eitaa logo
الحَقُّ الجَدید(معارف مهدویت)
2.7هزار دنبال‌کننده
925 عکس
461 ویدیو
98 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 🔻شیخ الطائفه در کتاب «غیبت» فرموده: نخستین کسی که به دروغ و افترا، ادعای بابیت و سفارت از جانب امام زمان سلام الله علیه کرد، شخصی معروف به «شریعی» بود. جماعتی از ابوعلی محمد بن همام نقل کردند که کنیه شریعی ابو محمد بود. تلعکبری گفت: گمان دارم نام وی حسن بود. او از اصحاب امام علی النقی سلام الله علیه بود و بعد از آن حضرت، از یاران امام حسن عسکری سلام الله علیه به شمار می‌آمد. او اول کسی است که مدعی مقامی شد که خداوند برای او قرار نداده و شایسته آن هم نبود. و نیز او نخستین کسی است که در این خصوص بر خدا و حجت‌های پروردگار دروغ بست و چیزهایی را به آنها نسبت داد که شایسته مقام والای آنان نبود و آنها از آن بیزار بودند. از این رو شیعیان هم او را ملعون دانسته و از وی دوری جستند و توقیعی از امام زمان سلام الله علیه در خصوص لعن او و دوری از وی، از ناحیه مقدسه آن حضرت بیرون آمد. هارون می‌گوید: بعد از آن، عقیده به کفر و الحاد از او آشکار گشت. این مدعیان نخست بر امام دروغ می‌بستند و می‌گفتند: ما وکلای آن حضرت هستیم. جمعی از مردم ضعیف الایمان هم با این ادعا، نسبت به آنها اظهار دوستی می‌کردند. سپس کارشان بالا می‌گرفت و به عقیده حلاجیه منتهی گشت. چنان که از ابو جعفر شلمغانی و امثال او لعنة اللَّه علیهم اجمعین به ظهور رسید. 📚بحارالانوار ج ۵۱ باب ۲۳ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
💢 ابن نوح گفت: ابو نصر هبة اللَّه بن محمد به من خبر داد که محمد بن نصیر نمیری از اصحاب امام حسن عسکری سلام الله علیه بود. چون آن حضرت وفات یافت، مدعی منصب محمد بن عثمان شد و گفت: «نائب امام زمان سلام الله علیه من هستم»، ولی خداوند او را رسوا گرداند. زیرا الحاد و نادانی وی آشکار گشت. محمد بن عثمان هم او را لعنت کرد و از وی دوری کرد و خود را از او پنهان نگاه داشت. نمیری بعد از شریعی ادعا کرد. ابوطالب گفت: چون این گونه اعتقادات از نمیری ظاهر شد، محمد بن عثمان او را لعنت کرد و از وی دوری جست. چون این خبر را به وی رساندند، نزد محمد بن عثمان رفت تا او را بر سر مهر آورد و از وی معذرت بخواهد، ولی محمد بن عثمان اجازه ورود به او نداد و خود را پنهان کرد و او را با افتضاح برگرداند. سعد بن عبداللَّه (اشعری) گفت: محمد بن نصیر نمیری مدعی بود که پیغمبر است و امام علی النقی سلام الله علیه او را فرستاده است او به تناسخ اعتقاد داشت و معتقد به خدایی امام علی النقی سلام الله علیه بود. نزدیکی با زنان محارم را جایز می‌دانست و عمل لواط را حلال کرده بود! نمیری این را موجب تواضع و فروتنی و تذلل مفعول و لذت و کامرانی فاعل محسوب می‌داشت و می‌گفت: «خدا هیچ یک از اینها را برای بندگانش حرام نکرده است! » محمد بن موسی بن حسن بن فرات، اسباب کار او را آماده می‌ساخت و او را تقویت می‌کرد. سعد بن عبداللَّه می‌گوید: ابو زکریا یحیی بن عبدالرحمن بن خاقان نقل کرد که وی نمیری را بالعیان دیده بود که جوانی بر پشت او قرار گرفته است! ابو زکریا گفت: بعد از آن نمیری را ملاقات کرده و او را از این کار سرزنش کردم، ولی او جواب داد که این عمل لذت دارد و باعث فروتنی انسان (مفعول) در نزد خداوند و ترک نخوت است! سعد بن عبداللَّه می‌گوید: نمیری در آخر عمر بیمار شد و در آن حال مرد. در مرض منجر فوتش از وی پرسیدند: «جانشین تو کیست؟ » با زبان ضعیف و گرفته ای پاسخ گفت: «احمد! » ولی کسی نفهمید احمد کیست. به همین جهت این حرف موجب انشعاب پیروان او شد، به طوری که سه دسته گردیدند. عده ای گفتند: مقصود نمیری، احمد فرزندش بوده، جمعی هم گفتند مقصود احمد بن محمد بن موسی بن فرات است. فرقه ای نیز گفتند که منظور وی، احمد بن ابوالحسین بن بشر بن یزید است و این انشعاب، باعث پراکندگی اتباع او گردید. 📚بحارالانوار ج ۵۱ باب ۲۳ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
💢 این شخص نیز یکی از مدعیان بابیت است. ابوعلی بن همام می‌گوید: احمد بن هلال از اصحاب امام حسن عسکری سلام الله علیه بود. در زمان آن حضرت، شیعیان اتفاق داشتند که وکیل امام به فرمان خود حضرت، محمد بن عثمان است. بعد از رحلت حضرت، شیعیان از احمد بن هلال پرسیدند چرا وکالت محمد بن عثمان را قبول نمی کنی و در امور دینی خود به وی مراجعه نمی کنی، با اینکه امام مفترض الطاعه او را به این سمت تعیین فرموده است؟ احمد بن هلال گفت: من از امام حسن عسکری سلام الله علیه چیزی راجع به وکالت محمد بن عثمان نشنیدم. وکالت پدرش عثمان بن سعید را انکار نمی کنم، اگر بدانم محمد بن عثمان وکیل صاحب الزمان سلام الله علیه است، به وی جسارت نمی ورزم. گفتند: دیگران از امام شنیده اند که محمد بن عثمان وکیل آن حضرت و بعد از وی، وکیل امام زمان است. گفت: اگر شما شنیده اید، اطاعت از محمد بن عثمان بر شما فرض است، نه بر من. از این رو درباره وکالت محمد بن عثمان خودداری کرد و او را به این سمت نپذیرفت. شیعیان هم او را ملعون دانسته از وی دوری جستند. سپس توقیعی به دست حسین بن روح صادر شد که در جمله ملعونان، حضرت او را لعنت کرده و به شیعیان امر فرموده بود که از او دوری جویند. 📚بحارالانوار ج ۵۱ باب ۲۳ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
💢 ابو طاهر محمد بن علی بن بلال نیز از کسانی است که مدعی وکالت و بابیت امام زمان سلام الله علیه شد. ماجرای او با محمد بن عثمان که به ادعای نیابت حضرت اموالی را ضبط کرد و از تسلیم آن به وی خودداری کرد و مدعی شد که از طرف امام زمان در اخذ آنها وکالت دارد، بعلاوه دوری شیعیان از وی و لعن او که از ناحیه مقدسه توقیعی مبنی بر لعنت وی بیرون آمد، معروف است. ابو غالب زراری گفت: ابوالحسن محمد بن محمد بن یحیی معاذی نقل کرد که یکی از شیعیان، بعد از وفات امام حسن عسکری سلام الله علیه و تفرقه شیعه و انحراف ابو طاهر بن بلال به وی پیوست. سپس او برگشت و در سلک ما درآمد. ما جهت این پیوستن و گسستن را از او پرسیدیم. گفت: روزی نزد ابو طاهر بودم. برادرش ابوالطیب و