🌟حضرت امام (ره) خطاب به سردار شوشتری در عملیات مرصاد مي فرمايند: "در اين دنيا كه نمي توانم كاری بكنم. اگر آبرويی داشته باشم در آن دنيا قطعاً شما را شفاعت خواهم كرد."
🌟"منافقین در قالب 50 تیپ و هر تیپ 250 نفر با لباسهای خاکی, که فقط بازوبند سفیدی که روی بازوهای شان بود آنها را از بسیجیها متمایز میکرد با تجهیزاتی که از صدام گرفته بودند از تنگه پاتاق به طرف اسلام آباد حرکت کردند و در روز سوم مرداد ماه در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد)، اسلام آباد را گرفتند. آنها در شهر اسلام آباد به کسی رحم نکردند و هر فردی که حتی ته چهره حزب اللهی داشت را به رگبار گلوله بستند. حتی در بیمارستان امام خمینی اسلام آباد به مجروحان هم رحم نکردند و در فجیعترین کارشان، مجروحان بیمارستان امام خمینی را از روی تخت به محوطه بیمارستان برده و همه آنها را به رگبار گلوله بستند. منافقین در حرکتی دیوانه وار و در نهایت بی رحمی, بیمارستان اسلام آباد غرب را به آتش کشیدند..."
برشی از جنایت منافقین در عملیات مرصاد
🌟"شهید ی که هیچ کس منتظرش نبود"
شهید "سیفالله شیعهزاده" از شهدای بهزیستی استان مازندارن بود که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد. کم سخن میگفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بی سیمچی بودن را قبول کرده بود. سرانجام این شیر مرد و دلاور بسیجی, در جریان عملیات مرصاد توسط منافقین اسیر شد... این رزمنده با هوش برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده و قورت داده بود... منافقین پس از شهادت ایشان، برای بدست آوردن رمز و کدهای بی سیم، سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد و او مظلومانه زیر بدترین شکنجه ها سرانجام به شهادت رسید... آسایش امروز را مدیون فداکاری این شهدا هستیم....
برشی از زندگی شهید, سیفالله شیعهزاده
🌟شهیدی که به دست منافقان, در عملیات مرصاد تکه تکه شد
"نخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آن. طوری که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل موسوی کردند...خاطره ای از شهید سید جلیل موسوی
🌟"از «پاریس» تا «مرصاد»... از مسیحیت تا تشیّع... از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر... «ژروم امانوئل کورسِل» این راه طولانی را در 7 سال طی کرد... تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ژروم ایمانوئل کورسل معروف به کمال کورسل بود که در عملیات مرصاد شهید شد... وقتی از او پرسیدند: چه کسی تو را شیعه کرد؟... در جواب گفت: دعای کمیل امام علی (ع)..."
برشی از زندگی شهید, ژروم امانوئل (کمال) کورسل
🌟شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوشهایش را بریدند و...دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است... وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش... به سید مهدی گفتم: مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟... گفت: "مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم"... گفتم: برو و مواظب خودت باش!... او با اینکه خودش می دانست بر نمی گردد، گفت: این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!... "سید مهدی در عملیات مرصاد عضو گردان مسلم لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود و در منطقه اسلام آباد غرب به شهادت می رسد... منافقین سفّاک ابتدا چشم هایش را در آورده بودند... بعدا گوش هایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش را شکستند و در نهایت بی رحمی پوستش را کنده بودند و سرانجام بدنش را سوزانده بودند... زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..."
خاطره ای از مادر شهید, سید مهدی رضوی
کتاب خاطرات دردناک
#ناصرکاوه
#شهدا
#مرصاد
#منافقین
سالگردشهادت مداح با اخلاص #شهیدغلامعلی_رجبی، در عملیات #مرصاد در اسلام آباد غرب گرامییاد #در_جستجوی_اصالت!؟
در ازل، پرتو حسنت ز تجلی دم زد... و آن دم، سرآغازی شد برای شوری که تا ابد در جان عالم خواهد ماند. این همان شور است که امروز، امانتش به حنجرهی ستایشگران سپرده شده است. مداحی، تکرار یک تاریخ نیست؛ تداوم یک حقیقت است.
در عصر بدلها، در روزگاری که صداها از حنجرهها بلندتر شده و شهرت، بر خدمت پیشی گرفته، این کتاب، داستان یک «اصالت» گمشده است. داستان حنجرهای که «اِکو»ی صدایش، سوزِ دلش بود و بزرگترین «صله»اش، قطره اشکی که بر گونهی عاشقی مینشست.
این کتاب، زندگینامهی صرف نیست؛ یک سفرنامه است. سفری به اعماق روح مردی که مداحی را نه «شغل» که «شرف» میدانست و میکروفون را نه ابزار شهرت، که امانت سنگین ارباب میدید. مردی که روضههایش را نه فقط بر منبر، که در میدان عمل زندگی کرد. با همان پایی که در هیئت سینه میزد، در جبهه جنگید و با همان زبانی که «یا حسین» میگفت، در برابر نفسِ خود، «نه» گفت.
شهید غلامعلی رجبی، یک قدیس دستنیافتنی نیست. او یک انسان واقعی بر روی همین زمین بود که به ما نشان داد «اصیل بودن» در عصر ما ممکن است. او یک قطبنماست که جهتِ «انسانِ کامل شدن» را به ما نشان میدهد.
این کتاب شما را به چالشی بزرگ فرا میخواند: آیا حاضرید همچون غلامعلی، «بیقیمت» اما «گرانبها» باشید؟ آیا حاضرید در اوج محبوبیت، گمنامی را انتخاب کنید؟ و آیا حاضرید روضههایتان را با خون خود امضا کنید؟
پس با چشمانی اشکبار و دلی آماده، قدم در این مسیر بگذارید. مسیری که انتهایش، رسیدن به قافلهای است که هنوز هم، پس از قرنها، صدایش در تاریخ طنینانداز است: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی؟» (آنکه حنجرهاش، راهی به کربلا بود)
روایتی نو از زندگی و سلوک #ذاکر_با_اخلاص، #شهیدغلامعلی_رجبی
اثر تازه ای از #ناصرکاوه
سالگردشهادت مداح با اخلاص #شهیدغلامعلی_رجبی، در عملیات #مرصاد در اسلام آباد غرب گرامییاد #من_فروشی_نیستم!؟
صدایش در تهران و هیات مختلف پیچیده بود. در هیئت «دیوانگان حسینی» که از قدیمیترین هیئات تهران بود، چون ستارهای میدرخشید. اما او به دنبال درخشش نبود. شبی، پس از مراسم، مردی از هیئتی دیگر جلو آمد. سوئیچ یک ماشین و کلید خانهای را در دستش گذاشت. «حاجی! اینها برای تو. سندش را هم فردا به نامت میزنیم. فقط هفتهای یک ساعت بیا برای ما بخوان.»
غلامعلی، که حقوق معلمیاش کفاف اجارهی یک اتاق در «وَرده»ی کرج را هم نمیداد و هر روز این مسیر طولانی را طی میکرد، نگاهی به آن کلیدها کرد و بعد به آسمان. لبخندی زد و با قاطعیتِ یک عارف، آرام گفت: «من فروشی نیستم.»
او میدانست بهای یک قطره اشک برای حسین (ع) را با تمام دنیا نمیتوان پرداخت. او فهمیده بود که مداحی، معامله با مردم نیست؛ «معامله با ارباب» است. (آنکه حنجرهاش، راهی به کربلا بود)
روایتی نو از زندگی و سلوک #ذاکر_با_اخلاص، #شهیدغلامعلی_رجبی
اثر تازه ای از #ناصرکاوه
سالگردشهادت مداح با اخلاص #شهیدغلامعلی_رجبی، در عملیات #مرصاد در اسلام آباد غرب گرامییاد میراث یک نَفَسِ حق!؟
داستان غلامعلی رجبی، داستان یک مداح خوشصدا نبود. داستان یک «معادلهی اخلاص» بود. او به ما آموخت که «نوکری» دستگاه سیدالشهدا، یک «سلوک» است، نه یک «شغل». او به ما آموخت که روضههای مان را باید «زندگی» کنیم. او که از شجاعت خواند، شجاعانه جنگید و او که از شهادت گفت، عاشقانه به شهادت رسید.ای وارث نغمههای عاشورایی! میراث غلامعلی برای تو یک پیام روشن است: در این دنیای پر از نمایش، «اصالت» و «اخلاص»، هنوز قدرتمندترین سلاح است.
غلامعلی، رفت، اما «راهش» باقیست. راهی که به ما نجوا میکند:
این خیمه را خالی نگذارید... حنجرههایتان را وقف ارباب کنید...
این، بزرگترین رسالت ماست. اینکه هرکدام، در هر جایگاهی که هستیم، تبدیل به یک «نَفَسِ حق» برای زنده نگه داشتنِ یادِ حسین (ع) شویم. تا آن روز که صاحب اصلی این عزا بازگردد و خودش، مزد تمام این نوکریهای بیادعا را بدهد.
روحش با اربابش، سیدالشهدا (ع)، محشور
(آنکه حنجرهاش، راهی به کربلا بود)
روایتی نو از زندگی و سلوک #ذاکر_با_اخلاص، #شهیدغلامعلی_رجبی
اثر تازه ای از #ناصرکاوه
4_5791929734149449538.aac
حجم:
27.33M