eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی‌کوپتر. دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می‌کردند. علت را پرسیدم، گفتند: وقت #نماز است و همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین‌جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح می‌دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفتند: هیچ اشکالی ندارد! ما باید همین‌جا نمازمان را بخوانیم. خلبان اطاعت کرد و هلی‌کوپتر نشست. با آب قمقمه‌ای که داشتند وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم. ... وقتی طلبه‌های شیراز از آیت‌الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند؛ ایشان فرمودند: بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید. اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا را دارید و هم آخرت را... #شهید_علی_صیادشیرازی
در #عملیات کربلای دو محمود کاوه، #فرمانده لشکر،کار عجیبی کرد! نیروهای خط شکن رو که جلو فرستاد، اومد و نمازی دو رکعتی اقامه کرد. بعد از #نماز گفت: "این نماز رو فقط به دو دلیل خوندم اول برای پیروزی بچه های خط شکن و بعد... یکی از بچه ها پرسید: "و بعد چه ؟ گفت: "دلم میخواد اگه خدا لایقم بدونه، این نماز، آخرین نمازم باشه... و خدا لایقش دانست محمود کاوه در همان عملیات شهید شد.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💎 نعمت های فراموش شده 💎 💐 با چند نفر از دوستان به آسایشگاه جانبازان رفتیم. خواستیم وارد شویم که نگهبان دم در گفت: ایام عید است همه رفته اند، هیچ کس نیست جز یک نفر. گفتم: به همان یک نفر سر می زنیم. 🌷 وارد اتاقی شدیم. روی تخت، آقایی روی شکمش خوابیده بود، ما را دید ولی از جایش تکان نخورد. بعد از سلام گفت: معذرت می خواهم من فقط به این حالت می توانم بخوابم. بعد هم با خنده گفت: دلم برای غلت خوردن در خواب تنگ شده است. 🌹 مدتی با او صحبت کردیم، من خیلی آرام به او گفتم: از خدا شکایتی نداری؟ لبخندی زد و گفت: خدا خیلی خوبه. من آدرس یکی از رفقا را می دهم او را که ببینی متوجه می شوی من غرق نعمتم. از او خداحافظی کردیم و به آدرسی که داده بود رفتیم. جانبازی بود از گردن به پایین قطع نخاع، با مادرش زندگی می کرد، و مادر پرستاری او را با عشق و محبت مادری به عهده گرفته بود. 🌻 بدن جانباز هیچ حسی نداشت و پف کرده بود. مشغول صحبت با او و خاطراتش بودیم که مادرش را صدا زد و گفت: مادر! صورتم می خارد زحمتش را بکش. مادر صورت پسرش را بوسید و شروع کرد به خاراندن. من آنجا به این نعمت پی بردم. مادر به آشپزخانه رفت. 🌼 من پرسیدم: شما به چه چیزی علاقه دارید؟ گفت: به مطالعه. گفتم: چه کتاب هایی می خوانی؟ گفت: من کتاب نمی خوانم. با تعجب پرسیدم: مگر علاقه نداری؟ پس چرا نمی خوانی؟ گفت: من نمی توانم صفحات کتاب را ورق بزنم. 🌸 اینجا بود که متوجه شدم اینکه می توانم صفحات کتاب را ورق بزنم یکی از نعمت های خداست. از او نیز پرسیدم: از خدا شکایت نداری؟ اشک در چشمانش جمع شد و خیلی آرام گفت: خدا خیلی خوبه. من که طلبکارش نبودم، می دانی چه نعمت هایی به من داده همین که اجازه می دهد صدایش کنم، رو به سمت خانه اش بنشینم و با او راز و نیاز کنم بزرگترین نعمت است. 🌺 مادرش با سینی چای وارد شد و در همان حال گفت: نمی دانید نیمه شب ها چه هایی می خواند، چه اشک هایی می ریزد …. به خانه آمدم فکرم خیلی مشغول بود. تلفن زنگ زد، گوشی را برداشتم. یکی از رفقا بود می گفت: دختر همسایه مان آلرژی دارد، دکتر خوب سراغ داری؟ گفتم: به چه حساسیت دارد؟ گفت: به نان. خندیدم و گفتم: یعنی چه؟ گفت: هر وقت نان می خورد تشنج می کند؛ برای همین، نُه سال می شود لب به نان نزده است. ✨ مادرش می گوید: ظهر برنج، شب برنج، فقط همین. حالا شما دکتر سراغ نداری؟ گفتم: نه، و روی زمین نشستم، که یک دفعه یادم آمد، چند شب پیش، اخبار تلویزیون از پسری نوجوان گزارشی تهیه کرده بود که سال ها می شد این پسر، چند ماه پشت سر هم خوابش نمی برد و بعد چند هفته می خوابید و به همین خاطر از زندگی روزمره عقب افتاده بود. 📚اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ پر پرواز ؛ ص ۲۳
