نگاه رحمتت بر ماست، می دانم که می آیی
ز اشک دوستان پیداست، می دانم که می آیی
#غلامرضا_سازگار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#امام_زمان
#انتظار
@aleyasein
آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده
مثل یک قطره که در حسرتِ دریا مانده
رفت امروز ولی شوقِ زیارت دارم
چَشمِ من منتظرِ دیدنِ فردا مانده
این همه شور و حرارت که درونِ دلهاست
از عنایات حسین(ع) است که برپا مانده
حکمتی داشته انگار که در مَکتَبِ ما
پاسخِ مسئله ی عشق، مُعَمّا مانده
همه رفتند ولی نوکرِ بیچاره ی تو
باز هم از سفرِ کرب و بلا جا مانده!!
#محسن_زعفرانیه
#اربعین #دلتنگی #کربلا #حرم #انتظار
@aleyasein
غبار شد دل من کوچهی عبورش را
مگر که درک کند آسمان نورش را
میآید و همه جا میپراکند با عشق
شمیم شاد بهارانهی حضورش را
همیشه سهم بشر روزهای غیبت نیست
کلیم باش و ببین جلوههای طورش را
ضریح منتظرانش همین شکیباییست
چرا دخیل نبندم دل صبورش را !؟
کدام دل به حریم امام نزدیک است؟
کدام جاده بغل کرده راه دورش را؟
#حضرت_صاحب_الزمان_عج
#ولادت
#انتظار
#محمد_حسن_بیاتلو
@aleyasein
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
بر زخم دل سوختهام هیچ دوایی
جز لذت دیدار تو مرهم شدنی نیست
من سروم و آزادگیام ورد زبانهاست
جز از غم تو قامت من خم شدنی نیست
بگذار که باران بشوم زار ببارم
حالا که وصال تو فراهم شدنی نیست
میخواست غزل فاصله را کم کند اما
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#انتظار
#قاسم_اردکانی
@aleyasein
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
بهاری میرسد از راه و میگویند میروید
گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه
بگو چلّهنشینان زمستان را که برخیزند
به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه
به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه
به استهلال میآییمت ای عید از محرمها
به روی بامها هر شام با آیینه و با آه...
سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویی تر کنید ای تیغهای تشنه، بسمالله!
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#انتظار
#محمدمهدی_سیار
@aleyasein
#نه_دی
#انتظار
تا ناله که از گلوی نی می آید
گفتیم و نگفته اند کی می آید
از فتنه چه غم ، غم زمستانم نیست
هرسال بهار از نهِ دی می آید
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#مناجات
#امام_زمان
#سال_نو
#انتظار
خالق مرا از اول کِی آفرید بی تو
عالم به عالم ذر من را ندید بی تو
با اولین گناهم دستم رها شد از بس
شیطان مرا به سویش دائم کشید بی تو
یک سال آب و جارو کردم مگر بیایی
یک بار دیگر آمد سال جدید بی تو
من خسته از زمستان چشمم به سال نو بود
دیدی ؟ بهار آمد ، اما رسید بی تو
مردم تمام خوشحال از دیدن شب عید
من که بدم می آید از روز عید بی تو
ابر بهار هر سال با چشم تر می آید
از چشمهای من هم باران چکید بی تو
پا در رکاب کردم تا در رهت بمیرم
دیدم نمی توانم باشم شهید بی تو
عید است و کعبه دارد رخت سیاه بر تن
می شد مگر بپوشد ؟ رخت سفید بی تو
دل بود و عقل بود و اُمّید بود و شادی
این ماند غرق اندوه آن نا امید بی تو
« یابن الحسن کجایی؟ مُردم از این جدایی»
آخر نیامدی و قدّم خمید بی تو
#محسن_ناصحی
@aleyasein