eitaa logo
الفباي مہدویت
808 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
177 فایل
#سخن_مقام_معظم_رهبری امروز همه دنیای اسلام باید قضیه فلسطین را قضیه خود بداند، #این_کلید_رمز_الود_است که #درهای_فرج را به روی امت اسلامی می گشاید. #صلوات_برای_سلامتی_پسرفاطمه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🍃 #خودسازی 🌾
مشاهده در ایتا
دانلود
💚✾⃟⇐ ❤️͜͡❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
گفـت: ‌دختر رو چہ‌ بہ‌ شہـآدت؟!💣 گفتـم‌: شاید دخترها ‌توےِ‌ جنگ شهید نشنـ🍃 اما همین ‌بس‌ کہ ‌ازنسل بعضے مادرهآ چمران‌ و ‌آوینے‌ و قاسم‌ سُلیمانـے داریم..✌️🏻♥️ 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
✍امام صادق عليه السلام: كسى كه به اوضاع زمان خود آگاه باشد، گرفتار هجوم اشتباهات نمى‌شود. 📚تحف العقول، ص ۳۵۶ 💚✾⃟⇐ ❤️͜͡❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
راستی عزیزِ من.. امروز که از خواب بیدار شدی خدا رو بابت جونِ دوباره‌ای که بهت داده شکر کردی؟ از کجا معلوم، شاید فردا چشم باز نکردی.. دنیا همین‌ قدر به مو بنده! خیلیا جَوون‌ تر از من و تو بودن که رفتن.. 🍒الان خداروشکر کن، استغفار کن 🌀✅ واز همین لحظه به بعد، خوب باش🙂✋ 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
تعـداد‌مجروحیـن‌بالا‌رفتـہ‌بود فرمانده‌ا‌زمیان‌‌گرد‌و‌غبار‌انفجـار‌ها‌دویـد‌طرفم😁 و‌گفت:سریع‌بی‌سیم‌بزن‌عقـب‌وبگـو‌یک ‌امبولانـس‌‌بفرستند‌مجـروحین‌را‌ببرد! شاسۍ‌گوشۍ‌بی‌سیم‌را‌فشـار‌دادم‌و‌بخـاطر اینکہ‌پیـام‌لو‌نرود‌و‌عـراقۍ‌ها‌از‌خواستہ‌مان سر‌در‌نیـاورند‌،پشـت‌بۍ‌سیم‌با‌ڪد‌حـرف‌زدم گفتـم:حیدر‌حیدر‌رشـید چند‌لحظه‌صداۍ‌خش‌خش‌بہ‌گوشـم‌رسید بعد‌صداۍ‌کسۍ‌ٵمد: -رشیـد‌بگوشـم..✋🏿 +رشیـد‌جان!حاجۍ‌گفت‌یک‌دلـبر‌قرمز‌بفرستید!😁 -هه‌هه‌دلـبر‌قرمزدیگہ‌چیه؟!🤭🙄 +شما‌ڪۍ‌هستی‌؟پس‌رشید‌کجاست؟؟😐 -رشیـد‌چهار‌چرخـش‌رفتہ‌هوا،من‌در‌خدمتم😂 +اخوۍ‌مگه‌برگه‌کد‌ندارۍ؟؟ -برگہ‌کد‌دیگہ‌چیہ؟بگو‌بینـم‌چۍ‌میخواۍ؟؟ دیدم‌عجب‌گرفتاری‌شده‌ام،ا‌ز‌یک‌طرف‌باید‌ با‌رمز‌حرف‌میزدم،ا‌زطرف‌دیگر‌با‌یک‌ادم‌ناوارد طرف‌شده‌بود..😂 +رشیـد‌جان!ا‌زهمان‌ها‌ڪہ‌چرخ‌دارند!😅 -چہ‌می‌گویۍ؟درست‌حرف‌بزن‌ببینم‌چۍ‌ میخواهۍ!!؟🙊 +بابا‌از‌همـان‌ها‌که‌سفیـده😬!' -هه‌هه‌!نکنہ‌ترب‌می‌خواۍ؟!😂✋🏿 +بۍ‌مزه!بابا‌از‌همان‌ها‌کہ‌رو‌سقفش‌یک‌چراغ داره😄 -اۍ‌بابا!خب‌زودتر‌بگو‌کہ‌آمبولانس‌می‌خواۍ😐 کارد‌می‌زدند‌خونم‌در‌نمۍ‌امد.هرچہ‌بد‌و‌بیراه‌🤣💔 بود‌بہ‌ادم‌پشت‌بۍ‌سیم‌گفتم🤣✌️🏻..!- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
پُࢪسٻد: حَدِّ ٺَوَڪُّل چٻسٺ؟!☺️♥️ حَضࢪَٺِ ࢪضآ{عَلَيه‌ِالسَّلآم} فَࢪمودَند: اٻن‌ڪہ بآ وُجودِ خُدآ اَز ھٻچ‌ڪَس نَٺَࢪسے..!ッ🦋🕊 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
امـام سـجاد عـلیه السـلام☺️❤️: بـار خـدایـا!🌸 هر آنچه راکه به سبب اصلاحم در دنیا و آخرتم میشود،به من عطا فرما! چه آنهایی راکه یاد کردم و یا فراموش نمودم . . . 🌿👏🏻 📚 صحیفه سجادیه ،ص ۱۰۶✨ 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
