eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
235 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب بهشت بودم. بهشت كوچكي در همين حوالي بهشتي كه دعوتم كرد بهشتي كنار خودش و دیشب مهمان خلوت دونفره شان شدم. آخ كه چقدر دلم برايش تنگ شده نه اينكه بود و برايم كاري ميكرد كه صد البته اگر بود، كارها ميكرد. دلم برايش تنگ شده كه بود و براي مادرش كاري ميكرد براي خستگي هايش براي غصه هايش براي تنهايي هايش و براي كاسه صبرش كه مبادا ترك بردارد. كاش مجيد بود تا خاله آن پيراهن خاكي را قاب نمي كرد كاش بود تا مادرش به من نميگفت ؛ حسين جان بيشتر به من سر بزن. كاش بود و اصلا مادرش نياز به سر زدن چون مني نداشت. كاش و صد كاش... . بگذريم. دیشب بهشت بودم از آن بهشت هايي كه دور و برمان زياد است و ازشان غافليم. دیشب در ميان لطافت و اندوه اين بهشت و نگاه هاي مادرانه ي خاله، فكري در جانم پر و خالي شد: نكند آنقدر دير بجنبيم كه ديگر كليدداري نباشد تا در اين بهشت ها را برايمان باز كند برايمان چاي بريزد و برايمان درد دل كند. نكند روزي حسرت جانمان را آتش بزند نكند... . بگذريم.
♨️‍ حاضر نشده پدر و مادرشو بیدار کنه... 🌼برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار🚉 دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو بود. 🍃با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. را جلوی خانه شان پیاده کردیم. هنوز پایش مجروح💔 بود. 🌼فردا رفتیم بهش سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم جلو آمد و بی مقدمه گفت: آقا سید شما یه چیزی بگو! دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خونه، تو برف🌨 نشسته ولی حاضر نشده در بزنه و ما رو صدا کنه. صبح که میخواسته بره مسجد، اصغر رو پشت در دیده. 🌷