بِعِزِّهِ کُلَّ ضَلالَة وَ اقْصِمْ بِهِ کُلَّ جَبّار وَ اَخْمِدْ بِسَیْفِهِ کُلَّ نار وَ اَهْلِکْ بِعَدْلِهِ جَورَ کُلِّ جآئِر وَ اَجْرِ حُکْمَهُ عَلى کُلِّ حُکْم
وَ اَذِلَّ بِسُلْطانِهِ کُلَّ سُلْطان اَللّهُمَّ اَذِلَّ کُلَّ مَنْ ناواهُ وَ اَهْلِکْ کُلَّ مَنْ عاداهُ وَ امْکُرْ بِمَنْ کادَهُ وَ اسْتَأصِلْ مَنْ
جَحَدَهُ حَقَّهُ وَ اسْتَهانَ بِاَمْرِهِ وَ سَعى فى اِطفآءِ نُورِهِ وَ اَرادَ اِخْمادَ ذِکْرِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد الْمُصْطَفى وَ عَلِىّ
الْمُرْتَضى وَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضا وَ الْحُسَیْنِ الْمُصَفّى وَ جَمیعِ الاَْوصِیآءِ مَصابیحِ الدُّجى وَ اَعْلامِ الْهُدى وَ
مَنارِ التُّقى وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ الْحَبْلِ الْمَتینَ وَ الصِّراطِ الْمُسْتَقیمِ وَ صَلِّ عَلى وَلِیّکَ وَ وُلاةِ عَهْدِکَ وَ الاَْئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ
مُدَّ فى اَعْمارِهِمْ وَ زِدْ فى اجالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ اَقْصى امالِهِمْ دینًا وَ دُنْیا وَ اخِرَةً إنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ.
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهیدی که شهید حاج قاسم سلیمانی میدان رزم در سوریه را ترک نمود و برای تشییع پیکر مطهرش به ایران آمد شهیدی که نقش ۱۱۰ یا علی بر روی مزار مطهرش نصب شده است شهیدی که معلم و جانباز بود و در روز معلم و روز ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام روز جانباز به درجه رفیع شهادت نائل آمد شهید حاج محبعلی فارسی هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات...
#شهید_حاج_محبعلی_فارسی
13.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مـن برات مثل تموم شھـدا یـار میشم
مثلمصباحخودمواسهشماعمارمیشم
امامزمانم العجل ای آقا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#پندانه
🔴آرزوهای پس از مرگ
✍9 آرزویی که انسان بعد از مرگ میکند و در قرآن ذکر شده است:
1⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ خاک میبودم.
(ﺳﻮﺭه نبأ، آیه 40)
2⃣ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش میفرستادم.(سوره فجر، آیه 24)
3⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمیشد.
(ﺳﻮﺭه حاﻗﺔ، آیه 25)
4⃣ يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه 28)
5⃣ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را میکردیم.
(ﺳﻮﺭه أﺣﺰﺍﺏ، آیه 66)
6⃣ يَا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه 27)
7⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً؛
ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها میبودم، حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم.
(ﺳﻮﺭه نساء، آیه 73)
8⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمیآوردم.
(ﺳﻮﺭه کهف، آیه 42)
9⃣ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانیهای رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم.
(ﺳﻮﺭه أﻧﻌﺎﻡ، آیه 27)
اینها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ دارد در حالیکه در آن زمان، دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد؛ پس امروز به فکر باشیم.
والعاقبه للمتقین
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐چگونگی دعا کردن نسبت به درخواست روزی حلالِ طیّب
🌹بازنشر/به مناسبت فرارسیدن 8 اردیهبشت اولین سالگرد شهادت شهید غیرت؛
🔰شهادت روی پیادهرو/ روایتی از نحوه شهادت حمیدرضا الداغی شهید آمر به معروف سبزوار
🔹توصیف اولیه از غیرتمندی مردی اهل دیار سربداران؛ شهید مهندس حمیدرضا الداغی: «بر اساس شنیده ها».
شهید حمیدرضا الداغی، شهید آمر به معروف سبزواری است که در حین انجام امر به معروف و برخرود با متعرضین ناموس، با ضرب چاقو به درجه شهادت نائل آمد. در ادامه روایتی از این اتفاق را میخوانید.
ساعت به نُه و نیم نزدیک می شود؛ حمید دارد می رود دنبال دخترش. آوا خانه رفیقش است. حمید رسیده به فلکه سه گوش. افتاده است توی خیابان ابوریحان. آن دور و برها ظاهرا خلوت است. پرنده یا هر چیز دیگری زیاد پر نمی زند. چراغ برق های خیابان نفس شان تازه نیست، خوب نمی دمند. کتاب فروشی و مغازه اِسنُوا و دیگر جاها تعطیل است. طبیعی ست؛ ساعت نه و نیم شب، آن هم جمعه چرا باز باشند؟!
چشم تیز می کند. می بیند سه پسر افتاده اند به جان دو دختر. نزدیک شان شده اند. چنگ می اندازند سمت دختران. پسر دستش را چنگک می کند دور مچ دختر، می گیرد می کشدش حریصانه. حمید خیابان را رد می کند پا می گذارد توی پیاده رو. می رود که مثل همیشه مثل دفعه های پیش سد بزند جلوی آدم های نامردی که دنبال لذت طلبی اند.
