فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ﷽✨
تلاوت سوره مبارکه حجرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ﷽✨
همنوا با امیرالمؤمنین علیه السلام
#مناجات حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه
✍سپهبد قاسم سلیمانی:
خدایا سپاس که سرباز #خمینی کبیر شدم. خدمت امام و کاری که امام برای پایگذاری حکومت اسلامی کرد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
برجستگی به همهی علما داشت و ماهیت بخشی و هویت بخشی به همهی ارکان دین بود. و این چیزیست که #مقام_معظم_رهبری با خون و دل ازش مراقبت میکند و در همهی نطق ها از امام برای پایگذاری #حکومت_اسلامی استنباط میکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘فروش گسترده تی شرت با طراحی چهره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی #سردار_دلها در بانکوک تایلند
#عند_ربهم_یرزقون
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
📢📢📢📢
سلام علیکم
بزرگواران
ان شاالله روز پنجشنبه هفته آینده 👈 16 بهمن
ایام ولادت ام ابیها ،حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها ❤️🌟💫
قربانی جهت سلامتی وفرج امام زمان عجل الله فرجه ،صدقه سر سلامتی حضرت، سلامتی رهبرمان، مومنین و مومنات ویژه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام انجام می شود. 👌
بیمه کنید خودتان و خانواده تان را .
ما را یاری بفرمایید ولو به اندکی
سهم خود را به این شماره ی
کارت واریز فرمایید:
6037 9973 5313 3474
خدیجه مولوی
👇👇👇👇
✅ قربانی ان شاالله از طرف مادر سادات ، ام الائمه سلام الله علیها هدیه می شود به بقیه الله الاعظم عج 👉
واریز تا 9 صبح روز پنجشنبه
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🇮🇷
🇮🇷
🎥 نماهنگ صحن انقلاب
🎙 سرودخوانی گروه ۲۰۰ نفره نوجوانان در صحن انقلاب حرم مطهر رضوی
#دهه_فجر #عيد_انقلاب
چله ی سلامت چله ی ۲۸.m4a
11.82M
مراقبت های چله 👆
#استاد_نیلچی_زاده
#چله_سلامت_بوقت_اذان
✅ بعداز اذان صبح 👈 تلاوت سوره فجر از طرف شهید آنروز هدیه به روح مطهر امام خمینی (رحمت الله علیه ) و صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
✅ بعداز اذان ظهر 👈خواندن دعای نور حضرت زهرا سلاماللهعلیها
✅ بعداز اذان مغرب👈 تلاوت سوره حجرات از طرف ائمه روز هدیه به امام زمان عج
و روز جمعه از طرف بقیه الله الاعظم عج هدیه شود به به روح مطهر پیامبر ختمی مرتبه
✅ مناجات مسجد کوفه امیرالمؤمنین علیه السلام در هر ساعت از شبانه روزکه می توانید.
# مراقبت _ عملی👇
✅ تبیین بخش هایی از توحید مفضل
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#چله_سلامت_بوقت_اذان ✅ بعداز اذان صبح 👈 تلاوت سوره فجر از طرف شهید آنروز هدیه به روح مطهر امام خمی
سومین روز از 🌟💫چله ( بیست و هشتم ) 🌟💫 مهمان سفره بانوی جانباز شهید🌷 سیده مریم امجد🌷 هستیم.
زنانی که با صلابت و گامهای استوار دوشادوش مردان جنگیدند؛ گاهی امدادگر، گاهی رزمنده، گاهی مادر رزمنده و همسر رزمنده و گاهی مادر و همسر شهید و حتی خود نیز مجروح، شهید و اسیر شدهاند.
«سیده مریم امجد» از جمله زنانی است که خود در تمام صحنههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته و پس از تحمل سالها درد جانبازی به فیض شهادت نایل آمده است.
سيده مريم امجد زنجاني يكي از بانوان رزمنده دوران دفاع مقدس بود و از زنان مبارز خرمشهري بود كه در 34 روز مقاومت شهري حضوري فعال داشت.
آن روزها مريم 17 ساله بود و هم پاي برادران رزمنده در برابر هجوم دشمن بعثي ايستاد. اين شير زن مبارز در سطح شهر حركت مي كرد و به تقويت روحيه مردم مدافع مي پرداخت.
پس از اشغال شهر به مبارزاتش ادامه داد و در بيمارستان طالقاني آبادان به امر مداواي رزمندگان مجروح همت گمارد. پس از آزاد سازي خرمشهر همراه ساير خواهران و برادران همرزمش به پابوس شهر شتافت و ياد تك تك شهيدان را زنده داشت.
فريبا طالش پور در سال 1381 خاطرات مريم امجدزنجاني را پس از 7 ساعت مصاحبه، تدوين و در قالب كتاب «پوتين هاي مريم» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رساند.
