eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ یک بند زمزمه روضه حضرت رقیه(س) به سبک آتیشه خونمون... با کعب نی زدن منو زیر دست و پا پی در پی زدن منو از روزی که تو رفتی هی زدن با کعب نی زدن من سوخته دامنم یه جای سالم نیس دیگه توو تنم معجزه س بابا این زنده موندنم من سوخته دامنم تووی تاریکی شب جا موندم از قافله پاهام شد پر از آبله تو ندیدی بابا موهامو کشید از عقب حرف بد می زد بی ادب وحید محمدی س 👇👇👇 @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها ای سرت بر دامن من، پیکرت روی زمین مانده بود انگشت بی انگشترت روی زمین روزگارم را ببین، احوال زینب را ببین دخترت روی زمین و خواهرت روی زمین من خودم با چشم خود دیدم چه آمد بر سرت بارها افتاد از نیزه سرت روی زمین من زمین خوردم دقیقا مثل آن روزی که آه بی هوا افتاد زهرا مادرت روی زمین آن چنان سیلی به من زد زجر، چشمم تار شد نیمه شب افتاد با سر دخترت روی زمین چادرم را زیر دست و پا لگد کردند، حیف پاره شد آن یادگار اکبرت روی زمین این چهل منزل سکینه پا برهنه راه رفت پا به پای دختر کوچک ترت روی زمین سنگ بود و ریگ بود و تیغ بود و خار بود زیر پای دختران لاغرت روی زمین حرف گهوار و هجوم و غارت و خلخال شد ناگهان افتاد تا آب آورت روی زمین سینه ی سنگین و تیغ کند و ضربه های شمر چه کشیدی لحظه های آخرت روی زمین وحید محمدی محرم ۱۴۴۷ ه.ق س @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ مرثیه حضرت رقیه (س) جز مرگ نمانده راه چاره دردم شده خارج از شماره از نیزه نزول کن فرود آی ای ماه به دامن ستاره انقدر برات گریه کردم چشمم شده چون ابر بهاره ابروی تو غرق در کنایه ست موی تو شبیه استعاره تو رفتی و شد شلوغ خیمه افتاد به موی ما شراره بردند ز خیمه هر چه میشد بردند ز گوش گوشواره ما بر روی خار میدویدیم شمر و شبث و سنان سواره انقدر بدم می آید از زجر می ترسم از آن قد و قواره هر بار که گریه ی مرا دید افتاد به جان من دوباره این لکنت عجب بلای جانی است کارم شده ایما و اشاره بد جور شکست دخترت را بازار و شلوغی و نظاره سخت است میان شهر گشتن با چادر پاره، رخت پاره من پیر شدم، ز کودکانِ این شهر گرفته ام کناره همپای رباب گریه کردم هر روز به یاد شیرخواره طفلی که نماند لااقل کاش می ماند براش گاهواره با خود ببرم که خسته ام من جز مرگ نمانده راه چاره وحید محمدی، حامد محمدی محرم ۱۴۴۷ ه.ق س @aleyasein
1753608658950_-2147483648_-210949.ogg
زمان: حجم: 2.13M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها بد جوری زدنش بی حس شد بدنش توی خرابه آخر کار چادر عمه شد کفنش سر رو خاکا میذاشت، طفلکی ۳ چشماش که سو نداشت، طفلکی ۳ پای پر آبله ش، خسته بود ۳ دستاش توی طناب، بسته بود ۳ _ بازوشو که نگو پهلوشو که نگو شبا همین که ماهو می دید گریه می کرد به یاد عمو تا چشماش رفت رو هم، زجر اومد ۳ سیلی، ضرب لگد، حرف بد ۳ موهای سوختشو، می کشید ۳ پیر شد از بس غم و، غصه دید ۳ _ نزدیک سحره دلتنگ پدره با سر سوخته میرسه که دخترو با خودش ببره خم شد با دستای، بی رمق ۳ روپوشو زد کنار، از طبق ۳ فهمید از راه دور، اومده ۳ انگار از توو تنور، اومده ۳ وحید محمدی @aleyasein