پسران می خواهند دو دختر را به زور ببرند توی ماشین. ماشین شان را آن طرف پیاده رو یا خیابان گذاشته اند. دختر خودش را می کشد عقب. نمی دانم داد می زند کمک می خواهد یا نه. پسر وحشیانه دختر را می کشد. حمید که می بیند از آن طرف خیابان می آید. داد می زند که ول کنید چه کارش دارید؟!
خودش را می رساند. توی دل دختران لرزه افتاده است. نمی دانم حمید آن لحظه دخترش آوا آمده بود جلوی چشمش یا نه. ولی هر چه بود رفته بود وسط معرکه که نجات دهد. پسر سیاه پوش، پیرهن می زند بالا چاقو را از کمرش می کشد بیرون. حمید با لگد می رود سمت پسر. پسر دوم می پیچد پشت حمید. حمید یک لگد دیگر می زند به پسر جلویی. پسر دوم از عقب چاقو را تند تند فرو می کند توی گُرده حمید. پسر دیگر از جلو چاقو را می زند توی سینه حمید. پسر سوم که لباس زرد پوشیده، ایستاده است نگاه می کند. دختری که ماسک زده چیزهایی می گوید. دختر دیگر که موهایش ریخته ست روی شانه اش بدون روسری چیزی نمی گوید. چاقوست که از جلو و عقب توی تن حمید می رود. حمید نمی تواند نفر عقب را بزند. فقط مشت هایش می رود به سوی جلو. نفر عقب تا جا دارد با سنگ دلی و تیرگی، تیغ تیز فرو می کند. دو مرد از آن طرف پیاده رو می آیند راه شان را کج می کنند می افتند توی سرازیری خیابان و ناپدید می شوند. نبوده اند انگار هیچ وقت.
دو پسر حمید را ول می کنند می ایستند جلویش چیزهایی می گویند. حمید جواب می دهد دستش را می گیرد سمت شان. سه مرد از پشت حمید پیدای شان می شود. یکی از مردها که کچل است می رود دو پسر را دور می کند.
خون دارد از از زیر پوست حمید می آید. بالا بافت های لباسش را رد میکند میرسد روی پیراهن. پشتش خیسِ خون شده. روی سینه اش هم خون زده و درد میکند. از زیر ماسک سفید رنگش یک کله نفس می کشد قلبش می زند. نمیدانم دارد به چه فکر می کند. آوا را یادش هست؟ آمده بود دنبالش؟ منتظر است.
یک موتوری می رسد. حمید را که می بیند سوارش می کند. پیراهن حمید پرخون تر شده. نمی دانم موتور سوار به حمید چیزی میگوید یا نه. فقط گاز می دهد سمت چهار راه دادگستری. می رود بیمارستان. سر چهارراه یک نفر سرش را از پراید در آورده می گوید: «تلوتلو میخورد». موتورسوار تا می آید کاری کند حمید می افتد روی آسفالت. ترافیک می شود. مردم دوره می کنند. مغازه دارها سرک می کشند قاطی جمعیت می شوند. حمید دردش آمده چیزی می گوید:
- کمک
یک نفر زنگ می زند ۱۱۵. اورژانس زود می رسد. حمید را میبرند تو. تا میرسد بیمارستان رفته است توى کما.
آوا نشسته است ثانیه میشمارد پدر بیاید زود برود خانه ولی از حمید خبری نیست. آوا شماره خانه را می گیرد می گوید:
بابا نیومده کجاست؟
یک ساعت بعد یعنی یازده شب از فرمانداری زنگ می زنند به همسر حمید می گویند: «آقای شما با کسی خصومت دارد؟»
همسر حمید می گوید: «نه چرا می پرسید؟ یعنی دوباره به خاطر امر به معروف کاری کرده؟»...
🌹شادی روحش صلوات...
#الداغی
🌹شیرودی در کنار بالگرد جنگیاش ایستاده بود و خبرنگاران هرکدام بهنوبت از او سؤال میکردند.
♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم؛ ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد.
✨ خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که میرفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان میآید؛ وقت #نماز است.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
🌹۸ اردیبهشت سالروز شهادت/
🦋 شادی روحش صلوات
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خلبان نامداری که درخواستِ کم کردن درجهاش را داشت!
🔹 ۸ اردیبهشت سالروز شهادت رکورددار بیشترین ساعت پرواز جنگی با بالگرد در جهان، شهید علیاکبر شیرودی
#خبر_فوری
خانواده شهید نسیم افغانی پس از سالها پیگیری و بررسی ادعاهای متعدد، از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی گردید.
با پیگیری ستاد معراج شهدا و پس از بررسی و انجام تست دی ان ای از افراد مدعی، نسبیت خانوادگی آقای محمد یاسین مرادی فرزند میرزا محمد به عنوان برادر شهید نسیم افغانی محرز گردید.
برادر شهید نسیم افغانی امروز با حضور در ستاد معراج شهدا در جریان احراز نسبیت برادری با شهید قرار گرفت