وهب و هانیه ماه عسل شان را به کربلا آمدهاند. آنها تنها ۱۷ روز است ازدواج کرده اند و از روز نهم خود را به کاروان امام رساندهاند. هانیه میداند این میدان جنگ را بازگشتی نیست. هردو بر چشمان هم طوری خیره میشوند که گویی نگاه آخرشان است. عشق به امام و اهل بیت چنان در این خانواده ریشه دوانده که ام وهب روز عاشورا پسرش را صدا میزند و تازه دامادش را برای یاری نوه رسول خدا راهی میدان میکند و میگوید:« از تو راضی نخوام شد مگراینکه به یاری پسر پیغمبر بروی. هرگز به شهادت جد امام حسین (ع) نمیرسی مگر با رضایت او و رضایت من.»
اما «هانیه» بیقرار است. تحمل فراق همسر چندروزهاش را ندارد. نمیتواند دل از او بگیرد و برآشفته میگوید:« تو وقتی کشته شوی به بهشت میروی و همنشین حورالعین خواهی بود. آنگاه هانیه را فراموش میکنی. مرا آرام من. مرا نزد امام ببر و در محضر او به من قول بده که در بهشت هانیه را فراموشی نخواهی کرد.»
هردو برای قوت قلبهایشان نزد امام میروند. هانیه دو حاجت دارد که آمده است آن را به امام بگوید: « من دو حاجت دارم. وقتی وهب شهید شد. من بی سرپرست میشوم. مرا به اهل بیت خودتان ملحق کنید. دوم اینکه وهب که شهید شود با حورالعین محشور میشود. شما گواه باشید که مرا فراموش نکند.»
امام وقتی عشق هانیه به همسرش را میبیند. منقلب میشود. او را آرام میکند و به هانیه قول میدهد که خواستههای او اجابت میشود. حالا وهب میماند و میدان جنگ…
او جوان خوش سیمایی است که تنها چند روز است اسلام آورده اما چنان به اسلام مومن است که جانش را سپر دین خدا کرده است و آمده است از حریم اهل بیت دفاع کند. وهب به میدان جنگ میتازد جماعت زیادی از یزیدیان را به هلاکت میرساند. سپس دوباره به سوی مادر بر میگردد میگوید:« آیا از من راضی شدی؟»
ام وهب رو به فرزندش فریاد میزند:« از تو راضی نمیشوم مگر زمانی که در پیشگاه حسین(ع) کشته شوی.» وهب به میدان بر میگردد. چنان جانفشانی میکند که سپاهیان یزید خیره به جنگاوری او میشوند.. بعد از آن در این کارزار و جنگ نابرابر هر دو دستش فدای اسلام میشود. هانیه با عمودی وارد کارزار میشود. امام از او میخواهد که برگردد و دوباره بر به سمت کاروان بر میگردد.
وهب اسیر میشود. او را نزد عمربن سعد میبرند.عمر از صلابت و رشادت این تازه مسلمان به حرف آمده است. به دستور او سر از گردن وهب جدا میکنند و به سمت کاروان امام میاندازند. اما قمر این لحظه را تاب نمیآورد. او سر وهب را در آغوش میگیرد و خوشحال است که در پیشگاه خاندان رسول خدا روسفید شده است. سپس سر را به سوی یزیدیان پرتاب میکند و مقتدرانه فریاد میکشد: « ما متاعی را که در راه خدا داده ایم. پس نمیگیریم.»
هانیه بر بالین بی سر همسرش نشسته است و سخت اشک میریزد. شمر وقتی این صحنه را میبیند به غلام خود دستور میدهد او را بکشد. بعد از آن غلام عمودش را بر سر هانیه فرو می آورد تا هانیه که چندی قبل دل نگران دوری از وهب بود. حتی ساعتی را به او سپری نکند.
میگویند در کربلا تنها سه زن به میدان رزم رفتند، «بحریه بنت مسعود خزرجی»، «مادر وهب بن عبدالله کلبی» و هانیه همسر وهب. به دستور امام دو نفر از این سه نفر از میدان خارج شدند، اما هانیه به شهادت رسید.
