فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهام چرخنده در شبکه افق: همکارانم در سینما 10 سال بلاکم کرده بودند
سینما خانواده من است، دل آدم برای خانوادهاش تنگ میشود؛ 10 سال گذشت و میخواستم زنگ بزنم ازدواج و بچهدار شدنشان را تبریک بگویم، ولی بلاک بودم!
در این 10 سال، آن وریها شوکه بودند و این وریها به من شک داشتند! آمدهام بگویم الهام چرخنده بعدی را دریابید؛ چرخش «چرخنده» یک شبه نبود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 مهدی ترابی: نام حاج قاسم را میشنوم یاد مردانگی میافتم.
✨﷽✨
قورباغه هایی که مامور خدا بودند!
هنگام عبور از اروند رود به دلیل تلاطم شدید آب، عده ای از غواصان، دهان و گلویشان پر از آب شده بود و در آستانه ی خفه شدن قرار داشتند. در چنین حالتی بی آنکه خود بخواهند، دچار وضعیتی شده بودند که ناچار به سرفه کردن بودند اما چون می دانستند که با یک سرفه ی کوچک هم عملیات لو رفته و نیرو ها به قربانگاه می روند، با تمام توان تلاش می کردند تا سرفه نکنند. چون وضعیت اضطراری شد، ماجرا را با سردارقربانی در میان گذاشتیم ایشان پیغام داد: اگر شده خود را خفه کنید اما سرفه نکنید، چون یک لشکر را نابود خواهید کرد. ما که از انتقال این پیام به خود می لرزیدیم ناگزیر آن را ابلاغ کردیم. در پی این ابلاغ چنان صحنه های تکان دهنده ای را می دیدیم که به راستی بازگو کردن آنها نیز برایم سخت و دشوار است.
عزیزانی که دچار سرفه شده بودند، بار ها و بار ها خود را زیر آب فرو می بردند اما باز موفق به اجرای فرمان نمی شدند. در شرایط سخت و غیر قابل توصیفی قرار داشتیم. این بار دستور رسید: از فرد کنار دست خود کمک بگیرید تا زیر آب بمانید و بی صدا شهید شوید تا جان دیگران به خطر نیفتد.
می دانستیم که صدور چنین دستوری برای فرمانده چقدر دشوار است. اما این را هم می دانستیم که موضوع هستی و نیستی یک لشکر و پیروزی یک عملیات در میان است.
اما با این همه نفس در سینه های ما حبس شده بود و مدام از خود می پرسیدیم که کدامیک از ما قادر به انجام چنین کاری است. این در حالی بود که خوددوستان عزیزی که دچار سرفه ی شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند!
می دانم که بازگو کردن این حقایق چقدر تلخ و غم انگیز است اما این را نیز می دانم که برای ثبت در تاریخ و نشان دادن عظمت یک نسل و روح بلند رزمندگانی که برای دفاع از جان و مال و آبرو و آرمان یک ملت از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزیدند ناگزیر به بیان این وقایع هستیم.
به هر تقدیر همه در تکاپو بودیم تا راهی برای گریز از این مهلکه پیدا کنیم که در یک چشم بر هم زدن تمام اروند رود و همه ی ساحل ما و دشمن پر از صدای قورباغه هایی شد که نمی گذاشتند صدای سرفه ی نیرو ها ی ما به گوش کسی برسد.
شگفت انگیز بود و باور نکردنی زیرا در جایی و حالی که شاید در طول یک سال هم نتوان صدای یک قورباغه راشنید، آن شب و آن جا مالامال از صدای قورباغه هایی شد که تردید ندارم به یاری ابراهیم ها و اسماعیل هایی شتافته بودند که برای یاری الله در برابر آن فرمان سر تعظیم فرو آورده و حاضر شده بودندتا قدم به قربانگاه خود بگذارند همان لحظه بود که اعجاز توسل به بی بی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و تبرک جستن از پرچم بارگاه امام رضا(علیه السلام) را در یافتیم و بار دیگر خدای را سپاس گفتیم که ما را در صف عاشقان خاندان عصمت و طهارت قرار داد.