ابن خزر و جمعی از پیروانش هم بودند. در آن وقت پیشخدمت آمد و گفت: ابو جعفر عمری (محمد بن عثمان) درب خانه است! از شنیدن این خبر پیروان ابو طاهر مضطرب شدند و آمدن او را ناخوش داشتند. ابو طاهر گفت: بگو بیاید. محمد بن عثمان هم وارد شد. ابو طاهر و پیروانش به احترام او برخاستند و محمد بن عثمان در صدر مجلس و ابو طاهر پیش روی او نشست. سپس صبر کرد تا حضار ساکت شدند. آنگاه گفت: ای ابو طاهر! تو را به خدا سوگند می‌دهم! آیا امام زمان به تو فرمان نداد اموالی که نزد تو است به من تسلیم کنی؟ گفت: چرا. حضرت این را فرمود! محمد بن عثمان هم برخاست و بیرون رفت. از این جریان حاضران مجلس سراسیمه شدند و چون به خود آمدند، ابوالطیب از برادرش ابو طاهر پرسید: صاحب الزمان را در کجا دیدی؟ گفت ابوجعفر (محمد بن عثمان) مرا به یکی از خانه های خود وارد ساخت. ناگهان دیدم حضرت در بالا خانه وی مرا نگریست و امر کرد اموالی که نزد من بود، به وی بدهم. ابوالطیب پرسید: از کجا دانستی که او امام زمان است؟ گفت وقتی او را دیدم، مهابتش مرا گرفت و سخت مرعوب گردیدم و دانستم که صاحب الزمان است. علت جدایی من از محمد بن عثمان نیز همین مطلب است (که امام فرمان داد اموال را بدو بدهم). 📚بحارالانوار ج ۵۱ باب ۲۳ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
💢 ابو نصر هبة اللَّه بن محمد کاتب، دخترزاده‌ام کلثوم دختر محمد بن عثمان، برای من (شیخ طوسی) نقل کرد که: چون خداوند خواست اعمال «حلّاج» را آشکار سازد و او را رسوا و خوار گرداند، این طور پیشامد کرد که «حلّاج» خیال کرد ابو سهل بن اسماعیل بن علی نوبختی رضی اللَّه عنه هم از کسانی است که فریب دوز و کلک او را می‌خورد و نیرنگ او در وی مؤثر واقع می‌شود. لذا فرستاد نزد وی و او را به اطاعت خود دعوت کرد. او با کمال نادانی چنین پنداشته بود که ابو سهل هم در این خصوص مانند سایر افراد ضعیف الایمان است و فریفته وی می‌شود. از این رو پیوسته او را به سوی خود دعوت می‌کرد و به آرامی نیرنگ‌های خود را برای جلب وی به رخ او می‌کشید، زیرا موقعیت علم و ادب ابو سهل در میان مردم مشهور بود. حلاج در نامه‌های خود به ابو سهل می‌نوشت: من وکیل صاحب الزمان سلام الله علیه هستم. او نخست با این مطلب خواست ابو سهل را به سوی خود بکشاند، سپس ادعای خود را بالا برد و نوشت: من مأمورم به تو بنویسم که هر گونه نصرت و یاری خواسته باشی، برایت آشکار سازم تا دلت قوت گیرد و در نیابت من تردید نکنی! ابو سهل هم به وی پیغام داد که من در مقابل آن همه معجزات و کرامات که (به ادعای تو) از تو به ظهور رسیده، فقط موضوع مختصری را پیشنهاد کرده از تو می خواهم! و آن این است که من مردی زن دوست و مایل به معاشرت با آنها هستم. چندین کنیز دارم که پیری مرا از نزدیکی با ایشان دور کرده است و ناچارم هر جمعه محاسن خود را حنا بگیرم و متحمل رنج زیاد شوم تا موهای سفیدم را بپوشانم، وگرنه کنیزان خواهند دانست که من پیر شده‌ام و به من رغبت نشان نخواهند داد و نزدیکی ما به دوری می‌گراید و وصال به جدایی می‌کشد. از این رو از تو می‌خواهم کاری کنی که مرا از حنا بستن بی نیاز کنی و زحمت آن را از من برطرف سازی و موی ریشم را سیاه گردانی. اگر چنین کنی، هر چه بگویی اطاعت می‌کنم و گفته تو را می‌پذیرم و به طریقه تو می‌گروم، زیرا این معنی موجب بصیرت من می‌شود و از کمک به تو دریغ نخواهم داشت! چون حلاج سخن او را شنید و نتیجه دسیسه‌ها و جواب خود را بدین گونه شنید، دانست در نامه‌های خود که پر از ادعا و اظهار کرامات و معجزات بوده، خطا کرده و طریقه خود را به نادانی به رخ او کشیده است. بدین لحاظ خودداری کرد و جواب ابو سهل را نداد و دیگر کسی نزد وی نفرستاد. ابو سهل هم این ماجرا را اتفاقی خوش و باعث تفریح و خنده قرار داده بود و آن را نزد همه کس بازگو می‌کرد و حلاج را ریشخند می‌کرد. بدین گونه نزد بزرگ و کوچک شهرت یافت و همین باعث شد که کار حلاج برملا گردد و مردم از دور وی پراکنده شوند. جمعی از دانشمندان، از حسین بن علی بن بابویه قمی (برادر شیخ صدوق) نقل کرده اند که وی گفت: پسر حلاج به قم آمد و نامه ای به خویشان ابوالحسن نوشت و آنها و ابوالحسن را به سوی خود دعوت کرد و می‌گفت: من فرستاده امام زمان و وکیل او هستم. چون نامه او به دست پدرم (علی بن بابویه) رسید، آن را پاره کرد و به آورنده نامه فرمود: چه چیز تو را به نادانی واداشته است؟ آورنده نامه که گمان می‌کنم گفت پسر عمه یا پسر عموی حلاج هستم، به پدرم گفت: حلاج نامه ای به ما نوشته و ما را دعوت کرده است، چرا نامه او را پاره کردی؟ حضار به وی خندیدند و او را مسخره کردند. سپس پدرم برخاست و در حالی که جماعتی از اصحابش و غلامانش همراه او بودند، به حجره تجارت خود رفت. موقعی که به در خانه ای رسید که حجره اش در آنجا واقع بود، کسانی که آن جا نشسته بودند، به احترامش برخاستند، فقط یک نفر که پدرم او را نمی شناخت از جا برخاست. موقعی که پدرم در حجره نشست و دفتر حساب و قلم و دوات خود را چنان که معمول تجار است درآورد، رو کرد به جانب شخصی که حاضر بود و پرسید: این مرد ناشناس کیست؟ آن شخص هم جواب پدرم را گفت. مرد ناشناس که شنید از هویت وی سؤال می‌کند، برخاست، نزد پدرم آمد و گفت: با اینکه من حاضر هستم، احوال مرا از دیگری می‌پرسی؟ پدرم فرمود: ای مرد! احترام تو را نگاه داشتم و تو را بزرگ شمردم و از خودت نپرسیدم. گفت: وقتی تو نامه مرا پاره می‌کردی، من می‌دیدم. پدرم فرمود: تو پسر حلاج هستی؟ خدا تو را لعنت کند، ادعای اظهار معجزه می‌کنی؟ سپس پدرم به غلام خود گفت: پاها و گردن او را بگیر و از خانه بیرون کن! و از آن روز دیگر او را در قم ندیدیم. 📚بحارالانوار ج ۵۱ باب ۲۳ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
💢 یکی دیگر از کسانی که ادعای بابیت کردند، «ابن ابی العزاقر» است. حسین بن ابراهیم از احمد بن نوح و او از ابو نصر کاتب برای من (شیخ طوسی) نقل کرد و گفت:‌ام کلثوم دختر محمد بن عثمان که زنی بزرگوار بود گفت: ابو جعفر ابن ابی العزاقر (شلمغانی) نزد بنی بسطام محترم و موجه بود، زیرا شیخ ابوالقاسم (حسین بن روح) رضی اللَّه عنه مقام او را در نزد مردم محترم و بزرگ می‌داشت. او هم از این سابقه سوء استفاده کرد و موقعی که از طریقه حق برگشت، همه گونه دروغ و کفری را به نام حسین بن روح برای بنی بسطام نقل می‌کرد. بنی بسطام هم سخنان او را همه خصوصیتی که با وی داشته‌ام مرا از خود دور می‌کند. آن «سرّ»، امری عظیم بود که کسی جز فرشته مقرب و پیغمبر مرسل یا مؤمنی که امتحان داده، قادر به نگهداری آن نیست. شلمغانی با این سخنان بی اساس، سابقه خود را نزد آنها محکم تر کرد، کارش بالا گرفت و مقامی بزرگ یافت. چون این خبر به حسین بن روح رسید، مکتوبی مبنی بر لعن او و دوری از وی و کسانی که از سخنان او پیروی می‌کنند و در دوستی او باقی مانده اند، برای بنی بسطام فرستاد. آنها هم نامه را به شلمغانی نشان دادند و او سخت ناراحت و منقلب گردید. سپس گفت: اینکه حسین بن روح گفته است مرا لعن کنید، در معنی خیلی بزرگ است! به این معنی که لعنت به معنی دور گرداندن است و «لعنة اللَّه» یعنی خدا او را از عذاب و آتش دوزخ دور گردانید. بنابراین من هم اکنون مقام خود را شناختم. آن گاه صورتش را بر خاک نهاد و گفت: این سخن را کتمان کنید و به کسی نگویید. ام کلثوم گفت: من به شیخ ابوالقاسم (حسین بن روح) خبر دادم که روزی به خانه مادر ابو جعفر بن بسطام رفتم. او هم از من استقبال کرد و مرا بسیار بزرگ داشت، به طوری که خم شد تا پای مرا ببوسد، ولی من نگذاشتم و گفتم: ای بانوی من! نمی گذارم. زیرا پابوسی کاری بس بزرگ است. او گریست و گفت: چرا این طور از تو احترام نکنم، با اینکه تو فاطمه زهرا سلام الله علیها هستی! گفتم: «ای بانوی من! چطور من فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم؟ گفت: شیخ، یعنی محمد بن علی (شلمغانی) در این باره سرّی به ما سپرده است. پرسیدم: چه سرّی به شما سپرده؟ گفت: او از من پیمان گرفته که آن را افشا نسازم، می‌ترسم اگر آن را بازگو کنم، خدا مرا عذاب کند. من به وی اطمینان دادم که آن را به کسی نخواهم گفت، ولی پیش خود، شیخ ابوالقاسم حسین بن روح را استثنا کردم. آنگاه گفت: شیخ ابو جعفر (شلمغانی) به ما گفته است که روح پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله به پدر شما محمد بن عثمان و روح امیرالمؤمنین سلام الله علیه به بدن حسین بن روح و روح فاطمه زهرا سلام الله علیها به تو منتقل شده است! بنابراین ای بانوی ما، چرا تو را بزرگ ندانم؟! من گفتم؛ این چه حرفی است؟ مبادا آن را باور کنی که همه دروغ است. گفت: این سری عظیم است، شلمغانی از ما پیمان گرفته که برای هیچ کس نقل نکنیم. ای بانوی من! خدا نکند که در این خصوص من عذاب شوم. اگر شما مرا وانمی داشتید که آن را افشا کنم، نه برای شما و نه برای احدی بازگو نمی کردم! ام کلثوم گفت: چون از نزد آن زن بیرون آمدم، به خدمت حسین بن روح رضی اللَّه عنه رسیدم و داستان را به اطلاع وی رساندم. شیخ ابوالقاسم به من وثوق داشت و به گفته من اعتماد می‌کرد. در این وقت فرمود: ای دختر من! بعد از این ماجرا دیگر به خانه این زن مرو، اگر نامه یا قاصدی نزد تو فرستاد قبول