ماجرای شهادت این تازه عروس از جایی شروع شد که در روز عاشورا وقتی همسرش به میدان رفت، هانیه هم عمودی آهنین برداشت تا در کنار وهب بجنگد. وهب با دیدن او در میدان جنگ از او خواست تا نزد زنان سپاه برگردد. اما ام وهب در جواب این درخواست گفت: «تو را رها نمیکنم تا آنکه در کنار تو و همراه تو بمیرم.»
هانیه در بازگشت عبدالله از میدان، در حالی که انگشتان دست شوهرش قطع شده بود خطاب به وهب گفت: «عبدالله! عزیزم! میثاق را فراموش نکن!» اما وهب در محاصره اشقیا گیر افتاد و دست راستش قطع شد.
هانیه عمودی از خیمه برداشت و به میدان نبرد رفت، او درست لحظهای به بالین همسرش رسید که دست و پاهای او در جنگ قطع شده بود. هانیه وقتی صورت خونین شوهرش را کنار زد و پیشانی مردانهاش را بوسید، تازه دامادش را تحسین کرد و خطاب به او گفت: «پدر و مادرم فدایت باد که از پاکان و ذریّه پیامبر دفاع کردی. بهشت گوارای وجودت! از خدا بخواه مرا نیز با تو همسفر کند.»
در این بین عمرسعد، سردار سپاه دشمن که از رجز و حرفهای هانیه به هراس افتاده بود و نگران تأثیرگذاری این صحنه و حرفهای همسر وهب برلشکریانش شده بود، به شمر دستور داد تا این دختر ۱۸ ساله را به شهادت برسانند.
وهب در حال مبارزه چنین رجز می خواند:
انْ تُنْکُرونی فَأنَا ابْنُ الکلبِّ • سَوْفَ تَروَنی و تَرَوْنَ ضَرْبِی
وَ حَمْلَتِی و صَولَتی فی الحَرْبِ • ادْرِکُ ثَأْرِی بَعْدَ ثَأْری صَحْبی
الْکَرْبَ امامَ الکربِ • لَیْسَ جِهادی فِی الْوَغی بالْلَعْبِ
اگر مرا انکار می کنید پس -بدانید که- من پسر کلب هستم. به زودی من و ضربتم، حمله و هیبتم را در جنگ خواهید دید. پس از خونخواهی یارانم، انتقام خود را می گیرم. در مقابل سختی مشقت را -از خود- دور می کنم. «کوشش من در این نبرد بازی و شوخی نیست».
إِنّی زَعیمٌ لکِ امّ وهبٍ • بِالطَّعن فِیِهمْ تارَةً و الضَرْبِ
ضَرْبَ غُلامٍ مُوقِنٍ بالرَّبِّ • حتّی یَذوقَ الْقَومَ مُرّ الحرَبِ
انّی امْرؤٌ ذُوَمّرةٍ وَ غَضَب • حَسْبی إِلهی مِنْ عَلیم حَسَبی
«ای ام وهب با زدن نیزه و شمشیر از تو نگهداری میکنم. ضربه زدنِ نوجوانی که به پروردگار یقین دارد. تا اینکه -آن- قوم طعم تلخ جنگ را بچشد. همانا من مردی استوار و خشمناکم. خدای دانا مرا بس و کافی است.
🕊در ملکوت اعلی جز شهید،
کسی زنده نیست.
