها از یزد به کرمان تا بندر عباس و یا زاهدان و زابل یا مشهد  و تهران سفر کرده بودند اکثر خاطراتشان بر سوار شدن روی بار کامیون های گذری حکایت می‌کرد. اما از آن به بعد اتوبوس ها در بعصی مسیرهای پر مسافر متلا با مقصد مشهد یا حتی کربلا و نجف شهرهای شلوغ در مسیر همچون اصفهان و یزد و... که در مرکز کشور بوده‌اند حکایت دارد. به همین نسبت حتما از شهرهای اصلی غرب کشور متل تبریز و... یا شمال همچون رشت و.. گزارش‌های رسیده است. قدر مسلم اینکه برای همه مقاصد و شهرها اتوبوس وچود نداشت مثلا با اتوبوس تا تبریز می‌رفتند و از آنجا با گاری و اسب و الاغ و... حتی پیاده در شهرهای اطراف تخس می‌شدند و... دوباره پدر می‌گفتند یک بار برای دیدن دریای شمال با اتوبوسی که به رشت می رفت رفته اند و از آنجا با ماشین باری خود را به لاهیجان و لنگرود رسانده و کم کم تا چالوس آمده اند و از آنجا دوباره با اتو به مشهد رفته اند البته با مدت زمان طولانی متلا چالوس به مشهد را بیشتر از دو یا سه روز در راه بوده اند (بخصوص در جاده های کوهستانی که رانندگان شب ها حرکت نمی‌کردند و در کاروانسراها اتراق می‌کردند) و همین طور سفری که ایشان از یزد به کربلا در مدت بیش از یک ماه رفته بودند که به صورت ترکیبی از همه امکانات موجود حمل و نقل ان روزها استفاده کرده بودند از این سو ساکنان کرج قبل از دهه ۱۳۳۰ عمدتا ریشه در روستاهای اطراف کرج به ویژه جاده چالوس داشتند (و در مقیاس کمتر اهل ساوجبلاغ و اشتهارد و...) لذا عمدتا در صورت نیاز با ماشین های گذری و یا فامیل و هم دهی ها که با وانت و نیسان (نه بمعنای مصطلح امروزی) به کرج آمده تولیدات کشاورزی و دامی خود را به شهر می آوردند، جابحا می شدند و اساسا نیازی به اینکه خط اتوبوسرانی مشخصی وچود داشته باشد نداشتند. تعدادی از کرجی های غیر بومی هم که قبل از آمدن مرحوم فاتح سپی یزدی ها در کرج حضور داشتند هم باید مثلا برای رفتن به تبریز یا به تهران یا قزوین رفته و یا از ماشين های گذری که بسیار کم جایی برای نشستن داشتند استفاده می کردند و.... از آنجا به تبریز می‌رفتند. لب کلام اینکه هیچ شرکت یا خط اتوبوسرانی مشخص و بارزی در کرج و بلکه کل استان البرز وجود نداشت. تنها خط اتوبوسرانی که می‌توان این عنوان را بر ان اطلاق کرد اتوبوس های اتوتوکل، ماشین های دماغه دار بود ( شبیه ماشين هایی که سرویس مدرسه بچه های آمریکایی بودند) و یا ماشین های اتوبوس ماکروسهمان ماشين های مستعمل روسی که از بعد از جنگ جهانی دوم و خروج روس ها از ایران جامانده بود و این دو قبیل اتوبوس بین کرج و تهران قدیم جابجا می‌شدند. در هر رفت و آمد هم یا جوش می آوردند و یا خراب می‌شدند و بنده و همه عزیزان هم سن و سال حقیر حتما خاطرات زیادی از آنها دارند. حالا برویم سر اصل مطلب یعنی تاریخچه اتوبوسرانی در کرج چنانچه در کتاب فاتح forgateen نوشته ام طبق اسناد موجود مرحوم محمدصادق فاتح یزدی (کارآفرین و خیر بزرگ) بعد از هجرت از مشهد و البته قبل از آمدن به کرج  مدتی با مرحوم هراتی یزدی (بنیان گذار اولین کارخانجات نساجی و پارچه بافی  به صورت نوین در ایران با استفاده از دستگاه های مدرن و مطرح دنیا) در کارخانه پارچه بافی چیت ری تهران شریک بودند که به دلایلی از ایشان جدا شده زمین‌های (بین المزارین) کرج را خریده به اینجا آمده با ساخت کارخانجات متعدد با برند جهان خیل مهاجران عمدتا یزدی را به کرج کشاندند. ادامه یادداشت 👇
ادامه یادداشت 👇 در زمان حضور فاتح در تهران در مجاورت کارخانه چیت ری، فردی سريزدي به نام باغی دارای چندین ماشین سنگین باری و... بوده است که علاوه بر کارهای دیگر در حمل و نقل بارهای کارخانه چیت ری هم دستی داشته است. همشهری بودن اعتماد کردن به هم و داشتن منافع مشترک (بین مرحوم فاتح و حاج آقا باغی سريزدي) باعث می‌شود پس از حضور فاتح در کرج و ساخت کارخانه های متعدد همچنین محله مسکونی (جهان آباد) که به چهارصد دستگاه معروف شد  پای خاندان باغی به ویژه برادرشان مرحوم حاج غلامحسن باغی پدر آقایان عباس و مجید و حمید و... (که ساکن کوچه اول چهارصد دستگاه بودند) به کرج باز در اینجا سکونت یابند. ایشان با ایجاد یک انبار فروش مصالح ساختمانی کار را شروع در ادامه به دلیل نیاز ایجاد شده برای تردد بین ساکنان چهارصد دستگاه بلکه کل کارکنان فاتح (که نود درصد آنها مهاجران یزدی، کاشانی و اصفهانی و کرمانی و...) بودند مرحوم باغی اقدام به تشکیل اولین خط اتوبوسرانی به شکل منظم و با برنامه با اتوبوس های بنز از کرج به یزد با نام تجاری "اتو تاج" نمودند. این شرکت، ابتدا یک روز در میان و بعدها به صورت روزانه صبح و شب و در اوج کار خود تا روزی  سه اتوبوس فقط شب رو را فقط به مقصد یزد مسافر گیری می‌کرد. برای مشهد هم خاطرم هست خطی برقرار کرد البته اتوبوسی که به یزد می رفت مسافران قم، کاشان، اصفهان و... را هم جابجا می‌کرد. دوستان کرمانی ما هم راحت تر بودند تا با این اتوبوس ها به یزد آمده از آنجا ادامه مسیر دهند چون در غیر این صورت باید خود را با بدبختی فراوان به ترمینال اتوبوس رانی تهران در میدان شوش برسانند تا ماشین کرمان را سوار شوند و آن مکافاتش بیشتر بود؛ حالا بلیط باشد یا نباشد. لذا مسافر یزد می‌شدند و پس از عیادت بستگان یزدی خود ادامه سفر می‌دادند. به هر حال کار اولین خط سیر اتوبوسرانی کرج آغاز شد. از طرفی با تشویقات و تحریکات مرحوم بقایی (که دامادش مرحوم نجیب زاده) دایی حاج حسین عبداللهی سريزدي (پدرشان مرحوم عبداللهی بزرگ پسر خاله پدر بنده بودند) به فاصله کمی بعد از تشکیل شرکت اتوتاج خانواده عبداللهی هم که سريزدي و از ساکنان چهارصد دستگاه بودند دقیقا دیوار به دیوار ملک باغی شرکت اتوبوسرانی (میهن نورد) را راه اندازی کردند. یعنی در فاصله کوتاهی کرج، صاحب دو شرکت اتوبوسرانی شد: اتوتاج و میهن نورد. هر دو در چهارصد دستگاه سر کوچه اول و هر دو شرکت متعلق به دو خانواده سريزدي که با هم فامیل بودند (خاندان باغی و عبداللهی). ایجاد این دو شرکت چند جنبه مثبت داشت یکی ایجاد خطوط با شهرهای شمال و غرب کشور علاوه بر خطوط جنوب و شرق که قبلا موجود نبود. جنبه مثبت دیگری هم داشت که چهارصد دستگاه را که محله ای همه چی تمام بود را بیشتر از پیش سر زبان‌ها انداخت. فکر کنم آن روزها هیچ نقطه‌ای در شهر کرج از لحاظ قیمت ملکی به پای چهارصد دستگاه نمی‌رسید (البته بجز املاک خیابان اصلی شهر کرج که محدوده ای بین میدان قدیمی تا ساختمان شهرداری قدیم بود).   چون چهارصد علاوه بر داشتن همه امکانات حالا دیگر مرکز ثقل و نقطه ارتباطی بین کرج و همه جای ایران بود. خاطرم است همه کرجی های آن روز برای سفر به هر کجا باید به چهارصد دستگاه می آمدند. البته همچنان خط سیرهای اصلی کرج یزد بود. مغازه ساندویچ فروشی حاج اصغر دهقان هم که (این مغازه هم از اولین مغازه های ساندویچ فروشی در عصر مدرن بود و قبل از آن کسی ساندویچ را نمی شناخت. البته ساندویچ های اولیه یا ساندویچ تخم مرغ بود و یا ساندویچ کالباس صرفا همین دو مدل). این مغازه را با درایت روبروی این دو گاراژ باز کرد و کارش گرفت چه گرفتنی! در ادامه قصه بازگشایی دو گاراژ مسافربری (اتوتاج و میهن نورد) آن هم دقیقا کنار هم در محله چهارصد دستگاه طی سال‌های قبل از ۱۳۵۰ باید به چند نکته دیگر هم اشاره کنم: اولا اتوبوس های هر دو شرکت فقط بنز بودند. نمی‌دانم شاید ماشین با مارک دیگری در دنیای حمل و نقل مسافر در جهان آن روزها وجود نداشت و بنز آلمان همه بازارهای اتومبیل در دنیا گرفته بود بخصوص در ایران به طوریکه همه ماشین های درباریان و شخص شاه و... تا همه کارخانه داران و اشراف هم فقط بنر بود ( مرحوم فاتح هم بنز داشتند) و الحق وانصاف عجب ماشین هایی بودند. خاطرم هست پسر خاله بنده که از معمار ساختمانی مطرح کشوری بودند و یک بنز مدل پایین دنده بغل فرمان داشتند و منزلشان تهران و محل کارشان در ان مقطع شهر رشت بود هر هفته چندین باز این مسیر را می‌رفتند و می آمدند بدون اینکه حتی ی کبار از ماشین خود گله ای کرده باشند که مرا در راه گذاشته و.... مثل ساعت کار می‌کردند. ادامه یادداشت👇