#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#مرد_قصه
بر سر و سینه می زند قلمم
شعرِ من روضه است روضه ی باز
ترسم آن است جان دهم آن وقت_
((حالِ خونین دلان که گوید باز؟!))
رگِ غیرت اگر وَرم کرده
غیرتِ من به جوش آمده است
حقَّ روضه است ضجّه و صیحه
وقتِ جوش و خروش آمده است
وایِ من بی مقدّمه روضه
مردِ شعرم دلش پر است از درد
دست بسته، برهنه پا، کوچه؟!
وای شیخُ الائمّه است این مرد
روضه اینجا شدست ناموسی
باید این طور گفت در این حِین
وایِ من پیشِ چشمِ ناموسش
هتکِ حرمت شده شبیهِ حسین
بی کنایه صریح می گویم
حرفِ مولا و دردِ بی یاری است
وا هزار آه!وا هزار افسوس!!!
قصّه ی این مدینه تکراری است
اوجِ غربت برای او این است
آه اینجاست دردِ این قصّه:
با هزار ادّعایِ شاگردی
باز تنهاست مردِ این قصّه
شعری از؛احمد_کاری
سلام
صبح سهشنبه تون، سراسر نور و رحمت
لحظاتتون ناااااب و عطر آگین به ذکر نورانی و دعای مستجاب صلوات
التماس_دعای_فرج 🤲
🏴