برادرش می گوید: محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در جنب و جوش بود. برای مثال همین آخرین بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای خوردیم که شروع کرد به کردن من که پدر و مادر باش. این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم. عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم با شم. ✨✨✨ من رفتم. شروع کرد به شب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟ کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان شوم. خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم. خوب که دقت کردم یک جای روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست. گفت آنجا، جای عکس است. شهید به روایت پدر: محمد غیراز امام حسین(ع)، دو سه جای دیگر هم قبول شد. در رشته پزشکی و تغذیه هم قبول شد ولی این‌ها رو به من نگفت. علاقه زیادی به نظام داشت و از بچگی هر چی اسباب بازی می‌خواست بخره اسلحه می خرید. از اینجا به عنوان دانشجوی همدان رفت تهران ولی نیروی همدان بود. محمد در گروهش چتر بازی شد و توی راپل هم نفر اول بود و -خلبانی هم دیده بود. طوری شده بود که دست راست فرمانده‌شان بحساب می‌آمد و ایشان روی محمد خیلی حساب باز کرده بود. یک بار گفتم محمد شما رو می فرستن این های سنگین، جانتان هم در خطره، چقدر ماموریت می‌گیرید؟ می گفت: 14 تا 15
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
◾️سیگار 👈 شهید اسماعیل دقایقی از من پرسید: «ابو جعفر! سیگار می کشی؟» پاسخ دادم: «نه» گفت: «خب، تو
ابراهیم دقایقی فرزند سردار شهید اسماعیل دقایقی می گوید: ✨ پدرم با وجود همه صحنه‌هایی که در جنگ دیده بودند، صحنه‌ای که رزمندگان زیر بمباران با آرامش می‌ایستادند و می‌خواندند را بیان می‌کنند. ✨ در 6 سالگی که مرا به جبهه برد، یک صحنه در ذهن من ماندگار شد، ساعت 5 صبح بلند شدم دیدم کسی اطراف من نیست، خیلی ترسیدم که کجا رفتند؟ زمانی که آمدم بیرون از شدت سرما گردنم را نمی‌توانستم تکان دهم، ولی دیدم در همان لحظه رزمندگان وضو می‌گیرند، خیلی تعجب کردم. ✨ پدرم توجه ویژه‌ای به داشت و اجازه نمی‌داد نماز جماعت برگزار نشود یا دیر انجام شود، موقع نماز اگر کسی جلو نمی‌رفت خودش به عنوان پیش نماز می‌ایستاد تا نماز جماعت خوانده شود.
🔺 نامه‌ای عجیب از شهید " " که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید. در بخشهایی از این نامه آمده است: 🔹وقتی در با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی می‌آید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری مادرِ شهید مجتبی و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان. 🔹 مادر ماها پشت سر سرور شهیدان می‌خوانیم، هنوز باور ندارم چه می‌بینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچه‌های فلاح به من خوش‌آمد می‌گویند، همه بچه‌ها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچه‌ها جویای حال خانواده‌شان بودند... مادر حال می‌فهمم من اینجا زنده هستم، در آنجا بی‌جانی بیش نبوده‌ام... خدایا به عظمت وبزرگی مارامدیون نگردان
از مادر می‌خواهم در مورد تربیت فرزندانش بگوید. اینکه چطور بعد از فوت همسرش دست تنها بچه‌ها را بزرگ کرده است. می‌گوید: من با تمام سختی‌های پیش رو در زندگی که عمده‌ترین آنها از دست دادن و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنوایی‌ام بود، سه فرزندم را با حب# ائمه_اطهار بزرگ کردم. سجاد در اولین اعزامش به سوریه بسیار خوشحال بود و با شوق تمام روزشماری می‌کرد تا اینکه در اواخر خرداد ماه سال ۱۳۹۵ برای اولین بار عازم سوریه شد. پسرم سفارش‌هایی برای خانواده‌ داشت که پیروی از خط رهبری و اتحاد و همبستگی‌، خواندن ، نافله، زیارت جامعه کبیره، برای ظهور حضرت حجت، اول وقت، به معروف و نهی از منکر، حجاب و پاکدامنی از جمله آنها بود.
