حواله امام رضا علیه السلام
برای عبدالله دنبال همسر می گشتند، تا این که با شهید مصطفی ردانی پور به مشهد می رود. مصطفی خواب امام رضا علیه السلام را می بیند، که به عبدالله بگویید: «چرا نمی روی منزل آقای شکوهنده؟»
بعد از بازگشت از مشهد، با این که ماه صفر بود، مادرش با منزل شکوهنده تماس می گیرد و می گوید: «می خواهیم برای خواستگاری برسیم خدمتان.» او در جواب خانواده شکوهنده که: «صبر کنید ماه صفر تمام شود.» می گوید: «نه! ما را امام رضا علیه السلام حواله کرده، فقط برای خواستگاری می آییم.»
در همین اثنا، برادر خانواده شکوهنده، یک روحانی دیگر را برای خواستگاری می آورد و حسابی هم از او تعریف می کند، حتی بیشتر از عبدالله میثمی، مریم شکوهنده مانده است که چه کند؛ اما خوابی که قبلا دیده بود، به دادش می رسد.
مریم شکوهنده نقل می کند: قرار بود بروم دعای کمیل، اما از بدشانسی تب کردم و نتوانستم بروم. دلم شکست. تنهایی دعا را خواندم و خوابم برد. در عالم رویا خواب امام حسین علیه السلام را دیدم. وقتی بیدار شدم، نگران بودم. خیلی دوست داشتم تعبیر خواب را بدانم. پیش یک نفر که می شناختمش رفتم و خوابم را تعریف کردم. او پرسید: «ازدواج کرده ای؟» گفتم: «نه.» گفت: «بعد از این خواب، ممکن است دو نفر در یک فاصله کم بیایند برای خواستگاری، اما شما اولی را انتخاب کن. آدم خوبی ست، البته زندگی سختی پیش رو دارید، ولی ازدواج تان، ازدواج خوبی ست و قبول کن.»
بدین ترتیب، عبدالله میثمی و مریم شکوهنده در دی ماه 1361، با مهریه 14 سکه، به نیت چهارده معصوم، به علاوه مهریه حضرت زهرا علیه السلام به عقد هم درآمدند و ازدواج کردند.
در عملیات فتح المبین، یکی از سرهنگ های عراقی که اسیر شده بود، گریه می کرد. علت گریه اش را که پرسیدند، گفت: «من 25 سال است که در عراق نظامی هستم و خدمت می کنم. تمام دسیسه ها و آرایش های جنگی را تجربه کرده ام، ولی از این مبهوت هستم که چطور یک نوجوان ایرانی که حتی کوچک تر از اسلحه خودش می باشد، آمده من و تعدادی دیگر را اسیر کرده است! نمی دانم چه حکمتی است که ما از چنین کسانی می ترسیم.»
خدا نکند...
عبدالله میثمی در تمام حیات پربارش ساده زیست و از هر گونه شهرتی به دور بود. کل اثاثیه شخصی او در یک چفیه جا می شد؛ البته به همراه چند جلد کتاب و لباس هایی اندک. دفتر کارش اتاق ساده ای بود موکت شده، بدون میز و صندلی. او هیچ گاه اتومبیل شخصی نداشت، حتی دولتی. در تمام عمرش از خود خانه ای نداشت و باهمسر و فرزندانش در اتاق کوچکی که توسط سپاه اجاره شده بود، زندگی می کرد و در جواب پدرش که به او می گوید:«بابا! یک منزل برای خودت تهیه کن، نمی شود که همیشه بی خانه باشی!» پاسخ می دهد: «خدا نکند من در دنیا خانه بسازم»
عبد الله با این که در جبهه بود و کلی مشغله داشت، اما از احوال خانواده و پدر و مادرش غافل نمی شد. گاهی به واسطه هم محلی هایی که در جبهه بودند، برای پدر و مادرش پول می فرستاد.
به رزمنده ها توصیه می کرد که احسان و رسیدگی به پدر و مادر را به بهانه کار و دوری راه فراموش نکنند.
می گفت: بروید گشایش حاصل می شود. اگر هم قصد زیارت پدر و مادر را داشته باشید، خدا خرجی تان را از غیب فراهم می کند.
شهید#عبدالله_میثمی🕊🌹
جاےشهید میثمی خالی ڪه...😔
قبل از رفتن ...