مريم پس از سال ها زندگاني سراسر شور و حماسه و تحمل سردردهاي شديد كه عوارض روزهاي رزمش بود در روز چهارشنبه 6 مهر ماه سال 90 به ديدار معبودش شتافت. يادش گرامي و مرامش اسوه بانوان ايران اسلامي باد
مریم امجد» در اکثر درگیریهای خرمشهر حضور داشت. کار تا جایی پیش میرود که شهید «حجت الاسلام شریف قنونی» به مریم میگوید: من صلاح نمیدانم شما به عنوان یک خانم، در درگیریهای مستقیم با عراقیها حضور داشته باشید و مریم در جواب میگوید: «دشمن به مملکت ما تعدی کرده و شهر مرا اشغال کرده است؛ من برای مملکت خود مبارزه میکنم.»، ولی مریم میماند و میجنگد و شاهد بسیاری از صحنههای جنگ از جمله صحنه به شهادت رسیدن این شیخ بوده است.
همسر شهید می گوید :
سیده مریم برای من نقل میکرد: شیخ شریف را عراقیها دستگیر کردند، وی را کتک میزدنند؛ ولی دست از حمایت از انقلاب و امام خمینی (ره) برنمی داشت و عراقیها با سرنیزه به جانش میافتند و بدن وی را قطعه قطعه میکنند و چشمهای وی را در میآورند و عراقیها میگویند: «ما یک خمینی را کشتیم». این ماجرای تلخ و ناگوار همیشه در ذهن وی باقی مانده بود؛ اما ندای انقلابی این روحانی مبارز را هرگز فراموش نمیکرد
همسر شهید 👇 👇
من و مریم از سال ۶۰ تا ۶۳ با هم رزمنده بودیم. مدتی در آبادان و پس از طی مدت زمانی در اهواز مستقر شدیم. من به عنوان رزمنده در خط مقدم در جبهه حاضر بودم، ولی خانم امجد به دلیل عارضه شیمیایی در دیگر مناطق جبهه حضور پیدا میکرد. «سیده مریم امجد» به دلیل موج انفجار و شیمیایی که عراق در منطقه انجام داده بود، شیمیایی شده بود. این مساله نیز به دلیل بمبارانهایی که در «آبادان»، «خرمشهر»، «جوفیر» صورت گرفته بود و مراقبت از مجروحانی که در بحبوحه جنگ مجروح شده بودند، بیشتر دچار این عوارض شده بود. به همین دلیل نمیتوان تاریخ مشخصی را برای جانبازی مریم نام برد که بگوییم وی در این زمان دچار موج گرفتگی یا عارضه شیمیایی شده است.
بعد از سقوط خرمشهر «خواهران هوروسی»، «خواهران وطن خواه»، خواهر «عارف زاده» و مریم و سایر زنان مدافع خرمشهر یک دوره فشرده پرستاری را با مدیریت شهید جهان آرا در دانشگاه پزشکی اصفهان گذرانده و آموزشهای ضروری را یاد میگیرند. بعد از گذراندن این دوره در بیمارستان طالقانی آبادان مستقر میشوند و به عنوان مددکار و پرستار به مداوای مجروحان جنگی میپردازند.
بمبهای شیمیایی ناشناخته بود و «بمب دودزا» نامیده میشد
تا سال ۶۱، عراق از بمب شیمیایی استفاده نمیکرد و بعد از آن نیز اغلب اوقات بمبهای شیمیایی را با عنوان بمب دود زا معرفی میکردند. از اوایل سال ۶۳ تازه متوجه شدند، افرادی شیمیایی شده اند و عراق مرتب از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است. مریم نیز در سال ۷۰-۶۹ که برای درمان مشکلات جسمی به پزشک مراجعه میکردیم، متوجه شدیم در دوران جنگ شیمیایی نیز شده است.
تنگی نفس به دلیل عارضه شیمیایی، سردردهای شدید به دلیل موج گرفتگی، از جمله مواردی بود که مریم پس از جنگ با آن دست و پنجه نرم میکرد. این بیماریها در طول زمان باعث بدتر شدن حال وی شده بود که در سالهای آخر عمر وی سالی سه یا چهار بار باید در بیمارستان بستری میشد.
مریم امجدی از معدود زنان ایرانی است که در دوران جنگ در خط مقدم هم حاضر میشود و بعدها دست به نگارش خاطراتش میزند. او که مهرماه سال 90 از دنیا رفت گرچه به دلیل سابقه حضورش در جبهه شیمیایی شده بود و میبایست نامش در خیل شهیدان ثبت شود ولی به دلیل اینکه در زمان حیاتش علاقهای به ثبت نامش در فهرست جانبازان نداشت پس از فوتش نیز به صورت رسمی پروندهای برای اطلاق عنوان شهید به وی وجود ندارد.
البته در دوران جنگ خانواده وی هم به نوعی درگیر مسائل جنگ بودهاند؛ برادرش در جبهه حضور داشته و پدر وی هم که درگیر با مسائل جنگ و پشت جبهه بوده در اثر یک انفجار جان خود را از دست میدهد. این رزمنده دفاع مقدس و راوی کتاب «پوتینهای مریم» که 48 سال بیشتر نداشت، پس از طی یک دوره بیماری و گذراندن شرایط کما در سی و یکمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی به سرای ابدی شتافت.
کتاب «پوتینهای مریم» حاصل هفت جلسه و 17 ساعت مصاحبه فریبا طالشپور با مریم امجدی است