حیات دیگران،
اگر هم باشد به طفیلی شهداست
و شفاعت آنها...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
#اللهم_ارزقنا_شهادت
يا رسول الله ص
گرچه عمري بر در اين خانه زحمت مي كشيم
كم برايت شعر گفتيم و خجالت مي كشيم
ديگران نقاشي موهن برايت مي كشند
ما فقط در كنج عزلت آه حسرت مي كشيم
رحمه للعالميني و به نام نامي ات
بر سر اين خاك تشنه ابر رحمت مي كشيم
تو به جرم مهرباني بار تهمت مي كشي
ما به جرم مهرباني بار تهمت مي كشيم
چهارده چشمه به راه انداختي و ما فقط
آب از اين چهارده رود هدايت مي كشيم
ما كه هفتاد و دو الگو از تبارت داشتيم
دامن از گنداب هفتاد و دو ملت مي كشيم*
جهل دارد در زمين كفر بازي مي كند
پس هر آنچه ميكشيم از اين جهالت مي كشيم
آنكه مانع شد قلم كاغذ برايت اروند
اين مصائب را هم از آن پست فطرت می کشیم
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
☑هرچند دو سه نفر!
▪️قدر این رحمت الهی را بدانیم و آن را سبک نشماریم. در هر جایی هرچند دو سه نفر باشند دور هم بنشینند؛ تا نامی از سیدالشهدا (علیهالسلام) برده شود و برای حضرت گریه کنند؛ در آنجا عنایت آقا امام زمان (عجلالله فرجه) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) حضور خواهد داشت.
۸۹/۹/۱۶
🔴گلوله ی مزدوران شاهنشاهی که دو خواهر ۲ و ۱۰ ساله را غرق خون کرد😢😢😢
🔹طوبی یزدانخواه کناری 23 شهریور 1347 در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی تحصیلاتش را تا پایه سوم ابتدایی در دبستان بهشت گذراند و پایه چهارم ابتدایی به دبستانی در فریدونکار رفت که با شهادتش، تحصیل در پایه چهارم ابتدایی ناتمام ماند. طوبی فرزند پنجم خانواده بود و خواهری کوچکتر به نام خدیجه داشت که همیشه او را بر دوشش میگرفت و درس میخواند.
🔹 در روز نهم آذر 57 طوبی در یک تظاهرات مورد اصابت گلوله سربازان رژیم شاهنشاهی از پشت قرار گرفت و با خدیجه 3 ساله که به پشتش بسته بود، به مقام رفیع شهادت نائل شد.
🔹«شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» میگوید: چند ماهی به عید نوروز مانده بود که پدر طوبی برایش کفشهای قرمز رنگی خرید. طوبی برای چند روز آن کفشها را در مدرسه به پا کرد اما یک روز دیدم وقتی از مدرسه برگشت با یک دستمال کفشهای نو خود را تمیز کرد و در جعبه گذاشت. از طوبی پرسیدم «چرا این کار را کردی؟» طوبی گفت «بابا پول زیادی ندارد، من این کفشها را نگه میدارم تا عید آنها را به پا کنم».
🔹«کبری یزدانخواه»، خواهر شهیده طوبی یزدانخواه: آن زمان درآمد خانواده ما کم بود. هنگام شب مادرم به هر کدام از بچهها 2 تا گردو و به اندازه یک کف دست نان میداد تا بخوریم. طوبی یکی از آن گردوها را با کمی نان میخورد و بقیه را لای یک روزنامه میپیچید و داخل کیفش میگذاشت و میگفت «شاید فردا برای صبحانه نان نداشته باشیم. آن وقت این صبحانه من میشود». گاهی اوقات برادرانم موقع شام منزل نبودند و وقتی میآمدند غذا به آنها نمیرسید. طوبی همیشه غذای صبحش را به برادرانمان میداد و وقتی میپرسیدیم «پس خودت فردا چه میخوری؟» میگفت«خدا روزی ما را میرساند».