زیارت حضرت زهرا (س) خواند.
شهادت حضرت نزدیک بود و
رمز عملیات هم یا زهرا (س) !
از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد ؛
امّـا دیگر بر نگشت ...
كربلای پنج بود كه تركش خورد
بردنش بیمارستـان ...
چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد
آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود.
#شهیدحجةالاسلام_عبدالله_میثمی
شهید عبدالله میثمی درقسمتی از وصیت نامه اش می نویسد:« آنچه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج دادوباعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود.الان نمی دانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خودببرم؟!»
برادران عزیز ! شما سربازی انمام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را فراموش نکنید. برادرتان که لیاقت نداشت اما امیدوارم شما جزء انصار ویاران امام زمان(عج) باشید.
بکوشید با تقوای الهی از منبع اهل بیت (علیهم السلام) بهرمند شوید، نکندخدای ناکرده در دسته بندی ها و جبهه بندی های سیاسی بیفتید که معنویت روحانیت از شما گرفته می شود. ناگهان می بینید از روحانیت جز لباسش برایتان نمانده است به این طرف وآن طرف ننگرید.
فقط نگاه کنید به نائب امام زمان تا فریب نخورید.
درگرداب غیبت ها وتهمت ها نیفتید خدا گواه است که این بدگویی ها ایمان را می خوردوانسان را از روحانیت اخراج می کند.لذت مناجات با خدا را از بین می برد..)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
#اطلاعیه
🥀وداع با پیکر مطهر طلبه پاسدار، شهید سید کمال خالقی (اولین شهید مدرسه عالی شهید مطهری در دوران دفاع مقدس)
☑️با حضور خانواده معظم شهید، علما، فضلا، طلاب و دانشجویان و آحاد مردم
🎤سخنران:
●حجت الاسلام علیرضا پناهیان
🎙خاطره گویی:
●حجت الاسلام حاجی علی اکبری (هم حجرهای شهید)
🎤مداح:
●حاج امیر عباسی
⏱️زمان: سه شنبه ۵ دی ماه ۱۴۰۲ (مصادف با شب وفات حضرت ام البنین) از نماز مغرب و عشا
📌مکان: میدان بهارستان، مدرسه عالی شهید مطهری
🇮🇷بسیج دانشجویی مدرسه عالی شهید مطهری(ره)
💠مدرسه عالی شهید مطهری(ره) و دانشگاه های وابسته
مداحی آنلاین - یه قرار عاشقونه زیر بارون نجف(1).mp3
2.09M
⏯️#احساسی
یه قرار عاشقونه
زیر بارون نجف💔
قطره قطره اشک بی بهونه
زیر ایوون نجف💔
🎙️#امیر_کرمانشاهی
#️⃣#مولا_علی
کسانی که مخاطب دارند وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند/ دلسرد کردن مردم از انتخابات به ضرر کشور است
رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم خوزستان و کرمان:
🔸همهی کسانی که مخاطبانی دارند وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند، علمای اعلام، اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، صداوسیما، مطبوعاتیها، جوانها، افراد در داخل خانواده، اینها همه میتوانند منادی انتخابات باشند، مردم را، مخاطبان خودشان را به انتخابات دعوت کنند، انتخابات آن وقت انتخابات پرشوری خواهد شد.
🔸اگر مشارکت ضعیف باشد مجلس ضعیف خواهد شد، مجلس ضعیف توانایی کامل برای رفع مشکلات نخواهد داشت. اگر میخواهیم مشکلات برطرف بشود باید مشارکت را بالا ببریم، این وظیفهی همه است. هر که میخواهد مشکلات کشور برطرف بشود راهش این است.
🔸دلسرد کردن مردم از انتخابات به ضرر کشور است. راهحل مشکلات کشور انتخابات است.
🔸دو انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی باید با شکوه برگزار شود.
🔸چهار خصوصیت راجع به این انتخابات: اولاً مشارکت قوی، ثانیاً رقابت واقعی، ثالثاً سلامت به معنای حقیقی کلمه و رابعاً امنیت انتخابات. این چهار خصوصیت باید انجام بگیرد. ۱۴۰۲/۱۰/۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فکر کردین خدا به هرکسی شیرینی مناجات رو میده؟
🔸علامه حسن زاده آملی(ره)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
⭕️ بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد انتخابات در دیدار مردم استانهای کرمان و خوزستان
شنبه ۲ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهام چرخنده در شبکه افق: همکارانم در سینما 10 سال بلاکم کرده بودند
سینما خانواده من است، دل آدم برای خانوادهاش تنگ میشود؛ 10 سال گذشت و میخواستم زنگ بزنم ازدواج و بچهدار شدنشان را تبریک بگویم، ولی بلاک بودم!
