🌹 دیده بان اروند 🌹
#خاطرات_کربلای4
✍🏻 خاطرات عملیات کربلای4
✳️به قلم و روایت: حاج علیرضا زارع
1️⃣فصل اول
1️⃣ قسمت اول:
قبل از عملیات گردانهای رزمی و گردانهای پشتیبانی رزم از جمله ادوات لشکر7 در اردوگاه پشت پادگان کرخه چادر زده بودند و آموزشهای لازم را برای شرکت در عملیات آینده برگزار می نمودند.
با اجازه حاج ابوالقاسم اسکندرجوی فرمانده واحد دیده بانی گردان ادوات ، برای شرکت در امتحانات آذر ماه سال 1365 دزفول بودم و هر از گاهی سری به اردوگاه می زدم تا از وضعیت اعزام به منطقه باخبر شوم.
حدود دو هفته یا کمی بیشتر قبل از عملیات بچه های گردان ادوات به منطقه آبادان - جزیره مینو اعزام شدند. من هم چند روز بعد که امتحاناتم را دادم ، به همراه عبدالکریم عیدی پور، غلامرضا بصیری و ناصر ظریفی به پادگان کرخه رفتیم و با یکی از خودروهای گردان ادوات عازم منطقه شدیم. غروب شده بود که به مقر گردان ادوات در اهواز رسیدیم، بعد از نماز مغرب و عشاء ، شام خوردیم و بعد از کمی استراحت ، شبانه با یکی از خودروهای گردان عازم منطقه آبادان - جزیره مینو شدیم.
معمولا بخاطر اینکه دشمن متوجه محل عملیات نشود و اصل غافلگیری رعایت شود، نیروها شبانه با خودروهای چراغ خاموش وارد منطقه می شدند.
شب دیر وقت بود موقعی که به مقر دیده بانی گردان رسیدیم تقریبا همه بچه ها خواب بودند، از آنجایی که قبلا به حاج ابوالقاسم گفته بودم که فلان روز امتحاناتم تمام می شود و فردای آن روز خودم را به منطقه می رسانم و حاجی می دانست که چه روزی می رسم، مثل کسی که منتظر بچه هایش باشد تا از سلامتی آنها با خبر شود بیدار مانده بود. موقعی که رسیدیم ما را در آغوش گرفت و بعد از احوالپرسی به طرف محل استراحتمان که در یکی از خانههای جزیره مینو بود ، راهنمایی کرد.
تقریبا تا تابستان و پاییز سال 64 مردم در شهر آبادان و جزیره مینو ساکن بودند و چند ماه قبل از عملیات والفجر8، بخاطر اینکه احتمال بمباران شیمیایی و شدت آتش دشمن و گرفتن تلفات از مردم بی گناه وجود داشت، این مناطق را از سکنه خالی کرده بودند.
از اینرو نیروهای رزمنده برای استقرار در آبادان و جزیره مینو، از ساختمانهای اداری، فرودگاه، کلیسا، مساجد و ... و در حد بسیار کم و اجبار هم از خانههای شخصی استفاده میکردند.
چون خروج مردم از آبادان و جزیره مینو، با آرامش بوده، مردم وسایل زندگیشان را به همراه خودشان برده بودند و کمتر جایی دیده میشد وسایلی در خانههای شخصی جا مانده باشد.
🖇ادامه دارد ...
📕 مشاهده این روایت در الف دزفول 👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/uhbf
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
به سیل اشک باید شست راه کاروان ها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمان ها مینوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرّد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبرند این استخوانها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را ؟
خبر دادند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
میان خاک سر از آسمان درآوردیم
چقدر قمری بیآشیان درآوردیم
وجبوجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطرهی نیمهجان درآوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان درآوردیم
لبان سوختهات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرماپزان درآوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان درآوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر بابرکت
چقدر از دل سنگت جوان درآوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
ز خاک تیره ولی استخوان درآوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم - نان درآوردیم -
برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان درآوردیم
به بازیاش نگرفتند و ما چه بازیها
برای این سر بیخانمان درآوردیم
و آبهای جهان تا از آسیاب افتاد
قلمبهدست شدیم و زبان درآوردیم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
هدایت شده از الف دزفول
✅ پیکر شهید مسعود عزیزیان در چه تاریخی و در چه موقعیتی کشف شده است ؟
🎁 تصویر وسایل تفحص شده به همراه شهید عزیزیان
☀️ تصویر پلاک شناسایی شهید عزیزیان
🎥 و یک شگفتانه در خصوص کشف شهید عزیزیان . . . .
