eitaa logo
علی اسدی
184 دنبال‌کننده
38 عکس
31 ویدیو
1 فایل
نوشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
حوادث خارق‌العاده پس از شهادت امام حسین(ع)- قسمت سوم ۴. خونین شدن خاک کربلا نزد ام سلمه: روزی پیامبر اکرم(ص) در اتاق همسرشان ام سلمه حضور داشتند که حسین(ع)، کودکی بیش نبود، وارد شد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: روزی امت تو این فرزندت را خواهند کشت. سپس مشتی از خاک کربلا را به آن حضرت داد و گفت: هنگامی که حسین کشته شد، این خاک خونین خواهد شد. پیامبر آن را به ام سلمه داد تا نگه دارد و سخن جبرئیل را نیز به او گفت. آن خاک نزد ام سلمه ماند. هنگام خروج امام از مدینه، ام سلمه با نگرانی ماجرای خاک و پیشگویی شهادت آن حضرت را به او گفت. امام فرمود: اگر نروم، نیز کشته خواهم شد. پس از رفتن امام، ام سلمه همواره به خاک می‌نگریست تا اینکه عصر روز عاشورا آن را خونین یافت. پس فریاد «واحسینا! و ابن رسول الله» سر داد. زنان مدینه نیز پس از آگاهی، همراه او گریستند. (تاریخ یعقوبی ۲/۲۴۶؛ سنن الترمذی ۵/۶۵۷؛ مقتل الحسین خوارزمی ۲/۹۶) ۵. گریه آسمان و زمین: در روایات متعددی از امیرالمؤمنین(ع)، امام سجاد(ع) و امام صادق(ع) آمده است که آسمان، زمین، دریاها، درختان، ماهی‌ها، فرشتگان و همه ساکنان آسمان بر مصیبت شهادت امام حسین(ع) گریستند. (کامل الزیارات، ص۴۰۹؛ الکافی ۵۷۵/۴؛ الملهوف، ص۲۲۹) ۶. خون تازه زیر سنگ‌ها: بر اساس روایات متعدد، در روز شهادت امام حسین(ع)، هر سنگی را که در شام برداشتند، زیر آن خون بود. (تاریخ الاسلام ذهبی ۱۶/۵؛ سیر اعلام النبلا ۳۱۴/۳؛ المعجم الکبیر ۱۱۳/۳) ۱۴۰۳/۵/۱۶ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
حوادث خارق العاده پس از شهادت امام حسین(ع)- قسمت چهارم ۷- گریه پیامبران: براساس روایات متعدد، پیامبران، صدِّیقان و شهدا نیز در مصیبت امام حسین گریستند. برپایه روایتی از امام صادق(ع)، فاطمه زهرا، هزاران پیامبر، صدِّیق، شهید و هزاران هزار تن از کروبیان در شهادت حسین(ع) گریه کردند. آن حضرت خود نیز گریست و فرمود: ای ابابصیر! هرگاه به اولاد حسین نگاه می کنم به علت آنچه بر پدرشان گذشته است نمی توانم از گریه خود داری کنم.( کامل الزیارات، ۱۶۹ و ۱۷۸) ۸- گریه فرشتگان: افزون بر روایات متعدد، امام سجاد در مجلس یزید فرمود: من فرزند کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند.(مناقب آل ابطالب۴/۱۸۲) آن حضرت همچنین هنگام ورود کاروان اسرای اهل بیت به مدینه فرمود: ای مردم! کدام یک از مردان شما پس از قتل حسین، دلشاد خواهد بود؟ ...در حالی که هفت آسمان، دریاها با امواجشان، زمین با همه وسعتش، درختان با همه شاخه هایشان، ماهی ها در اعماق دریاها، فرشتگان مقرب و همه اهل آسمانها بر او گریستند؟!(مثیر الاحزان، ص۱۱۳؛ الملهوف،ص ۲۲۹) همچنین در روایات متعددی از امام باقر و صادق نقل شده است که فرشتگان در همه ساعات شبانه روز با هیئت غبار آلود و عزادار بر سر قبر امام حسین حضور دارند و برای مظلومیت آن حضرت گریه و برای زائران او‌ دعا می کنند.( کامل الزیارات، ص۱۷۶) ۹-گریه جنیان مومن: براساس روایات متعدد جنیان نیز در عزای امام حسین گریستند و بران حضرت نوحه سرایی کردند. ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات، بابی را با عنوان « نوح الجنّ علی الحسین» به این روایات اختصاص داده است. در منابع اهل سنت نیز روایات متعددی در این باره وجود دارد. از جمله صفوان جمّال نقل می کند:در مسیر مدینه به مکه در خدمت امام صادق بودم. آن حضرت را محزون و شکسته و غمناک دیدم. وقتی از سبب آن پرسیدم، فرمود: اگر آنچه را که من می‌شنوم تو نیز می‌شنیدی چنین پرسشی نمی‌کردی! گفتم: مگر چه می‌شنوید؟ فرمود: ناله فرشتگان و نفرین آنان بر قاتلان امیر مومنان علی علیه السلام و قاتلان حسین و ناله جنیان و گریه فرشتگانی که دور قبر حسین به شدت در جزع و فزع هستند، با این وجود آیا آب و خواب و خوراک می‌تواند گوارا باشد؟!( کامل الزیارات، ص۱۸۷) ۱۴۰۳/۵/۱۷ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
چهار عامل شکست دولت ها امیرالمؤمنین علی (ع): يُستَدَلَّ عَلَي اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تضييعِ الاُصولِ و التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ و َتقديمِ الاَراذِل و تَاخيرِ الاَفاضِلِ چهار چيز باعث شکست دولت‌ها می‌شود:      ۱. ضايع کردن اصول (مسائل مهم)     ۲. سرگرم شدن به فروع (امور کم اهميت)     ۳. به کار گماردن آدم‌های پست و نالایق     ۴. کنار گذاردن انسان‌های لایق و ارزشمند غررالحکم : ۱۰۹۶۵ امیرالمؤمنین علی (ع) در کلامی حکیمانه، چهار عامل اصلی را برای سقوط و شکست دولت‌ها برشمرده‌اند: 🔹تضیيع اصول: بی‌توجهی به مبانی و ارزش‌های بنیادین: منظور از اصول، مبانی فکری، دینی، اخلاقی و قانونی است که جامعه بر پایه آن‌ها شکل گرفته است. غفلت از این اصول، مانند ستون‌های اصلی یک ساختمان، باعث سست شدن بنیان‌های حکومت و در نهایت فروپاشی آن می‌شود. تغییر جهت از اهداف اصلی: زمانی که یک دولت از اهداف اصلی خود که خدمت به مردم و تامین عدالت است، دور شود و به دنبال منافع شخصی یا گروهی خاص باشد، به تدریج مشروعیت خود را از دست می‌دهد. 🔹التمسک بالفروع: سرگرم شدن به امور جزئی و فرعی: تمرکز بر امور کم اهمیت و روزمره به جای مسائل اساسی و کلان، باعث می‌شود که دولت از مشکلات اصلی غافل شود و نتواند به آن‌ها رسیدگی کند. عدم اولویت‌بندی صحیح: وقتی دولت به جای حل مشکلات بزرگ و اساسی مانند مشکلات معیشتی، تورم ، عدالت اجتماعی و مانند انها در شرایط فعلی، به مسائل جزئی و کم اهمیت می‌پردازد، نشان می‌دهد که توانایی تشخیص اولویت‌ها را ندارد. 🔹تقديم الاراذل: به کارگیری افراد نالایق و بی‌کفایت: سپردن مسئولیت‌های مهم به افرادی که صلاحیت و شایستگی لازم را ندارند، باعث بروز فساد، بی‌عدالتی و ناکارآمدی در سیستم می‌شود. تبعیض و پارتی‌بازی: زمانی که افراد به دلیل روابط شخصی و گروهی و نه شایستگی‌های خود به پست‌های مهم می‌رسند، اعتماد عمومی به نظام از بین می‌رود. 