در این 10 سال، آن وریها شوکه بودند و این وریها به من شک داشتند! آمدهام بگویم الهام چرخنده بعدی را دریابید؛ چرخش «چرخنده» یک شبه نبود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 مهدی ترابی: نام حاج قاسم را میشنوم یاد مردانگی میافتم.
✨﷽✨
قورباغه هایی که مامور خدا بودند!
هنگام عبور از اروند رود به دلیل تلاطم شدید آب، عده ای از غواصان، دهان و گلویشان پر از آب شده بود و در آستانه ی خفه شدن قرار داشتند. در چنین حالتی بی آنکه خود بخواهند، دچار وضعیتی شده بودند که ناچار به سرفه کردن بودند اما چون می دانستند که با یک سرفه ی کوچک هم عملیات لو رفته و نیرو ها به قربانگاه می روند، با تمام توان تلاش می کردند تا سرفه نکنند. چون وضعیت اضطراری شد، ماجرا را با سردارقربانی در میان گذاشتیم ایشان پیغام داد: اگر شده خود را خفه کنید اما سرفه نکنید، چون یک لشکر را نابود خواهید کرد. ما که از انتقال این پیام به خود می لرزیدیم ناگزیر آن را ابلاغ کردیم. در پی این ابلاغ چنان صحنه های تکان دهنده ای را می دیدیم که به راستی بازگو کردن آنها نیز برایم سخت و دشوار است.
عزیزانی که دچار سرفه شده بودند، بار ها و بار ها خود را زیر آب فرو می بردند اما باز موفق به اجرای فرمان نمی شدند. در شرایط سخت و غیر قابل توصیفی قرار داشتیم. این بار دستور رسید: از فرد کنار دست خود کمک بگیرید تا زیر آب بمانید و بی صدا شهید شوید تا جان دیگران به خطر نیفتد.
می دانستیم که صدور چنین دستوری برای فرمانده چقدر دشوار است. اما این را هم می دانستیم که موضوع هستی و نیستی یک لشکر و پیروزی یک عملیات در میان است.
اما با این همه نفس در سینه های ما حبس شده بود و مدام از خود می پرسیدیم که کدامیک از ما قادر به انجام چنین کاری است. این در حالی بود که خوددوستان عزیزی که دچار سرفه ی شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند!
می دانم که بازگو کردن این حقایق چقدر تلخ و غم انگیز است اما این را نیز می دانم که برای ثبت در تاریخ و نشان دادن عظمت یک نسل و روح بلند رزمندگانی که برای دفاع از جان و مال و آبرو و آرمان یک ملت از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزیدند ناگزیر به بیان این وقایع هستیم.
به هر تقدیر همه در تکاپو بودیم تا راهی برای گریز از این مهلکه پیدا کنیم که در یک چشم بر هم زدن تمام اروند رود و همه ی ساحل ما و دشمن پر از صدای قورباغه هایی شد که نمی گذاشتند صدای سرفه ی نیرو ها ی ما به گوش کسی برسد.
شگفت انگیز بود و باور نکردنی زیرا در جایی و حالی که شاید در طول یک سال هم نتوان صدای یک قورباغه راشنید، آن شب و آن جا مالامال از صدای قورباغه هایی شد که تردید ندارم به یاری ابراهیم ها و اسماعیل هایی شتافته بودند که برای یاری الله در برابر آن فرمان سر تعظیم فرو آورده و حاضر شده بودندتا قدم به قربانگاه خود بگذارند همان لحظه بود که اعجاز توسل به بی بی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و تبرک جستن از پرچم بارگاه امام رضا(علیه السلام) را در یافتیم و بار دیگر خدای را سپاس گفتیم که ما را در صف عاشقان خاندان عصمت و طهارت قرار داد.
🌹راوی: شهید سرهنگ رمضان قاسمی🌹
🕊 یاد شهدا غواص با ذکر صلوات 🕊