#شعر_حماسی
#جنگ_جمل
#توسل
#امام_مجتبی_علیه_السلام
جای اطاله نیست غزل فرصتش کم است
حرف نگفتنی همه جورش فراهم است
ای آنکه بر خدیجه حسادت کنی بسوز!
دنیا بسوز عاقبتت هم جهنم است
آن کس که پیش شیر خدا قد علم کند
گیرم زن رسول عذابش مسلم است
شکر خدا که مست سبوی حسن شدیم
ما با حسین، راهی کوی حسن شدیم
وقتی سخن ز جلوه ی آیات محکمه است
جای اطاله نیست سخن بی مقدمه است
برپا شده است پرچم فتنه گر جمل
شیطان زبان گشوده و گرم مکالمه است
یک سو زن رسول خدا هست و یک طرف
نفس نفیس ختم رسل گرم زمزمه است
مولا، محمد حنفی را روانه کرد
اما میان قلب علی شور و همهمه است
کار محمد حنفیه نبود نه!
این کار، کارِ غیرت اولاد فاطمه است
بابا حسن! بلند شو از جا قیام کن
کار شتر سوار جمل را تمام کن
نوبت رسیده بود به مولای ما حسن
دستی بلند کرد به شکر خدا حسن
دستار زرد حیدر کرار را که بست
پا زد به جای پای شه لافتی حسن
رخصت گرفت و ذکر رَجَز را شروع کرد
گفتا انابن فاطمه خیرالنساء ، حسن
می رفت سوی لشکر دشمن چه باشکوه
این حیدر است می رسد از راه یا حسن
او آمده است فتنه گران را کند هلاک
هرگز به دست و پا نکند اکتفا حسن
با هر سری که پرت شد از تن روی زمین
گفتند عرشیان همگی مرحبا حسن
مامور قبض روح خدا مات مانده بود
بس پُشته ها که ساخته از کشته ها حسن
دستی که با رضای خدا برد روی سر
پایین نبُرد جز به رضای خدا حسن
پِیْ کرد عاقبت شتر اهل فتنه را
با دست تو شکسته شد این کودتا حسن
جنگ جمل به لطف تو ختم به خیر شد
کوتاه از کتاب خدا دست غیر شد
جنگش امید فتنه گران نا امید کرد
صلحش علی و فاطمه را رو سفید کرد
جریان گرفت روح شهادت به صلح او
او را اگر چه زهر هلاهل شهید کرد
حتی پس از شهادت او دشمن عنود
او را رها نکرده و ظلمی جدید کرد
هفتاد چوبه تیر به تابوت او زدند
اینگونه خصم کینه خود را پدید کرد
(یارب نصیب هیچ غریب دگر مکن
داغی که گیسوان حسن را سفید کرد)
(با صد امید حامی مادر شدم ولی
دست عدو امید مرا نا امید کرد)
آن روز قلب سوخته اش پر شراره بود
یک نوجوان به جستجوی گوشواره بود
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#رمضان
#وداع
#روضه
خداحافظ ای ماه خوب صیام
خداحافظ ای رحمت مستدام
خداحافظ ای سفره های سحر
نماز و دعا و قعود و قیام
رسیدیم از این فیض تا عید فطر
از آن حسن مطلع به حسن ختام
چه ماهی که با لطف حق شد شروع
چه ماهی که با لطف حق شد تمام
چه شب های اُنسی چه حال خوشی
که پُر میشد از عطر رحمت مشام
چه محروم باشم چه مرحوم، باز
به لطف خدا چشم دارم مدام
اگر عقده داری چو من در گلو
اگر از گناهان شدی تلخ کام
به دربار حق رو کن و زیر لب
ببر نام زهرا "علیها سلام"
بگو مهر او هست در سینه ام
به اولاد زهرا غلامم، غلام
اگر شاهدی از تو درخواست شد
برای ملائک بگو این کلام
دو چشمم عزادار آن تشنه ای است
که بر زخم او نیزه شد التیام
عقب مانده های حُنین و اُحد
گرفتند از آن بی کفن انتقام
تنش پایمال سم اسب شد
عیالش روان شد به بازار شام
فدای رقیه که در راه حق
فدا شد برای بقاء قیام
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#چهلم_شهیدان_اصلانی_و_دارایی
#حرم_بقیع
#وهابیت
#امام_زمان
#سلام_فرمانده
شعر، بار رسالتی دارد
واژه های هدایتی دارد
شعر اگر از شعور دم نزند
کاش شاعر دگر قلم نزند
شعر یک عقل عاطفه خیز است
منطقی از شعور لبریز است
عقل پیغمبر درونی ماست
رهنمای بشر به حکم خداست
وای از آن روز که جفا گردد
عقل از کار دین جدا گردد
خشک مغزی به دین اضافه شود
دین مبدّل به یک خرافه شود
عقل اگر رفت، جهل می تازد
چهره ی عشق، رنگ می بازد
دین بی عقل، ظلم و جور و جفاست
حاصلش ابن تیْمیه هاست (۱)
این تعصب بلای دین باشد
قاتل جان مسلمین باشد
سال ها پیش آستان بقیع
که در آنجا ملائک اند مطیع
شد اسیر غرور عبد وهاب (۲)
گشت آن آستان پاک خراب
آه و افسوس آن تفکّر شوم
کرده اسلام عده ای مسموم
آن تفکر، نشست بر جانی
ساخت از یک جوان، بد انسانی
تیغ وهابیت گرفت به مشت
دو تن از دوستان ما را کشت
ای مسلمان از خدا غافل!
نرسد این مسیر تا منزل
عقل باید دلیل راه شود
تا که دل بنده ی اله شود
آن دو تن ره به ربنا بردند
شهد "احلی من العسل" خوردند
راه صبر و خلوص پیمودند
عشق و ایمان خویش افزودند
درِ دنیای بی وفا بستند
به شهیدان عشق پیوستند
گرچه رفتند راهشان باقی است
چشمه های نگاهشان باقی است
پیش ما یاد و نامشان زنده است
شاهد من، "سلام فرمانده" است
ای ولی خدا امام زمان!
منجی جان ما امام زمان!
گرچه کشتند یاورانت را
یک به یک حافظیم جانت را
ای نگاهت دوای هر دردی
میشود ای طبیب برگردی؟!
باز آ ای ولایتت ازلی
تشنه هستیم ما به عدل علی
نظری کن که روسفید شویم
مثل یاران خود شهید شویم
نظری کن که جان ما مانده
جان فدایت، سلام فرمانده!
#سید_روح_الله_مؤید
۱. ابن تیمیه نشر دهنده تفکر وهابیت است.
۲. محمد بن عبدالوهاب پیروان تفکر ابن تیمیه که دستور تخریب حرم بقیع را داد.
@aleyasein
#ساعت_هشت
#امام_رضا
شاعری دل داده ابراز ارادت میکند
درکنار دفتر شعرش عبادت میکند
هرکه می آید به شوق حضرت از باب الجواد
بیشتر از دیگران بر او عنایت میکند
یک نشان سبز در دستان خدّام حرم
تا بهشت نور زائر را هدایت میکند
دل شکسته میرسیم اینجا ولی این مهربان
با مرام خود دل ما را مرمّت میکند
در نگاه هر مسافر می توان فهمید که...
میرسد روزی که سمت توس هجرت میکند
شاعری میگفت که خورشید هنگام زوال
بر سریر زرد گنبد استراحت میکند
"حجت الله" است و بین ما به نامی مستعار
"ضامن آهو" شده ما را اجابت میکند
تو ولی نعمت ما هستی! و پروردگار
با ولای تو به ما اتمام نعمت میکند
وعده هایی را که بر زوّار کویت داده ای
زائرین را سخت مشتاق زیارت میکند
مثل تو سلطان ندیدم من که در اوج جلال
باز هم حال رعیّت را رعایت میکند
زیر و رو میکرد دل ها مگر در زیر و بم
قاری نقاره ات قرآن قرائت میکند
آن مریض لاعلاجی که سراپا خسته است
بعد شب ها پیش تو یک خواب راحت میکند
رد شده ساعت ز هشت و عاشقی آشفته حال
نا امیدانه نگاهی سمت ساعت میکند
باخودش میگفت اگرآقا جوابش را نداد
ساعت نه با جوادش عرض حاجت میکند
گوشه ی صحنت مگر یوم الحساب دیگری است
پنجره فولاد هم دارد شفاعت میکند
دست هایی پینه بسته دست در دست ضریح
بعد یکسال آمده تجدید بیعت میکند
گاهی از اوقات هم یک پیک اهلی میرسد
از زبان جمع حیوانات صحبت میکند
درحرم، وقتی که در های اجابت باز شد
هرکه از تو "جز تو" را خواهد خسارت میکند
جالب است آقا که درکوی شما خورشید هم
از سوی پائین قصد زیارت میکند
خادم کوی تو را نازم که با قدری نمک
دردهای لاعلاجی را طبابت میکند
چهار بست و پنج راه و شش حیات و هفت حوض
بر رئوفی شه هشتم دلالت میکند
می نمیدانم چرا در پیش ایوان طلا
هر لبی از مرد سلمانی حکایت میکند
ضامن آهو شدی! روح غزل پرواز کرد
عاشقی دارد به آئینی سرایت میکند
ای رئوف ای مهربان این شاعر شوریده سر
از حضورت آرزوی درک خدمت میکند!
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#غدیر
#مدح
#گریز
طبع رمیده شعر را به ناگزیر می کشد
خیال تشنه کام را سوی کویر می کشد
به هم زند سراب را به هر مسیر می کشد
تشنه کند تو را سپس سمت غدیر می کشد
که در غدیر مصطفی ناز امیر می کشد
نقش دو آفتاب را چه بی نظیر می کشد
علی که بام خانه اش عرش به زیر می کشد
شبانه روی دوش خود بار فقیر می کشد
به جود خود نشان دهد صراط مستقیم را
کرم کند فقیر را اسیر را یتیم را
رسیده از سوی خدا امر سروش مصطفی
گشوده پرده ای خدایِ پرده پوش مصطفی
بار رسالت رسل نهد به دوش مصطفی
آب بقاء دین شده چشمه ی نوش مصطفی
ببین به مدح مرتضی جوش و خروش مصطفی
نگاه شوق فاطمه ربوده هوش مصطفی
لنگر آسمان زده تکیه به دوش مصطفی
نغمه یاعلی علی رسد به گوش مصطفی
علی که وصف شأن او خدا به لافتی کند
به بازی یتیم ها قامت خود دوتا کند
علی که در دلش به جز خوف خدا قدم نزد
تیغ به جز رضای حق، به ذات حق قسم نزد
سر از تمام کفر زد، ز قدر خویش دم نزد
چو ضرب دست مرتضی عرب نزد عجم نزد
کسی چنان امینی از غربت او قلم نزد
به بام عدل هیچ کس چنان علی علم نزد
ستم کشید و دست خود به حربه ی ستم نزد
مجمع اهل فتنه را ز مصلحت به هم نزد
قسم به حق نمیشود مدیح او رقم شود
اگر بِحار جوهر و درخت ها قلم شود
علیست جان احمد و دار و ندار فاطمه
مظهر علم ایزد و صبر و قرار فاطمه
علیست صبح روشنی به روزگار فاطمه
چنان ستاره می دمد به شام تار فاطمه
علیست آن گلی که شد باغ و بهار فاطمه
رسد به اوج خویش تا رسد کنار فاطمه
فاطمه یار حیدر و علیست یار فاطمه
هستی خویش را کند علی نثار فاطمه
فاطمه نیز جان خود هدیه به مرتضی کند
اهل مدینه را به یاری از علی صدا کند
علی که هست ماسوا به صبر و حلم سائلش
زمان ندیده لحظه ای ز کردگار غافلش
علم تمام انبیا قطره ای از فضائلش
ملائک اند مُحرم صدق و صفای منزلش
ذکر خداست در سرش نور خداست در دلش
قهر کند به دشمنان مهر کند به قاتلش
اگر چه پیش چشم او شرر گرفت حاصلش
اگر چه خورد بر زمین فرشته ای مقابلش
علی صبور ماند و جمع فتنه را به هم نزد
به حفظ جان مسلمین از انتقام دم نزد
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#مخمس
#لبیک_یاحسین
ققنوس غم صلا زده لبیک یاحسین
عشّاق را صدا زده لبیک یاحسین
نقشی به هر کجا زده لبیک یاحسین
بر پرچم عزا زده لبیک یاحسین
آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین
بیرق به پا کنید که هنگام ماتم است
دمّامه آورید که داغ دمادم است
احوال آسمان و زمین جمله در هم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
دنیا تو را صدا زده لبیک یا حسین!
