eitaa logo
مربیان مهد و پیش دبستانی (الفبای مهربانی)
2.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
608 ویدیو
40 فایل
محتوای آموزشی و تربیتی برای مربیان مهدوپیش‌دبستانی کتاب الفبای مهربانی تألیف علی قاسمی سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۸۳۹۴۷۴ ۰۹۰۲۷۸۳۹۴۷۴ مدیریت کانال: استاد علی قاسمی ادمین: استاد ده باشی #مؤسسه‌معهدالقرآن‌الکریم دوره تربیت مربی @H_N_S_1_1_4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷داستان زیبای درد دل با مولا از مدرسه برگشته بودم و از کاری که سعید کرده بود خیلی عصبانی بودم.دلم گرفته بود و خیلی ناراحت بودم. از پنجره ی اتاقم نگاهم به گنبد مسجد جمکران افتاد و شروع کردم به درد دل کردن و صحبت کردن با ایشان. خیلی آرام شدم و از ته دلم خواستم که زودتر ظهور کنن تا بتونم روی ماهشونو ببینم. یکدفعه مادرم به در اتاق زد و وارد شد. دید چند قطره اشکی روی گونه های منه. از دعوای من و سعید خبر داشت گفت هنوز ناراحتی از دست سعید عزیزم؟ گفتم نه مامان جان داشتم با امام زمان حرف میزدم.مامان امام زمان صدای منو میشنوه؟ چون تا شروع کردم با آقا حرف زدن سعید رو توی دلم بخشیدم و خیلی دلم آروم شد. مامان گفت: پسرم امام زمان همیشه به یاد ما هستند و همیشه صدای مارو میشنوند من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم به آقا سلام میدهم چون میدانم صدایم را میشنوند و مرا می‌بینند و در حدیثی گفتند: ما از سرپرستی شما کوتاهی نکرده ایم و شما را از یاد نبرده ایم. اللهم عجل لولیک الفرج❤️ @alefbam
🔅تکنیک قصه گویی 🔅 قصه گویی یکی از تاثیرگذارترین شیوه‌های آموزشی، برای یادگیری کودکان است. روشی که کودک را به افزایش مهارت، رشد خلاقیت، تخیل و تصویرسازی هدایت می‌کند. 👌🏻 قصه گویی کودکان یکی از موثرترین راه‌ها برای شکل گیری شخصیت در کودکان است که می‌تواند آنها را با اتفاقات و ارتباطات اطرافشان آشنا کند. @alefbam
🔹فواید قصه گویی برای کودکان🔹 ✅پرورش اصول فرهنگی و ریشه‌های اعتقادی ✅افزایش مهارت‌های کلامی ✅افزایش مهارت شنیداری ✅پرورش خلاقیت کودکان ✅کمک به تقویت حافظه ✅گسترش محدودیت فکری و سطح فهم و درک کودک ✅کمک به توانایی حل مشکلات از طریق شخصیت های قهرمان و توانمند داستان ✅تقویت برقراری ارتباط و افزایش اعتماد به نفس ✅تاثیر در خلق و خوی کودک و پرورش خصوصیاتی همچون اخلاقیات پسندیده مثل شجاعت، صداقت و دانایی و.. @alefbam
💡روش‌های خلاقانه قصه گویی موثربرای کودکان : 🔹۱.هنگام قصه‌گویی برای کودکان تن صدای خود را تغییر دهید برای این کار شما می‌توانید: *صدایتان را آهسته یا تند کنید *حجم صدای خود را تغییر دهید *در زیر و بمی صدای خود تغییر ایجاد کنید *ایده خوب دیگر این است که از صداهای متفاوت برای شخصیت‌های مختلف داستان استفاده کنید. 🔸۲-وقتی برای کودکان داستان می‌خوانید از آنها سوال بپرسید 🔹۳-از کودکان بخواهید جملات و شعرهای داستان را با شما تکرار کنند 🔸۴-برای قصه گویی خلاق از اسباب‌بازی‌ها و کتاب‌های تصویری استفاده کنید 🔹۵-گاهی از کودکان بخواهید تا داستان را ادامه دهد .... @alefbam
🔰چند نمونه از بازی‌های داستانی : 🌀 الف) بازی «بقیه‌شو تو بگو» 👌🏻 این بازی برای یک جمع، به خصوص جمعی که در آن تعداد بچه‌ها زیاد باشد عالی است. 👈🏻 روش بازی به این صورت است که دور هم می‌نشینید و یک نفر با یک جمله شروع می‌کند. مثلاً «یکی بود، یکی نبود. یه روز یه پسربچه بود که می‌خواست تنهایی بره سفر و یه لاک‌پشت رو از نزدیک ببینه.» نفر بعد باید جمله‌ی بعدی را بگوید و نفر بعد از او جمله ی بعد را و همینطور ادامه دهید تا داستان به یک پایان مشخص برسد. @alefbam