🔹تاخیر الافاضل: کنار گذاشتن افراد شایسته و کارآمد: نادیده گرفتن توانمندی‌های افراد متخصص و با تجربه، باعث می‌شود که دولت از ظرفیت‌های انسانی خود به خوبی استفاده نکند و در نتیجه با مشکلات عدیده مواجه شود. ایجاد جو عدم اعتماد: وقتی افراد شایسته و دلسوز احساس کنند که در سیستم جایی ندارند، انگیزه‌ای برای خدمتگزاری نخواهند داشت و این امر به نوبه خود باعث تضعیف نظام می‌شود. نتیجه‌گیری: همان‌طور که امام علی (ع) فرموده‌اند، توجه به این چهار عامل برای حفظ و بقای هر دولت و‌مجموعه ای ضروری است. با رعایت اصول، اولویت‌بندی صحیح، انتخاب افراد شایسته و بهره‌گیری از ظرفیت‌های انسانی، می‌توان به ساختن جامعه‌ای عادلانه و پیشرفته امیدوار بود. ۱۴۰۳/۵/۱۸ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
مقام تبلیغ و مقام حاکمیت مقام تبلیغ و دعوت پیامبر اکرم (ص) با مقام حاکمیت ایشان تفاوت بنیادین داشت. در مقام تبلیغ، پیامبر (ص) مأمور بودند تا با حکمت، موعظه نیکو و جدال احسن، مردم را سوی الله واسلام دعوت کنند و هیچ اجباری در کار نبود. چرا که عقیده و اعتقاد اجبار بردار نیست. اصل بر آزادی انتخاب و اختیار انسان بود. اما در مقام حاکمیت، پیامبر (ص) وظیفه اجرای احکام و حدود الهی را بر عهده داشتند. افرادی که احکام اجتماعی اسلام را رعایت نمی کردند مجازات می شدند. این امر به معنای حفظ نظم و امنیت جامعه اسلامی و اجرای عدالت بود که گاه با اعمال محدودیت هایی همراه می شد. با این حال، حتی در مقام حاکمیت نیز پیامبر اکرم (ص) نهایت تلاش خود را می‌کردند تا در امور شخصی و اعتقادی افراد دخالت نکنند. با گفتن شهادتین هر چند ظاهری، افراد در حکم مسلمان بودند و جان و مال و‌ناموسشان حفظ می شد. اصل بر آزادی اندیشه و بیان بود، مگر آنکه به دین و حقوق دیگران یا امنیت جامعه آسیب برساند. تفاوت‌های کلیدی این دو مقام: تبلیغ: بر پایه اختیار، اقناع و حکمت بود. حاکمیت: بر پایه اجرای قانون و حفظ نظم جامعه بود. تبلیغ: هدف آن رشد معنوی و هدایت انسان بود. حاکمیت: هدف آن ایجاد جامعه‌ای عادل و امن بود. تطبیق با شرایط زمان و مکان: پیامبر (ص) در هر شرایطی با توجه به نیازهای جامعه و افراد، روش‌های تبلیغی و حکومتی متناسبی را اتخاذ می‌کردند. توجه به تفاوت بین دین و دولت: اگرچه در جامعه اسلامی، دین و دولت پیوندی ناگسستنی دارند، اما این بدان معنا نیست که حاکمیت باید در همه امور شخصی دخالت کند. اهمیت آزادی‌های فردی: حتی در جامعه اسلامی نیز آزادی‌های فردی مانند آزادی اندیشه، بیان و انتخاب دین و - نه تبلیغ ان- از اهمیت بالایی برخوردار است. در نتیجه، مقام تبلیغ و حاکمیت پیامبر (ص)، هر دو در راستای سعادت انسان و جامعه بوده‌اند، اما روش‌ها و اهداف آن‌ها متفاوت بوده است. درک این تفاوت‌ها برای شناخت دقیق‌تر اسلام و سیره نبوی ضروری است. ۱۴۰۳/۵/۱۸ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
بصیرت؛ چراغی در تاریکی‌ها أمیرالمؤمنین علی (ع): العامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كالسّائرِ عَلى سَرابٍ بِقِيعَةٍ، لا تَزيدُهُ سُرعَةُ سَيرِهِ إلاّ بُعدا؛ كسى كه بدون بصيرت عمل كند، مانند كسى است كه به دنبال سراب بيابان راه پيمايد. او هر چه تندتر رود دورتر مى‏‌افتد.(أمالی مفید، ص۴۲، ح۱۱) این حدیث، به زیبایی اهمیت بصیرت در زندگی را نشان می‌دهد. بصیرت به معنای بینش، شناخت دقیق و درک درست از حقایق است. این ویژگی ارزشمند، راهنمای انسان در پیچ و خم‌های زندگی بوده و او را از گمراهی و اشتباه مصون می‌دارد. امام علی (ع) در این حدیث، بصیرت را به آب زلال و حقیقت را به چشمه‌ای جوشان تشبیه کرده‌اند. کسی که بدون بصیرت در پی حقیقت باشد، مانند انسان تشنه ای است که در بیابان، به دنبال سراب می‌دود. هرچه بیشتر بدود، از آب حقیقی دورتر می‌شود. 🔹دلایل تاکید بر اهمیت بصیرت: پیشگیری از اشتباه: همان‌طور که در حدیث آمده است، عمل بدون بصیرت مانند دویدن در بیابان به دنبال سراب است. هرچه سریع‌تر حرکت کنیم، از هدف اصلی دورتر می‌شویم. در زندگی نیز اگر بدون شناخت کافی و بصیرت قدم برداریم، ممکن است به جای رسیدن به موفقیت، به بن‌بست برسیم. تصمیم‌گیری صحیح: در هر لحظه از زندگی با تصمیم‌گیری‌های مختلفی روبرو هستیم. بصیرت به ما کمک می‌کند تا با تحلیل دقیق اطلاعات و شناخت گزینه‌های مختلف، بهترین تصمیم را انتخاب کنیم. ایجاد آرامش درونی: داشتن بصیرت به معنای درک جایگاه خود در جهان و شناخت هدف زندگی است. این امر باعث ایجاد آرامش درونی و کاهش اضطراب می‌شود. مقاومت در برابر وسوسه‌ها: افراد با بصیرت و شناخت به راحتی فریب تبلیغات و وسوسه‌های دنیوی را نمی‌خورند و ارزش‌های واقعی زندگی را بهتر تشخیص می‌دهند. رشد و تعالی فردی: بصیرت، کلید رشد و تعالی فردی است. با کسب دانش و آگاهی بیشتر، می‌توانیم استعدادهای خود را شکوفا کرده و به کمال برسیم. 🔹چگونه به بصیرت برسیم؟ برای دستیابی به بصیرت، می‌توانیم از راهکارهای زیر استفاده کنیم: مطالعه و تحقیق: مطالعه کتاب‌های مفید، مقالات علمی و اخبار معتبر، به افزایش دانش و آگاهی ما کمک می‌کند. تفکر و تعقل: با تفکر عمیق در مورد مسائل مختلف، می‌توانیم به درک بهتری از جهان، حوادث و خودمان برسیم. مشورت با افراد باتجربه و دانا: مشورت با افراد باتجربه و دانا، می‌تواند راهنمای خوبی برای ما باشد. دعای خیر: از خداوند متعال درخواست کنیم که به ما بصیرت و روشنایی عطا کند. 🔹نکات تکمیلی بصیرت در ابعاد مختلف زندگی: بصیرت تنها در مسائل دینی و اعتقادی اهمیت ندارد، بلکه در همه ابعاد زندگی از جمله مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و شخصی نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. بصیرت و عمل: داشتن بصیرت به تنهایی کافی نیست، بلکه باید آن را در عمل پیاده کنیم. یعنی بر اساس شناخت و آگاهی درست خود، تصمیم بگیریم و عمل کنیم. بصیرت و تعصب: بصیرت با تعصب تفاوت دارد. فرد با بصیرت، با دید باز به مسائل نگاه می‌کند و به نظرات دیگران نیز احترام می‌گذارد، در حالی که فرد متعصب، به عقاید نادرست خود پایبند است و به نظرات دیگران گوش نمی‌دهد. ۱۴۰۳/۵/۲۱ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
پیامدهای کسب مال حرام امیرالمومنین(ع): مَن يَكتَسِبْ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ يَصرِفْهُ في غَيرِ حَقِّهِ؛ كسى كه مالى را از راه ناروايش به دست آورد، آن را به ناروا خرج كند.(غرر الحکم، حدیث۸۸۸۳) این حدیث شریف، یکی از اصول مهم اخلاقی و اقتصادی در اسلام را بیان می‌کند. حضرت علی(ع) در این کلام نورانی، به ارتباط مستقیم بین کسب مال حرام و مصرف نادرست آن اشاره فرموده‌اند. این حدیث شریف، ما را به این نتیجه می‌رساند که کسب مال حرام، نه تنها از نظر شرعی حرام است، بلکه آثار مخربی بر زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. کسب مال حرام: به هر نوع درآمدی گفته می‌شود که از راه‌های غیرشرعی و خلاف قوانین الهی به دست آید. مانند ربا، اختلاس، رشوه، تقلب، فروش کالاهای حرام، گران فروشی، کم فروشی، کم کاری، کلاهبرداری و... . صرف مال در غیر حق: یعنی استفاده از مال به گونه‌ای که خلاف شرع و عدالت باشد. مانند اسراف، تبذیر، کمک به افراد فاسد، استفاده از مال برای ارتکاب گناه و... . طبیعت مال حرام: این حدیث نشان می‌دهد که مال حرام، طبیعتی پلید و آلوده دارد و هرگز نمی‌توان از آن استفاده‌ی پاک و صحیحی کرد. پیامدهای کسب مال حرام: کسب مال حرام، علاوه بر گناه بودن، باعث می‌شود که فرد به سایر گناهان نیز آلوده شود و از رحمت خداوند دور گردد. اهمیت کسب حلال: این حدیث، بر اهمیت کسب روزی حلال و تلاش برای به دست آوردن مال از راه‌های مشروع تأکید می‌کند. ارتباط بین کسب و مصرف: این حدیث نشان می‌دهد که نحوه‌ی کسب مال، بر نحوه‌ی مصرف آن تأثیر مستقیم دارد و کسی که مالی را به ناحق به دست آورد، نمی‌تواند آن را به حق مصرف کند. علت ارتباط بین کسب و مصرف: این ارتباط به دلیل آن است که مال حرام، قلب و روح انسان را آلوده می‌کند و باعث می‌شود که فرد به دنبال لذت‌های زودگذر و حرام برود.۱۴۰۳/۵/۲۲ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
عوامل فردی گرایش به کسب مال حرام یکی از گناهان و ناهنجاری‌هایی که به شکل های گوناگون در جامعه رواج دارد حرامخواری است. حرامخواری در ادیان الهی به شدت نهی و نکوهش شده است و آثار زیانباری در زندگی دنیا و آخرت انسان دارد. عوامل گرایش به مال حرام بسیار متنوع و پیچیده هستند و می‌توانند از عوامل فردی تا اجتماعی و حتی فرهنگی متاثر باشند. عوامل فردی، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی است که در این زمینه نقش ایفا می‌کند. در ادامه، به برخی از مهم‌ترین عوامل فردی گرایش به کسب مال حرام اشاره خواهیم کرد: 🔹عوامل روانشناختی وسوسه‌های شیطانی: یکی از مهم‌ترین دلایلی که افراد را به سمت مال حرام سوق می‌دهد، وسوسه‌های نفسانی و شیطانی است. این وسوسه‌ها می‌توانند به شکل طمع، حرص، حسادت و... ظاهر شوند. طمع و حرص: یکی از قوی‌ترین انگیزه‌ها برای کسب مال حرام، طمع و حرص بی‌حد و حصر است. افراد طمع‌کار، همیشه به دنبال کسب درآمد بیشتر و ثروت‌اندوزی هستند و ممکن است برای رسیدن به این هدف، به هر کاری دست بزنند. احساس حقارت و کمبود: افرادی که احساس حقارت یا کمبود می‌کنند، ممکن است برای جبران این احساسات، به دنبال کسب ثروت و قدرت باشند و برای رسیدن به این هدف، از راه‌های نامشروع استفاده کنند. عدم رضایت از وضعیت موجود: افرادی که از وضعیت مالی یا اجتماعی خود راضی نیستند، ممکن است برای تغییر این وضعیت، به دنبال راه‌های سریع و آسان باشند، حتی اگر این راه‌ها نامشروع باشند. کمال‌گرایی افراطی: افراد کمال‌گرا ممکن است برای رسیدن به اهداف خود، تحت فشار زیادی قرار بگیرند و در نتیجه، به انجام کارهای خلاف و کسب درآمد از راه‌های نامشروع روی آورند. 🔹عوامل شخصیتی ضعف اراده: افرادی که اراده ضعیفی دارند، ممکن است در برابر وسوسه‌های دنیوی مقاومت نکنند و به راحتی به انجام کارهای خلاف کشیده شوند. عدم مسئولیت‌پذیری: افرادی که مسئولیت‌پذیری کمی دارند، ممکن است به عواقب اعمال خود فکر نکنند و به راحتی به انجام کارهای خلاف دست بزنند. خودمحوری و خودخواهی: افرادی که خودمحور و خودخواه هستند، ممکن است به دیگران و حقوق آنها اهمیتی ندهند و برای رسیدن به اهداف خود، به هر کسی آسیب بزنند. 🔹عوامل اعتقادی ضعف ایمان: ضعف ایمان و باورهای دینی می‌تواند باعث شود که افراد به ارزش‌های اخلاقی و دینی بی‌توجه باشند و به راحتی به انجام کارهای خلاف روی آورند. عدم شناخت کافی از دین: افرادی که شناخت کافی از دین و احکام آن ندارند، ممکن است مرز بین حلال و حرام را تشخیص ندهند و به راحتی به انجام کارهای خلاف کشیده شوند. جهل و ناآگاهی: نداشتن آگاهی کافی نسبت به مضرات مال حرام و عواقب آن، می‌تواند یکی از دلایل گرایش به مال حرام باشد. بسیاری از افراد به دلیل عدم آگاهی از آثار مخرب مال حرام بر زندگی فردی و اجتماعی خود، به راحتی به این کار روی می‌آورند.۱۴۰۳/۵/۲۲ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به کسب مال حرام 🔹فشارهای اقتصادی: فقر و نابرابری: فقر شدید و نابرابری شدید اقتصادی می‌تواند افراد را به انجام کارهای خلاف و کسب درآمد از راه‌های نامشروع سوق دهد. تورم و گرانی: افزایش بی‌رویه قیمت‌ها و کاهش ارزش پول می‌تواند افراد را به دنبال راه‌های سریع و آسان برای کسب درآمد بیندازد. 🔹محیط‌های اجتماعی: تأثیر همسالان: دوستان و اطرافیان می‌توانند الگوهای رفتاری افراد را شکل دهند. اگر در محیطی قرار بگیرید که کسب مال حرام به عنوان یک امر عادی تلقی شود، احتمال گرایش به آن افزایش می‌یابد. فرهنگ مصرف‌گرایی: تبلیغات گسترده و تشویق به مصرف بی‌رویه می‌تواند نیازهای کاذب ایجاد کرده و افراد را به دنبال کسب درآمد بیشتر برای پاسخگویی به این نیازها سوق دهد. 🔹ساختارهای اجتماعی: فساد اداری: وجود فساد در دستگاه‌های دولتی و عدم شفافیت در امور مالی می‌تواند به ایجاد انگیزه برای کسب درآمد از راه‌های نامشروع منجر شود. ضعف نظارت بر بازار: نبود نظارت کافی بر بازار و فعالیت‌های اقتصادی می‌تواند زمینه را برای فعالیت‌های غیرقانونی فراهم کند. 🔹ضعف ارزش‌های اخلاقی: کاهش اهمیت دین و اخلاق: کاهش اهمیت دین و اخلاق در جامعه می‌تواند منجر به تضعیف باورهای دینی و اخلاقی افراد شده و در نتیجه، تمایل به کسب مال حرام افزایش یابد. 🔹عدم وجود فرصت‌های برابر: تبعیض و بی‌عدالتی: تبعیض در فرصت‌های شغلی و اجتماعی می‌تواند افراد را به حاشیه رانده و آنها را به دنبال راه‌های غیرقانونی برای بهبود وضعیت خود سوق دهد. 🔺راهکارهای مقابله با گرایش به کسب مال حرام توزیع عادلانه ثروت: ایجاد فرصت‌های برابر برای همه افراد و کاهش نابرابری‌های اقتصادی می‌تواند به کاهش انگیزه برای کسب مال حرام کمک کند. تقویت ارزش‌های اخلاقی: تقویت باورهای دینی و اخلاقی در جامعه و آموزش ارزش‌های انسانی می‌تواند به کاهش تمایل به کسب مال حرام کمک کند. شفافیت و مبارزه با فساد: ایجاد شفافیت در امور مالی و مبارزه جدی با فساد اداری می‌تواند به کاهش انگیزه برای کسب درآمد از راه‌های نامشروع کمک کند. ایجاد اشتغال پایدار: ایجاد فرصت‌های شغلی پایدار و مناسب می‌تواند به کاهش فقر و بیکاری و در نتیجه، کاهش انگیزه برای کسب مال حرام کمک کند. تقویت نظارت بر بازار: تقویت نظارت بر بازار و فعالیت‌های اقتصادی می‌تواند به کاهش فعالیت‌های غیرقانونی کمک کند. 🔺توجه: این عوامل تنها بخشی از عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به کسب مال حرام هستند و عوامل فردی و روانشناختی نیز در این زمینه نقش مهمی ایفا می‌کنند. برای مقابله با این پدیده پیچیده، نیاز به یک رویکرد جامع و همه جانبه داریم که در آن تمامی ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. ۱۴۰۳/۵/۲۳ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
عوامل فرهنگی گرایش به کسب مال حرام عوامل فرهنگی نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری ارزش‌ها، باورها و رفتارهای فردی و اجتماعی دارند. این عوامل می‌توانند تأثیر مستقیمی بر گرایش افراد به کسب مال حرام داشته باشند. در ادامه به برخی از مهم‌ترین عوامل فرهنگی مؤثر بر این گرایش اشاره می‌شود: 🔹ضعف ارزش‌های اخلاقی و دینی: تغییر سبک زندگی: تغییر سبک زندگی و گرایش به مدرنیته و فردگرایی می‌تواند باعث تضعیف ارزش‌های اخلاقی و دینی شود. کمرنگ شدن نقش خانواده و سنت‌ها: کاهش نقش خانواده و سنت‌ها در انتقال ارزش‌ها و باورها می‌تواند به کاهش اهمیت اخلاق در جامعه منجر شود. ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی: فرهنگ مصرف‌گرایی و تأکید بر کسب ثروت به هر قیمتی می‌تواند باعث شود افراد برای رسیدن به اهداف مادی خود، به هر کاری دست بزنند. 🔹کم رنگ شدن مرزهای حلال و حرام: برداشته شدن مرزهای حلال و حرام و‌کم رنگ شدن آن می توان در رفتن افراد به سمت کسب مال حرام موثر باشد. مهم ترین عوامل کمرنگ شدن مرزهای حلال و حرام عبارتند از: تفسیرهای متفاوت از دین: تفسیرهای متفاوت و گاه متناقض از دین و ارائه تعبیرات مختلف از مفاهیم حلال و حرام می‌تواند باعث سردرگمی افراد شود. تغییر مفاهیم اخلاقی: تغییر مفاهیم اخلاقی و جایگزینی برخی ارزش‌ها با ارزش‌های دیگر می‌تواند باعث شود که افراد مرز بین حلال و حرام را کمتر احساس کنند. ترویج نسبی‌گرایی اخلاقی: ترویج نسبی‌گرایی اخلاقی و این باور که اخلاق نسبی است و بستگی به فرهنگ و زمان دارد، می‌تواند باعث تضعیف قضاوت‌های اخلاقی شود. 🔹تأثیر فرهنگ عامه: رسانه‌ها و تبلیغات: رسانه‌ها و تبلیغات با تأکید بر موفقیت مادی و ثروت‌اندوزی می‌توانند الگوهای رفتاری نادرستی را در جامعه ترویج دهند. سینما و تلویزیون: فیلم‌ها و سریال‌ها با نمایش سبک زندگی افراد ثروتمند و موفق می‌توانند باعث ایجاد حس رقابت و تمایل به کسب ثروت در افراد شوند. شبکه‌های اجتماعی: شبکه‌های اجتماعی با نمایش زندگی لوکس افراد و مقایسه زندگی خود با دیگران می‌توانند باعث ایجاد احساس کمبود و ناامیدی و چشم و‌هم‌ چشمی شده و برخی افراد را به سوی حرامخواری سوق دهند. 🔹فرهنگ رقابت و فردگرایی: رقابت شدید در بازار کار: رقابت شدید در بازار کار و فشار برای موفقیت می‌تواند افراد را به انجام کارهای خلاف و کسب درآمد از راه‌های نامشروع سوق دهد. فردگرایی و بی‌توجهی به دیگران: فردگرایی و بی‌توجهی به حقوق دیگران می‌تواند باعث شود که افراد برای رسیدن به اهداف خود، به دیگران آسیب بزنند. 🔹ضعف ساختارهای اجتماعی: فساد اداری: وجود فساد اداری و عدم شفافیت در امور مالی می‌تواند به ایجاد انگیزه برای کسب درآمد از راه‌های نامشروع منجر شود. عدم وجود عدالت اجتماعی: عدم وجود عدالت اجتماعی و تبعیض می‌تواند باعث ایجاد احساس محرومیت و نارضایتی در افراد شود و آنها را به دنبال راه‌های غیرقانونی برای بهبود وضعیت خود سوق دهد. 🔹راهکارها برای مقابله با این چالش فرهنگی، می‌توان اقدامات زیر را انجام داد: تقویت ارزش‌های اخلاقی و دینی: با آموزش ارزش‌های اخلاقی و دینی به نسل جوان و ترویج سبک زندگی اسلامی شفافیت و مبارزه با فساد: با ایجاد شفافیت در امور مالی و مبارزه جدی با فساد اداری تقویت ساختارهای اجتماعی: با ایجاد عدالت اجتماعی و فرصت‌های برابر برای همه افراد توجه به نقش رسانه‌ها: با کنترل محتواهای رسانه‌ای و ترویج ارزش‌های مثبت تقویت نقش خانواده: با حمایت از خانواده و تقویت بنیان خانواده 🔺توجه: عوامل فرهنگی تنها بخشی از عوامل مؤثر بر گرایش به کسب مال حرام هستند و عوامل فردی، اجتماعی و اقتصادی نیز در این زمینه نقش مهمی ایفا می‌کنند. برای مقابله با این پدیده پیچیده، نیاز به یک رویکرد جامع و همه جانبه داریم که در آن تمامی ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. ۱۴۰۳/۵/۲۳ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