🌹راوی: شهید سرهنگ رمضان قاسمی🌹
🕊 یاد شهدا غواص با ذکر صلوات 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹لحظه وداع غواصان قبل عملیات
🌹به یاد شهدای غواص دست بسته کربلای ۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز عملیات کربلای_چهار و پرکشیدن دستبستهی 175 شهید_غواص که زنده به گور شدند...
چه عزیزانی که برای حفظ این خاک پرپر شدند....
و چه قدر ماها قدر شهدا را دانستیم ....؟؟
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم
✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام
✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یاعلی یا فاطمه الزهرا یا صاحبالزمان ادرکنی ولاتهلکنی )
✅ خواندن صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
✅ خواندن صلوات خاصه آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام
#مهرمادری
#طوفان_الأقصى
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم ✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام ✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یا
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال #الحقنی_بالصالحین
👈 سی و یکمین روز از 💐 #چله_سی_و_نهم 💐 مهمان سفره پر برکت
شهیدان 🍃🌷 سید ناصر و سید منصور مهدوی نیاکی 🍃🌷 هستیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی، خطاب به مادران شهدا: وقتی شما مادرها نبودید و بچههایتان در خون دست و پا میزدند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم...
#شهیدان_سیدمنصور_سیدناصر_مهدوی_نیاکی
بیشک ولادت فرزندانی شایسته در روزهای مبارک، از هدیههای آسمانی بود که خدا به خانوادهای از نسل سادات که دل به رضای او و محبت اهلبیت (علیهمالسلام) بسته بودند، عطا کرد. شهید سیدناصر مهدوی نیاکی در روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مصادف با قیام خونین مردم ایران علیه رژیم ستمشاهی یعنی ۳ روز پس از مراسم آیینی عاشورای حسینی و برادر کوچکترش شهید سید منصور مهدوی نیاکی در روز ۳ فروردین ۱۳۴۶ مصادف با ایام عید نوروز و عید سعید قربان در شهر آمل به دنیا آمدند.
دو برادر دوشادوش هم در کنار تحصیل، کمککار پدر و مادر بودند تا آنجا که با آغاز جنگ تحمیلی، با رضایت والدین برای یاری و نصرت دین خدا، بهسوی جبهههای حق علیه باطل شتافتند.
سیدناصر در شروع جنگ دانشآموز پایه سوم دبیرستان بود و سیدمنصور هم در مقطع راهنمایی مشغول به تحصیل بود؛ سیدناصر در زمستان ۱۳۵۹ بهعنوان اولین تجربه خود در جبهه مریوان جنگید؛ پس از چند ماه به آمل بازگشت و تحصیلات دبیرستانش را به پایان رساند و سپس در سال ۱۳۶۱ در عملیات فتحالمبین در جبهه خوزستان حضور یافت.
سیدمنصور هم تحصیل خود را ادامه داد و در کنار تحصیل به فعالیتهای هنری و ورزشهای رزمی اهتمام ویژه داشت و دوره تخصصی غواصی را گذرانده بود؛ حالات روحی و نماز شب از او چهرهای شاخص ساخته بود؛ مهارت او در زمینه رزمی و ورزشی باعث شد تا بهعنوان غواص در لشکر ۲۵ کربلا حضور یابد و در عملیات والفجر ۶، هورالعظیم و کربلای ۴ نقش آفرینی کند.
در سال ۱۳۶۲، سیدناصر (برادر بزرگتر) با قبولی در کنکور و پیشی گرفتن از حریفان، در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان مشغول به تحصیل شد اما دیری نپایید که برادر کوچکترش، در میدان بزرگتری به نام شهادت از او پیشی گرفت. روزهای سختی بود وقتی خبر شهادت سیدمنصور که بهعنوان غواص در عملیات کربلای ۴ حضور یافته بود، به گوشش رسید؛ گفته بودند در روز ۴ دی ۱۳۶۵ به شهادت رسیده اما کسی پیکرش را نیافته بود.
🥀پرواز پرستوها
تا چند ماه اخبار ضدونقیضی در مورد شهادت و یا اسارت سیدمنصور به خانوادهشان میرسید؛ اخباری که بر اضطراب خانواده میافزود، اما برادر بزرگتر مرد میدان نبرد بود و نفس کشیدن در جبهههای نبرد را بر زندگی آرام پشت جبهه ترجیح میداد. سیدناصر بار دیگر به سمت جبهه روانه شد و اینبار در جبهه ماووت حضور یافت تا آنجا که پس از شش ماه از تحمل غم هجران برادر، در روز دوم تیرماه ۱۳۶۶ مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیهالسلام) چون پرستویی پر کشید و آسمانی شد و با شهادتش همسفر برادر کوچکتر تا بهشت شد.
🥀مادری دلشکسته
پیکر سید ناصر پس از شهادت به آغوش مادر رسید اما داغ در آغوش کشیدن سیدمنصور، سینه مادر را ۲۳ سال سوزاند و مادر همچون شمعی آنقدر سوخت تا خاموش شد؛ پدر شهید اما غمی دیگر داشت و تا سالها پس از شهادت دو فرزند بر مزار خالی سیدمنصور و مزار فرزند بزرگترش سیدناصر گریست و یک سال پیش از همسرش، چشم از جهان فروبست.
فرازی از وصیتنامه دانشجوی شهید سیدناصر مهدوی نیاکی
«به میدانها نبرد اعزام میگردیم چراکه این جنگ تکرار تاریخ است. زمانی بتپرستان با برپا کردن آتش، ابراهیم خلیلالله را در آتش افکندند که به حکم خدای ابراهیم، آتش گلستان شد و حالا با روشن کردن آتش جنگ به مبارزه با ابراهیم زمان به جنگ و ستیز میپردازند که با حضور ما در جبهههای رزم به یاری خدا این آتش جنگ بر رهبر ما سرد و خاموش میشود.»
🥀یوسف گمگشته باز آمد
انتظار پدر و مادر شهید، بیحکمت نبود، هرچند تا پایان عمر بابرکتشان خبری از پیکر شهید نشد اما 5 سال پس از رحلت مادر، نام شهید سید منصور مهدوی نیاکی در بین 175 شهید غواص و خطشکن اروندرود درخشید. شهیدی که عکس پیکرش با دستان بسته در رسانهها مشهور شده بود پس از 28 سال در کنار مزار برادر شهیدش در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم (ع) آمل آرمید.
#خاطرات_شهدا
▪️ قصه حاج قاسم و غواصهایش و توسل عجیب به حضرت زهرا (س)
🔻از من و قلمم بر نمی آید تا قصه سالهای خون و خاطره را روایت کنم . چیزی شبیه شرم دستم را وقت نوشتن پس می زند. من چگونه می توانم یک ثانیه از اضطراب غواص های شجاع حاج قاسم را روایت کنم وقتی دل به دریای خروشان اروند می زدند، در «شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل!"
🔻شبی که طبق پیش بینی ها بنا بود باد نباشد، باران نباشد، اما چند ساعت مانده به شروع عملیات، ابری ناخوانده از افق قد می کشد و پخش می شود توی آسمان و حالا هم باد هست هم باران!
🔻ژنرال های کارکشته دنیا به صدام، گفته اند ایران از هر نقطه ممکن است به خاک شما یورش بیاورد، الّا از منطقه فاو.
🔻ژنرال ها گفته اند هیچکس نمی تواند از دریای موج خیز اروند بگذرد. گفته اند پای گذاشتن غواص در اروند همان و پیدا شدن جنازه اش در شکم نهنگان خلیج فارس همان. گفته اند اروند نابکار است، در اثر جذر و مدّ مسیر حرکتش را تغییر می دهد. گفته اند اروند ریاکار است، سطح آبش آرام، امّا لایه های زیرین اش پر شتاب می گذرد. گفته اند اروند مواج که بشود هیچ کس جلودارش نیست و گفته اند گرداب هایی دارد که با سرعت سیصد کیلومتر طعمه اش را به غرقاب نابودی می کشاند و می بلعد.
🔻ژنرالهای دنیا همه اینها را به صدام گفته اند، اما در ساحل شرقی نهر علی شیر، حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد امینی تصمیم خودشان را گرفته اند.
🔻در ساحل غربی هم توی خانه های کوچک جا مانده از ساکنین عرب روستا، شهید یوسف الهی و شهید آتش افروز و همرزمانشان مشغول مناجات اند.
🔻غواص های لشکر ثارالله تصمیم گرفته اند در همین هوای منقلب خط فاو و پشت صدام را یکجا بشکنند. حاج قاسم باید غواص هایش را با تاریک شدن هوا آرام و بی صدا از رود عبور دهد تا خط دشمن را تصرف کنند و محسن رضایی رمز "یا فاطمه الزهرا" را به همه نیروهای عملیات اعلام کند و ناگهان صدها قایق تیزرو با مردانی مصمم مثل گلوله به سمت شبه جزیره فاو عراق حرکت کنند و با رخنه در لشکر صدام، خبری دنیا را تکان بدهد که «مردان قورباغه ای ایران از اروند گذشتند، فاو را به تلافی خرمشهر گرفتند تا ام القصر و بصره در تیر رس شان باشد و راه عراق را به دریای آزاد قطع کنند»
🔻فردا باید این خبر سرتیتر همه روزنامههای منطقه و جهان باشد، فردا باید صدام از این شکست تلخ دیوانه بشود و فرماندهانش را اعدام صحرایی کند، اما با آن ابر سمج و باد بیموقع حاج قاسم چه می توانست بکند جز اینکه غواصهای لشکر را جمع کند دور خودش، بغضش را فرو بدهد و با صدایی آرام و چشمی اشک آلود بگوید:
🔻 برادرا ! آنچه نباید میشد، حالا شده . طبق پیشبینی الان باید آسمان صاف و اروند آرام باشد. اما نیست . حالا برای عبور از موجهای سرکش اروند فقط یک راه مانده است، آب را به پهلوی شکسته زهرا (س) قسم بدهید!
🔻نام حضرت زهرا س در حریری از اشک تکثیر شد و در آسمان پیچید. دلها قوت گرفت. سپاه به حرکت درآمد. پیاده و سواره به سمت اروند. غواصها از زمین باتلاقی حاشیه رود میگذرند و در کناره آن آرایش میگیرند. به دستور، تن به آب سرد میزنند، سرعت آب و تلاطم رود طوفانزده در قدم اول میخواهد همه را نا امید کند، غواصها یک متر جلو میروند، آب دو متر آنها را عقب مینشاند. آنها با رشتهای طناب به هم وصل هستند. باید در آب عصبانی هی فین (نوعی کفش غواصی) بزنی و هی جلو نروی!، با موج زورآزمایی کنی و کم کم نفسهایت به شماره بیفتد و دستانت از سوز سرما کرخت بشوند و طناب از دستت رها بشود و آب با شتاب از جمع جدایت بکند و هیچکس در آن شب تاریک و وهمناک متوجه غرق شدنت نشود.
🔻نبردی سنگین میان مردانی که ذکر یا زهرا بر لب دارند و رودخانهای که راه نمیدهد در گرفته است. گروه موقعیت خودشان را گم میکنند، همه جا آب است و سرگردانی و البته امید . ناگهان پای نفر اول به زمین سفت می رسد .
🔻یا زهرا! رسیدیم به ساحل! همه از آب بیرون میآیند. بی صدا در ساحل آرایش میگیرند. تازه اول کار است . باید با هجومی تند ،خط دشمن را فتح کنند. میکنند. دشمن راهی جز فرار ندارد. حاج احمد امینی میایستد روی یال خاکریز اول عراق و با بیسیم می گوید:
🔻یا فاطمه الزهرا. یا فاطمه الزهرا.حاجی حاجی، مأموریت انجام شد. حالا نوبت شماست.
🔻 آنطرف، کنار نهر علیشیر. مروارید اشک، زنجیر پلاک حاج قاسم را میگیرد و و پایین میآید. حاجی بیتاب و اشکبار فریاد میزند :زهرا جان ممنون. بیبی جان متشکرم.
#عملیات_والفجر_۸
#رمز_یافاطمه_الزهرا_س
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#لشکر_۴۱_ثارالله_کرمان
📝 احمد یوسف زاده