🌀ب) بازی قصه‌ی ترکیبی 👈🏻 از کودک بخواهید دو داستان مورد علاقه‌ی خود را با هم ترکیب کند و یک داستان جدید معنی‌دار بسازد. همچنین می‌توانید از او بخواهید یک داستان آشنا را انتخاب کند و به سلیقه‌ی خود آن را با داستانی از خودش تلفیق نماید تا به یک داستان جدید برسد. @alefbam
🌀ج) قصه گویی با تصاویر 👈🏻 تعدادی عکس تصادفی به کودکان نشان دهید و از او بخواهید که درباره‌ی هر کدام از آنها یک داستان بسازد. آنها می‌توانند داستان خود را بر اساس همه‌ی تصاویر نیز بسازند. به این ترتیب که ماجرایی را روایت کنند که بر اساس ترتیب عکس‌ها پیش می‌رود. @alefbam
🌀د) قصه گویی مبتنی بر اشیا 👈🏻 از کودکان بخواهید اشیایی را که فکر می‌کنند برای یک داستان خوب مناسب هستند جمع آوری کنند. سپس یک دایره تشکیل دهید. هر کدام از بچه‌ها یکی از اجسامی که پیدا کرده را وسط می‌گذارد و درباره‌ی آن یک جمله می‌گوید که صحنه‌ای از داستانش را شکل می‌دهد. کودک بعدی که نوبتش است شیء خود را وسط می‌گذارد و داستان را به توجه به آن ادامه می‌دهد.... @alefbam
🔹 کاربرگ قصه گویی تصویری از نوآموزان بخواهید با توجه به تصاویر داستان را ادامه بدهند ... کانال مربیان مهد و پیش دبستانی (الفبای مهربانی ) @alefbam
روزی روزگاری، در یکی از شهرهای کوچک و زیبا، دختری کوچک به نام نرگس زندگی می‌کرد. نرگس دختری مهربان و دوست‌داشتنی بود که عاشق نوشتن🖊 و خواندن بود. او همیشه به دنبال قصه‌ها و داستان‌های جدید بود و از شنیدن داستان‌های امامان و پیامبران لذت می‌برد.😍 نرگس علاقه زیادی به امام زمان (عج)❤️ داشت و همیشه آرزو می‌کرد 🤲که بتواند او را ببیند و با او صحبت کند. هر شب قبل از خواب، نرگس دعا می‌کرد و از خدا می‌خواست که بتواند امام زمان را ببیند. او دلش برای امام زمان تنگ شده بود🥺 و این احساس را نمی‌توانست از خود دور کند. یک روز، نرگس تصمیم گرفت که احساساتش را به صورت داستان بنویسد.✍ او تصمیم گرفت کتابی بنویسد که درباره دلتنگی‌اش برای امام زمان و آرزوی دیدارش باشد. نرگس با اشتیاق و علاقه به نوشتن پرداخت. 😍 کتاب "دلتنگی‌های نرگس برای امام زمان" نرگس، دختری کوچک و مهربان، هر شب قبل از خواب دعا می‌کرد و از خدا می‌خواست که امام زمان را ببیند. او دلش برای امام زمان تنگ شده بود و این احساس همیشه در قلبش بود. نرگس با هر بار خواندن داستان‌های امامان، بیشتر به امام زمان علاقه‌مند می‌شد و آرزوی دیدارش را داشت. یک شب، نرگس در خواب به باغی زیبا و پر از گل‌های رنگارنگ رفت. در آن باغ، نوری روشن و زیبا ظاهر شد و نرگس با شوق و اشتیاق به سمت آن نور رفت. او دید که یک مرد نورانی و باوقار به سمت او می‌آید. نرگس با چشمانی پر از اشک از شوق گفت: "سلام، آیا شما امام زمان هستید؟" مرد نورانی با لبخندی مهربان جواب داد: "بله، من امام زمان هستم." نرگس بسیار خوشحال شد و گفت: "آرزو داشتم شما را ببینم و با شما صحبت کنم. شما همیشه در قلب و ذهن من بودید." امام زمان با مهربانی گفت: "نرگس جان، من همیشه در کنار کسانی هستم که با قلبی پاک و نیتی خالص به من ایمان دارند و برای ظهور من دعا می‌کنند. تو هم یکی از آن‌ها هستی و دعایت به درگاه خداوند مقبول افتاده است." نرگس با نوشتن این داستان، احساس بهتری پیدا کرد و دلش آرام شد. 🙂او فهمید که با نوشتن و به اشتراک گذاشتن احساساتش، می‌تواند به دیگران کمک کند تا آن‌ها نیز به امام زمان عشق ❤️بورزند و برای ظهور ایشان دعا کنند.🤲 کتاب نرگس به زودی در میان دوستان و هم‌کلاسی‌هایش محبوب شد و همه از آن لذت بردند. @alefbam
💎سید مقاومت💎 روزی روزگاری در یک محله‌ی کوچک، پسری به نام محمد جواد زندگی می‌کرد. او پسری باهوش و کنجکاو بود که همیشه به دنبال یادگیری و کشف دنیای اطرافش بود.🔦 محمد جواد به تاریخ و شخصیت‌های مهم علاقه‌مند بود و دوست داشت درباره‌ی زندگی آن‌ها بیشتر بداند. یک روز، معلمشان در کلاس درباره‌ی شخصیت‌های مهم تاریخ معاصر صحبت کرد و نام✨ سید حسن نصرالله ✨را به میان آورد. محمد جواد با دقت به صحبت‌های معلم گوش می‌داد و تصمیم گرفت درباره‌ی زندگی سید حسن نصرالله تحقیق کند. او به کتابخانه رفت و کتاب‌هایی درباره‌ی سید حسن نصرالله و تاریخ لبنان پیدا کرد. با خواندن این کتاب‌ها، محمد جواد متوجه شد که "سید حسن نصرالله در یک خانواده‌ی مذهبی به دنیا آمده و از سنین جوانی به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی پرداخته است. او با تلاش و فداکاری‌هایش به یکی از شخصیت‌های مهم تاریخ معاصر تبدیل شده بود." محمد جواد همچنین فهمید که "سید حسن نصرالله در دوران جنگ و بحران‌های مختلف، رهبری قوی و الهام‌بخش برای مردمش بوده و همواره در تلاش برای حفظ امنیت و استقلال کشورش بوده است. او با سخنرانی‌هایش و توانایی در ارتباط با مردم، توانسته بود امید و انگیزه را در دل آن‌ها زنده نگه دارد." پس از مطالعه‌ی زندگی سید حسن نصرالله، محمد جواد به این نتیجه رسید که هر فردی می‌تواند با تلاش و فداکاری، تأثیر مثبتی بر جامعه‌اش بگذارد. او تصمیم گرفت که در زندگی‌اش نیز به دنبال اهداف بزرگ باشد و به دیگران کمک کند. این داستان به ما یادآوری می‌کند که هر کسی می‌تواند با تلاش و اراده، به یک الگو تبدیل شود و زندگی دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. محمد جواد با الهام از زندگی سید حسن نصرالله، به دنبال تحقق آرزوهایش و کمک به دیگران رفت و به یک جوان مؤثر و مثبت در جامعه‌اش تبدیل شد. @alefbam
آیه‌ها: 🌿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ سَيَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ وَٱمْرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلْحَطَبِ فِى جِيدِهَا حَبْلٌۭ مِّن مَّسَدٍۢ🌿 داستان ابو لهب و همسرش خیلی وقت پیش، در شهر مکه 🕋، مردی به نام ابولهب زندگی می‌کرد. ابولهب و همسرش زنی به نام ام جمیل 👩‍🦰، همیشه در تلاش بودند تا به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) آزار و اذیت کنند و به او بدگویی کنند.😧 روزی، ابولهب و ام جمیل تصمیم گرفتند که با قرار دادن خارها و سنگ‌ها در مسیر پیامبر، او را اذیت کنند 🌵🪨. آنها فکر کردند که با این کار می‌توانند پیامبر را از مسیر دعوت به اسلام دور کنند. اما خداوند همیشه مراقب پیامبر بود و او را از همه خطرات محافظت می‌کرد. یکی از روزها، ابولهب و ام جمیل دیدند که همه سنگ‌ها و خارهایی که در مسیر قرار داده بودند، به طور معجزه‌آسایی ناپدید شده‌اند! 😮 آنها بسیار تعجب کردند و نتوانستند بفهمند که چه اتفاقی افتاده است. در حقیقت، خداوند فرشتگانش را فرستاده بود تا مسیر پیامبر را پاکسازی کنند و او را از آسیب محافظت کنند. پس از این واقعه، مردم مکه شروع به توجه به رفتار بد ابولهب و همسرش کردند و فهمیدند که کارهای آنها نادرست است. آنها به پیامبر اسلام نزدیک‌تر شدند و به صحبت‌های او گوش دادند. با گذشت زمان، افراد بیشتری به پیامبر ایمان آوردند و اسلام در شهر مکه گسترش یافت. @alefbam