😜تشریف می‌برم موقعیتِ ننه😜 🎈خاطره‌ای از احمد شیروانی جانباز ۷۰ درصد سال ۱۳۶۱ حدود ۲ ماه قبل از شروع عملیات محرم، من، حمید یزدی، سعید شوردزی و چند نفر از دیگر دوستانم به شهرک دارخوین آمدیم. 🚶‍♂🚶‍♂ فرصت نشده بود به مرخصی برویم. هر چه به دفتر کارگزینی تیپ امام حسین(ع) می‌رفتیم تا مرخصی بگیریم، می‌گفتند: فعلاً تمام مرخصی‌ها لغو شده است.☹️ از بس سماجت کردیم، مسؤول کارگزینی با مرخصی ۴۸ ساعته ما موافقت کرد و گفت: مواظب باشید بقیه نیروها نفهمند شما دارید به مرخصی می‌روید. تا جایی که امکانش هست برگه‌های مرخصی را نشان کسی ندهید.🤫 برگه‌های مرخصی را در جیبمان گذاشتیم و پیاده به سمت دژبانی حرکت کردیم.🚶‍♂🤩 وانت تویوتایی به ما نزدیک می‌شد. ۲ نفر جلو و چندنفر هم در کابین عقب آن نشسته بودند.🛻 وقتی ماشین به ما نزدیک شد، از راننده‌اش پرسیدم: اخوی! این ماشین اهواز نمی‌رود؟🤨 سرعتش را کم کرد و گفت: چرا بپرید بالا.😉 سوار شدیم. دم در، دژبان که یک بسیجی کم‌سن و سال بود، جلوی ماشین را گرفت و پرسید: اخوی‌ها کجا تشریف می‌برند؟🧐🙁 یکی از سرنشینان جلو گفت: داریم می‌رویم موقعیت مهدی.🙃 گویا دژبان از قبل او و دوستانش را می‌شناخت، ولی متوجه شد که ما پنج نفر با آن‌ها نیستیم.🤭 با لهجه شیرین اصفهانی از راننده پرسید: دادا، این برادرا هم با شوما هستن؟🤨 ـ از خودشان بپرسید.😕 از ما پرسید: شوما چندنفر کوجا تشریف می‌برین؟🤔 همان لحظه شیطنتم گل کرد. با قیافه کاملاً جدی گفتم: من تشریف می‌برم موقعیت ننهِ، بقیه را از خودشان بپرس.😌😆 بغل دستی‌ام از حرف من خنده‌اش گرفت.😅 🖌 همان طور که می‌خندید، گفت: من هم می‌روم موقعیتِ ننه.😂 🖍حمید یزدی که متأهل بود، گفت: من نمی‌روم موقعیتِ ننه، می‌خوام بروم موقعیتِ زنه!😉🤣🤣 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
یه‌رفیق‌گیر‌بیارید که‌باهاش‌خودسازی‌ڪنید☺️ ترك‌گناھ‌کنید🌿 درس‌بخونید‌و‌مباحثہ‌کنید(:🎈 هرچندخیلۍڪم‌گیرمیاد ولی‌اگه‌پیدا‌کردید ولش‌نکنید‌تاشهادت♥️ 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
”چادر به سرڪردم اما... فہمیدم ڪہ فقط مشڪےعشق خود به تنہایی حیا نمےآورد حجاب نمےآورد بلڪہ چادر را من در❤️زینب یافتم درمصاعب❤️حضرت فاطمہ یافتم درخدایافتم😇. بلڪہ این مشڪےعشق روسری رنگ رنگ براۍ پوشاندن موها نمیخواهد ، دل میخواهد“❤️ 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
بچه بود چادر سر می کرد.همه گفتند: بچه است نمی فهمد...😶 بزرگتر شد بازهم چادر•°{🖤}°• بر سر داشت ... همه گفتند:مادرش 🧕🏻 مجبورش می کند... ازدواج کرد باز هم چـادر •°{🖤}°•برسر داشت...😋 بازهم همه گفتند: از ترس😥 همسرش چـادر•°{🖤}°• سر میکند ... همیشه دنبال دلیلی براے تخریبش بودند...😒💔 ولے هیچ گاه نفهمیدند : {عاشـ♥️ـق استـ} عـاشــق حجاب حضرت مـ💚ــادر (س) نفهمیدند تمام عمرش را وقف این عشق کرد...😍 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••
اللهمَّ اَنِلنی حُسنَ النَّظَرِ فِیما شَکَوتُ و اَذِقنی حَلاوَةَ الصُنعِ فیما سَاَلتُ✨ -پروردگارا... عطایم کن خوش‌بینی را در آنچه شکایت کردم و مرا شیرینی اجابت بچشان..🙃🌿 💚✾⃟⇐ ❤️‌❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭ @alfbaymahdaviat_313 •••┈✾°🌱°✾┈•••