#با_شهدای_بیت_المقدس 5️⃣2️⃣🌹 روایت بیست و پنجم 1️⃣📶📶انتشار برای اولین باردر الف دزفول ⭕️ او باعث سربلندیت خواهد شد ✍🏻روایتی از شهید محمدرضا عطوان ❤️ با نگاهم دنبالش کردم. چقدر ماشالله قدش بلند شده بود! از دیدنش غرق سرور و شادی می شدم! چه حیای شیرینی داشت! و چه مهربان بود. سرش را پایین انداخت و گفت: « من خجالت نمی‌کشم بیام اونجا ؟» و دوباره سرش را بالا گرفت و ادامه داد: «ما باید بمانیم از شهر دفاع کنیم» 🌷تازه از بیمارستان مرخص شده بود. محمدرضا چند ترکش به پا و کمرش اصابت کرده بود.متولد ۱۳۴۴ بود. سومین فرزند و سومین پسر خانواده بود. اوایل جنگ بود سالهای ۶۰ و۶۱ محمدرضا فقط ۱۷ سال داشت. بعد از مداوا به خانه آمد ☀️ می دانستم دیگر او را نخواهم دید. وقتی سرش باردار بودم ، شخصی به من گفت: این سومین فرزندت هم پسر است! . . . ✍🏻🌷مشروح روایت ها را در الف دزفول ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/zmre 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🎁 اختصاصی الف دزفول 🌹 به او می گفتند : «حُرِّ دزفول» ✍🏻روایت پیرمرد شهید 56 ساله دزفولی که روزانه تصویرش را در شهر می بینید 🗓 به بهانه ایام سالروز شهادتش ✅ وقتی از خیابان شهید منتظری و از روبروی مسجد حصیربافان عبور می کنید، یک تصویر شهید ترسیم شده روی دیوار همیشه چشم در چشم شما نگاه می کند 🔴 بچه های بسیج، لقب «حرّ» به او داده بودند. خودش می گفت: « آن قدر به جبهه می روم تا از گناهان گذشته پاک شوم.» او علیرغم سن زیادش در جبهه های کرخه، صالح مشطط، دشت عباس و دالپری جنگید. 🌴در مسیرهای تاسوعا و عاشورا نذری نمی خورد. حتی یک لیوان آب. یک بار سینی نذری را به سمتش گرفتم و اصرار کردم بردارد. دستم را پس زد و گفت: « دوست دارم به حرمت این روزها و این نذری، خداوند شهادت را قسمتم کند » 🌷 الف دزفول را ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/jdni 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

✋🏻باسلام 🌹 عروج از بالای دکل ❓روایت هایی خیره کننده از شیردلِ شهید عبدالرحیم مشکال نوری به مناسبت سالروز شهادتش 🎥 مشاهده ی فیلمی دیده نشده از شهید مشکال نوری ( انتشار اختصاصی توسط الف دزفول ) ⭕️عبدالرحیم، همزمان با شلیک، «کِل» می کشد. قطار فشنگ هایش که تمام می شود ، نفس زنان بر می گردد پشت خاکریز و خنده کنان می گوید: «خولو کریم! خوب تُنُکِشون کُردُم ؟! » ⭕️سریع از سنگر بیرون می دَوَد و خودش را به پایین دکل می رساند. سرش را بلند می کند تا عبدالرحیم را صدا بزند و بگوید که پایین بیاید. اما انگار آن خیال تلخ همزمان از ذهن افسر عراقی هم گذشته است. چرا که گلوله تانک می خورد به همانجایی که نباید بخورد. عبدالرحیم از بالای دکلی که حدود ۴۰ متر ارتفاع دارد به پائین پرت می شود. ☀️ روایت شگفت انگیز شیردل شهید عبدالرحیم مشکال نوری را در الف دزفول ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/413 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🎥مستند تلویزیونی «الف دزفول» 1️⃣🌹 مستندی متفاوت با روایتگری قهرمانان و اسوه های مردمی ❤️ راویان و روایت هایی که شاید تا کنون نه دیده و نه شنیده باشید ☀️ پخش شده از شبکه مستند سیما 🎤 با اجرای حاج صادق آهنگران 🎧 به کارگردانی : محسن اردستانی رستمی 🎬 تهیه کننده: شهرام ناصری 🔺با همکاری مجموعه سینما وارثین دزفول 📶 انتشار در کانال الف دزفول ✋🏻 پیگیر الف دزفول باشید ⏳ به زودی ان شالله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🎁 پست فوق ویژه الف دزفول 1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار در الف دزفول ✍🏻🌹روایت نحوه شناسایی پیکر شهید غلامعلی عشیری و تصویر وسایل تفحص شده به همراه پیکر شهید . . . ❓❓ هویت پیکر شهید غلامعلی عشیری پس از 42 سال چگونه مشخص شد ؟ ⏳ منتظر باشید 🖥 این روزها پیگیر الف دزفول باشید 🕰 به زودی در الف دزفول 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🎁 پست ویژه الف دزفول 1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار ✍🏻🌹 برملاشدن راز یک مادر شهید پس از چهل و دو سال ❤️✍🏻 روایت مادر شهیدی که هیچگاه سیزده فروردین به گردش و باغ و بستان نمی رفت. 📚 وقتی پیدا شدن یک یادداشت قدیمی ، راز مادر را افشا می کند . . . 