eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
234 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
سی و هفتمین روز از چله نوزدهم مهمان سفره 🌷 شهید سعید سامانلو 🌷 هستیم .
شهید می‌گفت: «خدایا دوست دارم نحوه شهادت حضرت زهرا (س) را درک کنم» احترام بسیاری برای سادات قائل بود و خیلی به من احترام می‌گذاشت. می‌گفت: ساراجان تو را با هدف از خدا گرفتم. دوست داشتم با حضرت زهرا (س) محرم شوم...» سعید عاشق حضرت زهرا (س) بود. حتی در دست نوشته‌هایش می‌دیدم که وقتی با خدا گفت‌وگو می‌کند اینگونه ابراز کرده بود که: « خدایا دوست دارم نحوه شهادت خانم حضرت زهرا (س) را درک کنم. یاریم بده...» آقا سعید مرد بسیار باهوش و مسلط به زبان انگلیسی و قاری متبحر قرآن بود. او آدم مسئولیت پذیری بود. وقتی جنگ سوریه پیش آمد، خودش را در قبال دفاع از مردم مظلوم مسئول می‌دانست. می‌گفت: « اهل بیت (ع) از ما هستن و ما اجازه نمی‌دیم کسی بهشون بی‌احترامی کنه...»
سعید سامانلو در دی ماه سال ۱۳۶۰ در یک خانواده مذهبی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او فرزند اول خانواده بود که ۷ ماه قبل، پدر و مادرش از روستای پرسپانج قزوین به قم هجرت کرده بودند. تمام هستی پدر سعید کوچک اش بود که بیمار بود و بعد از تولد در بیمارستان بستری بود . نذر امام رضا می شود و شفا میابد او از کودکی محبوب و مودب و کوشا با بازی گوشیهای کودکانه در خانواده رشد کرد. سادگی، بی آلایشی، گذشت، خداپرستی و ولایت مداری از همان کودکی در او شکوفا بود و خودش این شکوفایی را کمک پروردگار و رهنمودهای پدر دلسوزش می دانست. از همان کودکی مادر مهربانش او را در کلاس های قرآن ثبت نام کردد و او با علاقه و پشتکار قرآن و تفسیر را فرا گرفت از سن ۱۲ سالگی به مسجد می رفت و مثل بزرگترها رفتار می کرد روزه می گرفت و اعمال عبادیش را انجام می داد. در پایگاه بسیج محله نقش های کلیدی را می پذیرفت و مسولیت پذیری اش را به همه ثابت می کرد. کلاس های قرآن برگزار می کرد و در عزاداری ها نقش فعالی داشت
(مادر شهید سعید سامانلو) سلام سعید من به کمال رسیده بود. کمال حقیقی که وصل به خدا بود. او فطرتی پاک و خدایی داشت. او همیشه در حال صعود بوداز لحظه متولد شدن اش پر از خیر و برکت بود حتی برکت های مادی برای من و پدرش به همراه آورد اون اهل معرفت بود و واقعا لیاقت جانشینی اولیا الله شدن را داشت. به واجبات خدا بسیار اهمیت می داد و از گناه دوری می کردهمیشه با خضوع و خشوع نماز می خواند . بیشتر اوقات نماز شب می خواندوقتی نوجوان بود بعد از نماز شب بسیار گریه می کرد و نماز شب را وصل به نماز صبح میکرد پسرم سعید بسیار متواضع و مودب بود.
صلوات (یکی از دوستان شهید سامانلو) بیشتر موقع ها با سعید هیئت می رفتم یه شب دیدم با تسبیح ذکر می گه گفتم چی می گی به من هم یاد بده ! اینقدر ثواب ها رو تنها، تنها نبر خندید گفت دارم صلوات می فرستم، میگم ...(اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک) آقا سعید گفت این صلوات خاص حضرت زهرا ست. پیامبر مون گفته هر کسی بر فاطمه من صلوات بفرسته من میآمرزم اش و به من ملحق می شه میگفت هر وقت این صلوات رو می فرستم دلم باز میشه اون عاشق حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود .من هنوز متاهل نبودم، بهم می گفت زن سید ایشالله قسمتت بشه نمی دونی چه کیفی داره اون دنیا محرم حضرت زهرا شدن با دعای گرم اون، همسرم هم از سادات شد . قربون نفس حق ات بشم بازم دعاهای خوب در حق ام بکن .. بهم بگو الهی شهید بشی .