شهیدی که قرائت به نیت او گره گشاست... 💠مادر شهید می گوید مواقعی که دلتنگ💔 او می شوم با عکسش صحبت می کنم و مطمئن هستم که صدای من را می شنود و به حرف هایم گوش می کند. بیشتر دوستان و اقوام می گویند هنگامی که مشکلی برایمان پیش می آید به نیت حسین می خوانیم و هنوز تمام نشده مشکلمان حل میشود. 💠مادر شهید مدافع حرم حسین بواس که تصویری از این شهید در دستانش بود با بیان اینکه پسرم و روزه قضا نداشت گفت: او از همان دوران کودکی کارهای شخصی اش را خودش انجام می داد و تمام نمازهایش را می خواند و روزه هایش را می گرفت👌 🌷
🎥 حاج آقا پناهیان: نماز رو می‌پیچونی که چی بشه؟ درس بخونی؟ کار کنی؟ تفریح کنی؟ خب همه اینا که به دست خداست❗️ ‌رو پیچوندی، چی شد؟ رفتم پول در آوردم! چیکارش کردی؟ دکتر اشتباهی گفت سرطان داری، خرج MRI شد❗️
شهید به تازگی نامزد کرده بودند ✨🌟 زمانی که شدند ماه و دو روز از نامزدیشون گذشته بود دوست نداشت ازدواجش مانع دفاع از حریم اهل بیت شود بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد زهرا سادات رضوی شهید متولد سال ۱۳۷۶ هستند همسرشون میگویند : آن لحظه که خبر شهادت حسین را به من دادند با آنکه همه بیتابی می کردند اولین کاری که کردم دو رکعت شکر خواندم . حال و هوای دلم مصداق این بیت شعر بود "دلم یجوریه ولی پر از صبوریه🌙" در دلم غوغا بود ولی خود حضرت زینب (س) یک صبری داده که قابل توصیف نیست . متولد ماه آبان بود و در آبان به شهادت رسید💔🥀 . ••🦋••
💐 عرفه‌ای در کنار مادرم ❇️ روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از انجام اعمال در دوران نوجوانی‌شان در کنار ‌ 🔸رهبر انقلاب: یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم... مادرم خیلی اهل و توجه و اعمال مستحبی بود. 🔹می‌رفتیم یک گوشه حیاط که سایه بود - منزل ما حیاط کوچکی داشت - آن‌جا فرش پهن می‌کردیم؛ چون است که زیر آسمان باشد. هوا گرم بود؛ آن سالهایی که الان در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه می‌نشستیم و ساعتهای متمادی، را انجام می‌دادیم. 🔸 هم دعا داشت، هم و هم . مادرم می‌خواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، می‌خواندیم. 🔹دوره جوانی و نوجوانی من این‌گونه بود؛ دوره اُنس با و با دعا و . ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
📕 معرفی یک استاد خصوصی برای سیر و سلوک عرفانی! 💠 چقدر خوب است آدم، استادی داشته باشد که دردهای او را تشخیص بدهد و بگوید: باید فلان کار را انجام دهی تا مشکلت حل شود. استاد گاهی نه‌ تنها راهنمایی می‌کند، بلکه به آدم کمک می‌کند تا مشکلش برطرف شود. شاید داستان‌های زیادی شنیده باشید از کسانی که به دنبال سیر و سلوک الی الله بوده‌اند و اگر استاد خوبی نصیب‌شان شده، چگونه آن استاد در مراحل مختلف دستشان را گرفته و برای عبور از موانع کمکشان کرده است. 💠 اما همۀ ما استادی به نام نماز داریم؛ نماز استاد رساندن انسان به خداست. نماز زنده است، شعور دارد، متحرک است، فعال است، بصیر است، آگاه است. نماز مثل یک عادت شخصی یا یک مراسم عمومی نیست. نماز یک فعالیت مردة بی‌روح نیست، که خاصیتی برای ما نداشته باشد. نماز هر کسی متناسب با خود او برایش کار می‌کند. اگر من حب مقام دارم، نماز من، حب مقام مرا برطرف می‌کند. اگر حبّ مال دارم، حبّ مال مرا برطرف می‌کند. اگر حبّ شهوت دارم، حبّ شهوت مرا برطرف می‌کند. اگر تکبر دارم، تکبرم را زائل می‌کند. اگر محبت به خدا ندارم، محبت به خدا می‌آورد. نماز هر کسی می‌داند با او چکار کند تا اصلاح شود. 💠 شما فکر می‌کنید، بزرگان و عرفای ما که به جایی رسیدند با چه چیزی رسیدند؟ با همین نماز! نماز، خودش به تنهایی استاد انسان است. مثلاً هر بار بعد از خواندن نماز، وقتی که می‌خواهی سریع از سر سجاده بلند شوی و به سراغ کارهایت بروی، اگر به خودت بگویی: «بگذار تعقیبات نماز را هم بخوانم» و بعد کمی تأمل کنی و بنشینی تعقیبات نماز را بخوانی، همین باعث می‌شود یکی از بدی‌های روح تو از بین برود. 💠 سوال: پس دیگر استاد نمی‌خواهیم؟ پس اینکه گفته‌اند: «طی این مرحله بی همرهی خضر مکن، ظلمات است بترس از خطر تنهایی» چه می‌شود؟ جواب: اگر برایت لازم بود، حتماً خداوند کسی را سر راهت قرار خواهد داد. برای اول راه، همین آگاهی‌های عمومی که اکثر شما دارید کافی است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: که «شما به عمل به آنچه می‌دانید محتاج‌ترید تا به دانستن آنچه که نمی‌دانید.» 📚 بخشی از کتاب "چگونه یک خوب بخوانیم؟
💌 | نماز امام کاظم علیه‌السلام 📌 سید ابن طاووس در کتاب «جمال الاسبوع» آورده است: 📩 نماز امام موسی کاظم علیه‌السلام دو رکعت است که در هر رکعت «یک مرتبه» سوره حمد و «دوازده مرتبه» سوره توحید خوانده می‌شود. 🔺 دعای بعد از نماز امام موسی کاظم علیه‌السلام إِلَهِی خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لَکَ وَ ضَلَّتِ الْأَحْلاَمُ فِیکَ‏ وَ وَجِلَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ مِنْکَ وَ هَرَبَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ إِلَیْکَ‏ وَ ضَاقَتِ الْأَشْیَاءُ دُونَکَ وَ مَلَأَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ نُورُکَ‏ فَأَنْتَ الرَّفِیعُ فِی جَلاَلِکَ وَ أَنْتَ الْبَهِیُّ فِی جَمَالِکَ‏ وَ أَنْتَ الْعَظِیمُ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ الَّذِی لاَ یَئُودُکَ شَیْ‏ءٌ یَا مُنْزِلَ نِعْمَتِی یَا مُفَرِّجَ کُرْبَتِی وَ یَا قَاضِیَ حَاجَتِی‏ أَعْطِنِی مَسْأَلَتِی بِلاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ آمَنْتُ بِکَ مُخْلِصاً لَکَ دِینِی‏ أَصْبَحْتُ عَلَی عَهْدِکَ وَ وَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ أَبُوءُ لَکَ بِالنِّعْمَةِ وَ أَسْتَغْفِرُکَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لاَ یَغْفِرُهَا غَیْرُکَ‏ یَا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِی دُنُوِّهِ عَالٍ‏ وَ فِی إِشْرَاقِهِ مُنِیرٌ وَ فِی سُلْطَانِهِ قَوِیٌّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ .: ایتا | سروش | روبیکا | بله :. ☑️ SamteKhoda3.ir
🌹شیرودی در کنار بال‌گرد جنگی‌اش ایستاده بود و خبرنگاران هرکدام به‌نوبت از او سؤال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم؛ ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. ✨ خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین‌هایش را بالا زد. چند نفر به زبان‌های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همان‌طور که می‌رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می‌آید؛ وقت است. 🌹۸ اردیبهشت سالروز شهادت/ 🦋 شادی روحش صلوات
