سوال بردار نیست. آسمان، آیینهی دریاست. آسمانِ چشمِ او؟ آیینهی دریا. غافل، دل در گرو ایوان آیینهی اوست. آسمان، آیینهی دریاست. ایوان آینهاش، ساکن صحن امام رضاست. به حسب آیینه بودن اوست، «فداها ابوها»ی پدرش. به حسب آیینه بودن اوست، زیارت چهارده نور در زیارت او، که «عارفان در مزار یکدگرند».
«میکده حمام نیست»، ادب دارد. «لنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب» جایی ندارد. با ادب بایست بر ضریحش بوسه زد. از آن جهت که «غالبا جام مستها دهنی است»، تو ادب کن و «پیاله دهنی را ببوس و بعد بنوش/که پیش از تو ندانی که خورده است شراب».
به ذهن من، وعدهی «سیجعل لهم الرحمن ودا» بایست تمام میشد، به نهایت خود میرسید...
رحمة الله علیه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فابک علی الحسین...
هدایت شده از KHAMENEI.IR
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الف
الفِ ابتدا یا الفِ ابراهیم؟ هیچ کدام. آیِ آتش. آیهی آتش، آیهی برداً و سلاماً. آتش که برای ابراهیم آتش نیست. گلستان است.
الغرض وظیفه که چه عرض کنم، به دلم مانده بود بنویسم. به دلم بود از همان حب. به دلم بود؛ نامهی عذرخواهیِ ما باشد.
ب
باءِ بسم الله. باءِ بالاسر. بالاسرِ حرم آقا امام رضا. کم سالتر از الان بودم. جمع ِمسافرت ما بودیم و خواهر و داماد و باباجاقا و مادرجون. بچگی ما و حرم، در به درِ صحن و آدم معروفها میگذشت. نمازِ صبح، محمد، بالاسرِ حرم اشاره کرد به آخوندِ سیدی. «میشناسی؟ تولیت حرم است، رئیسی».