eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
833 ویدیو
111 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم چشم خود وا کن اگر لب به سخن وا نکنی مکن از موی پریشان خود آشفته ترم بسکه غم هست به دل جای غمت دیگر نیست می نهم داغ جگر سوز تو را بر جگرم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم داغت آخر کشدم لیک بدان من پدرم چشمه ی چشم مرا اشک فشان خیز و ببین لب خشکیده مگر تر کنی از چشم ترم منکه خود خضر رهم بر سر تو پیر شدم چون نهادم لب خود بر لب تو ای پسرم خصم لبخند زند من کف افسوس به هم بین دل ریش و از این بیش مزن نیشترم گه سرت، گاه رخت، گاه لبت می بوسم دلم آرام نگیرد، چه کنم من پدرم @aleyasein
مُحرم میخانه جان شو، ز ساغر یاد كن شست‌ و شو در زمزم دل كن، ز كوثر یاد كن چون سپند از جای خود برخیز در راه طلب عود شو، از جان سوداسوز مجمر یاد كن گرده نان در بغل تا چند چون ماه تمام؟! ماه نو می‌باش از پهلوی لاغر یاد كن موی مشكینت خبر داد از شب تاریك قبر گیسوانت شد سپید از صبح محشر یاد كن ای دریغا می‌روی از خاك با دست تهی ای صدف! دریا ببین! از موج گوهر یاد كن توبه كن! آبی به روی آتش عصیان بریز نیمه‌شب از جُرمِ خود با دیده تر یاد كن پر كن از شوق شهادت چون شلمچه سینه را از دل شب‌های شورانگیز سنگر یاد كن كعبه جان بانگ "هل من ناصر"ی دارد رسا عازم هنگامه لبیك شو، فریاد كن حاجیا! از مشعر آهنگ منا باید كنی جان به قربان شهید كربلا باید كنی شعله‌ور شد آن قَدَر تا عاشقی معنا شود عاشقی چون او كجا در هر زمان پیدا شود؟! مثل رعد آهنگ عمرش تند بود و پرخروش تا زمین غرق تجلی‌های برق‌آسا شود كشته شد تا همتش آیینه «همت» شود كشته شد تا كه «جهان‌آرا» جهان‌آرا شود گفت: «مثلی لا یُبایع مِثلَهُ» یعنی یزید گاه اسرائیل غاصب گاه آمریكا شود سرّ اكبر بود فرزندش، به میدان روی كرد تا كه محرابِ طلوعِ عَلّمَ الأسما شود اكبر و شوق شهادت، اكبر و شوق شهود اكبر و شوقی كه در كم عاشقی پیدا شود أنفِقوا مِمّا تُحِبّون را پدر آیینه است میوه جان را فرستاده‌ست تا احیا شود با نگاهش از جوانش می‌كند قطع امید در دلش كم مانده تا هنگامه‌ای برپا شود او نبی را أشبه‌الناس است هم در خَلق و خُلق این پیمبر بعثتش فی یومِ عاشورا شود آمد اظهار عطش كرد و پدر را آب خواست تشنگی نزدیك بود او را توان‌فرسا شود خاتم‌العشاق در كام پسر، خاتم نهاد تا مبادا رازهای عاشقی افشا شود گفت عمان: این عطش رمز است و عارف واقف است این عطش خود چشمه جوشان استغنا شود دفن شد پایین پای چشمه آب حیات تا كه خضر عاشقان تا عالم بالا شود گرچه مهر و ماه هم در محضرش زانو زدند تیره‌روزان، شب‌پرستان طعنه‌ها بر او زدند امّتی كه از نبی، شق‌القمر را دیده‌اند از چه رو فرزند او را تیغ بر ابرو زدند؟! این طرف شمشیرداران ضربه بر فرقش زدند آن‌طرف‌تر، نیزه‌داران نیزه بر پهلو زدند @aleyasein
تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم حتی اگر باشد سپاهم کم، علی دارم شکر خدا که قلب اهل خیمه آرام است وقتی که هم عباس دارم هم علی دارم شکر خدا که پرچمم در دست عباس است از دست او افتاد اگر پرچم، علی دارم آری عصای دست دارم، قامتم روزی از داغ عباسم اگر شد خم علی دارم با خویش می‌گفتم اگر روزی نباشم هم زن‌ها نمی‌مانند بی‌محرم، علی دارم دور و برم کم‌کم شد از اصحاب هم خالی اما دلم خوش بود می‌گفتم علی دارم می‌خواستم عالم پر از نام علی باشد حالا به روی خاک یک عالم علی دارم @aleyasein
چگونه جمع کند پاره‌های جانش را؟ به خیمه‌ها برساند تن جوانش را شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا... همین که غرق به خون دید پهلوانش را علی، همان که جهان محو در شمایل اوست ندیده هیچ‌کجا، هیچ‌کس نشانش را همان که در شب میلاد او پدر فهمید پیمبر آمده زیبا کند جهانش را به آن‌که تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است بگو نظاره کند ابروی کمانش را میان سجده خدا را فقط صدا می‌زد، جهان کفر، اگر می‌شنید اذانش را چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ خبر دهید جوانان نوحه‌خوانش را به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید خبر دهید ندارد دگر توانش را... به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را @aleyasein
علی را میفرستد سمت میدان یا محمد را؟ قلم بنویس با خون شرح این اندوه بی حد را چه حالی میشوی وقتی میان لشکر دشمن عزیزت مرکبش گم کرده باشد راه مقصد را چه حالی میشوی وقتی ببینی که پذیرا شد تنش شمشیرهای تشنه ی در رفت و آمد را چه حالی میشوی وقتی بدانی که دمی دیگر به خون آغشته خواهی دید گیسویی مجعد را چنان جان اذان را تیغ هاشان اربا اربا کرد که دیگر در دم آخر فقط می‌خواند اشهد را رشیدا اکبرا جانا تنت چون آیه ای گشته که وقت خواندنش قاری فراوان میکشد مد را به آهی که کشید از سینه راحت شد ولی بگذاشت به روی سینه ی ارباب عالم آه ممتد را اگر دنبال مفهومی برای عشق میگردی بیا در کربلا بنگر علی شِبه محمد را @aleyasein
جای یک بوسه به روی بدنت نیست علی قدر یک پلک زدن جان به تنت نیست علی آنقدر غرق به خونی و به هم ریخته ای اثر از زلف شکن در شکنت نیست علی باز برخیزو به تکبیر دلم را خوش کن گر چه از زخم توان سخنت نیست علی گوش خودرا به کنار لبت آوردم آه ... سهم من بوسه ی خون از دهنت نیست علی چه خزانی به گل تازه ی باغم زده اند دلم اماده ی پرپر شدنت نیست علی وقت آن است در آغوش عبا جمع شوی وای برمن که مجال کفنت نیست علی وقت آن است که از معرکه آزاد شوی بال بگشا،برو اینجا وطنت نیست علی @aleyasein
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟ و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا @aleyasein
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت به جلوه‌های جمال تو ماه خیره شده‌ست شکوه وحی در آیینه‌ات ذخیره شده‌ست تو عطر گلشن یاسین، شکوفهٔ یاسی تو با پیامبر عشق، «اَشبَهُ النّاسی» نگاه گرم تو باغ بنفشه‌کاری بود در آبشار صدای تو، وحی جاری بود کسی به جز تو کجا حُسنِ مهرپرور داشت ملاحتی که تو داری فقط پیمبر داشت... الا که سروِ خرامان‌تر از تو، باغ ندید کسی که روی تو را دید، درد و داغ ندید تو بازتاب سپهر چهار معصومی تو سایه‌پرور مهر چهار معصومی تجلّیات یقینت به اوج می‌زد اوج امید در دل و جان تو موج می‌زد موج ظهور و جلوهٔ ایمان مطلق از تو خوش است ترنم «اَوَلَسنا عَلَی الحَق» از تو خوش است همین که منطق تو منطق رسول خداست حساب حُسن تو از دیگران همیشه جداست بلاغت از سخنت می‌چکد، گلاب صفت و گرمی از نفست خیزد، آفتاب صفت کسی به کوی وفا چون تو راست قامت نیست که قامتی که تو داری کم از قیامت نیست حسین محو تماشای راه رفتن توست مرو که خون تماشاییان به گردن توست... الا که گردش تو در مدار حق‌طلبی‌ست تو زمزمی و جهان در کمال تشنه‌لبی‌ست تبارک اللَّه از آن خلقت پیمبروار که حسن خلق تو آیینهٔ خصال نبی‌ست بگو جمال جمیل تو را نگاه کند کسی که عاشق روی پیمبر عربی‌ست شجاعت تو علی‌گونه بود روز نبرد شهامت تو نشانِ نماز نیمه‌شبی‌ست به عزت تو و گل‌های کربلا سوگند که خال کنج لبت مُهر هاشمی نَسبی‌ست «هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن نشان بی‌ادبی‌ست» قسم به آینه‌ها نور مشرقینی تو سفیر عشق، علی اکبر حسینی تو @aleyasein
بازدلشوره ای افتاده به جانم چه کنم تندترمیزند آخرضربانم چه کنم پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم باز هم بی خبری برده امانم چه کنم آه یا راد یوسف پسرم برگردد نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم همه ترسم از این است صدایم بزند دیر خود رابه کنارش برسانم چه کنم گرگهادور وبر یوسف من ریخته اند پدری پیرم وافتاده جوانم چه کنم به زمین خورده انار من وصد دانه شده جمع باید کنم او راو ندانم چه کنم جگرسوخته ام را زحرم پوشاندم مانده ام زار که باقد کمانم چه کنم @aleyasein
بازدلشوره ای افتاده به جانم چه کنم تندترمیزند آخرضربانم چه کنم پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم باز هم بی خبری برده امانم چه کنم آه یا راد یوسف پسرم برگردد نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم همه ترسم از این است صدایم بزند دیر خود رابه کنارش برسانم چه کنم گرگهادور وبر یوسف من ریخته اند پدری پیرم وافتاده جوانم چه کنم به زمین خورده انار من وصد دانه شده جمع باید کنم او راو ندانم چه کنم جگرسوخته ام را زحرم پوشاندم مانده ام زار که باقد کمانم چه کنم @aleyasein
برو ولی به تو ای گُل سفر نمی آید که این دل از پس داغ تو بر نمی آید   به خون نشسته دلم اشک من گواه من است که غیر خون دل از چشم تر نمی آید تو راه می‌روی و من به خویش می‌گویم به چون تو سرو رشیدی تبر نمی‌آید رقیه پشت سرت زار می‌زند؛ برگرد چنین که می‌روی از تو خبر نمی آید   کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید ز ترس توست حریفی اگر نمی آید  نگاه ها همه محو تو بود ... نعره زدی خودم بیایم اگر یک نفر نمی آید به ناتوانی شان دوره می‌کنند تو را به جنگ با تو کسی بی سپر نمی آید  غزال من که تو را گرگها نظر زده اند ز چشم زخم به جز دردسر نمی آید  عمو رسیده به دادم وگرنه بابایی به پای خود سر نعش پسر نمی آید   کجای دشت به خون خفته ای بگو اکبر؟ صدای تو که از این دور و بر نمی آید   دهان مگو که پر از لخته لخته خون است نفس مگو نفس از سینه در نمی آید به پیکر تو مگر جای سالمی مانده چطور حوصله ی نیزه سر نمی آید @aleyasein
1_5907321786.mp3
5.43M
🔊 | کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده... حاج‌مهدی @aleyasein
1_5907224224.mp3
3.83M
🔊 | جوانان بنی‌هاشم بیایید حاج‌امیر @aleyasein
H_Aliakbar - Master 002.mp3
12.84M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | تنظیم مقام علی‌اکبر کربلایی     ▪️ویژه @aleyasein
حاج‌محمود_کریمی_ای_علی‌اکبر_حسین_.mp3
12.74M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | تنظیم ای علی‌اکبر حسین... حاج‌محمود ▪️ ویژۀ @aleyasein
کربلایی‌محمدحسین_حدادیان_خداحافظ_علی‌اکبر.mp3
13.41M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | تنظیم خداحافظ علی‌اکبر کربلایی ▪️ ویژۀ @aleyasein
حاج‌مهدی_رسولی_کنار_پیکرت_رسیدم_خمیده_خمیده_.mp3
7.4M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده... حاج‌مهدی ▪️ ویژۀ @aleyasein
حاج‌محمود_کریمی_سر_ظهره؛_پاشو_اذون_بگو_.mp3
22.08M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | سر ظهره؛ پاشو اذون بگو... حاج‌محمود ▪️ شب @aleyasein
mersadmedia . mp3 (3).mp3
6.49M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | تنظیم خمیده خمیده رسیدم به تو کربلایی 🏴 ویژه @aleyasein