میگفت همیشه تو عبادت متوجه باش که خدا عاشق میخواهد نه مشتری بهشت
﷽ 🔰 تقوا، تنها ملاک برتری ✍🏻 اگر فکر آدمی استاندارد نباشد، زندگی او جاهلانه می‌شود. زیرا آدمی که شاخص او با قرآن جور نیست، زندگی او منطبق با فرهنگ جاهلیت است. قرآن دسته‌بندی‌های حزبی، جناحی، طبقاتی و امثال آن را قبول ندارد و از نظر قرآن، کسی بهتر است که با تقواتر است. «جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ أَتْقاكُم» (سوره حجرات، آیه۱۳). ⬅️ ، سرمایه آدم است و او را به خدا نزدیک می‌کند؛ ✍🏻 در واقع درجه‌بندی وجودی در این عالم بر مبنای تقوا است. میزان تقوای افراد است که بالاتر و پایین‌تر بودن آنها را معلوم می‌کند، نه ماشین، خانه، نژاد و... برخی افراد، هنگامی که کیفیت ماشین آنها بالا می‌رود لذت می‌برند، ولی به فکر بالا بردن کیفیت خود نیستند. ✍🏻 دغدغه آدم عاقلِ باتقوا، این است که کیفیت نماز خود را که سرمایه‌ای ابدی است بالا ببرد، و برای نماز ارزش قائل است و مراقب است که مادیات، کیفیت نماز او را پایین نیاورد. ⬅️ عاقل می‌داند، نماز است که برای او می‌ماند خانه، ماشین روزی تمام می‌شود. 📌 برگرفته از جلسات «برای امامت» ✅@Aminikhaah
💐 عرفه‌ای در کنار مادرم ❇️ روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از انجام اعمال در دوران نوجوانی‌شان در کنار ‌ 🔸رهبر انقلاب: یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم... مادرم خیلی اهل و توجه و اعمال مستحبی بود. 🔹می‌رفتیم یک گوشه حیاط که سایه بود - منزل ما حیاط کوچکی داشت - آن‌جا فرش پهن می‌کردیم؛ چون است که زیر آسمان باشد. هوا گرم بود؛ آن سالهایی که الان در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه می‌نشستیم و ساعتهای متمادی، را انجام می‌دادیم. 🔸 هم دعا داشت، هم و هم . مادرم می‌خواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، می‌خواندیم. 🔹دوره جوانی و نوجوانی من این‌گونه بود؛ دوره اُنس با و با دعا و . ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
اول وقت سفارش شهیدحاج قاسم ازشهید حاج میگوید: هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند و پیوسته این ذکر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.
زیاد بخوانید و سعی کنید زمانی‌که خداوند با شما صحبت میکند ترجمه تحت اللفظی آن را بدانید.تقوا، تقوا اساس کار است اگر تقوا نباشد اکثر عبادات به خاطر غیر خدا میشود، را طوری بخوانید که بدانید با خدا چه‌میگویید مبادا عباداتمان بندی باشد که مارا از راه سعادت بازدار بدین واسطه که فکر کنیم خیلی آدم خوبی هستیم.عبادات ما باید پله‌ای برای صعود ما به درجات و کلاسهای بالاتر باشد..! 🌷 شهید‌ حاج‌ ♥️
✍ تقوا، بصیرت و ترک معصیت، راه مقابله با ها 🔥 فتنه ها در فضای بی‌تقوایی، بی‌بصیرتی و گناه آلود، متولد می‌شوند و رشد می‌کنند...رمز یافتن و ترک معصیت، تدَبُّر در و تعَمُّق در است. ✍ از فرمایشات علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع، اعلی الله مقامه الشریف، زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه)/ نورالکلام، ش۱۴