مکن و بعد از این به دیدن او مرو. این حرف‌ها کفر به خدا و الحادی است که این مرد ملعون (شلمغانی) در دل‌های این مردم وارد کرده تا از این راه بتواند به آنها بگوید: خدا او (یعنی خود شلمغانی) را برگزیده و در وی حلول کرده است. چنان که نصارا همین عقیده را درباره عیسی علیه السّلام دارند. او می‌خواهد به قول «حلاج» علیه اللعنه معتقد شود. پس من از بنی بسطام دوری کردم و دیگر پیش آنها نرفتم، عذر آنها را نپذیرفتم و دیگر مادر آنها را ملاقات نکردم. این حکایت در میان طایفه بنی نوبخت شیوع یافت. شیخ ابوالقاسم هم به تمام شیعیان نامه نوشت و شلمغانی را لعنت کرد و مردم را از معاشرت با وی و دوستداران او و کسانی که گفته او را قبول می‌کردند یا با وی سخن می‌گفتند، بر حذر داشت، تا چه رسد که او را دوست بدارند. آنگاه توقیعی از حضرت صاحب الزمان سلام الله علیه در لعن شلمغانی و دوری از او و پیروان او و کسانی که به گفته او رضایت داده و بعد از این توقیع به دوستی او باقی می‌مانند، صادر شد. سپس شیخ طوسی می‌نویسد: شلمغانی حکایات زشتی دارد و کارهای مفتضح کرده که من کتاب خود (غیبت) را پاکیزه تر از آن می‌دانم که آنها را در آن بیاورم. 📚بحارالانوار ج ۵۱ باب ۲۳ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
بِسْمِ اللّٰه و بِذِکْرِ وَلِیهِ ألْمُنْتَظَر "سلام اللّٰه علیه" 🔻
مطالب کانال "معارف" 
امام زمان
 سلام اللّٰه 
علیه👇 ✨معرفی شخصیت اعجوبه دوران ، نادره دهر و صاحب تشرفات مکرره علامه قدس سره الشریف ✨معرفی صاحب سر امام زمان ارواحنا فداه مرحوم رضوان اللّٰه علیه ✨ آیت اللّٰه نجم الدین طبسی ، حفظه اللّٰه تعالی
کانال "معارف" امام زمان سلام اللّٰه علیه
@alhaghgholjadid
بسم الله و بذکر ولیه المنتظر "سلام الله علیه" 🔻مطالبی که تا به حال در کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه به آن پرداخته شده👇 معرفی شخصیت عظیم نادره دهر علامه قدس سره الشریفمعرفی صاحب سر امام زمان ارواحنا فداه مرحوم حاج قدرت الله رضوان الله علیه ارواحنا فداه  آیت الله نجم الدین طبسی حفظه الله تعالی کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
بِسْمِ اللّٰه و بِذِکْرِ وَلِیهِ ألْمُنْتَظَر "سلام اللّٰه علیه" 🔻
مطالب کانال "معارف" 
امام زمان
 سلام اللّٰه 
علیه👇 ✨معرفی شخصیت اعجوبه دوران ، نادره دهر و صاحب تشرفات مکرره علامه قدس سره الشریف ✨معرفی صاحب سر امام زمان ارواحنا فداه مرحوم رضوان اللّٰه علیه ✨ آیت اللّٰه نجم الدین طبسی ، حفظه اللّٰه تعالی
کانال "معارف" امام زمان سلام اللّٰه علیه
@alhaghgholjadid
بِسْمِ اللّٰه و بِذِکْرِ وَلِیهِ ألْمُنْتَظَر "سلام اللّٰه علیه" 🔻
مطالب کانال "معارف" 
امام زمان
 سلام اللّٰه 
علیه👇 ✨معرفی شخصیت اعجوبه دوران ، نادره دهر و صاحب تشرفات مکرره علامه قدس سره الشریف ✨معرفی صاحب سر امام زمان ارواحنا فداه مرحوم رضوان اللّٰه علیه ✨ آیت اللّٰه نجم الدین طبسی ، حفظه اللّٰه تعالی کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه @alhaghgholjadid