eitaa logo
از هر دری سخنی
580 دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
427 فایل
آشفتگیه،بایدببخشید... ارتباط با مدیر @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
+سرد میشود آقا... تازه دم و قند پهلوست _دستتان درد نکند خاتون...به به به این رنگ ‌ ‌ +ـــ.... _هنوزم چله نشینید؟ ‌‌ ‌‌ +هنوزم سایه نشینتان هستیم... _نه...منظور آن چله که میگفتید گرفتید برای دلِ ما و.... +چله نشینیم اما نه برای دلِ شما... _عجب گفته بودید کـ.... +آ میز رضاعلی گفت شرک است ! _چله برای دل ما؟ عاشقی شرک است؟ +میگفت معشوق پرستی شرک است! چله را آدم میگیرد فقط برای  ... _نقلِ خودتان بود که  ی زندگی هرکس فرق دارد... +آ میز رضاعلی میگفت جفای به حضرت  است  نباشد برای همه ی ما...‌ ‌ ‌ _حساب ایشان روحی فداه که جداست بانو... +بانو نه ...خاتون شیرین تر است _حساب ایشان جداست خاتون... جنس این عشق با آن عشق فرق میکند... +منم گفتم به آمیز رضاعلی ... گفت حرف گوش کن و چله بگیر برای  و آرامش دلش ... ‌ ‌ _یا للعجب ! شما را ثابت قدم تر از اینها میدانستیم خاتون...‌ ‌ +قصه ی عشق ما به شما را کم مانده جریده ها چاپ کنند آقا... اما نگاه کردیم دیدیم فنّ آمیز رضاعلی از فنّ ما کاری تر است؟ _چه کاری ؟ +شما فکر کن ما چله نشین آقا...(آن آقا... همان آقا تر از همه ی آقا ها) شویم... ایشان چله نشین حاجت دلِ ما...‌ ‌ _معامله میکنی خاتون؟‌‌ ‌ +التفات کنید آقا که این معامله نیست... پیش کریم باشی و درخواست نکنی دونِ شان کریم است! این مختصر الغوث ماهم شاید جبران ذره ای از توجه آقا باشد به ما...‌ ‌ _کریمه خاتون میگفت کم خواب و خوراک شدی... ‌ +دلمان سریده ... چشمهای کسی خواب خوراک از ما گرفته... _چشممان روشن ‌ ‌ +ان شاءالله _پس حاجت عاشورا هایتان دیگر ما نیستیم نه؟ +چای سرد شد آقا میروم عوض کنم ... _اینطوری بیشتر دل میبری خاتون ‌ ‌ +مگر دل شما هم بردنی است آقا... _بردنی است خاتون... +آمیزرضاعلی میگفت معجزه ی موسی و عیسی هام با توسل به نام او شدنی شد... باورش سخت نیست که با این نیت شما حرف از دل میزنید پیش ما! _خاتون چه میگویی برای خودت +تا بوده شما بودید و رفیقتان حضرت منطق! این اول بار است پیش ما ((دل))هجا میکنید _به خیالتان کار ما و شما سخت تر از اعجاز عیسی و موسی بود! +به خیالم صلاة ظهر است آب حوض سرد است سردتان میشود میروم آب ولرم بیاورم... _خاتون... +نماز اول وقتش خوب است آقا... ‌ @alfavayedolkoronaieh🌱
+ما که تا به حال شما را اینطور ندیده بودیم...غضب جلا از چهرتان میگیرد آقا. _غضب هم دارد خاتون ‌ ‌ ‌ ‌+چرا نمیگویید چه شده؟‌ ‌ ‌ ‌_دم غروبی حاج محمد داشت با ابویتان صحبت میکرد من باب امر خیر...‌ ‌ ‌ ‌+امرخیر؟ ‌ _امر خیره گره خورده ی ما و شما +ــ.... ‌ _میانـ صحبت بودیم اخوی نماز شب خوانتان پرید میان کلام حاج محمد که این آقا نگاه به پشت و روی سجلش کرده حرف از همشیره ما میزند؟ + خب؟ _میخندی خاتون؟‌ ‌ ‌ +ببخشید...شما چه گفتید؟‌ ‌ _از آنها نیستیم که پیش ابویتان حرف بزنیم... نطقمان از هیبت و ثقل حضورشان کور شده بود. پشت و روی سجل ما مگر چه ایراد داشت اخوی تان اینچنین میگفت؟‌ ‌ +خودش نگفت؟ ‌ _خودش که نه ...حاج محمد میگفت اشاره به آن شانزده سال اختلاف دارد... ‌ +حاج محمد هوش و حواسش به جا نیست به شاهد همان سجل شما آن موقع پانزده سال و شش ماهتان بود... کریمه خاتون میگفت خودتان با صدای نیمه بم بالای پشت بام اذان بی وقت خواندید که قابله سر برسد...‌ ‌ _عجب روزی بود ‌ +اخوی نماز شب خوانم فقط زیادی خواهری است. _رای ابویتان را نزند یک وقت ‌ ‌ +این هول و ولا را باور کنم یعنی؟‌ ‌ _اعتقاد کن خاتون...‌ ‌ +خیلی نگذشته از آن استخاره ی خیر نیامده و صلاح ...‌ ‌ _خاتون بنا نبود که....‌‌ ‌ ‌ +میدانید آقا... بزرگتر دارم... هرچه اخویِ نماز شب خوانم بگوید. ‌‌ ‌ _واحیرتا... چه میگویی خاتون؟‌ ‌ +کریمه خاتون مطبخ تنهاست باید بروم کمک... ‌ _خاتونــ.... ‌ +اخویمان دل رحم است... تصیح کنید که شانزده نبوده و پانزده سال و شش ماه بوده شاید که افاقه کرد ‌ _آنهمه حرفی که میزدید چه شد؟‌ ‌ +کریمه خاتون منتظر است ...فی امان الله ‌ ‌ _خاتون...خاتون....  پ.ن: اذون بی وقت رو معمولا وقتی مریض داشتن یا زن زائو داشته بچه به دنیا میاورده یکی از مردهای خونه میرفته بالا پشت بوم میخونده تا اهالی بفهمند و برای بیمار یا زن زائو دعا کنند که راحت تر بگذره بهش 😍 @alfavayedolkoronaieh🌱
_خوش نقشه است خاتون .... +خوش نقش تر از شما؟ _استفتاء گرفته ای اینقدر دلبری گناه است یا نه؟ +به توبه اش می ارزد آقا... _عمه میگفت شب چله ای با مادرتان قرار مدار داشته من باب خیریت من وشما... +بی خبرم!... _شما که همیشه خوش خبر بودید... +نقشه اش هوش و حواس برایم نگذاشته این قالیِ میرزا محمود... _همان نقشه که ما از آن خوش نقش تریم؟ +دار قالی است آقا !! حسودی کردن ندارند این کلاف های رنگیِ کلافه شده از دست من... _کلاف ها را کلافه کردید؟ چرا؟... +قصه میگویم از آینده برایشان... _یقین کن خاتون قصه نمیماند...یقین کن.... ‌ ‌ ‌ @alfavayedolkoronaieh🌱
+درستش این بود نان سنگکِ داغ هیچ وقت سرد و خورده نشود! حیف است بس که خوب است! مگر نه آقا؟ _...ــــــ‌ ‌ ‌+خیره به آسمان پی چیزی هستید که صدایم به گوشتان نمیرسد؟‌ ‌ _دارم حض میبرم‌ ‌+حض میبرید؟از چه؟ ‌_از روی ماهِ مهتاب امشب که عجیب شبیه شما شده است خاتون! +ناپرهیزی میکنید آقا... _جامِ تقوای ما را خیلی وقت پیش لیلیِ شیرین بیانی شکسته است! پرهیز و ما چند صباحی میشود از هم دور افتاده ایم! او آنطرف واو مباینت نشسته و ما در طرف دیگر لاحول ولا قوة الا باالله میگویم از خلقت چشمهایتان خاتون... +این بی پروایی نمی آمد به شما آقا... _قبای عشقتان آن موقع گشادی میکرد به قامت دلمان! +آخ که این دل چه جهان گشایی است! ویرانگر تر از سکندر و چنگیز... رحم ندارد لامذهب... _چاخجور امشبتان پیش کش چله شب عمه راحله است؟‌ ‌ +بله ‌ ‌_عمه میگفت به سر کند ماه را از سکه می انداز... بی خود نبود صبح بله برونی انگار جای خورشید ماه طلوع کرده بود !‌ ‌ +عمه اغراق دوست دارد...شماهم که دسته کمی از ایشان ندارید انگار! ‌_اغراق کجا بود خاتون؟ بیت و قافیه شاهدند لبخندتان به خودیه خود یک دیوان دیوانگی و شیدایی است! جای حافظ خالی که ببیند دلبرمان به وقت خنده شکر پاش تر از صد شاخه نبات است !!فخر سرو چمانش را میفروخت کجاست ببیند خود آسمان کنارم نشسته... +آقا میدانید... کاش همه مثل من زندگیشان... لحظه هاشان ... آقایشان ...آمین دعای حضرت  باشد... ‌ ‌ _خاتون سرِ خانه خودمان که رفتیم همان قالیِ خوش نقشه میرزا محمود را فرش قدمهایت میکنم...دیروز سر زدم به حجره اش ...عطر دعاهای شما حجره را برداشته بود... دانه به دانه گره ها نامتان را صدا میزدند...‌ ‌ +آنها هم انگار دلداه شما شده اند... خاتون بهانه است... دلشان از آقا شنیدن میخواسته انگار‌ ‌ _خاتون ولی.... بی روبنده بیرون نرو ! +چشم... _خاتون...‌ ‌ +بله.... _جای حافظ خالی... ‌ ‌ @alfavayedolkoronaieh🌱