🔹مادر شهید نقل میکند: در آن زمان برای تشییع جنازه عمومی اجازهای به ما ندادند. به همین دلیل بدون مراسم، طوبی و خدیجه را تشییع کردیم و با مشکلات فراوان آنها را در حیاط مسجد امام سجاد (علیه السلام) به خاک سپردیم. از سویی سربازی که طوبی و خدیجه را به شهادت رسانده بود، قصد فرار داشت که مردم جلوی او را گرفتند. او در اعترافات خود ادعا میکرد طوبی و خدیجه را نکشته است و بچهها از ترس سکته کردند. بعد از حرفهای این سرباز، در روز سوم شهادت بچهها، پزشکی آمد تا بعد از نبش قبر مشخص کند که آنها بر اثر اصابت تیر به شهادت رسیدهاند یا سکته کردهاند. طوبی را که از قبر بیرون آوردند، دیدند که تیر خورده است ولی تیر در بدنش نبود، در همان لحظه پدرش وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را هم که از قبر بیرون آورند دیدند تیر در قلب خدیجه است.
چند ماه بعد، برخی آشنایان از پدرشان پرسیدند که چرا آن زمان نماز شکر خواند و او پاسخ داد «زیرا بچههایم نزدیکم هستند و جنازه آنها را به جای دیگری نبردند و به خاطر اینکه ادعای آن سرباز راجع به ترسیدن بچهها غلط از آب درآمد پس باید خدا را شکر میکردم»
آری این سند جنایات رژیمی است که به دروغ بازمانده های آن در حال تطهیر وبزک کردن آن هستند! شهدا سند غیر قابل انکاری است که نمی توان آنان را به فراموشی سپرد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹شیخ حسین انصاریان به دلیل ابتلا به کرونا در یکی از بیمارستان های تهران بستری است و تحت درمان قرار دارد.
از عموم مردم التماس دعا و توسل جهت شفای عاجل ایشان را مسئلت می نماییم🙏
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_پنجم👇👇👇👇
✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج
✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند
✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام
#مراقبه_عملی👇
✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها
همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم
سیزدهمین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره شهیدان
💫 ابراهیم بن حصین ازدی و اسلم ترکی 💫 هستیم.
در روز عاشورا ابراهیم نزد امام (علیهالسلام) رفت و از ایشان اجازه میدان گرفت. وی پس از کسب اجازه مبارزه از امام حسین (علیهالسلام) به میدان رفت و با خواندن رجز زیر به سپاه دشمن حمله کرد:
أَضْرِبُ مِنْکُمْ مَفْصِلًا وَساقاً
لِیُهْرَقَ الْیَوْمَ دَمی اهْراقاً
وَیُرْزقُ الْمَوْتَ أَبااسْحاقاً
أَعْنی بَنی الْفاجِرَةِ الْفُسَّاقاً
با شمشیر به مفصل و ساق شما میزنم تا آنگاه که امروز خونم ریخته شود و ابواسحاق مرگ را روزیِ فرزندان بدکاره و گناهکار گرداند.
او در نبردی دلاورانه، پس از به هلاکت رساندن ۸۴ تن از نیروهای دشمن، به شهادت رسید. در اعیان الشیعه آمده است: پس از کشتن عده زیادی به شهادت رسید. صاحب فرسان الهیجاء مینویسد: پس از کشتن ۵۰ تا ۸۴ تن به شهادت رسید
اسلم بن عمر ترکی قزوینی» تنها شهید ایرانی و جزو ۷۲ تن شهید کربلا است که ردپای حضور او در کربلا در بسیاری از کتابهای تاریخی وجود دارد و بر اساس برخی روایتهای تاریخی این شهید کربلا اهل قزوین بوده است.
طبق نوشته مامقانی، اسلم غلامی بوده است که توسط امام حسین(ع) خریداری و توسط امام حسین(ع) آزادشده است اما تا پایان عمر به امام حسین(ع) وفادار میماند.
اسلم از نژاد ترک و به زبان عربی مسلط بود و با صوتی دلنشین قرآن را میخواند؛ طبعی لطیف داشت و قصهگو و دوست کودکان بود. شاعر و نویسنده بود و بهعنوان یکی از کاتبان امام حسین(ع) همواره امام را همراهی میکرد، بیان زیبا و مناعت طبعش سبب محبوبیتش در بین کودکان، جوانان و پیران شده بود.