🌴🌷 این بار از یک شهید ارتشی برایتان روایت خواهیم کرد . . . . ⏳ منتظر یک روایت جذاب باشید 🖥 این روزها پیگیر الف دزفول باشید 🕰 به زودی در الف دزفول 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🌷 انا لله و انا الیه راجعون🌷 🌴 و پدری دیگر از پدران صبور شهدا آسمانی شد 🏴 «حاج امیر شعبان پور» پدر فرمانده شهید والامقام «عبدالمجید شعبان پور» دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست. 💐الف دزفول ضایعه درگذشت این پدر بزرگوار را محضر خانواده محترم ایشان و مردم شهید پرور دزفول تسلیت عرض می نماید. 🔅غفران و رحمت الهی برای آن‌مرحوم و صبر و اجر برای بازماندگان از خدای متعال مسئلت دارم . 🌹شهید عبدالمجید شعبان پور متولد 1341 در مورخ 22 بهمن ماه 1364 در عملیات والفجر8 و در منطقه اروند رود به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🎁 پست ویژه الف دزفول 1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار ✍🏻🌹 برملاشدن راز یک مادر شهید پس از چهل و دو سال ❤️ روایت مادر شهیدی که هیچگاه سیزده فروردین به گردش و باغ و بستان نمی رفت. ✍🏻🌹 روایت هایی از سرباز شهید نصرالله طحان پسران دزفولی 📚 وقتی پیدا شدن یک یادداشت قدیمی ، راز مادر را افشا می کند . . . 🌴🌷روایت هدیه ای که شهید پس از شهادت برای دختر برادرش فرستاد ✅هیچ سالی را به یاد ندارم که مادرم روز سیزده عید را همراهمان آمده باشد به گردش و تفریح. اصلا و ابداً روزهای سیزده میل به باغ و بستان و گردش ندارد. این حال مادر سالهای سال برایم سوال بود. از همان دوران کودکی پاپیچ شدن ها و التماس ها و اصرار هایم برای اینکه او هم روز سیزده همراهمان باشد بی نتیجه بوده است .در این بین، چند ماه پیش اتفاقی رخ داد که من پاسخ تمام معماهایم را درباره حال پریشان مادر در روزهای سیزده فروردین دانستم و راز او برایم برملا شد و آنجا بود که فهمیدم چرا مادرم روزهای سیزده نوروز ، حال غریبی دارد و با ما بیرون نمی آید برای تفریح. . . . ☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻 🌎 https://alefdezful.com/2nbg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار در الف دزفول ☀️ وقتی شهید شدم، شمعی بر مزارم روشن کن ✍🏻❤️روایتی دلنشین از شهید مصطفی معیری 🌴قرار بود مردم تعدادی از شهدای عملیات را تشییع کنند. خودروهایی که هر کدام عکس شهیدی را در جلو خود حمل می کرد و صدای بلندگوهایی که هر از چندی از جلو مغازه می گذشت، فضای شهر را غمگین تر نشان می داد. در یک لحظه چشمم به عکس شهیدی بر یکی از خودروها افتاد که برایم آشنا می نمود. از تعجب داشتم شاخ در می آوردم. ⭕️❤️ درست دیده بودم حتی لبخندش از جنس همان لبخندهای چند روز پیش بود. خیلی سریع بی آنکه بدانم چه می کنم از پشت پیشخوان مغازه بیرون پریدم و به دنبال آن خودرو تا انتهای خیابان دویدم. اما آن خودرو، در صدای قرآنی که به همراه داشت، گم شد. چند نفر متعجب به من خیره شدند، اما چیزی نپرسیدند. 🌷به یاد آخرین جمله آن روز او افتادم وقتی از او پرسیدم:« من کجا شمع را به تو برگردانم؟» او با لبخندی پاسخم داده بود: «وقتی شهید شدم، شمعی بر مزارم روشن کن.» 🎁 روایت شهید معیری را در الف دزفول ببینید👇🏻 🌎 https://alefdezful.com/x231 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🎁 پست ویژه الف دزفول 1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار در الف دزفول ✍🏻🌹 شهیدی که بیماری پدرش را شفا داد ❤️روایت هایی از شهید فخرالدین دبیرالدینی 🌹 وقتی که رضایت به رفتنش دادم ، بهش گفتم: « راضی ام به رضای خدا مادر! برو!» در نهایت حیرت دیدم که سر و صورتم را بوسید و افتاد روی پاهایم. پاهایم را هم بوسید و از شدت خوشحالی بالا و پایین می‌پرید. 🌴🌷شروع کرد به گریه و حرف هایی که واژه هایش نا مفهوم بود چون لای گریه هایش گم می شدند. بعدش دیدم دست هایش را کشید روی خاک های مزار و خاک ها را مالید به صورتش. ✅فردا صبح اماده شدم که ببرمش بیمارستان که شگفت زده شدم. بابا توی تختخوابش نبود. ترسیدم و هول برم داشت. مادرم را صدا کردم و با صدایی لرزان پرسیدم: «مادر! پس بابا کجاست؟» گفت: «صبح زود با دوچرخه زد بیرون!» حیرت زده گفتم: « با دوچرخه رفت بیرون؟! اون که نمی تونست راه بره! »بلافاصله از خانه زدم بیرون و دنبالش گشتم. ناباورانه دیدم مثل روزهای قبل سالم و سرحال دارد کارهایش را می کند. ❓❤️ بردمش دکتر! دکتر باورش نمی شد! حیرت زده فقط می گفت : «الله اکبر! » ☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻 🌎https://alefdezful.com/d9l2 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc