﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#عصرعاشورا
#شام_غریبان
عصرعاشورا ، شام غریبان
یادم نرفته گَشتند حائل
بین من و تو جمع قبائل
تو مانده بودی من مانده بودم
تو بین مقتل من با ارازل
تو آب گفتی او آب را ریخت
پیش لبانت تا خاک شد گِل
آنها شکستند سرنیزهها را
من هم شکستم در پیش قاتل
زیر گلو را بوسیدم افسوس
این سر بریدن خورده به مشکل
از مقتل آمد از هوش رفتم
وقتی گرفت او سر را مقابل
بین حرامی فکرِ رُبابم
بر روی ناقه بی پرده محمل
دیدم که دزدید در کیسه سر را
میبُرد خولی منزل به منزل
حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۶
@aleyasein