eitaa logo
کانال راه رشد آل طاها ⚡️
1.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
497 ویدیو
26 فایل
کانال قرآنی آل طه 👌کلاسهای تخصصی وعمومی حضوری و آنلاین حفظ قرائت ترتیل زبان خیاطی فوتسال خوشنویسی تقویتی دروس تربیت فرزندوآموزش خانواده اردوهای تفریحی وزیارتی 👌درصورت داشتن هرگونه نظر،پیشنهادوانتقاد ۰۹۱۴۶۴۸۵۰۶۴درخدمتیم🙏 بااحترام فرج پور
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال راه رشد آل طاها ⚡️
#مولتی_ویتامین «من از هر چی، بهترینشو می‌خوام!» اگه شما هم اینجوری☝️ هستی؛ عالیه! این ویدئو رو ببی
✍️ پنج یا شش ساله بودم، توی زمین خاکی پشت خانه‌مان که هر روز با بچه‌ها آنجا بازی می‌کردیم، یک مجسمهٔ سفالی پیدا کردم، مجسمهٔ کوچکی از یک مرد بود که یکی از دستهایش کنده شده بود. 🪆چند روز با مجسمه مشغول بودم و هر جا که میرفتم مجسمه را هم همراه خودم می‌بردم، حتی روزی که با مادرم رفته بودیم خرید، مجسمه توی دستم بود، وقتی مادرم مشغول وارسی پارچه ها بود من ایستادم به تماشای ویترین مغازهٔ بزرگی که پر بود از چیزهای عجیب و غریب. پیرمرد صاحب مغازه مجسمه را توی دستم دید. با مهربانی کنارم نشست و مجسمه را خوب وارسی کرد بعد پرسید این مجسمه را به من می‌دهی؟ محکم گفتم نه و مجسمه را از دستش کشیدم. پیرمرد با خنده گفت باشه باشه، مجسمه‌ات رو با این شکلات‌ها عوض میکنی؟ نگاهی به چیزی که توی دستش بود انداختم، دو تا شکلات خارجی که لای زرورق طلایی پیچیده شده بود. نگاهی به مجسمهٔ کهنه انداختم و جای دست کنده شده‌اش یک دفعه بد جور توی ذوقم خورد. مجسمه را گذاشتم توی دست پیرمرد و با خوشحالی شکلات‌ها را گرفتم. از معاملهٔ پرسودی که کرده بودم راضی بودم، تا اینکه چندسال بعد از آن، وقتی برای اردو به موزه رفته بودیم، مجسمهٔ خودم را پشت یکی از ویترین‌ها دیدم. ⚠️ من یک مجسمهٔ عتیقهٔ باارزش را با دو تا بسته شکلات خارجی عوض کرده بودم! 👌 به دادوستد های مادی ، معنوی ، عاطفی ، اخلاقی و.... خود در زندگی توجه کنیم‼ چه چیزی به دست مییاریم؟ چه چیزی از دست میدیم؟ به چه بهایی؟
کانال راه رشد آل طاها ⚡️
#مولتی_ویتامین ❓ ساده‌ترین راهکار برای : ۱• تبدیل شدن به یه انسان باکلاس! ۲• جلوگیری از شکست‌های
💬 جعبه های مقوایی رو سرهم کردم و به قفسه‌های پر از وسیله نگاه کردم. هرچند حجم وسایل امسال خیلی کمتر از سالهای پیش بود و کارم آسون تر. امسال با سالهای قبل فرق داشت یعنی مامان با حرفاش کارم رو آسون کرده بود. سالهای پیش، موقع اسباب کشی‌ها مامان می‌گفت دیگه بزرگ شدی. تو رو خدا یکم از این وسیله و اسباب بازی‌ها رو رد کن. اما من توان دل کندن از هیچ کدوم رو نداشتم. حتی نمی‌تونستم از ماشینهای بدون چرخ و تفنگهای نیمه خراب و عروسکای نقص عضو شده دل بکنم. موقع اسباب کشی سال پیش، مامان تکیه داد به دیوار و زل زد به وسایلی که تاریخ مصرف خیلی هاشون سالها پیش با بزرگ شدن من گذشته بود. در جواب نگاهش گفتم: می‌دونم دیگه لازمشون ندارم اما دلم نمیاد ردشون کنم. مامان گفت: این وسایل وظیفه شون رو انجام دادن. حالا دیگه باید ازشون دل بکنی چون گاهی دل کندن و از دست دادن ارزشمندتر و آموزنده تر از بدست آوردنه. گفتم: ولی دل کندن آدم رو غمگین می‌کنه. مامان خندید و گفت: غمهای آدم مثل آینه می‌مونه. درست که نگاهش کنی، خودت رو توش می‌بینی. با تعجب گفتم : یعنی چجوری؟ 🔍 گفت: چیزی که براش شاد میشی، یا براش غصه میخوری، قیمتش چنده؟ همون نشون میده قیمت خودت چنده! اینکه شادیت به چند تا اسباب بازی تاریخ مصرف گذشته وابسته است، یه زنگ خطره. √ مامان درست می‌گفت. وابستگی من به وسایلم از حد اعتدال گذشته بود و حالا یه جورایی اونها مالک من بودن، نه من صاحب اونا! مامان که رفت، نشستم کف اتاق! سخت بود اما شد... جعبه‌ها رو کشیدم جلو. یک جعبه برای دور ریختنی‌ها و چند جعبه برای وسایلی که هنوز شاید تا یکی دو سال آینده قابل استفاده بودند و هنوز وقت دل کندن ازشون نرسیده بود😎.