eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
129 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمان(عج) - ولادت خبر رسید به دریا خدا گوهر داده به شاخ و برگ ولا باز برگ و بر داده به خانواده ی زهرا اگر پسر داده دعای نیمه شب مادری ثمر داده پیامی از طرف حق ز آسمان آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد رسید و نقل محافل شد و چه زیبا شد دمید و با نفسش عاشقش مسیحا شد همینکه غنچه ی لعلِ لبش شکوفا شد میان سینه ی عاشق هم عشق پیدا شد ندا رسید که لیلای عاشقان آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد زَمامِ عالم امکان هماره در دستش دل هزار پیمبر یکی یکی مستش وجودِ کون و مکان بود و هست، از هستش ندیده گشته ام بی اختیار پابستش چکیده ی وجنات پیمبران آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد ندیده هیچ کسی اینچنین دل آرایی به این شگفتی و زیبایی و تماشایی بهشت، مست، از این بوی یاس زهرایی که هست این گل زهرا به این مصمایی شکوفه های گل نرگس از جنان آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد دخیل دامن این نازدانه جبرائيل تکان دهنده ی این گاهواره میکائیل اسیرِ خنده ی زیبای اوست اسرافیل به دست اوست، اگر جان بگیرد عزرائیل به روح مرده ی ما شاه انس و جان آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد تمام ایل و تبارش یکی یکی لیلا گرفته دست توسل به دامنش دریا به اذن خالق مناّن ز عالم بالا به پای بوسیش عیسی رسیده با موسی که نور مطلق یزدان به ارمغان آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد شنید عالم بالا تا صدایش را فرشته آمد و بوسید دست و پایش را گرفت حاتم طائي نخِ عبایش را خود انتخاب نمود از ازل گدایش را سحر شد و ز سما ماه جمکران آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد تمامیِ سکناتش شبیه پیغمبر نگاه نافذ او مثل ساقیِ کوثر چه کوثری که خودِ اوست جلوه ی کوثر و اولین سخنش بود ذکر یاحیدر بشارت آمد و ماهی ز کهکشان آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد نوشته نام علی را به روی بازویش کشیده عرش برین را زمین، به ابرویش عسل عسل چکد از کنج لعل دلجویش به مصطفی و علی رفته خُلق نیکویش به بی زبانیِ هر بی زبان، زبان آمد دهید مژده ز ره صاحب الزمان آمد @aleyasein
امیرالمومنین(ع) - شهادت امشب که مهمان منی با چشم تر بابا خیلی هوای وصل داری بیشتر بابا من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوای روضه‌های فاطمه داری انا الیه الراجعون را زمزمه داری دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی بر خوردن نان و رطب اصرار می‌کردی نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری یافاطمه یافاطمه روی لبت داری سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی این روزهای آخری جانکاه می گفتی در سجده هایت ذکر یا الله می گفتی سبحانَ یا قدوس را با آه می گفتی آهِ دلت را امشب از سینه برو‌ن کردی قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی باید بمانی سایه‌ی بالا سرم باشی دلواپس جسم حسین و معجرم باشی ای دلشکسته قوتِ بال و پرم باشی حالا که مادر نیست جای مادرم باشی سی سال، بعد مادرم مویت پریشان است شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب خیلی شدی دلتنگ روی همسرت امشب این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب اصرار من را گوش کن من دخترت هستم دلواپس این حال گریه آورت هستم گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی این قامت استاده‌ات را واژگون کردی از خون فرقت پیکرت را لاله گون کردی نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی رفتی و حالا آمدی و من پر از دردم دلشوره دارم می‌زنم بر سینه‌ام هر دم زخم سرت را دیدم و دور تو می‌گردم یاد شکستگیِ دست مادرم کردم یادت می‌آید ضربه‌ی مسمار را بابا حوریه در بینِ در و دیوار را بابا محراب، غرق خون شد از فرق سرت، اما خیلی شبیهِ مادری در بسترت، اما بعد از تو رحمی نیست بر این دخترت، اما گفتی به من محکم گره زن معجرت، اما بالای جسمت ای پدر غرقِ محن هستم دلواپس جسم حسین بی کفن هستم @aleyasein
عهد... آقا مبارک است رَدای امامتت ای غایب از نظر به فدای امامتت می خواستند حق تو را هم قضا کنند کَذاّبها کجا و عبای امامتت ما زنده ایم از برکات ولایتت ما عهد بسته ایم به پای امامتت از روز اولی که رسیدیم در جهان گشتیم آشنا به صدای امامتت این روزها هوای تو را کرده ام بیا ماییم یاکریمِ هوای امامتت آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست آقا فدای کرببلای امامتت تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت... @aleyasein
روزهای آخر ماه مبارک رمضان دارم از پای بساط سفره ات پا می شوم بعد از این شبها خدایا باز تنها می شوم دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا می شوم دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود تا ابد ممنون این الطاف مولا می شوم میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست میزبانم که رود من عبد هرجا می شوم حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است چاره ای دیگر نمانده رو به صحرا می شوم امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است میل گریه دارم و راهیِ دریا می شوم امشب این العفوها بوی جدایی می دهد الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می شوم چهره ام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد با چنین وضعیتی عبد تو آیا می شوم؟ توبه هایم را بخر، اما گناهم را ببر ورنه امشب دست بر دامان زهرا می شوم تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد با لب خشکیده غرق واحسینا می شوم @aleyasein