✍🏻 به زودی در الف دزفول
⏳ منتظر باشید
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
🎁شگفتانه ای تقدیم به خانواده شهید مسعود عزیزیان و مخاطبین الف دزفول
🎥 فیلم لحظه کشف پیکر شهید مسعود عزیزیان در منطقه فکه . . . .
⏳ به زودی در الف دزفول
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
🌹 دیده بان اروند 🌹
#خاطرات_کربلای4
✍🏻 خاطرات عملیات کربلای4
✳️به قلم و روایت: حاج علیرضا زارع
1️⃣فصل اول
2️⃣ قسمت دوم:
فردای آن روز حاج ابوالقاسم ما رو نسبت به منطقه توجیه کرد. با توجه به وظیفه ای که داشتم شروع کردم به گشت زدن در جزیره مینو و آشنا شدن نسبت به منطقه عملیاتی، جزیره مینو پوشیده از نخل های سربه فلک کشیده بود، از نزدیک خط مقدم و اروند رود را بازدید کردم ، قرار شد دیدگاهی در خط مقدم احداث کنیم.
بررسی های لازم با هماهنگی حاج ابوالقاسم انجام شد و محلی برای احداث سنگر دیده بانی در خط و یک سنگر استراحت نزدیک آن مشخص شد.
حاج ابوالقاسم گفت با چندتا از بچه ها سنگر را در جایی که مشخص کردیم شبانه احداث کنید، چون در روز تردد در خط مقدم ممنوع بود و فقط برای موارد ضروری و با رعایت اصول لازم انجام می شد.
با توجه به وضعیت گِلی زمینهای منطقه، بخصوص کنار آب اروند، اکثر وقتها برای رفتن به خط از چکمههای بلند پلاستیکی استفاده میکردیم. شب اول به همراه دو سه تا از بچهها چکمه پوشیدیم و به محل احداث سنگر رفتیم و کار ساختن دیدگاه را در سکوت مطلق شروع کردیم. تقریبا همه بچهها در ساخت دیدگاه و سنگر استراحت به صورت نوبتی کمک می کردند.
بایستی سنگر را طوری می ساختیم که از طرف دشمن قابل شناسایی نباشد و تردد در آن هم حساب شده باشد به طوری که دشمن از اقدامات ما متوجه عملیات آینده نشود.
سنگرها در دو سه شب ساخته شد و در روزهای قبل از عملیات برادران دیده بانی نوبتی در تیم های دو نفره در دیدگاه حاضر می شدند و منطقه را با دوربین خرگوشی (دوربین تلسکوپی که مانند چپوق بود) زیر نظر داشتند و وقایع روزانه را در برگه های گزارش بصورت 24 ساعته ثبت می کردند.
یک تانکر (مخزن آب بزرگ، مثل تانکی2 می دزفیل) در جزیره مینو وجود داشت که بچه های اطلاعات لشکر7 از آن به عنوان دکل دیده بانی استفاده می کردند و بعضا ما هم با هماهنگی از آن استفاده می کردیم و نسبت به عمق منطقه توجیه می شدیم و بچه های دیده بانی را نوبتی به آنجا می بردیم تا نسبت به عمق منطقه دشمن توجیه شوند.
هر چه به روز عملیات نزدیک می شدیم دلهای بچه ها عاشورایی تر می شد مانند کسی بودند که می خواهند به یک آرزو که مدتها در انتظارش بودند برسند.
بعضا فرصتی که پیدا می شد به دوستانمان در گروهانهای خمپاره و مینی کاتیوشا و گردانهای دیگه سر می زدیم و احوالشان را می پرسیدیم و اطلاعاتمان را نسبت به وضعیت منطقه و عملیات آینده رد و بدل می کردیم.
🖇ادامه دارد ...
📕 مشاهده این روایت در الف دزفول 👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/uhbf
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ ❤️ وقتی مسعود برمی گردد
✍🏻 روایتی کامل در خصوص شهید تازه تفحص شده شهید مسعود عزیزیان
🌷 شهید عزیزیان چگونه به شهادت رسید و پیکرش چگونه در منطقه جا ماند ؟
⭕️ پیکر شهید مسعود عزیزیان در چه تاریخی و در چه موقعیتی کشف شده است ؟
🎁 تصویر وسایل تفحص شده به همراه شهید عزیزیان
☀️ تصویر پلاک شناسایی شهید عزیزیان
🌴 کروکی محل کشف پیکر شهید عزیزیان
✋🏻 و یک اتفاق نادر : قمقمه ای که بعد از 42 سال هنوز پر از آب بود . . .
🔻 الف دزفول را ببینید و با حوصله مرور کنید 🔻👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/l1of
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام