#قرار_امروز
💞 برای عروس و دامادهایی که به دلیل شیوع #کرونا مراسمی نگرفتن یا حتی به هر دلیلی شما رو به مراسمشون دعوت نکردن هدیه بگیرید، با این کار هم در خوشحالیشون شریک میشین و هم در این وضعیت اقتصادی کمکی به بهشون کردین.
@TebyanOnline
@alfavayedolkoronaieh🌱
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ...
...
@alizarbaf_art
@alfavayedolkoronaieh
خدای مهربون
یکم از خزائن علومت رو راهی مغز اینجانب کن...
متشکرم❤️
@del3da
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی با شما اظهار دوستی كرد؛ به بهانه عیوب او، دست رد به سينه او نزنيد.
#آقا
@del3da
@alfavayedolkoronaieh🌱
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📰 دکه فرهنگی حلقه وصل
📸 صفحه نخست روزنامههای چهارشنبه ۱۴ آبان ماه
@hvasl_ir
@alfavayedolkoronaieh🌱
#یادداشت_ها l #پیامبر_رحمت
📚 طبیب قلوب
طبیبالقلوب کتاب کمبرگ کهن دلاویزی است. ابوالفتح محمدبن محمد الخزیمی الفراوی ( درگذشته ۵۱۴)، واعظ و محدث، چهل حدیث از پیامبر برگزیده و به پارسی ترجمه کرده و آیۀ قرآنی را که مٰؤید این حدیث باشد نقل و ترجمه کرده و حکایتی از زاهدان و صوفیان در همان حال و هوای حدیث و آیه آورده است. طبیبالقلوب کهنترین کتاب شناختهشده در نوع اربعیننویسی (چهل حدیث) به زبان فارسی است. در سال ۵۰۰ تألیف شده است. هم نمونهای از ترجمۀ قرآن و حدیث به نثر قدیم و خوب و استوار فارسی است و هم فوایدی دربارۀ تصوف دارد. بهیکمعنا این کتاب را شاید بتوان یک متن صوفیانه به حساب آورد. انتخابی از حدیث نبوی که از پرویزن عقاید و تمایلات صوفیانه گذشته است. با همان تساهل صوفیان در امر حدیث. خزیمی شاگرد امام ابوالقاسم قشیری بود. قشیری هم شاگرد و داماد استاد ابوعلی دقاق عارف درجهیک خراسان بود. طبیبالقلوب از لحاظ نقل سخنان و حکایات ابوعلی دقاق هم سودمند است. واقعا کتاب خوبی است (تصحیح مجتبی مجرد، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار،۱۳۹۸).
چند سطری از این کتاب... حدیث معتبر و مشهوری را نقل میکند . شاید حکایت معروف بوستان سعدی (تصحیح استاد یوسفی، ص۲۸۰) هم ناظر به چنین روایاتی باشد: یکی در بیابان سگی تشنه یافت... ترجمۀ روایت این است:
«ابوهریره روایت میکند که رسول گفت،علیهالسلام، که مردی اندر راهی میرفت. تشنگی بر وی غلبه کرد. چاهی یافت. بدان چاه فرورفت و آب بخورد. چون از چاه برآمد سگی را دید که از تشنگی زبان را از دهان بیرون افکنده و از آن خاک که به دهان رسیده بود میخورد. این مرد بر آن سگ رحمت کرد. گفت: این سگ را همان رسیده است که مرا رسیده بود. به چاه فرورفت و آن سگ را آب داد. سگ از وی به خدا شکر کرد. خدای آن مرد را بیامرزید.»
و سپس این حکایت را از استاد ابوعلی دقاق نیشابوری نقل میکند:
«خواجه ابوعلی،قدّس الله روحه،گفت: اگر موری را حرمت داری فردا آن مور در حقّ، زبان شفاعت بیرون کند. چنانکه آمده است که فردا در قیامت یکی را به دوزخ فرستند. زبانیان[=دوزخبانان] اندر وی آویزند و او را به دوزخ میکشند. موری پدید آید. گوید: بارخدایا این مرد را که به دوزخ میبرند، روزی در دار دنیا مرا پیش آمد، پای در سر من درننهاد و راه بگردانید تا من زیر قدم وی نیایم. امروز او را در کار من کن. جواب آید که کردم. آن مرد شاد گردد. مور گوید: ای مرد شاد گشتی؟ گوید:آری. مور گوید: تو را شرم بادا که چندین سال در میان مسلمانان حجره داشتی و اگر امروز شفاعت موری نبودی دمار از تو برآوردندی» (صص۱۰۸-۱۰۹).
نقل این حکایت پس از حدیث پیامبر یعنی سخن دقاق نیشابوری در پرتو روایت نبوی است. استمرار سنّت پیامبر است. این یعنی قرائتی از سنّت نبوی هست که رحمتآوردن بر سگ و حرمت داشتن مور را موجب نجات و سبب سعادت ابدی میداند تا چه برسد به نیکی به انسان. همانکه سعدی فرمود:
یکی با سگی نیکوی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
✍ میلاد عظیمی، نور سیاه: یادداشت های ایران شناسی
@alfavayedolkoronaieh🌱