اسلم ترکی که چون شهید شد، امام علیه السلام به بالین او شتافت و دست بر گردن وی کرد و صورت مبارکش را بر صورت خود نهاد: غلام پس از مبارزه ای شجاعانه و کشتن شماری از آن قوم تبهکار، سرانجام بر اثر فراوانی جراحات بر زمین افتاد و با اندک توانی که در بدن داشت، به سوی امام حسین (علیه السّلام) اشاره کرد. حضرت به بالین وی آمد، و دست در گردنش انداخت، و صورت بر صورت او گذاشت. غلام چشم گشوده، با دیدن امام (علیه السّلام) تبسّمی کرد و گفت: «مثل من -سعادتمند- کیست که فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) صورتش را بر صورتم نهاده است!» و آنگاه به دیدار پروردگار شتافت.
اسلم روز عاشورا كه اذن میدان گرفت، این گونه رجز مى خواند:
البحر من طعنى و ضربى یصطلى
و الجو من سهمى و نبلى یمتلى
اذا حسامى فى یمینى ینجلى
ینشق قلب الحاسد المبجلی
دریا از ضربت نیزه و شمشیرم مى جوشد و آسمان از تیرم پر مى شود، آن گاه كه تیغ در كفم آشكار شود، قلب حسود متكبر را مى شكافد.
وى دلاورانه جنگید و بر زمین افتاد. به سپاه كفر حمله كرد و عده زیادی را به جهنم فرستاد كه بعضی از مورخین تعداد كشتگان او را هفتاد نفر بحساب آورده اند
📢📢📢📢
سلام علیکم 💐
بزرگواران
ان شاالله روز جمعه 28 شهریور مصادف با آخر ماه محرم ، و آغاز ماه صفر
قربانی جهت سلامتی وفرج امام زمان عجل الله فرجه ،صدقه سر سلامتی حضرت، سلامتی همه مومنین و مومنات ویژه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام 👌
ما را یاری بفرمایید ولو به اندکی
سهم خود را به این شماره ی
کارت واریز فرمایند:
6037 9973 5313 3474
خدیجه مولوی
👇👇👇👇
قربانی این هفته ان شاالله از طرف خانم سه ساله کربلا (رقیه س ) هدیه می شود به بقیه الله الاعظم عج 👉
واریز تا 9 صبح جمعه (آخر ماه محرم)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
خانم دکتر طوبی کرمانی،
دبیرکل اتحادیه جهانی زنان مسلمان و مشاور دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی در امور بانوان،
پس از طی دوره بیماری نارسایی کبد، سحرگاه روز شنبه ۲۲ شهریور ۹۹ در سن ۷۳ سالگی دعوت حق را لبیک گفت.
مشاور دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، عضو کمیسیون بانوان و جوانان مجمع تشخیص مصلحت نظام،رئیس دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی ، عضو شورای خیرین سلامت کشور، عضو شورای مرکزی شورای فرهنگی اجتماعی زنان، اولین زن رایزن علمی و فرهنگی در یونان، مدیر مسئول کتاب علمی پژوهشی «زنان»، مولف و مترجم برتر بین الملل دانشگاه تهران، مدیر کل سابق امور اجتماعی و ایرانیان خارج از کشور در سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی، دبیرکل مجمع جهانی زنان مسلمان ،عضو شورای سیاستگذاری زنان اهل بیت(ع) و ... از جمله مسئولیت های دکتر کرمانی بوده است.
تألیف بیش از ۶۰ مقاله، تألیف و تصنیف ۱۲ کتاب علمی و اجتماعی و شرکت در بیش از ۸۰ کنگره ملی و بین المللی در داخل و خارج کشور از جمله آثار علمی و فرهنگی وی است.
دکتر کرمانی استاد فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران و اولین زن فوق دکترای فلسفه در ایران و فارغ التحصیل فلسفه تطبیقی و کلام است.
هدیه به روحشان فاتحه مع الصلوات 🌷