ای روشن از تجلی تو آسمان من
سرشار از محبت و عشقت جهان من
ای عبد خانوادگیت خانمان من
خورده است مُهر مِهر تو بر قلب و جان من
این مُهر را خدا زده لبیک یا حسین
معراج آیتی ز مقام و جلال تو
قوسین شرح ابروی همچون هلال تو
دیگر نیامده است و نیاید مثال تو
فرمود مصطفی به بیان کمال تو،
بر عرش کبریا زده لبیک یاحسین
ما کیستیم تا که فدای سرت شویم
یا جان نثار و سینه زنِ اصغرت شویم
خواهیم اگر که خاک ره خواهرت شویم،
باید مدافع حرم دخترت شویم
بر دهر پشت پا زده، لبیک یاحسین
شکر خدا که داغ تو بر جان خریده ایم
گشتیم در جهان و تو را برگزیده ایم
عشقت چه کرده با دلِ ما و چه دیده ایم
در شاهراه کوی شهادت شنیده ایم
آغاز و انتها زده لبیک یاحسین
فطرس گواه میدهد آقایی تو را
حر دیده است حسن پذیرایی تو را
تاریخ شاهد است شکیبایی تو را
زینب لوای غربت و تنهایی تو را
در دشت کربلا زده لبیک یاحسین
داغی که آب خواستنت بی جواب ماند،
داغی که پیکرت وسط آفتاب ماند،
آن داغ حسرتی که به قلب رباب ماند،
آن صحنه ای که از تو و بزم شراب ماند،
آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#پاره_دم
#حضرت_رقیه
✅ عمر رقیه سر رسید عمه
✅ مسافر از سفر رسید عمه
✅ ویرانه ام زیبا شده است امشب
✅ شهادتم امضا شده است امشب
✅ بابا به روی نیلی دخترت
✅ ببین کبودی رخ مادرت
✅ روی کبود و قامتی خمیده
✅ ارث فدک به دخترت رسیده
✅ چشمم به بابا روشن است عمه
✅ امشب شب قدر من است عمه
✅ سوره یاسین شده مهمان من
✅ فدای قرآن بشود جان من
✅ تا که پدر آمد مرا در آغوش
✅ این پای پر آبله شد فراموش
✅ مهمان رسید پیش من عمه جان
✅ موی مرا شانه بزن عمه جان
✅ ای کاش وقتی پیش من نشیند
✅ موی سپیدم را پدر نبیند
✅ از این سر بریده نور آید
✅ آخر چرا بوی تنور آید
✅ خورشید در انجمن تو آمد
✅ با سر پدر به دیدن تو آمد
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#ساعت_هشت
#امام_رضا
شاعری دل داده ابراز ارادت می کند
درکنار دفتر شعرش عبادت می کند
هر که می آید به شوق حضرت از باب الجواد
بیشتر از دیگران بر او عنایت می کند
یک نشان سبز در دستان خدّام حرم
تا بهشت نور زائر را هدایت می کند
دل شکسته می رسیم اینجا ولی این مهربان
با مرام خود دل ما را مرمّت می کند
در نگاه هر مسافر می توان فهمید که...
می رسد روزی که سمت توس هجرت می کند
شاعری میگفت که خورشید هنگام زوال
بر سریر زرد گنبد استراحت می کند
"حجت الله" است و بین ما به نامی مستعار
"ضامن آهو" شده ما را اجابت می کند
تو ولیّ نعمت ما هستی! و پروردگار
با ولای تو به ما اتمام نعمت می کند
وعده هایی را که بر زوّار کویت داده ای
زائرین را سخت مشتاق زیارت می کند
مثل تو سلطان ندیدم من که در اوج جلال
باز هم حال رعیّت را رعایت می کند
زیر و رو می کرد دل ها مگر در زیر و بم
قاری نقاره ات قرآن قرائت می کند
آن مریض لاعلاجی که سراپا درد بود
بعد شب ها پیش تو یک خواب راحت می کند
رد شده ساعت ز هشت و عاشقی آشفته حال
ناامیدانه نگاهی سمت ساعت می کند
با خودش می گفت اگر آقا جوابش را نداد
ساعت نُه با جوادش عرض حاجت می کند
گوشه ی صحنت مگر یوم الحساب دیگری است
پنجره فولاد هم دارد شفاعت می کند
دست هایی پینه بسته، دست در دست ضریح
بعد یک سال آمده تجدید بیعت می کند
گاهی از اوقات هم یک پیک اهلی می رسد
از زبان جمع حیوانات صحبت می کند
درحرم، وقتی که درهای اجابت باز شد
هرکه از تو جز "تو" را خواهد خسارت می کند
جالب است آقا که در کوی شما خورشید هم
از سوی پائین پا قصد زیارت می کند
خادم کوی تو را نازم که با قدری نمک
دردهای لاعلاجی را طبابت می کند
چهار بست و پنج راه و شش حیات و هفت حوض
بر رئوفی شه هشتم دلالت می کند
من نمی دانم چرا در پیش ایوان طلا
هر لبی از مرد سلمانی حکایت می کند
ضامن آهو شدی! روح غزل پرواز کرد
عاشقی دارد به آئینی سرایت می کند
ای رئوف ای مهربان این شاعر شوریده جان
از حضورت آرزوی درک خدمت میکند!
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#نه_دی
#فتنه_گران
گرچه صد ها فتنه در عصر پیمبر بوده است
غم نبود از فتنه ها آنجا که حیدر بوده است
در شبانگاه حوادث در سحرگاه خطر
روح ایثار علی یار پیمبر بوده است
در سکوت مرتضی کز مصلحت لب بسته بود
حفظ دین با خطبه ی زهرای اطهر بوده است
پاسداری از حریم و حفظ قرآن و امام
سعی او حتی میان آتش در بوده است
از یهودی مسلکان بس ظلم ها اسلام دید
فتنه ی دوران ماهم ظلم دیگر بوده است
نی عجب گویم اگر در فتنه ی دوران ما
رد پایی از یهودی های خیبر بوده است
لشکر اسلام با فتح علی پیروز شد
فتح بوده با علی هر جا که رهبر بوده است
گر جهان خیزد علیه ما چنانکه سال ها
در نبرد ما به جنگی نابرابر بوده است
ما به لطف حق به حکم "ماٰ رَمَیْتَ إذْ رَمَیْت"
فاتح جنگیم آنسان که پیمبر بوده است
بارالها ملت ما را بصیرت پیشه کن
آنچنان که میثم و عمار و بوذر بوده است
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
#ماه_خدا
#آغاز_ماه_بندگی
گشوده اند درِ رحمت الهی را
فزوده اند بساط زیاده خواهی را
تباه میکند این فیض هر تباهی را
سفید میکند این لطف هر سیاهی را
بیا که هر نفست را خدا خریدار است
بیا که فرصت خوبی برای دیدار است
به هر زبان که دلت خواست دل ربایی کن
بیا به رهگذر بندگی، خدایی کن
غریبه نیستی ای دوست آشنایی کن
بخند و پنجره را باز کن، رهایی کن
اگر اراده کنی راه آسمان باز است
ببند بار سفر را که وقت پرواز است
اگر چه خوبی اگر چه بدی، خوش آمده ای!
قدم به خانه رحمت زدی، خوش آمده ای!
مقیم خوب ترین مقصدی، خوش آمده ای!
به میهمانی حق آمدی، خوش آمده ای!
گذشت هر چه که بودی، رسیده وقت اذان
وضو بگیر و دو رکعت نماز توبه بخوان
دو قطره اشک ندامت گره گشا گردد
دلت به نور خدا غرق در صفا گردد
همین که در دل تو پای عشق وا گردد
محیط سینه ی تو خانه ی خدا گردد
به هر طرف بروی کعبه پیش رو داری
به هر غزل فقط از عشق گفتگو داری
در این زیارت دلخواه تشنه باید بود
به حال خوب سحرگاه تشنه باید بود
در این مسیر الی الله تشنه باید بود
چنان حسین در این راه تشنه باید بود
نیایش از لبِ لبْ تشنه ها شنیدنیَ است
به زیر بار بلا حال عشق دیدنیَ است
حسین دید به وقت نماز داور را
که هدیه داد به الله اکبر، اکبر را
چراغ راه خدا کرد خون اصغر را
که دستگیر شود رهروان دیگر را
قسم به خون علی اصغرش که تابنده است
هنوز دین خدا از قیام او زنده است
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein