eitaa logo
الفقه و الاصول
1.2هزار دنبال‌کننده
311 عکس
28 ویدیو
211 فایل
با ارائه #تحقیقات_فقهی_اصولی_رجالی با دغدغه #فقه_حکومت با نظری به #فلسفه_اصول ✍️مدرس_پژوهشگر فقه و اصول؛ محمد متقیان تبریزی ♨️مطالب این کانال تولیدی است، لطفاً با #لینک نقل کنید. مسیر گفتگو؛ @mmsaleh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸استاد سید احمد مددی(دام ظله): 🔺در میان اهل سنت با توجه به اطیاف مختلف ایشان، به استثنای خوارج و زیدیه، باقی اهل سنت این اندیشه را داشتند که مسند به حاکم واگذار شده است و همه در بیعت او هستند و فقیه متصدی ولایت امر و حکومت نیست. مانند ابوحنیفه که هرچند به حسب ظاهر با منصور مخالف بود اما اعتقادی به ولایت و حاکمیت فقیه نداشت. این اندیشه در علم اصول ایشان نیز جریان یافته و صبغه اصول فقه آنها گردیده است. 🔺عالم تشیع نیز به دلیل آنکه در اقتباس از اصول فقه اهل سنت، متأثر از آنها بوده اند، همان اصول فقه استنباطی را اخذ نموده و ممشای علمی خویش قرار داده بودند. این در حالیست که، اساساً فقه شیعه فقه ولایی و استنباطی بوده است نه فقط استنباطی. تمام کتب اصول ما در این نقص مشترکند که بیگانه از هستند. حتی در کتاب اجتهاد و تقلیدی که شئونات فقیه را طرح می کنند، به شأن ولایی فقیه اشاره ای نمی کنند. 🔺عنوان بحثی که من طرح کردم، فقه ولایی است نه فقه حکومتی. یکی از شئون فقه ولایی همین حکومتداری فقیه است. گاهی اوقات فقه ولایی ناظر بر شأن شخصی افراد است نه شأن نوعی ایشان. مانند آن دستوری که امام کاظم(سلام الله علیه) به علی بن یقطین در دادند. روشن است که این دستور، حکم ولایی شخصی بوده است نه نوعی. حال سؤال این است که، آیا در مثل مسئله علی بن یقطین که حکم ولایی شخصی داده شده است، آیا این ولایت فقط برای امام است یا برای فقیه نیز ثابت است؟ به نظر می رسد بله برای فقیه نیز ثابت است. اجمالاً فقیه این حق را دارد که مستحبی را برای فردی واجب سازد. البته این به معنای «کل ما للإمام فهو للفقیه» نیست که آن را قبول نداریم. 🔺از مجموع ادله می توان برای اثبات ولایت فقیه در حد نیابت از امام استفاده کرد. اینکه گفته می شود، ولایت فقیه مختص به عصر غیبت است یعنی معنای فقه ولایی فهمیده نشده است. مقصود از ولایت فقیه، یعنی در هر موقعیتی که امام حضور نداشت مثلاً در مدینه بود و شیعیان در کوفه یا نیشابور یا جای دیگری بودند نیاز به سرپرستی و ولایت دارند که، نائب عام امام شخص فقیه است. و این تئوری از زمان امام بوده است زیرا ماهیت فقه شیعه، فقه ولایی و استنباطی با هم است. @alfigh_alosul
🔸استاد سیداحمد مددی(دام ظله): 🔺تمام کتب اصول ما در این نقص شریکند که در آنها طرح نشده است. حتی در کتاب اجتهاد و تقلیدی که شئونات فقیه را طرح می‌کنند، به شأن ولایی فقیه اشاره ای نمی‌کنند. و به همین دلیل است که در خاتمه اصول کفایه هم نیامده است. کتب اصول ما بسیار در هم ریخته است. مباحث مهمی حول «منبع کتاب» است که در اصول طرح نشده است. 🔺 در میان اهل سنت یک به معنای مصدر تشریع است و یکی هم طرق اثبات. در فرهنگ شیعه حجت بیشتر به معنای طرق اثبات به کار می رود. حجت به معنای مصدر تشریع زیربنایش به عهد صحابه بازگشت می‌کند. بعد از رحلت پیامبر با موضوعات جدیدی روبرو شدند که حکم نداشتند و حدود 20 مصدر تشریع را برشمرده‌اند که از جمله آنها و است که از زمان خلیفه دوم وارد جهان اسلام شد. 🔺یکی از مهمترین آثار فقه ولایی در کیفیت رفع تعارضات بروز پیدا می‌کند. چهره جدید اصول که اصول متأخر شیعه است متأثر از وحید بهبهانی است. اصولیین گفتند تنافی میان دو دلیل یا به مقام جعل بازگشت می کند که همان تعارض است یا به مقام امتثال که همان تزاحم است. تزاحم در میان اهل سنت و قدمای شیعه مطرح نیست و در میان اصول متأخر شیعه ظهور کرده است. فقه ولایی توسعه ای دارد و مختص به رفع تعارض و تزاحم نیست. 🔺اصول فقه موجود کارش استنباط است و خروجی آن فقه استنباطی است نه فقه ولایی. ولایت مقدم بر مناسک است. در کتب فقهی سه شأن برای فقیه گفته اند؛ افتاء، قضاء و ولایت. افتاء ولایت نیست اما در میان اهل سنت افتاء ولایت است. @alfigh_alosul
۱ ▫️فقه‌ولایی‌‌_فقه‌استنباطی 🔸استاد سید احمد مددی(زیدعزه): 🔺در میان اهل سنت با توجه به اطیاف مختلف ایشان، به استثنای خوارج و زیدیه، باقی اهل سنت این اندیشه را داشتند که مسند به حاکم واگذار شده است و همه در بیعت او هستند و فقیه متصدی ولایت امر و حکومت نیست. مانند ابوحنیفه که هرچند به حسب ظاهر با منصور مخالف بود اما اعتقادی به ولایت و حاکمیت فقیه نداشت. این اندیشه در علم اصول ایشان نیز جریان یافته و صبغه اصول فقه آنها گردیده است. 🔺عالم تشیع نیز به دلیل آنکه در اقتباس از اصول فقه اهل سنت، متأثر از آنها بوده اند، همان اصول فقه استنباطی را اخذ نموده و ممشای علمی خویش قرار داده بودند. این در حالیست که، اساساً فقه شیعه فقه ولایی و استنباطی بوده است نه فقط استنباطی. تمام کتب اصول ما در این نقص مشترکند که بیگانه از هستند. حتی در کتاب اجتهاد و تقلیدی که شئونات فقیه را طرح می کنند، به شأن ولایی فقیه اشاره ای نمی کنند. 🔺عنوان بحثی که من طرح کردم، فقه ولایی است نه فقه حکومتی. یکی از شئون فقه ولایی همین حکومتداری فقیه است. گاهی اوقات فقه ولایی ناظر بر شأن شخصی افراد است نه شأن نوعی ایشان. مانند آن دستوری که امام کاظم(سلام الله علیه) به علی بن یقطین در دادند. روشن است که این دستور، حکم ولایی شخصی بوده است نه نوعی. حال سؤال این است که، آیا در مثل مسئله علی بن یقطین که حکم ولایی شخصی داده شده است، آیا این ولایت فقط برای امام است یا برای فقیه نیز ثابت است؟ به نظر می رسد بله برای فقیه نیز ثابت است. اجمالاً فقیه این حق را دارد که مستحبی را برای فردی واجب سازد. البته این به معنای «کل ما للإمام فهو للفقیه» نیست که آن را قبول نداریم. 🔺از مجموع ادله می توان برای اثبات ولایت فقیه در حد نیابت از امام استفاده کرد. اینکه گفته می شود، ولایت فقیه مختص به عصر غیبت است یعنی معنای فقه ولایی فهمیده نشده است. مقصود از ولایت فقیه، یعنی در هر موقعیتی که امام حضور نداشت مثلاً در مدینه بود و شیعیان در کوفه یا نیشابور یا جای دیگری بودند نیاز به سرپرستی و ولایت دارند که، نائب عام امام شخص فقیه است. و این تئوری از زمان امام بوده است زیرا ماهیت فقه شیعه، فقه ولایی و استنباطی با هم است. @alfigh_alosul
۲ ۱ 🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه): 🔺تمام کتب اصول ما در این نقص شریکند که در آنها طرح نشده است. حتی در کتاب اجتهاد و تقلیدی که شئونات فقیه را طرح می‌کنند، به شأن ولایی فقیه اشاره ای نمی‌کنند. و به همین دلیل است که در خاتمه اصول کفایه هم نیامده است. کتب اصول ما بسیار در هم ریخته است. مباحث مهمی حول «منبع کتاب» است که در اصول طرح نشده است. 🔺 در میان اهل سنت یک به معنای مصدر تشریع است و یکی هم طرق اثبات. در فرهنگ شیعه حجت بیشتر به معنای طرق اثبات به کار می رود. حجت به معنای مصدر تشریع زیربنایش به عهد صحابه بازگشت می‌کند. بعد از رحلت پیامبر با موضوعات جدیدی روبرو شدند که حکم نداشتند و حدود 20 مصدر تشریع را برشمرده‌اند که از جمله آنها و است که از زمان خلیفه دوم وارد جهان اسلام شد. 🔺یکی از مهمترین آثار فقه ولایی در کیفیت رفع تعارضات بروز پیدا می‌کند. چهره جدید اصول که اصول متأخر شیعه است متأثر از وحید بهبهانی است. اصولیین گفتند تنافی میان دو دلیل یا به مقام جعل بازگشت می کند که همان تعارض است یا به مقام امتثال که همان تزاحم است. تزاحم در میان اهل سنت و قدمای شیعه مطرح نیست و در میان اصول متأخر شیعه ظهور کرده است. فقه ولایی توسعه ای دارد و مختص به رفع تعارض و تزاحم نیست. 🔺اصول فقه موجود کارش استنباط است و خروجی آن فقه استنباطی است نه فقه ولایی. ولایت مقدم بر مناسک است. در کتب فقهی سه شأن برای فقیه گفته اند؛ افتاء، قضاء و ولایت. افتاء ولایت نیست اما در میان اهل سنت افتاء ولایت است. @alfigh_alosul