eitaa logo
از هر دری سخنی
599 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
425 فایل
آشفتگیه،بایدببخشید... ارتباط با مدیر @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از از هر دری سخنی
1_554003464.mp3
7.2M
دعای سمات سفارش ویژه برای قرائت این دعا در غروب جمعه @sadoghi5 @alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگی به سبک شاعرها : الا ای آهـــوی وحــشی کـجایی؟ (حافظ) بماندم بی سر و سامان کجایی؟ (عطار) کجایی؟ با فـراقم در چـه کاری؟ (عراقي) نــگارِ تـــازه خــیز مــا کـجایـی؟ (باباطاهر) کجایی ای جـنون ویرانه‌ات کو؟ (بیدل) کجایی تو؟ کجایی تو؟ کجایی؟ (مولانا) دلتنگی شما چگونه است .... @YADE_OOO @alfavayedolkoronaieh🌱
📌 (دغدغه مهم رهبری) 😇به زبان ساده+تحلیل+ارائه اسناد💪 🔴قسمت سی و دوم2⃣3⃣ ⚡️ یکی از بحث های احمدشاه🤴 را مطرح میکنه میگه: احمد شاه خیلی ساده بود فکر می کرد که قانون اساسی هیچ وقت تغییر نمی کنه. چون اگه واقعا می خواستیم طبق قانون اساسی رفتار بکنیم قاجار نباید تغییر میکرد.😕 ✅شاه👑ممکنه تغییر کنه ولی قاجار نباید تغییر می کرد، چون قانون اساسی بر اساس بود. و جالبه افرادی می‌رفتن پیششون می گفتن که آقا رضاخان👮‍♂ قصد داره که علیه تو کودتا کنه و حکومت رو بگیره از دستت، می گفت مگه میشه خلاف قانون اساسیه!🚫 کسی نمی تونه خلاف قانون اساسی کاری انجام بده. این خوش خیالی خام رو متأسفانه داشت جناب احمد شاه.😒 ⁉️یکی از نکات مهم این ماده واحده ای که تصویب شد قضیه این بود که می گفتند سلطنت👑باید انتخابی باشه. یعنی ما قاجار رو عزل کردیم حکومت جدید بیاریم. تو حکومت جدید سلطنت انتخابیه یعنی مجلس مؤسسان👥باید شاه رو انتخاب می کرد اما استثنائا مادام العمر باشه بعد از رضا خان مجلس مؤسسان تشکیل بشه شاه جدید رو انتخاب بکنه. رضاخان قبول کرد. یعنی مجلس مؤسسان گفت آقای رضاخان👮‍♂ما به این شرط بهت پادشاهی می دیم الان جنابعالی تعهد بدی که پادشاهی در بچه های تو نباشه ها.😑 💠ما مجلس مؤسسان جلسه تشکیل می دیم می بینیم به صلاح مملکت چیه بعد از تو یه شاه دیگه انتخاب می کنیم تو دیگه دخالت نکن.😒 قبول کرد. ولی خُب بعداز اینکه پادشاه شد زد زیر همه چی و با زور و تهدید و فشار💪روی مجلس مؤسسان در قانون اساسی تصویب کرد ‌که این خاندان شاه کشور بشن. بعداز این هم از ، بچه هاش باشن.😤 🔷اما حالا انتخابات📮مجلس مؤسسان در تهران و توی شهرستان ها قرار بود انجام بشه. مردم چون یک مقدار خاندان قاجار را دوست داشتن، دوست هم نداشتن از این حرکت رضاخان👮‍♂که غیر قانونی اومد این ها رو انقراض داد خیلی بدشون اومد.😒 🌐پس انتخابات با شور کمی انجام شد و جالبه اجازه هم ندادن افراد مهمی مثل مصدق مثل مدرس، ، در مجلس مؤسسان حضور پیدا کنند😐 و فقط آنهایی که دلشون می خواست از صندوق رأی ‌بیرون آوردند که اینها برن مجلس مؤسسان قانون اساسی رو تصویب📑 کنن به نفع رضا خان. 🕸این ها رو حتما به طرفداران رضاخان بگید که در کتاب حسین مکی جلد ۳، صفحه ۴۸۸ نقل شده.😏 🍃چطور و در انتخابات نمايندگی مجلس رأی بالا آوردند؟؟ بعد تو مجلس مؤسسان رأی بالا نمی آوردند؟🤔 کدوم منطق این رو می پذیره؟!🤨 مردم که همان مردم بودند، بدی هم از اینها ندیدند که بگیم رایشون عوض شد. انتخابات کاملا فرمایشی بود که افرادی انتخاب بشن که رأی مخالف به خاندان پهلوی ندن.😠 🌀تو ولایات و روستا ها دیگه خیلی بحث شدید تر بود.😧 در ۱۵ آذر ۱۳۰۴، یک ماه چند روز بعد از اون مجلسی که تغییر سلطنت رو امضاء کرد✍، مجلس مؤسسان با نطق تاریخی رضاخان آغاز شد و گفت مجلس مؤسسان رو افتتاح می‌کنم تا رأی بگیریم برای اینکه بتونیم حکومت جدید رو اعمال بکنیم. 🍂ادامه دارد.... 🆔 @tpahlavi تاریخ پهلوی 🆔 @arshiv_link313 کل مجموعه ی استاد🔴 🆔 @ma_va_o دیانت همراه سیاست @alfavayedolkoronaieh🌱
نحن الذين لا نترك الليل وحيداً ما اون کسایی هستیم که شب رو تنها نمیزاریم ... :)🌺 @alfavayedolkoronaieh🌱
سه دقیقه در قیامت دسته بندی کتاب عمومی موضوع اصلی : روانشناسی نویسنده : جمعی از نویسندگان ناشر : شهید ابراهیم هادی سال انتشار ۱۳۹۸ این کتاب روایتی است از خاطرات یکی از مدافعان حرم که در جریان عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می رود و سپس با شوک در اتاق عمل، دوباره به زندگی برمی گردد؛ اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی سخت است. ✅جلسات شرح و بررسی کتاب توسط حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی امینی خواه 👇👇🎧🎧 @alfavayedolkoronaieh🌱
4_5803226554699875590.mp3
8.01M
تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم جلسه اول 📅98/07/06 مشهد دانشگاه فردوسی دانشکده مهندسی @ostadaminikhah @alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بردن وسایل زیارتگاه ها یکی از کارهای غیر شرعی که در میان بعضی از مردم وجود دارد این است که وسیله ای از وسایل مکان های مقدس را با خود به عنوان امانت می برند تا توفیق زیارت مجدد یابند یا حاجتشان برآورده شود. در حالی که این کار سرقت محسوب شده و گناه است، مانند بردن مهر، تسبیح یا ظرفی از مکان های مقدس. @ahkamz @alfavayedolkoronaieh🌱
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🗞صفحه اول روزنامه‌های شنبه 20 دی 99 https://www.hawzahnews.com/photo/938140 ‌ •┈┈••✾••┈┈• @HawzahNews| خبرگزاری‌حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
رحیم قمیشی بعضی وقت‌ها دلخوشی آدم می‌شود رفتن مرخصی عدنان، بعد از بیست و پنج روز! عدنان نگهبان عراقی بود در اردوگاه که دستش قدرت عجیبی داشت و قلب سنگش سختی‌ای عجیب‌تر. نه دلش می‌سوخت وقتی می‌زد و نه خسته می‌شد از زدن. چشم‌های گرد و ریزی داشت و هیکل درشتی، از چشم‌هایش وحشت می‌بارید، انگار عاطفه را در زندگی‌اش لمس نکرده باشد، وقتی کشیده می‌زد و کسی پرت نمی‌شد برای همه ما تعجب‌آور بود. پرده‌ی گوش خیلی از بچه‌ها در همان اردوگاه با کشیده‌های عدنان پاره شد و من کم شنوایی این روزهایم را مدیون او هستم! کابل که به کمر بچه‌ها می‌زد واقعا گوشت و پوست بود که با کابل بلند می‌شد! بدبختی بالاتر این بود که فارسی‌اش هم خیلی خوب بود. صدای دورگه و ضخیمی داشت و وقتی می‌گفت "حالا ببین چه کارِتون می‌کنم" واقعا بدن‌مان به لرزه می‌افتاد، می‌دانستیم همان روز چند مجروح سخت خواهیم داشت. و زبان بی چفت و بند و کثیفش... به ائمه بد و بیراه می‌گفت، به حضرت زهرا، به امام خمینی، حتی به خدا! وقتی موقع کابل خوردن خدا را صدا می‌کردیم، می‌گفت این‌قدر خدا خدا نکنید، اگر دستم می‌رسید خدا را هم می‌کشیدم پایین، او را هم کابل می‌زدم. می‌شمردیم کِی ۲۵ روز حضور او تمام شود پنج روز برود مرخصی، نفسی بکشیم. سربازان عراقی در زمان جنگ ماهی پنج روز مرخصی داشتند و همین هم بیشتر عصبی‌شان می‌کرد. بیست و پنج روز بی‌خانواده بودن. به آنها القا کرده بودند مسبب همه بدبختی‌شان ما هستیم، برای همین از ته دلشان کتک‌مان می‌زدند. یک روز که عدنان رفت مرخصی بعد از پنج روز نیامد، ده روز شد نیامد، یک ماه نیامد، خوشحالی بچه‌ها قابل وصف نبود، انگار دنیا را به ما داده باشند. عدنان رفته بود از اردوگاه، و دیگر نمی‌آمد.. اما طبق معمول خوشحالی ما طولانی نبود! بعد از حدود شش ماه باز عدنان پیدایش شد. برگشت. اما این دفعه خودش نبود! ساکت و بی‌حرف شده بود، دستش را روی هیچکس بلند نمی‌کرد، حتی وقتی فرمانده اردوگاه دستور کتک عمومی را می‌داد عدنان ادای زدن ما را در می‌آورد و نمی‌زد. شب‌ها موقع نگهبانی نگاهش را به نقطه‌ای می‌دوخت و همه‌اش فکر می‌کرد. با هیچکس حرف نمی‌زد و هیچکس نمی‌دانست چه شده، و طبق معمول هزار شایعه. یکی می‌گفت خانواده‌اش در تصادفی همه کشته شده‌اند، یکی می‌گفت این چند ماه را زندان بوده، یکی می‌گفت سرطان گرفته، ولی هیچکدام نبود. یعنی هیچکس نفهمیده بود چه شده. یک روز یکی از اسرا خلافی را مرتکب شد که همه ما را هم عصبانی و کلافه کرده بود، چیزی را از اسیر دیگری دزدیده بود. شاید نان، شاید سیگار یادم نیست. مسئول آسایشگاه به عدنان گزارش کرد. عدنان اسیر را صدا کرد و با حالتی بسیار عصبانی در حالی‌که خودش را به زحمت کنترل می‌کرد یک جمله به او گفت: - ببین، من "آدم" شدم! تو نمی‌خواهی "آدم" شوی. و دستش را هم بلند نکرد بزندش. حس کردم بغضی توی گلوی عدنان جا کرده. شاید از گذشته‌ی خودش بدش می‌آمد شاید واقعا برگشته بود شاید آدم شده بود... و بغضی که فرو‌ داد به گلوی من که هنوز باقی مانده خدایی که عدنان را آدم کرده بود کِی قرار است ما را آدم کند... کِی قرار است ما آدم شویم؟! @ghomeishi3 @alfavayedolkoronaieh🌱
❌❌❌ توییتر، دونالد ترامپ، رییس‌جمهور آمریکا را با ۸۸.۷۸۱.۸۷۱ دنبال‌کننده برای همیشه فیلتر کرد./ ایران‌تایمز @jebheh @alfavayedolkoronaieh🌱
پدرم عاشق و من عاشق و فردا پسرم عشق در طائفه‌ی ما"هر ازگاهی"نیست... 💔•° @alfavayedolkoronaieh🌱