eitaa logo
البرهان
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
478 ویدیو
243 فایل
﷽ البرهان #دفاع‌از‌مکتب‌اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و #پاسخ‌به‌شبهات‌اهل‌سنت‌و‌وهابیت مدیریت @aqesni_ya_abalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
۸ ⁉️ آيا به علیه السلام كرد؟ 🔻توضيح سؤال: در زمان سلام الله علیه با ؛ آيا فرمانده سپاه يا فرمانده يكی از سپاهان امام بود؟ و آيا ابن عباس بدليل نجات دو فرزندش سپاه را به معاويه واگذار كرد ؟ ( يعنی آن چيزی كه در سريال امام حسن علیه السلام ( ) نشان داد درست است يا خير ؟ ⭕پاسخ : ۱. عموی رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله وسلم دارای چندين پسر بود. ، است كه روايات بسياری را از رسول خدا و امير مومنان عليهما السلام نقل می كند . 👈🏼اما فرزند عباس كه به عنوان عليه السلام برگزيده شد است. ۲. نيز بايد گفت كه دو فرزند وی در زمان حيات سلام الله علیه و به دست از به رسيده بودند . و چنين نبود كه وی به خاطر گروگان گرفتن دو فرزندش دست از فرماندهی سپاه امام حسن برداشته و به حضرت كند : أخبرني أبو الحسن علي بن محمد الكاتب قال : أخبرنا الحسن بن عبد الكريم الزعفراني قال : حدثنا أبو إسحاق إبراهيم بن محمد الثقفي قال : حدثنا جعفر بن محمد الوراق قال : حدثنا عبد الله بن الأزرق الشيباني قال : حدثنا أبو الجحاف ، عن معاوية بن ثعلبة قال : لما استوثق الأمر لمعاوية بن أبي سفيان أنفذ بسر بن أرطاة إلي الحجاز في طلب شيعة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام ، وكان علي مكة عبيد الله بن العباس بن عبد المطلب ، فطلبه فلم يقدر عليه ، فأخبر أن له ولدين صبيين ، فبحث عنهما فوجدهما وأخذهما فأخرجهما من الموضع الذي كانا فيه ... فأمر بذبحهما ، وبلغ أمهما الخبر ، فكادت نفسها تخرج ... قال : ثم اجتمع عبيد الله بن العباس من بعد وبسر بن أرطاة عند معاوية ، فقال معاوية لعبيد الله : أتعرف هذا الشيخ قاتل الصبيين ؟ فقال بسر : نعم ، أنا قاتلهما فمه ؟ فقال عبيد الله : لو أن لي سيفا ! قال بسر : فهاك سيفي وأومأ بيده إلي سيفه فزبره معاوية وانتهره وقال : أف لك من شيخ ، ما أحمقك ! تعمد إلي رجل قد قتلت ابنيه ، تعطيه سيفك ؟ كأنك لا تعرف أكباد بني هاشم ! والله لو دفعته إليه لبدأ بك وثني بي . فقال عبيد الله : بل والله كنت أبدأ بك ثم أثني به . 📚امالي شيخ مفيد ص۳۰۶ ش۴ وقتی كه كار معاويه محكم شد بسر بن أرطاة را به سوی حجاز فرستاده تا شيعيان امير مومنان را بكشد ؛ و نماينده حضرت در مكه عبيد الله بن عباس بود ؛ وی به دنبال عبيد الله آمد ولی نتوانست او را بيابد ؛ پس به وی خبر دادند كه عبيد الله دو فرزند كوچك دارد ؛ پس به دنبال آن دو فرستاده ايشان را پيدا كرده و از مخفيگاه بيرون آوردند ... پس دستور داد سر آن دو را از بدن جدا كردند ؛ وقتی كه خبر اين ماجرا به مادرشان رسيد نزديك بود كه قالب تهی كند ... بعد از مدتی بسر و عبيد الله در نزد معاويه به هم رسيدند ؛ پس معاويه رو به عبيد الله ( وخطاب به بسر) گفت : آيا اين پير مرد را ميشناسی ای كسی كه دو پسر بچه را كشتی ؟ گفت : آری، من آن دو را كشته ام !! كه چه ؟ عبيد الله گفت : اگر شمشير داشتم می فهميدي !!! بسر گفت : بيا و اين شمشير را بگير و با دستش به شمشيری اشاره كرد ؛ معاويه جلوی او را گرفته و او را بازداشت و گفت : وای بر تو ای پيرمرد ديوانه !!! مي خواهی به كسی شمشير بدهی كه دو پسرش را كشته ای ؟ انگار كه را نمی شناسی ؛ قسم به خدا اگر شمشير را به او بدهي در ابتدا تو را كشته و سپس من را مي كشد ؛ عبيد الله گفت : خير ؛ در ابتدا تو را می كشتم و سپس به سراغ بسر می رفتم .