ارادت به حضرت زهرا(س) من و آقا سعید و دخترم به حج عمره مشرف شدیم ، آنجا اول مدینه بودیم به محض نشست هواپیما🛬 آقا سعید کفش هایش را در آورد و بدون کفش راه افتاد🚶🚶... از او پرسیم سعید جان چرا کفش هایت را نمی پوشی؟! گفت مادر ، در این شهر به زمین ها کشیده شده است💔و من نمی خواهم کفش بپوشم😔.. علاقه خاصی به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشت❤️ پشت درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) که رسیدیم بسیار گریه کرد😭😭😭 و گفت چقدر مادرم غریب است😔😭 روضه حضرت زهرا را خیلی دوست داشت و گوش می کرد ..
مهمترین مشخصه این شهید بزرگوار، تزکیه نفس است ایشان کلاسهایه اخلاق علما را شرکت کرده و کتابهایه بسیاری در رابطه با تزکیه و اخلاق خریداری کرده و مطالعه میکردند. او بعد از فارغ تحصیلی از دبیرستان در دانشگاه دلیجان رشته حسابداری پذیرفته شد و با خانواده مذهبی و ساداتی وصلت نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نام های علی و محمدحسین شد. بسیار خانواده دوست و پایبند به زن و بچه بود . همچنین اهل مطالعه و کسب بینش بود، روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود. بعد از مدتی که مشغول تحصیل در دانشگاه بود متوجه شد در دانشگاه امام حسین تهران، به عنوان افسر پذیرفته شده بنابراین تصمیم گرفت باقی مسیر زندگی اش راا در این راه ادامه دهد و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
او در تمام مراحل زندگی اش موفقیت های چشمگیری داشت و رشادت های بی شماری از خود نشان داد. رشادت های او در شمال غرب در برخورد با گروهک های مزدور ، فعالیت های او در خاموش کردن شورش های داخلی و رشادت هایش در سوریه و آزاد سازی دو شهر شیعه نشین (نبل و الزهرا) تحسین برانگیز است بنا به گفته خود شهید سعید سامانلو این پیروزی شهرهای شیعه نشین(نبل و الزهرا) با کمک خانم فاطمه زهرا (س) انجام شد و بلاخره در ۱۶ بهمن سال ۹۴ این سرگرد دلاور به همراه دوستانش شهید هاشمی و شهید زارع در شهر رتیان سوریه به لقا پروردگار شتافتند.
من یکی از همرزمان آقا سعید در سوریه می باشم که واقعا او را دوست میداشتم❤️ نه تنها من، بلکه هر کسی که او را می شناخت جذب رفتار و کردار او می شد☺️. در سوریه دوره ای را دقیقا من کنار آقا سعید بودم او هر جمعه بعد از اذان صبح (ناشتا) اگر انار می دید یک انار می خورد و می گفت مستحب است پیامبر سفارش کرده و ببخشید چون دانه بهشتی داره با کسی شریک نمیشوم.🍃 همیشه با وضو بود هر کس با سعید می افتاد مثل او می شد نفوذ خاصی در کلامش بود☝️ گاهی با او شوخی می کردم و می گفتم این داعشی ها اهل مذاکره نیستند😒و گرنه سعید رو اگه می فرستادیم همه آدم می شدند😂 می خندید و سرش را تکان می داد🙂... سعید به محض فرصت قرآن می خواند و مطمئنم چندین بار قرآن را آنجا ختم کرد ...🍃 همیشه صبح ها بعد از خواب ناشتا چند لیوان آب ولرم می خورد💧و به همه ماها توصیه می کرد این کار را بکنیم می گفت خواص بسیاری دارد ... او بسیار شجاع و نترس بود . هر کسی که او را می شناخت می داند شجاعت از ویژگیهایی بارز او بود👌💪 مزار این شهید در شهر قم است.
شهید سعید سامانلو شهید مدافع حرم با رشادت و فداکاری خود و هم رزمانش سبب آزادی منطقه شیعه نشین نبل الزهرا شد و فاتح الزهرا لقب گرفت، از شهید سامانلو دو یادگار به جای مانده است علی 11 ساله و محمد حسین 3 ساله فرزندان این شهید گرانقدر هستند. هم زمان با فرا رسیدن هفته دفاع مقدس نمایشگاه یاد یاران در شهر مقدس قم برپا شده و غرفه شهدای مدافع حرم یکی از بخش‌های این نمایشگاه است. تمثال شهدای مدافع حرم استان قم در این نمایشگاه نصب شده که این موضوع مورد توجه حضار قرار گرفته است، محمد حسین پسر 3 ساله شهید سامانلو هنگامی که با تمثال پدر خود مواجه می‌شود با شور و حال عجیبی به سوی آن می‌رود و با دیدن این تمثال تصور می‌کند که پدر شهیدش را مشاهده کرده و گریه می‌کند 😭😭💔 به سمت تپه دوید و مدام پدرش را صدا می‌زد، هیچ کس نمی‌توانست جلوی محمد حسین را بگیرد اطرافیان با دیدن این صحنه احساساتی شده بودند و اشک می‌ریختند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸فیلم *۲۳ نفر* یک اثر خوب سینمایی است که در حال حاضر روی پرده سینما در حال اکران است. 🔸اما متاسفانه جریانات رسانه ای اخیر باعث شده فیلم دیده نشه و اگر توی این هفته استقبال خاصی صورت نگیره فیلم از پرده برداشته میشه. 🔸دوستان انقلابی رو دعوت می کنم حتما این فیلم رو خانوادگی بروند ببینند و درمورد آن در حد توانشان کار رسانه ای انجام بدن. * عکس فوق مربوط به حضور سپهبد شهید سلیمانی در تصویربرداری یکی از سکانس های فیلم می باشد *
༻💠༺ 🦋 حضرت زهرا عليها السلام : ✨یا على! من از پروردگارم شرم دارم كه چيزى از تو درخواست كنم كه توان برآوردن آن را نداشته باشى. 📚 بنحارالانوار ، ج ۴۳ ،ص 59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️کلیپ بازتاب جهانی داره.. خوبه اینم ببینن گوشای مردم دنیا بشنون... از این به بعد باید با زیر نویس انگلیسی کلیپ های استاد رو نشر داد... باز نشر با زیرنویس انگلیسی 🔴بعد از التماس مذاکره توسط ظریف وزیر خارجه دولت اعتدالیون از ترامپ، رییس جمهور آمریکا پاسخ تحقیرآمیز وی را در توییتش این چنین داد: نه مرسی! از ایران ظریف! تا ایران سید علی ... 🎬کلیپ را ببینید «همراه با زیرنویس انگلیسی» After , The FM of Moderate Government in Iran, begging for Negotiation, The US President Tweeted a Humiliating Reply: No, Thanks! From "Iran of Zarif" to "Iran of Seyed Ali" @ammar_1318
شب اول عزاداری بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله عليها،درحسنیه امام خمینی ره ولی امشب جای عزیزی خالی بود، 🏴 امشب درحالی مراسم عزاداری در حسینیه امام خمینی برگزار می شود که این مراسم برخلاف گذشته یک غایب بزرگ دارد. حاجی ماراهم دعا کن، بدجوری دلمان تنگ شهدا شده التماس دعا نامش، یادش گرامی وراهش پر رهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
آقای ظریف حداقل تا چهلم سردارسلیمانی خودتان را نگه میداشتید! از روز های اول هی به خودمان می گفتیم از داخل گرا دادند سردارمان را از ما گرفتند و بعد لبمان را گاز میگرفتیم و میگفتیم فکر بد دور، دیگر آنقدر بی غیرت نیستند. حالا خبری میشنویم که دوباره پا روی خون حاج قاسم گذاشتند و حرف از مذاکره با آمریکا می زنند. در روزهای اول از دست دادن سردار، گفتم مردم باید بدانند که خون شهیدی که امروز ریخت نتیجه 6 سال مذاکره با شیطان بزرگ است، گفتند این روزها به اتحاد نیاز داریم سکوت کنید، اتحاد با چه کسی؟ با آنهایی که هنوز خون شهید طهرانی مقدم ها به گردنشان است؟ به خاطر منافع کشور از احتمال هایی که این روز ها به واقعیت می پیوندد صحبت نکردیم تا مبادا کینه هایتان را سر مردم بیچاره خالی کنید! هرشب تصویر بدن اربا اربای سردارمان قبل از خواب جلوی چشممان رژه می رود و پر از کینه می شویم و منتظر انتقام سختیم، آن وقت چشم باز میکنیم و میبینیم وزیر خارجه مملکتمان دوباره حرف از مذاکره با قاتل سردار شهیدمان را مطرح می کند! حداقل تا چهلم سردارسلیمانی خودتان را نگه میداشتید! این دیگر توهین به حزب خاصی در داخل کشور نیست، این توهین به مردمی است که فارغ از جناح بندی های مختلف برای سردار اشک ریختند. با توجه به شناختی که از شما داریم توقع نداریم که خودتان را خرج منافع انقلاب اسلامی کنید. همین که این روز ها سکوت کنید و نمک روی زخم ملت عزادار نپاشید کار بزرگی کرده اید. فقط بدانید این دوسال هم تمام می شود و ممکن است قبل از شروع انتقام سخت یک سیلی هم به هم پیمانان داخلی آمریکا بزنیم! مرتضی قربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و صلوات خداوند بر ⁦❣️⁩ حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نیابت از ⁦☀️⁩امام حسن مجتبی علیه السلام و⁦ ⁦☀️⁩ اباعبدالله الحسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سی و هشتمین روز از چله نوزدهم مهمان سفره 🌷 شهیدان محمد رضا تورجی زاده🌷 سید مجتبی علمدار 🌷 هستیم .
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
👇👇👇 با توجه به اینکه ما در چله های سابق سر سفره این👆👆 شهیدان بوده ایم حیف است در فاطمیه نامی از این شهدا برده نشود ، ان شاالله نزد مادر شان فاطمه سلام الله علیها دعا گوی همه ی ما باشند👌
مگه می شود در ایام عزاداری بود و یادی از منادی زمزمه‌ی یا زهرا(س) شهید نکرد. ایام عاشورا تاسوعا همه می‌رفتند گردان حضرت شب عاشورا هم، پاتوق همه گردان (ع) بود. امّا ایام فاطمیه؛ جبهه یعنی گردان (س) و زمزمه های شهید تورجی زاده..... وقتی می رسیدی پای روضه اش فقط کافی بود با این شعر شروع کنه: برهم زنید یاران این بزم بی صفا را مجلس صفا ندارد بی یار با صدای گریه‌ی بچه ها صدای شهید تورجی زاده دیگه شنیده نمی شد...
💟محمدرضا هم بود و هم فرمانده سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: (سلام الله علیها) ★اونقدر رابطه اش با قوی بود که مثل بی بی شد🌷 💟خمپاره خورد💥 به سنگرش بچه ها رفتند بالاسرش ★دیدند ترکش خورده به چپ و بازوی راستش😔 📚 کتاب خط عاشقی 2 التماس دعا
4_171341505456248637.mp3
3.42M
🎧🎧 👆 🔴 سفارش امام زمان به فرد در راه مانده و نجات او 🎤 ذاکر اهل بیت 🌷شهید سید مجتبی
🌾چقدر سخت است، حال عاشقی♥️ که نمی داند نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 🔹یک جمله از دل نوشته هایت✍ را خواندم. حالا ، دلم به حال خودم می سوزد. 🔸روزهایی که از خیل عشاق بودی و درد فراق💕 دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب🏴 پناه آوردی. برای ِغربت ، اشک ریختی😭 از حضرت مادر خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد 🔹جانباز ِشهید، برای رسیدن به و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمی ِگناهانم🔞 است. مسیر طولانی و ، نفس هایم را به شماره انداخته است😓 🔸باید در دفتر زندگی ام ده گانه ات را بنویسم📝 و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم هایم را در کوله پشتی🎒 تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد ... 🔹آرزو دارم همانگونه که درکتابت📔 خواندم، راهنمایم شوی و مرا به ببری؛ چشم هایم را ببندم و در دارالشفای عاشقان♥️ بگشایم 🔸دل ِ سوخته🖤 از آتش هجران را با سنگ سرد تسکین دهم. تسبیح📿 تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر (س) بگویم تا نگاهم کنی😍 🔹باب الحوائج ِ جوانان، دست دلم را بگیر، باش.برای این سر به هوا کمی روضه بخوان😢 ✍به قلم طاهره بنائی(منتظر )
ای به : به بچه های هیئت بگویید حزب اللّهی بودن خود را در همه عرصه ها حفظ کنند . شهیدسید مجتبی علمدار: حزب اللهی ها، بچه مسلمونها نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود . ﯾﮑﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ 5 ﺳﺎﻝ ﺍﻟﯽ 5 ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ . ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﻫﻢ ﺷﺪ . ﺩﻓﻌﺔ ﺁﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﺍﺯ ﺩﻋﺎﯼ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺩﯾﺪﻡ ﺣﺎﻝ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺭﺩ . ﺍﻭ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺷﻨﮕﻮﻝ ﺑﻮﺩ . ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ، ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻗﺎ ! ﺍﻣﺸﺐ ﺷﻨﮕﻮﻟﯽ؟ ! ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺭﻡ . ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﻭﺩ . ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ . ﺁﻗﺎ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ . ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ . ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺻﺒﺢ ، ﺩﯾﺪﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺐ ﺩﺍﺭﺩ . ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ . ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ، ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ . ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ : « ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﻭﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﻭﻡ ﺣﻤﺎﻡ . ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻏﺴﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﮑﻨﻢ . ﺁﻗﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ . ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺎﯾﯽ . ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ . ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ . » ﻏﺴﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ . ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻗﯿﻬﺎﯾﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﺓ ﻧﺤﻮه ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﮐﻪ ﺷﺪ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﮐﺎﻣﻞ ، ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺗﯿﻦ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ به روایت
🌾🍃احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند. یک آقایی دارد مرا می بیند. دست از پا خطا نکنم. مهدی فاطمه س خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد.