eitaa logo
الفقه و الاصول
1.2هزار دنبال‌کننده
311 عکس
29 ویدیو
209 فایل
با ارائه #تحقیقات_فقهی_اصولی_رجالی با دغدغه #فقه_حکومتی با نظری به #فلسفه_اصول ✍️مدرس_پژوهشگر فقه و اصول؛ محمد متقیان تبریزی ♨️مطالب این کانال تولیدی است، لطفاً با #لینک نقل کنید. مسیر گفتگو؛ @mmsaleh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹نجف انقلابی (شماره ٣) ♻️حوزه نجف و سامرا، پیشقراول ثورة العشرین 🔹دولت انگلستان از زمان اشغال عراق تا سال ۱۹۲۰م به عراقی‌ها وعده استقلال و اعطای حاکمیت می‌داد. این وعده‌ها با بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها و حتی برگزاری رفراندوم به مردم رسانده شد. تا اینکه در سال ۱۹۲۰م و در کنفرانس «سان ریمو» متفقین سرپرستی و قیمومیت انگلستان بر عراق را پذیرفتند و مردم عراق از استقلال خود کاملا ناامید شدند. در این ایام، آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی چنین حکم جهاد را صادر کردند: «مطالبه حقوق بر مردم عراق واجب است و بر ایشان است که در ضمن اقدام برای تحقق خواسته‌هایشان، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورتی که انگلیس‌ها از قبول خواسته‌های مردم امتناع نمایند بر مردم جایز است که برای دفاع، متوسل به زور و قوت بشوند» پس از حکم آیت‌الله شیرازی و اجازه درگیری مسلحانه، مردم و قبائل به سمت انقلاب علیه انگلستان ترغیب شدند. هدف این قیام بیرون راندنِ اشغال‏گران انگلیسی و ایجاد حکومتی مستقل بود. این قیام حدود یک سوم کشور را دربرگرفت و در بخش‌های میانی فرات و برخی استان‌های دیگر همچون ناصریه واقع شد. محققان معتقدند بیشتر قبائل سنی به این قیام نپیوستند. 🔹آیت الله شیرازی رهبری قیام را بر عهده داشت. روحانیونی همچون آیات: سید ابوالقاسم کاشانی، شیخ محمود جواد الجزایری و سید محمدعلی هبه‌الدین شهرستانی نقش پررنگی در این انقلاب داشتند. رهبران و روسای عشایر نیز تاثیر عمده‌ای در قیام داشتند. 🔹آیت الله شیرازی در سال ۱۹۲۰م و در اثنای قیام فوت کردند که اثر منفی بر قیام گذاشت. از سوی دیگر، انگلیسی‌ها به لحاظ سلاح‌ بسیار پیشرفته‌تر از عراقیها بودند و حجم سلاح‌های سنگین آن‌ها بسیار بیشتر بود. انگلستان از نیروی هوایی خود نیز در این جنگ بسیار استفاده کرد که بسیار تاثیرگذار بود. همچنین نیروهای کمکی انگلستان از ایران و هند به عراق اعزام شدند و مجموع این‌ها برتری نظامی و شکست طرف عراقی را سبب شد. 🖥 ویکی شیعه، انقلاب ۱۹۲۰ @Tanbiholomah
📝 چند خطی درباره بیان استاد عندلیب همدانی ✍ محمد متقیان تبریزی 🔢 بخش نخست: رابطه قلت و کثرت 🔸 استاد عندلیب همدانی، در راستای دغدغه‌های اجتماعی خود، نکاتی را درباره شاخصه دینداری فرموده‌اند که به نظر می‌رسد، ابهامات و پرسش‌هایی درباره آنها وجود دارد. 🔻 ایشان فرموده‌اند: «هرگز نباید صرف برپایی شعائر و یا حضور در مراسم و محافل دینی توسط عده‌ای از مردم را نشانه دینداری اکثریت جامعه دانست». 1️⃣ آیا در مراسمات مذهبی، با «عده‌ای از مردم» به مثابه گروه و فرقه و جمعی خاص روبروییم که در شهر و استان و بخشی مشخص از کشور، به اقامه شعائر می‌پردازند، یا اینکه، آن عده از مردم، در تمام استانها و شهرها و محلات و روستاها حاضرند؛ به گونه‌ای که هیچ‌گاه منطقه‌ای خالی از اقامه شعائر نیست، هرچند با تعداد افراد کمی تشکیل شود؟ گویا در ذهن استاد عزیز، عده‌ای از مردم، به صورت یک ترکیب جمعیتی مشخصِ منفکِ جدا افتاده از اکثریت جامعه تلقی شده است در حالیکه خود ایشان نیز بعید است چنین باوری داشته باشند. 2️⃣ وجود اجتماعاتِ متکثرِ منتشرِ در جای جای کشور، نشان از آن دارد که فضا و جو اجتماعی، دینی و مذهبی است، و اگر چنین نبود و فقط عده‌ای از مردم دغدغه اقامه‌ی دین داشتند، قطعاً نمی‌توانستند در بدنه‌ی جامعه منتشر گردند و حتماً منزوی شده و به گوشه‌ای خزیده و مناسک خود را در خلوت برپا می‌داشتند. وجود فضا و جو غالب دینی نیز حکایت از آن دارد که آن «عده ای از مردم» در حقیقت مرتبط با آن «اکثریت جامعه» است و از آن بریده نیست، و حتی از آن اکثریت نیز نمایندگی می‌کند. بنابراین به نظر می‌رسد در این تحلیل باید دقت نمود که جامعه را به موزائیک‌های کنار هم چیده‌شده تقلیل ندهیم، به گونه‌ای که برخی از انسانها را تبدیل به «عده» نموده و در کنار «اکثر» به حساب بیاوریم. بلکه بدنه‌ی جامعه یک پیکر واحد است که در این پیکره، هم عالم است و هم جاهل؛ هم عابد است و هم فاسق؛ که باید دید غلبه جو اجتماعی با کدام است؟ به عنوان نمونه پاسخ این پرسش را می‌توان از اجرای سرود «سلام فرمانده» به دست آورد. وقتی که این اجرا، می‌تواند یک موج اجتماعی بزرگ در شهرهای متعدد بیافریند، باید به گستره این موج و ریشه‌های آن در دل دریا نگریست؛ نه اینکه با نظر به تعداد افراد حاضر در مراسم و شمارش آنها، چشم خود را بر اکثریتِ قرار گرفته در وراء آنها بست. 📌 ادامه دارد... 🌐 کانال تنبیه الامه @Tanbiholomah @alfigh_alosul
📝 چند خطی درباره بیان استاد عندلیب همدانی ✍محمد متقیان تبریزی 🔢 بخش دوم 💢 رابطه اقامه شعائر و زیست اخلاقی استاد عندلیب فرموده‌اند: «چگونه می‌توان شعائر الهی را بدون اخلاق انسانی و عدالت اجتماعی، معیار تحقق دین در جامعه دانست، مگر هدف دین، زیست اخلاقی و برپایی عدالت نیست؟» 1️⃣ در عین باور به این نکته که اخلاق و عدالت، دو معیار از معیارهای تحقق دین هستند اما بسیار جای تعجب است که استاد، چرا «اقامه‌ شعائر» را امری غیر از «زیست اخلاقی» می‌داند؟ حضور در مراسم عزاداری، جلسات مناجات و لیالی قدر، اعتکاف و توسل، نمونه‌های بارز اقامه شعائر هستند، آیا این اعمال، امری غیر از زیست اخلاقی هستند؟ بله، این اعمال تمامِ زیست اخلاقی انسان نیست اما غیر از آن هم نیست، پس دوگانه‌سازی اینچنینی، خالی از دقت است. و تعبیر درست آن است که گفته شود: علاوه بر اقامه شعائر، باید به رفتارهای اخلاقی دیگر نیز توجه نمود، و چه کسی این توصیه بجا را انکار خواهد نمود؟ 2️⃣ پرسش از استاد این است که؛ اگر بنای جامعه بر زیست اخلاقی باشد، چه باید بکند؟ آیا مگر غیر از این است که یکی از مهمترین بسترهای اجتماعیِ رواج اخلاق در جامعه، وعظ و خطابه و توبه و مناجات و بکاء است؟ قطعاً ایشان هم چنین باوری دارند، پس نباید در دوگانه کاذب (اقامه شعائر یا زیست اخلاقی) قرار گرفت و بلکه، باید تأکید نمود بر اینکه اقامه شعائر، مقدمه‌ای است برای زیست اخلاقی. و اگر هم ادعا شود که زیست اخلاقی جامعه ایرانی مبتلا به نقیصه است، نیاز به پژوهشهای دقیق دارد که در متن ایشان منعکس نشده است. 3️⃣ از درون اقامه شعائر، و از متن فرهنگ حسینی است که مجاهدت پزشکی در دوران کرونا، ایثار کریمانه با طرح مواسات، بذل مال و منال در بلایا و‌ حوادث از سوی گروه‌های جهادی متولد و در سطح جامعه به شکل چشمگیری فراگیر می‌شود. آیا می‌توان ایثار و مجاهدت بی ‌چشم‌داشت را زیست اخلاقی ندانست؟ و آیا می‌توان این دو اخلاق والامرتبه را بی‌ارتباط با اقامه شعائر -علی الخصوص شعائر حسینی- دانست؟ 💢 و اما درباره عدالت اجتماعی 🔹 پرواضح است که تحقق عدالت اجتماعی، در اولین و مهمترین مرحله، متوجه مسئولین و حاکمان جامعه است، هرچند مردم نیز باید عدالتخواه باشند تا تحقق عدالت آسان گردد. حال، اگر مقام معظم رهبری (دام ظله الوارف) از عقب‌ماندگی در زمینه عدالت اجتماعی می‌گویند، این امر متوجه به مدیران نظام است نه مردم. درحالیکه، موضوع دینداری، ارتباط مستقیم با بدنه و آحاد مردم دارد. پس نمی‌توان وظیفه اولیه حاکمیت را به پای مردم نوشت. و همچنین پرواضح است که؛ تحلیل عقب‌ماندگی نظام در مقوله عدالت اجتماعی به رفتارهای فردی مدیران، نوعی «تقلیل مسئله» است. مهمترین عاملی که فقرآفرین، فسادزا و تبعیض‌ساز است نه رفتار فردی چند مدیر بلکه «ساختارهای فسادزا» است. مدیر بانکی که تهجد و نمازشبش ترک نمی‌شود، نمی‌تواند سیستم اداره بانک را به سمت مستضعفین بچرخاند، و این سیستم است که بر او غلبه کرده و مسیر سرمایه‌داری را در پی خواهد گرفت. 🔹 و حال، این پرسش مطرح می‌شود که: در تبدیل ساختارهای فسادزا به ساختارهای عدالت آفرین، چه سهمی داشته‌ایم؟ حوزه‌های علمیه، علما و اساتید و محققین عرصه فقاهت که همواره در طول تاریخ منادی اخلاق و عدالت بوده‌اند، آیا سهم خود را اداء کرده‌اند یا اینکه بنای خویش را صرفا بر توصیه و نصیحت گذارده‌اند؟ به نظر می‌رسد، باید به میدان درآمد و نرم افزار اداره جامعه اسلامی را از متن وحی استخراج نمود و از اسارت اندیشه غربی رهانید، و سپس، توقع آن را داشت که عدالت اجتماعی تحقق یابد. و اگر گمان بریم که با نگارش کتاب و ارائه سخنرانی و توصیه‌نامه‌های مجازی بتوانیم کاری پیش ببریم، سخت به بیراهه رفته‌ایم. 🌐کانال تنبیه الامه @Tanbiholomah @alfigh_alosul
🔹نقد وارده و پاسخ. @alfigh_alosul
♻️ترک الاستفصال، ترک التفصیل، ترک استیضاحمحمد متقیان تبریزیبخش اول 🔹با فحص در کتب فقهی، سه گونه تعبیر به دست می آید که در مقام استظهار از نصوص، مفید عموم یا اطلاق هستند؛ ترک الاستفصال، ترک التفصیل، ترک استیضاح. 1⃣تعبیر «ترک الاستفصال» برای اولین بار در تذکرة الفقهاء علامه حلی مطرح شده است؛ (ج۸ ص ۳۱۷) فخرالمحققین این قاعده را اینگونه عبارت پردازی می کند: «و ترك الاستفصال في حكاية الحال مع قيام الاحتمال يدل على عموم المقال»(إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، ج‌۱ص: ۱۴۹) ظاهراً شهید اول اولین فردی است که این قاعده را به عنوان یک بحث اصولی بررسی تفصیلی می کند: «فائدة قسم بعض الأصوليين ترك الاستفصال في حكاية الحال إلى أقسام»(القواعد و الفوائد، ج۱، ص: ۲۰۵) و همچنین شهید ثانی.(تمهيد القواعد الأصولية و العربية، ص: ۱۷۰) 2⃣تعبیر «ترک التفصیل» برای اولین بار در المعتبر محقق حلی مطرح شده است؛ (المعتبر في شرح المختصر، ج‌۱ ص: ۱۰۲) او می گوید: « و ترك التفصيل دليل إرادة الإطلاق» ملاحبیب الله شریف کاشانی، به عنوان قاعده فقهیه از این قاعده یاد می کند: «و منها: ترك الاستفصال في مقام السؤال يفيد العموم في المقال و كذلك ترك التفصيل فيما يقبله.» (تسهيل المسالك إلى المدارك، ص: ۲۳) 3⃣تعبیر «ترک استیضاح» در کلمات آیت الله شبیری زنجانی مطرح شده است. ایشان درباره این تعبیر و تفاوت آن با ترک الاستفصال، و همچنین دلالت هرکدام بر عموم، چنین می گویند: «ما در بحث حج اشاره كرديم كه ترك استيضاح غير از ترك استفصال است، ترك استفصال دليل بر عموم است، ولى ترك استيضاح چنين نيست. حال قبل از توضيح تفاوت حكمى اين دو امر، توضيحى درباره فرق اين دو موضوع، مى‌دهيم، گاه سائل از يك قضيه شخصيه سؤال مى‌كند، مثلًا مى‌گويد من از مرجع تقليدى تقليد مى‌كرده‌ام كه از دنيا رفته، آيا مى‌توانم بر آن مرجع تقليد باقى بمانم. در اينجا هر چند قضيه مورد سؤال شخص است و قهراً صور مختلف ندارد، ولى به هر حال، داراى خصوصياتى است كه در سؤال درج نشده مثلًا اين مرجع تقليد يا سيد است يا شيخ؟ و يا اعلم از ديگر مجتهدين است يا مساوى؟ يا مسائل مرجع تقليد را ياد گرفته است يا مسائل ايشان را ياد نگرفته است و ...، اگر در پاسخ گفته شود، بقاء بر تقليد جايز است معناى آن اين است كه بنابر جميع احتمالات، حكم ثابت است، يعنى خواه مرجع تقليد سيد باشد يا نباشد، اعلم باشد يا نباشد، مسائل او را ياد گرفته باشد يا نباشد و ... در اينجا در سؤال سائل هيچ لفظ مجملى ديده نمى‌شود كه معناى آن مشخص نباشد. در اينجا با تكيه به ترك استفصال و عدم پرسش از خصوصيات واقعه جزئيه، مى‌توان حكم را تعميم داد، ولى اگر در سؤال لفظ مجمل بكار رفته بود، مثلًا گفته شود: هل زيد واجب الاكرام؟ و فرض اين است كه زيد مردّد بين زيد بن عمرو و زيد بن خالد است، در اينجا با ترك استيضاح ممكن است تعميم حكم را استفاده نمود. اما ترك استيضاح دليل بر عموم حكم نيست، چون ما مى‌گوييم كه سائل كه با لفظ‌كتاب ‌مجمل سؤال كرده است، آيا عمداً اين لفظ را بكار برده است؟ پاسخ اين است كه هر چند بكار بردن عمدى لفظ مجمل قابل تصوير عقلى است، ولى اين كار بسيار نادر اتفاق مى‌افتد و اطمينان به نفى آن در معمول موارد داريم، احتمال تعمد اجمال كه نفى شد، علم اجمالى به وقوع خطائى پديد مى‌آيد، يا سائل خطا كرده و به اجمال كلام خود توجه نداشته، در نتيجه لفظ مجمل به كار برده است، يا اين كه اين لفظ در هنگام صدور مجمل نبوده بلكه قراين حاليه يا مقاليه بر تعيين مراد وجود داشته است و اين قرائن توسط روات بعدى منتقل نشده و خلاصه، راويان بعدى خبر در نقل خبر اشتباه كرده‌اند. با توجه به اين، به علم اجمالى نمى‌توانيم جزم پيدا كنيم كه لفظ صادر شده حتماً در هنگام صدور مجمل بوده تا با ترك استيضاح تعميم حكم استفاده شود، بلكه اين احتمال هم در كار است كه اجمال در نقل راويان بعدى پديد آمده باشد، مثلًا به جهت تقطيع روايت و جدا شدن صدر و ذيل حديث از هم، قرينه از ذى القرينه جدا شده، در نتيجه كلام، اجمال پيدا كرده است.پس با توجه به اين علم اجمالى به خطا، نمى‌توان ترك استيضاح را دليل بر تعميم گرفت.» 📚(كتاب نكاح (زنجانى)، ج۷ ص: ۲۲۴۱) @alfigh_alosul
♻️ترک الاستفصال، ترک التفصیل، ترک استیضاحبخش دوم شهیدسیدمحمدباقر صدر، ذیل یکی از مباحث طهارت، به مناسبت به موضوع «ترک الاستفصال» می پردازد و در نهایت، عدم انعقاد اطلاق به واسطه ترک الاستفصال را نتیجه می گیرد. 🔹چکیده بیان او چنین است: «اجمال سؤال سائل، نسبت به ما به یکی از دو صورت است: صورت اول: احتمال می دهیم که سؤال سائل، دارای ظهور عرفی در معنای معین است، ولیکن ما نتوانستیم آن ظهور عرفی را احراز نماییم. صورت دوم: جزم داریم به اینکه سؤال سائل، در هیچ کدام از معانی ظهور عرفی ندارد و سؤال، مجمل است نزد انسان عرفی. درباره صورت اول، هیچ تردیدی نیست که اجمال سؤال به جواب سرایت می کند. چرا که احتمال دارد مجیب براساس تشخیصی که داده است توانسته معنای مقصود سائل را دریابد و برهمان اساس پاسخ او را بدهد، لیکن از آنجا که آن معنای مقصود نزد ما مجهول است، پس پاسخ نیز مجمل می شود. اما درباره صورت دوم، تا زمانی که سؤال اجمال عرفی دارد و مجیب بماهو انسان عرفی پاسخ سؤال را میدهد نه به عنوان عالم به غیب، و سؤال نسبت به او نیز اجمال دارد، اگر در این صورت مجیب بدون استفصال، پاسخ بدهد امکان تمسک به اطلاق کلام او وجود دارد. لکن قد یقال: هرچند در صورت دوم، اجمال عرفی در سؤال وجود دارد، لیکن این احتمال مطرح است که مجیب توانسته به غرض سائل دست یابد و براساس آن، پاسخ او را بدهد. در این صورت، جواب مجیب نیز مجمل می شود. ان قیل: دستیابی مجیب به غرض سائل به سه صورت امکان پذیر است: یا از طریق ظهور عرفی کلام، یا از طریق علم غیب، یا با توجه به قرائن مکتنفه کلام که به ما نقل نشده است. در مانحن فیه هر سه صورت، منتفی است. چرا که مفروض این است که کلام ظهور عرفی ندارد، و هم مجیب نیز در مقام تفهیم و تفهم، علم غیبی خود را دخالت نمی دهد، و احتمال قرینه نیز منتفی است چرا که نقل نشده است و اگر باب قرائن محذوفه باز شود امکان تمسک به اطلاقات در سایر روایات نیز منتفی می شود. قلنا: در برخی مواقع، مجیب امکان دستیابی به غرض سائل را دارد، نه از طریق قرینه متصله و نه از طریق علم غیبی، بلکه به واسطه قرائن منفصله که معنایی خاص را به ذهن او متبادر می کند و او براساس آن معنا پاسخ میدهد. چنین احتمالی درباره انسان عرفی منتفی نیست، و راوی نیز ملزم به نقل قرائن منفصله هم نبود.که اگر ملزم به نقل بود و او نقل نمی کرد و معلوم میشد که قرائنی در میان موجود است، امکان تمسک به اطلاق پاسخ هم نبود. با این وصف، احتمال اعتماد مجیب به قرینه منفصله برقرار است و دلیلی برای نفی آن قرینه نیست، پس اطلاقی در کلام مجیب منعقد نمی شود، تا به ملاک ترک الاستفصال تمسک گردد.» 📚بحوث فی شرح العروة الوثقي، ج۱ ص۳۲۷ ۱- با این بیان شهید صدر، دلیلی ندارد که احتمال وجود قرائن منفصله منحصر به روایات سؤالی باشد، بلکه در سایر اخباری که محتمل معانی متعدده هستند نیز مطرح شده و موجب تسری اجمال در آنها شده و مانع از انعقاد اطلاق در آنها می شود. ۲- شاید پاسخ داده شود: در سایر اطوار نقل، چنین مشکلی نیست زیرا شیوه نقل راوی، ظاهر در فقدان قرائن منفصله است. اما پاسخ این است: از آنجا که، احتمال معانی متعدده در سایر اطوار نقل ممکن است، پس امکان اجمال وجود دارد، و از آنجا که راوی ملزم به نقل قرائن منفصله نیست، در آن نقلها نیز با تصویر اجمال در روایات، میتوان وجود قرائن منفصله را مطرح نموده و مانع از انعقاد اطلاق گشت. ۳- صورت دوم از سؤال این بود که؛ جازم به وجود اجمال در سؤال هستیم و به دلیل وجود این اجمال است که به اطلاق کلام مجیب تمسک میکنیم. حال، چگونه می شود بگوییم، مجیب از این اجمال خارج شده است؟ چرا که اجمال در سؤال سائل، ابتدائاً نسبت به مجیب مطرح شده بود و از همین روی بود که به اطلاق کلام او تمسک می شد. فلذا درست آن است که گفته شود جزم به وجود اجمال در سؤال سائل به دو صورت است: ۱. جزم به وجود اجمال در سؤال، با امکان خروج مجیب از این اجمال. ۲. جزم به وجود اجمال در سؤال، بدون امکان خروج مجیب از اجمال. و حال، بعید است سیدصدر درباره صورت دوم، نظر به عدم انعقاد اطلاق بدهد. @alfigh_alosul
☀️سیره عبادی علمای‌امامیه 🔹حضرت آیت الله بهجت(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه): به یاد دارم در کربلا آقا شیخِ نابینایی در بالاسر سیدالشهدا علیه‌السلام و درحالی‌که مرا نمی‌دید، به پسرش که کوچک بود و هنوز بالغ نشده بود، می‌گفت: پسرم! نماز بخوان. وقتی پسر به نماز ایستاد، در وقت نیت، وقتی که می‌خواست به او یاد دهد که چگونه نیت کند، می‌گفت: پسرم! درنماز دلت را به خدا ببند! یک کلمه است، گوش کردن و نکردن، گفتن و نگفتن، ولی فرقش از زمین تا آسمان است. اگر میل داری به جایی برسی که سیدرضی، سید‌مرتضی، و شیخ‌مفید رحمهم‌الله‌ رسیدند، کاری بکن که آنها می‌کردند، تا به مقامات آنها برسی. 🔹آری، با حرف تنها نمی‌توان به جایی که آنها رسیده‌اند، رسید. علمیات آنان شرق و غرب را فرا گرفته، و عملیات آنها هم قابل انکار نیست، و کرامات عجیب و غریب هم از آنها نقل شده که قابل انکار نیست. 🔹بنابراین، فرق ما و آنها این است که آنها اهل‌علم‌وعمل و صاحب مقامات و کرامات بوده‌اند و ما نیستیم. به نظر بنده تفاوت میان ما و آنها فقط در این است که آنها به آنچه می‌دانستند، عمل می‌کردند، ولی ما حتی آنچه را که می‌بینیم، عمل نمی‌کنیم! و حتی أَلأهَم فَالأهَم و أَلأوْجَب فَالأوْجَب را رعایت نمی‌کنیم! 🔹 آنها در مقام عمل حتی در عمل به مستحبات، منتظر حالی بودند که آن را خوب انجام دهند! تنها مشابهت ما با آنها این است که آنها در ایمان و یقین قوی بودند و صلابت داشتند، و ایمان و یقین ما ضعیف است! 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴٢ @alfigh_alosul
☀️سیره عبادی علمای‌امامیه 🔹حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) 🔹نمازهایی که ما میخوانیم به نماز علمای بزرگ شباهت ندارد، نماز آنها و کیفیت نیت و خلوص و حال و حضور آنها گفتنی و توصیف کردنی نیست. در صورتی که آنان در علوم متوغل بودند، و شبانه‌روز غرق در مباحث فقه و اصول بودند، به گونه‌ای که گویی وقت آنها مستغرق در درس و بحث و مطالعه است، و خیال می‌شد که برای عبادت و نماز حال و وقت ندارند، ولی با این حال در نماز عجایب و غرایب بودند و نماز آنها، نماز بود. خدا کند طریقه سلف صالح خود را عالماً و عامداً در علم و عمل ترک نکنیم. 📚در محضر بهجت، ج۳ ص ۵۲ @alfigh_alosul
☀️سیره عبادی علمای‌امامیه 🔹حضرت آیت الله بهجت(رضوان الله تعالی علیه) 🔹مرحوم حاج آقا حسین قمی خیلی مقید بود که در مجلسش غیبت نشود، حتی بعضی از معاصرین به او اعتراض می کردند که تو نمیگذاری ما حرف بزنیم، فوراً می گویی: غیبت نکن! مرحوم آقا سیدعبدالهادی شیرازی نیز تقیدی را که حاج آقا حسین - رحمه الله- در ترک و جلوگیری از غیبت داشت، دارا بود. ما در ابتدا می گفتیم گویا محال است که کسی چنین تقیدی داشته باشد ولی وقتی با او اختلاط و معاشرت کردیم، دیدیم نه بابا ممکن است و هیچ هم محال نیست. 📚در محضر بهجت، ج۱ص۱۹ @alfigh_alosul
♻️تعلّم الجهاد الأكبر ❓سألوا ذات مرة المرحوم آية الله (السيد محمد المجاهد) المتوفى سنة ۱۲۴۲ هـ عن احد كبار العلماء اسمه (السيد محمد باقر) هل هو مجتهد ام لا؟ 🔹فأجابهم (رحمه الله): أسألوا (السيد محمد باقر) هل انا مجتهد ام لا؟ اما هو فشأنه اجل واكبر من ان اشهد انا باجتهاده. حقاً‌ ان السيد المجاهد كان مجاهداً لهواه وقامعاً للحسد الذي يأكل الايمان كما تأكل النار الحطب كما ورد في الأحاديث الشريفة فياليت بعض الناس في هذا الزمان يتعلم الجهاد الأكبر من هذا المجاهد. 🌐 کانال تلگرامی ریاض العلماء @alfigh_alosul
☀️متفکر نظام امامت و امت 🔸 شهیدبهشتی، متفکر بزرگ انقلاب اسلامی، از آن دسته اندیشمندانی است که برخی از جریانات با سوگیری خاصی، بخشی از اندیشه‌اش را برگزیده و چهره‌ای غیرکامل از او ارائه می‌دهند. در این پروژه تحریف، سعی بر آن است که تصویری حقوق بشریِ صرف از او ارائه شود که همه مفاهیم اصیل اسلامی و انقلابی را به پای «حقوق ملت» می‌ریزد. و این تصویر، جفایی بزرگ در حق آن بزرگمرد انقلاب اسلامی ایران است. 🔹 در این متن تلاش می‌شود، با نقل بخشی از سخنرانی ایشان که در تاریخ ۹ آذر ۱۳۵۸ در حسینیه ارشاد به مناسبت رأی به قانون اساسی برگزار شده بود، تصویری کامل از نظام فکری آن اندیشمند مجاهد ارائه گردد: «نام نظام سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی چیست؟ اسم آن را چه نوع نظامی بگذاریم؟ در این نوع‌بندی‌ها و رده‌بندی‌ها، مقولات سیاسی دنیا کدام‌اند؟ حقیقت این است که برداشت تشیع راستین از اسلام مناسب‌ترین نام را برای این نظام قبلاً پیش‌بینی کرده است. می‌توانید با این اشاره‌ای که کردم خودتان بگویید تشیع راستین برای نظام سیاسی اسلام چه عنوان گویایی را انتخاب کرده است؟ "نظام امت و امامت." نظام سیاسی اجتماعی جمهوری اسلامی، نظام امت و امامت است و حق این است که با هیچ یک از این عناوینی که در کتاب‌های حقوق سیاسی یا حقوق اساسی آمده قابل تطبیق نیست. اتفاقاً یک بار انقلابیون ایران این تجربه را کردند و پای چشمشان خورد. برای رهایی از استبداد، انقلاب کردند. بعد گفتند حالا می‌دانید چه جایش بگذارید؟ "مشروطه" چون این عنوانی که برای نظام جدید انتخاب شده بود عاریه‌ای بود و مربوط به فرهنگ اسلام نبود، حتی آن تأثیری را که در صاحبان اصلی این فکر عاریتی می‌توانست داشته باشد برای ما نداشت. خاصیت چیز عاریتی همین است. به همین دلیل، ما فکر می‌کنیم عنوان نظام ما باید نظام امت و امامت باشد. منتها، در اثنای انقلاب، چون این عنوان هنوز برای توده مردم روشن نبود، به عنوان شعار اول "حکومت اسلامی" انتخاب شد که بسیار هم خوب و گویا بود و سپس وقتی معلوم شد این نظام حکومتی رئیس جمهور هم دارد، آن وقت گفته شد: "جمهوری اسلامی" ولی نام راستین و کامل این نظام، نظام امامت و امت است. در رأس این نظام، اصول عقیدتی و عملی اسلام براساس کتاب و سنت است. همه چیز باید از این قله سرازیر شود. برطبق این اصول عقیدتی و عملی، حاملان مسئولیت و صاحبان اصلی حق در این ایدئولوژی، در این نظام عقیده و عمل، "ناس" و مردم‌اند. براساس کتاب و سنت، تمام نظر مکتب به عامه مردم است و در میان عامه مردم آنها که بر محور این مکتب جمع می‌شوند و شکل می‌گیرند از تقدم و اولویت خاص برخوردارند. آنها می‌شوند "امت." امت غیر از ناس است. اسلام در خدمت همه‌ی ناس است؛ صلاح همه را می‌خواهد نه فقط صلاح مسلمانان را. نظام اسلامی به سعادت کل بشر می‌اندیشد. ولی در میان ناس و کل بشر، آنها که برپایه اعتقاد به اسلام و التزام به اسلام یک مجموعه به وجود می‌آورند می‌شوند "امت". امت، از نظر ایدئولوژی اسلامی و مبانی عقیده و عمل اسلام، حتماً نیاز دارد به "امامت".» 📗 مبانی نظری قانون اساسی، ص ۱۵ @Tanbiholomah @alfigh_alosul
♻️من اعظم حرمات الله 🔹آقاسیدکاظم یزدی، در کتاب الزکاة، ذیل بحث از فقیر و مسکین، درباره شرایط اخذ زکات، اینگونه می گوید: «.... و الأحوط عدم أخذ القادر على‌ الاكتساب إذا لم يفعل تكاسلًا.» 🔹و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء در حاشیه ای که بر این مسئله دارد چنین می نویسد: «ككثير من البطّالين و أهل السؤال و أشباههم ممّن لهم قدرة على كثير من الصنائع و الحرف اللائقة بحالهم و لكنّهم تعوّدوا على البطالة و التعيّش بالصدقات الّتي ما شرعها اللّٰه جل شأنه إلّا للعجزة و من لا يساعدهم كسبهم على نفقاتهم و نفقة عيالهم و لطلبة العلم الذين لا مؤنة لهم، و القادر على كسب نفقته من الحرفة غني في الحقيقة و غير محتاج إلّا إذا كان كسبه لا يفي له و لعياله. فالقول بعدم جواز إعطاء أمثال أُولئك البطّالين من الزكاة كما نسب إلى المشهور هو الأقوى خلافاً لصاحب الجواهر. و دعوى السيرة على إعطاء مثلهم ممنوعة، بل لعلّ في إعطائهم تعطيل للأيدي العاملة و ترويج للبطالة و لعلّه من أعظم المحرّمات لمن يعرف ذوق الشارع الحكيم و حكمة الأحكام. (كاشف الغطاء).» 📚العروة الوثقى (المحشى)، ج‌۴ ص: ۹۹ @alfigh_alosul
هدایت شده از تنبیه الأمة
❇️ ضرورت انقلاب اسلامی از دیدگاه آیت الله خوئی 📝 جلوگیری از اندراس دین در ایران «چون اساس اسلام در ایران در خطر است. باید مردم علیه این نظام، قیام و تظاهرات کنند؛ ولو بلغ ما بلغ و هرچه کشته شوند». 📌 متن کامل: https://eitaa.com/Tanbiholomah/58 @Tanbiholomah
☀️آن دو، مجتهدند؛ چه برخيزند، چه بنشينند! 🔹استعداد شگرف سيد (و هم دوره فاضلش: آخوند خراسانى) در دستيابى به قله‏ هاى بلند دانش، از همان سالهاى نخست حضور در نجف، بر استادان آن دو كاملا آشكار بود و گهگاه بدان تصريح مى‏كردند. جناب حاج سيد محمد رضا طباطبايى (حفيد صاحب عروه) با اشاره به آيت اللّه شيخ راضى نجفى (استاد سيد در فقه) اظهار داشتند: درباره مقام فقاهت مرحوم شيخ راضى نجفى گفته شده كه فقه نزد ايشان مانند انگشترى بود كه در دست داشته باشد؛ به هرطرف مى‏خواست مى‏چرخانيد ... 🔹نقل مى‏كنند كه مرحومان آخوند خراسانى و صاحب عروه، باهم به درس شيخ راضى مى‏رفته‏اند و هر وقت يكى از آن‏دو بر استاد اشكالى مى‏كرده، ايشان با كمال توجه به سخن وى گوش داده و پاسخ مى‏گفته‏اند، اما ساير شاگردان (كه غالبا از طلاب عرب بودند) از اين موهبت محروم بوده و چنانچه اشكالى مى‏كرده‏اند استاد به حرفشان چندان توجهى مبذول نمى‏داشته است. روزى يكى از طلاب عرب به مرحوم شيخ راضى اعتراض مى‏كند كه دليل اين رفتار دوگانه‏تان با شاگردان چيست و چرا هنگامى كه يكى از اين دو تن (كه عجم هستند) اشكالى مى‏كند به حرف وى توجه كامل كرده و پاسخش را مى‏دهيد، اما هرگاه يكى از ما (كه همه عرب و همزبان شماييم) اشكالى مى‏كنيم توجهى نشان نمى‏دهيد. ايشان در پاسخ آن طلبه عرب، با اشاره به آخوند و سيد فرموده بود: - ما تقول؟! هذان مجتهدان ان قاما و ان قعدا! چه مى‏گويى؟! اين دو مجتهدند، چه برخيزند و چه برنشينند. 📚فراتر از روش «آزمون و خطا»، ص۴۴ @alfigh_alosul
♻️علّتِ وجود اخبار كاذبه میرزا ابوالحسن شعرانی «خبرِ دروغ گاهى عمداً جعل شده و گاهى سهواً. عمداً بر چند قسم است: اولْ كسانى كه به جهت تقربِ خلفاى بنى‌العباس و بنى‌اميه حديث جعل مى‌نمودند، چنان‌كه گويند مهدى بن منصور، خليفۀ عباسى، كبوترباز بود، غياث بن ابراهيم حديثى به اين عبارت نقل نمود كه پيغمبر گفت: «لاسَبْقَ إلاّ فى حف أو حافر او نصل أو جناح»، يعنى گِروبندى جايز نيست مگر در حيوان مركوب يا حربۀ آهن يا بال پرنده. مهدى ده هزار درم به او داد و چون بيرون رفت نگاه به پشت گردن او كرده، گفت شهادت مى‌دهم كه پشت گردن كسى است كه بر پيغمبر دروغ بسته؛ چون پيغمبر بال مرغ را ذكر نكرد. اين مرد خواست به ما تقرب جويد، آنگاه فرمود تا كبوتر را ذبح كردند و از كار خود دست كشيد كه من موجب اين دروغ شدم.....» 📚رساله ای در علم درایه، از کتاب زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی علامه شعرانی، ص۲۷۳ @alfigh_alosul
♻️تعجب میکنم از برخی که اعلام مرجعیت میکنند. 🔹آیت الله سیدعلی محقق داماد: برای خیلی ها این ســؤال مطرح است که شــما با این همه ســابقۀ تدریس و مقام علمی و جایــگاه اجتماعی، چرا به ســراغ مرجعیت نرفتید و رساله ندادید؟ تعجب میکنم از بعضی آقایان که رساله مینویسند و اعلام مرجعیت میکنند. معنای اعلام مرجعیت مگر غیر از این است که ایها الناس، بیایید و بارتان را بــر دوش ما بگذارید؟ آیا این کار عاقلانه اســت؟ مگر چه تکلیفی در کار است که این آقایان به سراغ مرجعیت رفتند. بالفرض که هیچ مرجعی در زمان فعلی وجود نداشته باشد، مجوز برای تقلید از علما و بزرگان گذشته که وجود دارد. https://b2n.ir/t87195 @alfigh_alosul
♻️دیدگاه تند برخی اخباریینمحدث بحرانی(رضوان الله علیه) «قال المحدث السيد نعمة الله الجزائري (قده) في بعض رسائله: انى كنت حاضرا في المسجد الجامع في شيراز، و كان الأستاذ المجتهد الشيخ جعفر البحراني و الشيخ المحدث صاحب جوامع الكلم يتناظران في هذه المسألة، فانجر الكلام ههنا حتى قال له الفاضل المجتهد: ما تقول في معنى «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» فهل يحتاج في فهم معناها الى الحديث؟ فقال: نعم لا نعرف معنى الاحدية و لا الفرق بين الأحد و الواحد و نحو ذلك الا بذلك. انتهى. (أقول): و نقل عن بعض المتحذلقين- ممن يدعى الانتظام في سلك الأخباريين- انه يمنع من اللباس على غير الهيئة التي كان عليها لباس الأئمة (عليهم السلام) و هو جهل محض (منه قدس سره)». 📚الحدائق الناظرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱ ص ۲۷ @alfigh_alosul
☀️مفاد قاعده لاضررآیة الله شبیری زنجانی(دام عزه) 🔹قاعده «لاضرر» اعم است هم مثبت حکمی است که دفع ضرر کند و هم نافی حکم ضرری است. شارع، در روابط و حقوقی که مردم نسبت به هم دارند قوانین را به گونه ای تنظیم نموده که کسی متضرر نشود. بنابراین اگر در موردی جعل شارع موجب ضرر به شخصی شود، به مقتضای این قاعده، آن حکم و جعل نفی می شود. هم چنانکه اگر در جایی عدم جعل شیئ، موجب ضرر به شخصی شود، به مقتضای این قاعده، حکم به ثبوت و جعل آن شیئ می شود. لذا اگر شخصی عملی انجام دهد و قصد تبرع هم نداشته باشد، در این صورت شارع ضمان جعل نکند، خلاف این است که شارع جلوی ضرر را گرفته است. لذا به مقتضای این قاعده، ضمان ثابت می شود تا شخص متضرر نشود. فقره «لا ضرر» ناظر به حکم وضعی و فقره «لا ضرار» ناظر به حکم تکلیفی است یعنی در حیطه روابط و حقوقی که مردم نسبت به یکدیگر دارند، نه ضرری وجود دارد و نه اضرار جایز است. 🔹پ.نوشت؛ بیان فوق، ناظر بر رأی صاحب مستمسک مبنی بر «نافی ضرری بودن» قاعده مذکور است نه مثبت بودن آن. 🔹جلسه چهارم درس خارج مضاربه؛ ۹۴/۱۰/۱ @alfigh_alosul
• | زراره و صحیفة الفرائض | • ➖استاد سیداحمد مددی: زرارة‌بن‌اعین، با حضرت باقر(سلام الله علیه) وارد تشیع شد، او در این زمان عالم درس‌خوانده‌ای بود و پرادعا. اولین کسی که، به دستور امام باقر، صحیفةالفرائض را که از کتب امیرالمومنین (سلام الله علیه)بود، نزد امام صادق(سلام الله علیه) قرائت نمود زراره بود. و عمده روایات فرائض از طریق زراره از این صحیفه به ما رسیده است. @alfigh_alosul
♻️ریشه‌های بابی تفکر «جدایی روحانیت از سیاست» 🔹یحیی دولت آبادی (رهبر فرقه ازلیه در ایران) درباره امتزاج روحانیت و سیاست چنین می نویسد: «. ..ديگر آنكه بعد از واقعه دخانيه و اعتبارات فوق العاده كه از اين راه در مركز رياست روحانى هويدا شد و روحانيان پيرو سياست مركز هم از آن استفاده اعتبارى كردند، عموم روحانيان باستثناى وجودهاى مقدس منزه روحانى ميكوشند تا در سياست مملكت دخالت نموده از اين راه بر اعتبارات خود بيفزايند، در صورتيكه امتزاج سياست و روحانيت نه تنها دامان روحانيت را لكه‌دار بلكه اساس سياست را هم متزلزل ميسازد...بهر صورت دخالت اضطرارى ميرزاى شيرازى در امر سياست گرچه براى حفظ استقلال مملكت و نگاهدارى از تجاوزات بيگانگان بسى سودمند بود و ليكن بذرى در مزرعه روحانيت پاشيده شد كه معلوم نيست چه حاصلى بروياند و چه نتيجه در آينده براى سياست و روحانيت اين مملكت داشته باشد و كدام دست قوى بتواند اين خلط و مزج را برهمزده هريك از سياسيون و روحانيون را باداى وظيفه خود وادارد.» 📚حیات یحیی ج۱ص ۱۳۰/ فصل بيستم روحانيت و روحانيون ____________________________ ✍ به نظر بابیان، حکام و ظلمه، دول غارتگر روس و انگلیس، روحانیانی که منزوی بوده و دخالتی در سیاست نمی کردند، وجودهای مقدس منزه بودند. @alfigh_alosul
هدایت شده از تنبیه الأمة
❇️ اجماع فقها بر وجوب «الزام به حجاب توسط ولاة امر (حکومت)» 🎙 سخنان مهم استاد شهیدی درباره وجوب الزام حکومت به حجاب 📌 فایل صوتی در کانال تنبیه الأمة: https://eitaa.com/Tanbiholomah/67 @Tanbiholomah
🔹زمانه‌ای شده است؛ کانالی که با نام معرفی اساتید اخلاق و عرفان بنا شده، در سالروز «کشف حجاب» توسط رضاخان ملعون، با سوءاستفاده از مطلب آیت‌الله شبیری زنجانی(دم ظله)، میخواهد چهره‌ای متفاوت و نر‌م‌تر از رضاخان ارائه نماید. 🔹در حالیکه: ۱. اگر اصل ماجرا هم صحیح باشد که مقصود از کشف حجاب، کشف حجاب کامل نبود، باز هم در شنائت و دنائت اقدام رضاخان تغییری ایجاد نمی‌کند. او با این اقدام، اقامه فحشاء نمود، زمینه گناهان کوی و برزن را فراهم آورد، زمینه اختلاط حرام را فراهم ساخت، حیا و عفت را _ولو به اندازه روبنده و چادر_ گرفت و.... ۲. کانالی که داعی بر اخلاق و عرفان دارد، میخواهد با نقل این مطلب _که صرفا خاصیتی تاریخی دارد_ به چه مقصد و مقصودی برسد؟ آیا صرفا میخواهد تصحیح تاریخ نماید؟ یا اینکه، زاویه‌ای دارد و می‌خواهد هر اقدامی را که حکومت اسلامی در راستای اقامه احکام الهی برمیدارد تضعیف نماید؟ ۳. اگر، میخواهید درباه ضرورت مراعات شرایط و آداب امر به معروف و نهی از منکر تذکری دهید، میتوانید با بیانی شفاف و روشن، بنویسید و بگویید اما نه آنکه، چهره‌ای ملعون و خبیث را تطهیر نمایید. @alfigh_alosul
✨✨✨✨اسعدالله ایامکم✨✨✨✨ معارف غدیریه تحقیقات کلامی آراء اهل سنت و..... 👇👇👇 @alfigh_alosul
📖اقسام المولی فی اللسانشیخ مفید(رضوان الله علیه) 🔹شيخ مفيد، در این کتاب، با بيانى رسا و با دقتى فراوان به بررسى معانى كلمه «مولى» پرداخته و گستردگى اطلاعات ادبى و قدرت لغوى برتر خود را به نمايش گذارده است. وى، در آغاز، ده معنا را برای كلمه «مولى» ذكر كرده و مى‌فرمايد: معناى حقيقى و اصلى آن، عبارت است از «اَوْلَى» و معانى ديگر به همین معنا برمى‌گردند... برخى از معاندين به خاطر دشمنى با اهل‌بيت عصمت و طهارت(ع) این معناى اصلى را انكار كرده‌اند... وى در ادامه، این حديث را متواتر دانسته و ثابت كرده كه كلمه «مولى» با معناى حقيقيش، در آن به كار گرفته شده است. وى، اشعار فراوانى را در تأييد مدعاى خود مى‌آورد، مانند:اشعار حسان بن ثابت، قيس بن سعد بن عبادة، اخطل، كُمیت بن زيد اسدى و بسيارى ديگر از شعراى بلندآوازه عرب. @alfigh_alosul
🔹آیا «عیدغدیر» مختص به شیعیان بود؟علامه امینی(قدس الله نفسه الزکیة) «أنَّه ليس صلة هذا العيد بالشيعة فحسب، و إنْ كانت لهم به علاقة خاصّة، و إنَّما اشترك معهم في التعيّد به غيرهم من فِرق المسلمين. فقد عدّه البيروني في الآثار الباقية عن القرون الخالية (ص ٣٣٤) ممّا استعمله أهل الإسلام من الأعياد، و في مطالب السؤول لابن طلحة الشافعي (ص ٥٣) : «يوم غدير خُمّ ذكره- أمير المؤمنين عليه السلام- في شعره، و صار ذلك اليوم عيداً و موسماً؛ لكونه كان وقتاً خصّه‏ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم بهذه المنزلة العليّة، و شرّفه بها دون الناس كلِّهم. و قال (ص 56): و كلّ معنىً أمكن إثباته ممّا دلّ عليه لفظ المولى لرسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فقد جعله لعليّ، و هي مرتبة سامية، و منزلة سامقة، و درجة عليّة، و مكانة رفيعة، خصّصه بها دون غيره، فلهذا صار ذلك اليوم يوم عيد و موسم سرور لأوليائه.» 📖الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، ج‏١، ص: ٥٠٣ @alfigh_alosul