مراتب پاکی و طهارت در اسلام پاکی و طهارت در اسلام از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و به عنوان یکی از ارکان اصلی دین محسوب می‌شود. این مفهوم صرفاً به پاکی ظاهری محدود نمی‌شود، بلکه ابعاد گسترده‌تری از جمله پاکی روح و قلب و طهارت معنوی را نیز در بر می‌گیرد. هرچه انسان به پاکی و طهارت نزدیک‌تر باشد، به خدا و اولیای الهی نیز نزدیک‌تر می‌شود؛ زیرا خدا و اولیای الهی پاک و طاهرند و تنها با پاکی و طهارت سنخیت دارند. برعکس، هرچه آلودگی فرد بیشتر باشد، از خدا و اولیای الهی دورتر شده و به موجودات پلید مانند شیطان نزدیک‌تر می‌شود. 🔹مراتب طهارت و پاکی ۱. طهارت از نجاسات: پاکیزگی بدن و اشیاء از هرگونه آلودگی و نجاستی که در دین مشخص شده است. ۲.طهارت از حَدَث: پاکیزگی از حَدَث اصغر (ادرار و مدفوع) و حدث اکبر (جنابت) که با وضو و غسل برطرف می‌شود. کسی که مراتب اول و دوم طهارت را رعایت نکند، نمی‌تواند وارد اماکن مقدس مانند مسجد و حرم معصومین شود یا به مقدساتی مانند قرآن و نام انبیا و امامان دست بزند یا با خداوند راز و نیاز و نماز بخواند. ۳.طهارت از گناه: پاکیزگی اعمال از هرگونه آلودگی به گناه و انجام دادن کارهای نیک و صالح. در این مرحله، همه اعضا و جوارح با پرهیز از گناه، پاک می‌شوند. این مرتبه از طهارت، موجب تقرب به درگاه الهی و پذیرش عبادت مانند نماز و روزه و حج و زیارت می‌شود. پاکی قلب(روح) به عنوان یکی از ابعاد وجودی انسان از آلودگی‌های اخلاقی همچون حسد، کینه، غرور، تکبر، خودپسندی و ... و آراستگی آن به فضایل اخلاقی مانند ایمان، تقوا، صدق و ... نیز از مراتب بالای طهارت و‌ جزو مرتبه سوم طهرات است. ۴.طهارت از فکر گناه: در این مرحله، انسان به مرتبه ای از کمال می‌رسد که حتی فکر گناه را نیز نمی‌کند. این مرتبه اختصاص به انسان‌های کامل مانند انبیا و امامان دارد. ۱۴۰۳/۵/۲۳ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
عوامل موثر بر میزان ثواب اعمال میزان ثوابی که برای اعمال نیک به انسان عطا می‌شود، به عوامل متعددی بستگی دارد که برخی از آن‌ها عبارتند از: 🔹نیت: همان‌طور که در حدیث آمده است، اعمال به نیات سنجیده می‌شوند. خلوص نیت و انجام عمل به قصد قربت، ثواب عمل را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهد. هرگونه ریاکاری، خودنمایی یا انگیزه دنیوی در نیت، از میزان ثواب عمل می‌کاهد و حتی ممکن است آن را باطل کند. تاکید بر «قربة الی الله» بودن نماز و و روزه و مانند آنها و گنجاندن آن در «نیت» با توجه به همین نکته است. 🔹دشواری عمل: هرچه عمل دشوارتر و نیازمند تلاش و مجاهدت بیشتری باشد، ثواب آن نیز بیشتر خواهد بود. عمل به دستورات الهی در شرایط سخت‌تر، نشان‌دهنده ایمان قوی‌تر و استقامت بیشتر است و به همین دلیل پاداش بیشتری را در پی دارد. برای نمونه کسی که در گرمایی شدید هوا، وجود ناامنی و با امکانات کم به زیارت امام حسین می رود پاداش بیشتری نسبت به کسی دارد که در شرایط بهتری به زیارت می رود. 🔹زمان انجام عمل: زمان انجام عمل نیز در میزان ثواب آن موثر است. اعمال نیک در اوقات خاص و مقدس، مانند ماه مبارک رمضان، شب‌های قدر، شب عید فطر و قربان و هنگام سحر، پاداش بیشتری دارند. این به دلیل فضیلت و برکتی است که خداوند در این اوقات قرار داده است. 🔹مکان انجام عمل: مکان انجام عمل نیز در میزان ثواب آن موثر است. عبادت در اماکن مقدس مانند مسجد، بخصوص مسجد الحرام و مشاهد مشرفه، ثواب بیشتری دارد. این به دلیل قداست و برکتی است که این اماکن دارند و فضایی را برای ارتباط بیشتر با خداوند فراهم می‌کنند. 🔹نحوه انجام عمل: نحوه انجام عمل نیز در میزان ثواب آن موثر است. انجام عمل به طور کامل، صحیح و با کیفیت، ثواب بیشتری را در پی دارد. همچنین، تداوم و استمرار در انجام عمل نیک، به افزایش ثواب آن کمک می‌کند. 🔹تاثیر عمل بر دیگران: برخی اعمال نیک علاوه بر ثواب فردی، آثار مثبتی بر دیگران نیز دارند و باعث خیر و برکت در جامعه می‌شوند. این نوع اعمال، پاداش مضاعفی را به همراه دارند. کشته شدن عمرو بن عبدود به دست علی(ع) در جنگ خندق که مسلمانان و اسلام را نجات داد نمونه ای از این اعمال است. پیامبر اکرم ارزش ضربت شمشیر آن روز علی(ع) برتر از عبادت همه جن و انس خواند. هر چند معرفت و اخلاص امیر المومنین هم در ارزش ضربت آن روز وی بسیار دخیل بود. پیاده روی اربعین و نیز پذیرایی از زائران امام حسین هم از این نمونه اعمال است. این اعمال سبب معرفی اهل بیت در جهان، ترویج شیعه و گرایش مردم به زیارت و اهل بیت و دگرگونی باورها و رفتارهای آنان می شود. 🔹توبه و استغفار: توبه از گناهان و طلب امرزش از خداوند، سبب پاک شدن دل و افزایش تقوا و آمادگی برای عبادت می‌شود و زمینه را برای دریافت ثواب بیشتر فراهم می‌کند. تاکید و توصیه به غسل توبه و استغفار پیش از برخی عبادات برای همین خاطر است. ۱۴۰۳/۵/۲۵ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریشه‌ها و پیامدهای خود تحقیری ملی خودتحقیری ملی پدیده‌ای است که در آن بخش قابل توجهی از جامعه، به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، ارزش‌ها، دستاوردها و هویت ملی خود را کوچک شمرده و به جایگاه و توانایی‌های سایر ملت‌ها بیش از حد بها می‌دهد. این پدیده ریشه‌های پیچیده‌ای دارد و پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی گسترده‌ای را به همراه می‌آورد. 🔹ریشه‌های روانشناسی خودتحقیری ملی عوامل تاریخی: رویدادهای تاریخی تلخ، شکست‌های نظامی، اشغالگری‌ها و دخالت‌های خارجی می‌توانند در شکل‌گیری احساس خودکم‌بینی و خودتحقیری در یک ملت نقش داشته باشند. مقایسه با سایر ملت‌ها: مقایسه مداوم و نامعقول با سایر ملت‌ها، به ویژه قدرت‌های بزرگ، می‌تواند منجر به احساس حقارت و خودکم‌بینی شود. تأثیر رسانه‌ها و تبلیغات: رسانه‌ها و تبلیغات می‌توانند با برجسته‌سازی نقاط ضعف و کمبودها و نادیده گرفتن دستاوردها، به تقویت احساس خودتحقیری کمک کنند. نقص در آموزش تاریخ و هویت ملی: عدم آموزش صحیح تاریخ و هویت ملی، باعث می‌شود افراد به درستی از ارزش‌ها و دستاوردهای گذشته خود آگاه نباشند. عوامل روانشناختی فردی: عوامل روانشناختی فردی مانند کمبود اعتماد به نفس، ترس از موفقیت و نیاز به تأیید دیگران نیز می‌توانند در بروز خودتحقیری ملی نقش داشته باشند. 🔹پیامدهای خودتحقیری ملی کاهش انگیزه و تلاش: خودتحقیری می‌تواند منجر به کاهش انگیزه و تلاش برای پیشرفت و توسعه شود. ضعف هویت ملی: با تضعیف احساس غرور ملی، هویت ملی نیز تضعیف می‌شود. آسیب‌پذیری در برابر نفوذ خارجی: ملت‌هایی که دچار خودتحقیری هستند، آسان‌تر تحت تأثیر فرهنگ و ارزش‌های خارجی قرار می‌گیرند. مشکلات روانی فردی: خودتحقیری ملی می‌تواند منجر به بروز مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب و کاهش عزت نفس در افراد شود. تاخیر در توسعه: خودتحقیری می‌تواند مانع از شکوفایی پتانسیل‌های یک ملت و توسعه آن شود. 🔹راهکارهای مقابله با خودتحقیری ملی تقویت آموزش تاریخ و هویت ملی: آموزش صحیح تاریخ و هویت ملی به افراد کمک می‌کند تا به ارزش‌ها و دستاوردهای ملت خود پی ببرند. برجسته‌سازی دستاوردهای ملی: رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی باید به برجسته‌سازی دستاوردهای ملی و تقویت احساس غرور ملی بپردازند. تقویت اعتماد به نفس ملی: ایجاد فرصت‌هایی برای مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌ها و تقویت اعتماد به نفس ملی می‌تواند در مقابله با خودتحقیری موثر باشد. مقایسه واقع‌بینانه با سایر ملت‌ها: مقایسه باید بر اساس واقعیت‌ها و نقاط قوت و ضعف هر ملت صورت گیرد و نه بر اساس کلیشه‌ها و تعصبات. توجه به نقاط قوت و پتانسیل‌های ملی: باید بر روی نقاط قوت و پتانسیل‌های ملی تمرکز کرد و تلاش برای بهبود و توسعه آن‌ها را در اولویت قرار داد. در نهایت، خودتحقیری ملی یک چالش پیچیده است که نیازمند تلاش‌های همه‌جانبه برای رفع آن است. با شناخت ریشه‌ها و پیامدهای این پدیده و اتخاذ راهکارهای مناسب، می‌توان به تقویت هویت ملی و پیشرفت کشور کمک کرد. ۱۴۰۳/۵/۲۶ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
شادی خدا و رسول خدا(ص) امام باقر (ع): مَن سَرَّ مُؤمنا فَقَد سَرَّني ، و مَن سَرَّني فَقَد سَرَّ اللّه َ؛ هر كه مؤمنى را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر كه مرا شاد كند، خدا را شاد كرده است. (مراه العقول، ص90) این حدیث شریف، اهمیت شاد کردن مؤمنان و تأثیر عمیق آن بر رضایت خداوند را بیان می‌کند. راه‌های خوشحال کردن مؤمن: شاد کردن مؤمنان یک از اعمالی است که در دین اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته و پاداش بزرگی برای آن در نظر گرفته شده است. برخی از راه‌های خوشحال کردن مؤمنان عبارتند از: کمک به نیازمندان: کمک مالی، اهدای کالا، یا ارائه خدمات به نیازمندان، می‌تواند شادی و آرامش را به دل‌های آنان هدیه کند. رفع مشکلات دیگران: تلاش برای حل مشکلات دیگران، چه بزرگ و چه کوچک، می‌تواند موجب خوشحالی و رضایت آن‌ها شود. تقدیر و تشکر: قدردانی از خوبی‌ها و زحمات دیگران، باعث تقویت روحیه و ایجاد حس ارزشمندی در آنان می‌شود. تبسم و خوشرویی: یک لبخند ساده و خوشرویی می‌تواند روز بسیاری از افراد را روشن کند و به آن‌ها انرژی مثبت بدهد. گفتار نیک: پرهیز از تهمت، غیبت، و سخن چینی و استفاده از کلمات نیکو و دلنشین، می‌تواند محیط اطراف را آرام و دلپذیر کند. هدیه دادن: اهدای هدیه، حتی یک هدیه کوچک، می‌تواند نشانه توجه و محبت باشد و موجب شادی گیرنده شود. همدلی و همراهی: همراهی با دوستان و آشنایان در شادی‌ها و غم‌هایشان، نشان‌دهنده مهر و محبت و تقویت‌کننده روابط اجتماعی است و موجب خوشحالی و خرسندی می شود. نکات مهم: نیت خیر: مهم‌ترین نکته در انجام این اعمال، داشتن نیت خالص و قصد قربت به خداست. صمیمیت: رفتارهای ما باید صمیمانه و صادقانه باشد تا تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. احترام به دیگران: در هنگام انجام این اعمال، باید به حقوق و شخصیت دیگران احترام بگذاریم و از منت گذاشتن و تحقیر به شدت پرهیز کنیم. پرهیز از تظاهر: نباید اعمال نیک خود را به رخ دیگران بکشیم و به دنبال جلب توجه یا استفاده از آن برای خودنمایی و شهرت و کسب موقعیت باشیم. نتیجه‌گیری: شاد کردن مؤمنان، نه تنها به خود فرد لذت می‌بخشد، بلکه موجب افزایش پاداش‌های معنوی و نزدیکی به خداوند می‌شود. با انجام این اعمال، می‌توانیم جامعه‌ای پر از مهر و محبت و آرامش ایجاد کنیم. ۱۴۰۳/۵/۲۷ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
شادی خدا در شادی مومن مبلغ زیادی به حاکم ری بدهکار بودم. اگر پولش را می‌خواست، بدبخت می‌شدم. می‌گفتند شیعه است، ولی مطمئن نبودم. نمی‌دانستم چه کار کنم! از خدا کمک خواستم. در سفر حج رفتم پیش امام کاظم(ع)، شاید کاری کند، نجات پیدا کنم. مشکلم را که گفتم، امام(ع) کاغذ و قلم برداشت و نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند در زیر عرش خود سایه‌ای آفریده است، تنها کسی به آنجا راه پیدا می‌کند که به برادرش کمک کند یا مشکلش را برطرف نماید یا او را خوشحال سازد. این مرد برادر توست. والسلام.» نامه را داد دستم و فرمود: «بده به حاکمتان.» از سفر که برگشتم رفتم نزد حاکم. گفتم از امام کاظم(ع) برایش نامه آورده‌ام. پابرهنه آمد دم در به استقبالم! در آغوشم گرفت و بارها صورت و دیدگانم را بوسید. از حال امام(ع) پرسید و اینکه آیا او را دیده‌ام؟ مرا برد به خانه‌اش. خیلی احترام کرد. نامه را گرفت، بوسید و با احترام و ایستاده خواند! آنگاه همه بدهکاری‌ام را بخشید! تمام دارایی‌اش را هم تا آخرین درهم با من قسمت کرد! هر چیزی هم قابل قسمت نبود، بهایش را به من داد! فقط به خاطر دو جمله امام! همه اش می‌پرسید: «آیا خوشحال شدی؟ راضی شدی؟» گفتم: «آری، خیلی زیاد!» مانده بودم این همه خوبی را چگونه جبران کنم! برآن شدم حج که رفتم دعایش کنم و ماجرا را به امام(ع) بگویم. پس از موسم حج رفتم به دیدار امام(ع). حضرت ماجرا را که شنید، چهره ‌اش از خوشحالی گلگون شد. پرسیدم: «سرورم! این کار حاکم، شما را خوشحال کرد؟» فرمود: «نه فقط مرا، بلکه رسول الله(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و خدا را هم خوشحال کرد!» (بحار الانوار، ج48، ص174؛ مستدرک الوسائل،ج13، ص132-133) ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
راز قبرستان یکی از علمای مشهد می‌فرمود: روزی در محضر مرحوم آیت الله سید یونس اردبیلی بودیم. جوانی آمد و مسئله‌ای پرسید و گفت: من مادرم را دو روز پیش دفن کردم و هنگام دفن، کیف کوچکی که اسناد و مدارکی در آن بود از جیبم میان قبر افتاد. آیا اجازه می‌دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم؟ و تقاضا کرد که نامه‌ای به مسئولین قبرستان بنویسند تا آنها اجازه نبش قبر بدهند. آیت الله سید یونس اردبیلی فرمود: همان قسمت از قبر را که می‌دانید مدارک در آنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه‌ای برای او نوشت. بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدیم. آقا از او پرسیدند: آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید؟ او غمناک و مضطرب بود و جواب نداد. بعد از آنکه دوباره اصرار کردند، گفت: وقتی من قبر را نبش کردم، دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می‌زند! چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم و دوباره قبر را پوشاندم! از او پرسیدند: آیا کار زشتی از مادرت سر می‌زد؟ گفت: من چیزی به خاطر ندارم، ولی همیشه پدرم او را نفرین می‌کرد؛ زیرا او در ارتباط با نامحرم بی‌پروا بود و روگیری و حجاب نداشت و با سرو روی باز با مرد نامحرم روبرو می‌شد و بی‌پروا با او سخن می‌گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی‌کرد. با نامحرمان شوخی می‌کرد و می‌خندید و از این جهت همیشه مورد عتاب و سرزنش بود. منبع: گوهر صدف، ص۵۵ پیام داستان: این داستان دارای پیام دینی و اخلاقی است و عواقب بی‌حجابی و عدم رعایت حریم‌ها را به تصویر می‌کشد. مار سیاه که دور گردن زن حلقه زده، نمادی از گناه و عذابی است که ممکن است در پی بی‌حجابی و روابط نامشروع به سراغ فرد آید. ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
راز یک تغییر حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان نقل می کند: تابستان سال ۱۳۲۳ در «ونک مستوفی» منبر می‌رفتم. امام جماعت آنجا سید بزرگوارى بود که الان با گذشت چندین دهه، نامش را فراموش کرده‌ام. این سید بزرگوار بین گفتگوهایى که با هم داشتیم، تعریف کرد: که یک روز صدای در منزل بلند شد، وقتی آمدم در را باز کردم، خانمى نیمه‌برهنه و بی‌حجاب و آرایش کرده و دست و سینه باز را مقابل خود دیدم. خواستم درب را ببندم و به او بی‌اعتنائی کنم. فکر کردم همین که در خانه یک روحانی با این قیافه آمده، شاید معایب بی‌حجابی را نمی‌داند و شاید بتوانم نصیحتش کنم. سرم را پایین انداخته و گفتم بفرمائید. داخل اتاق شده نشست و مسئله‌ای در مورد ارث از من سؤال کرد. من گفتم: خانم! من هم از شما می‌خواهم مسئله‌ای بپرسم، اگر جواب دادید من هم جواب می‌دهم. گفت: شما از من؟ گفتم بله. گفت بفرمائید؟ گفتم: شخصی در محلی مشغول غذا خوردن است. غذا هم بسیار خوشمزه و خوشبو است. گرسنه‌ای از کنار او می‌گذرد، پایش از حرکت می‌ایستد، جلوی او می‌نشیند، شاید تعارفش کند، ولی او اعتنا نمی‌کند. شخص گرسنه تقاضای یک لقمه می‌کند، او می‌گوید: غذا متعلق به من است و نمی‌دهم. هر چه التماس می‌کند، او به خوردن ادامه می‌دهد. خانم، این چگونه آدمی است؟ گفت: آن شخص بیرحم، از شمر بدتر است. گفتم: گرسنه دو جور است، یکی گرسنه شکم و دیگری گرسنه شهوت. جوان مجرد و گرسنه شهوت، خانم نیمه‌برهنه و زیبایی را می‌بیند که همه نوع عطرها و آرایش‌های مطبوع دارد. هر چه با او راه می‌رود، شاید خانم توجهی به او بکند و مقدارى روی خوش به او نشان بدهد، جوان به او اعتنا نمی‌کند. جوان اظهار علاقه می‌کند، زن محل نمی‌گذارد، جوان خواهش می‌کند، زن می‌گوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم. جوان التماس می‌کند، زن توجه نمی‌کند. این خانم چگونه آدمی است؟ خانم فکری کرد و از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت. فردا درب منزل صدا کرد، رفتم در را باز کردم، دیدم سرهنگی دم در ایستاده و اجازه ورود می‌خواهد. وقتی وارد اتاق شد و نشست، گفت: من شوهر همان خانم دیروزی هستم. وقتی که با او ازدواج کردم، چون خانواده‌ای مذهبی بودیم از او خواستم با حجاب باشد، گفت: بعد از ازدواج. ولی هر آنچه به او گفتم و خواهش کردم، تهدید کردم، زیر بار نرفت. ولی دیروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامی خواست. نمی‌دانم شما دیروز به او چه گفتید. ماجرا را به او گفتم. او با خود عبایی آورده بود. به من داد و تشکر کرد و رفت. پیام داستان داستان "راز یک تغییر" که روایتی از یک ماجرای واقعی است، پیام‌های چندلایه‌ و آموزنده‌ای را به مخاطب منتقل می‌کند. پیام‌های اصلی داستان عبارتند از: اهمیت حجاب و عفاف: داستان به روشنی نشان می‌دهد که حجاب و عفاف نه تنها یک واجب و الزام دینی، بلکه یک عامل مهم در حفظ کرامت و ارزش زن است. تغییر نگرش زن در داستان پس از گفتگو با روحانی، نشان از تأثیر عمیق این ارزش‌ها بر زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. خطرات بی‌حجابی: داستان با نشان دادن عواقب بی‌حجابی برای زن و جامعه، اهمیت این موضوع را نشان می دهد. بی‌حجابی نه تنها باعث تحریک شهوت جنسی و ایجاد مشکلات اخلاقی می‌شود، بلکه می‌تواند به روابط خانوادگی نیز آسیب برساند. تأثیر گفتگو و نصیحت: گفتگوی روحانی با زن بی‌حجاب و تأثیر آن بر تغییر نگرش او، نشان از اهمیت گفتگو و نصیحت دلسوزانه و حکیمانه در هدایت افراد به سوی ارزش‌های انسانی و دینی دارد. نقش روحانیت در جامعه: روحانیت در این داستان به عنوان راهنمایی دلسوز و آگاه معرفی می‌شود که با استفاده از حکمت و منطق، می‌تواند افراد را به سمت سعادت هدایت کند. ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
آیا امام حسین(ع) را متدینان کشتند؟ متأسفانه برخی افراد در تلاش برای ارائه نظرات نو، بدون داشتن توانایی یا تمایل به بیان دقیق و صحیح، به ارائه مطالب نادرست می‌پردازند که موجب سوءتفاهم و گمراهی دیگران می‌شود. 🔹نسبت دادن قتل امام حسین (ع) به دینداران: برخی می گویند که "امام حسین (ع) را بی دینان نکشتند، بلکه دینداران کشتند! این یک‌ نگرش انحرافی است. بنی امیه، بنی مروان و وهابیت نیز چنین دیدگاهی دارند. از منظر کدام عالم شیعه و سنی، یزید، عبیدالله، شمر، عمر سعد، سنان، خولی، حرمله و... مسلمان محسوب می‌شوند؟ آیا ابوسفیان، معاویه و بنی امیه مسلمان بودند؟ این افراد منافقانی بودند که برای حفظ جان و رسیدن به منافع دنیوی، ایمان آوردند. شهادت امام حسین (ع) پرده از چهره این منافقان برای همیشه تاریخ کنار زد. ارزش زیارتنامه‌هایی مانند زیارت عاشورا که در آنها این افراد معرفی و لعن شده‌اند، در همین نکته آشکار می‌شود تا مسلمانان آنان را بشناسند و مانند برخی ها مرتکب اشتباه فاحش نشوند. همانطور که عبیدالله خطاب به حضرت زینب (س) در تلاش برای تطهیر یزید و القای مشیت الهی در واقعه عاشورا و دادن صیغه دینی به جنایات خویش گفت: "نظر شما درباره آنچه خدا با برادرت کرد چیست؟" (کیف رایت صنع الله فی اخیک؟) حضرت زینب (س) با پاسخی کوبنده، ماهیت جنایت و نفاق را آشکار کرد و فرمود: "من از خدا جز زیبایی ندیدم." یعنی برادرم را خدا نکشته، بلکه شما او را شهید کردید. خداوند متعال هرگز مرتکب چنین جنایتی نمی‌شود. 🔹به کارگیری عبارات نادرست: استفاده از تعابیری مانند "جهل دینی", « جهل مقدس» و "جهل ناشی از دین" دقیق و صحیح نبوده و موجب گمراهی مخاطب می‌شود. همچنین عنوان کتاب "جهل مقدس" نیز مغایر با آموزه‌های اسلامی است. در اسلام، به هیچ وجه جهل و نادانی مقدس شمرده نمی‌شود، بلکه به شدت مورد مذمت قرار گرفته است. هیچ انسان عاقل و خردمندی هم جهل را مقدس نمی داند. جهل و کج اندیشی ناشی از تقصیر خود انسان‌ها است و نه دین. تعبیر صحیح در این زمینه، "کج فهمی و درک نادرست" یا به فرموده روایات، "تفسیر به رأی" است. جهل از دین ریشه نمی‌گیرد و نمی‌توان کج اندیشی در دین را به گردن دین انداخت. این امر ناشی از رفتار نادرست، بدفهمی، بی‌سوادی یا کم‌سوادی افراد است. هنگامی که خداوند متعال پیامبر و اهل بیت (ع) را به عنوان مراجع تبیین و تفسیر دین معرفی می‌فرمایند، اما برخی بدون مراجعه به آنان یا با اتکا به افراد غیرصالح، به تفسیر دین می‌پردازند، قطعاً انحراف در فهم دین رخ می‌دهد و منحرفان دست به اقداماتی می‌زنند که مغایر با آموزه‌های دین است. همانطور که در دعای شعبانیه آمده است: "المتقدم لهم مارق و المتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق"؛ یعنی کسانی که از اهل بیت (ع) سبقت بگیرند، از دین خارج می‌شوند مانند خوارج که مدعی فهم دین بهتر از امام علی (ع) بودند و به «مارقین»( خارج شدگان از دین) تبدیل شده و حتی خود امام را به شهادت رساندند. "زاهق" به معنای گمراهی کسانی است که از اهل بیت (ع) عقب بمانند، مانند اکثریت اهل سنت و تنها کسانی هدایت یافته و نجات می‌یابند که به معنای واقعی پیرو اهل بیت (ع) باشند. 🔹نسبت دادن آدم‌کشی به نام دین: بنابراین، هرگز نباید جنایات هولناکی مانند قتل و کشتار به نام دین و مذهب را که توسط فرقه‌هایی مانند خوارج، بنی‌امیه، بنی‌مروان، بنی‌عباس، وهابیت، داعش، طالبان، گروهک فرقان، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و... انجام شده است، به پای دین و دینداران گذاشت. این افراد کافران یا منحرفانی هستند که به دلیل سوءتفاهم و برداشت‌های غلط خود، نفاق و گاه با سوءاستفاده از پوشش دین و بدون هیچ اعتقاد واقعی به دین، دست به اعمال خلاف دین زده‌اند. نه بی‌دینی مطلوب است و نه کج‌اندیشی و بدفهمی و انحراف در دین. تنها راه درست دین‌داری راستین و درست، پیروی از کتاب و سنت صحیح، اهل بیت، مفسران واقعی و خبره دین و فهم درست و دقیق آن است. این و تنها این، مسیر رستگاری در دین‌داری است. ۱۴۰۳/۵/۲۷ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
ارزش زیارت امام حسین(ع) همراه با زحمت مرحوم آخوند ملا عبدالحمید قزوینی می گوید: در طول مدت مجاورتم در کربلا زیارت مخصوص امام حسین(ع) را همیشه انجام می دادم. مگر آن ایام که تصمیم گرفتم چهل شب در مسجد سهله بیتوته کنم. همه آن‌ها را پیاده و غالبا از بیراهه می‌رفتم، و معمولا در ایوان اطاق‌های صحن مطهر و یا در خود صحن یا توابع آن ساکن می شدم؛ چون پولی نداشتم و قادر به پرداخت کرایه منزل نبودم. اتفاقا روزی به قصد کربلا بیرون رفتم، چون به بلندی وادی‌السلام رسیدم، جمعی از اعیان و اشراف را دیدم که برای بدرقه آقا‌زاده‌ای بیرون آمده‌اند. او را با کمال احترام سوار کجاوه کردند، و دعای سفر در گوش او خواندند و قدری با او همراه شدند، و او با نوکر و لوازم سفر روانه گردید. وقتی این صحنه را دیدم و فقر و نداری خود را مشاهده کردم، غمگین و شرمسار شدم، و تصمیم گرفتم دیگر این‌گونه با ذلت و خواری به زیارت نروم. چون برگشتم بر همان تصمیم بودم. تا آنکه وقت زیارت مخصوص امام حسین(ع) رسید. چند نفر از طلاب از من خواستند با آن‌ها به زیارت بروم. من قبول نکردم و گفتم: کرایه مسافرخانه ندارم و پیاده هم نمی‌روم. گفتند: تو که همیشه پیاده می‌رفتی! گفتم: دیگر نمی‌روم. گفتند: این دفعه که ما قصد پیاده رفتن داریم بیا که ما از راه باز نمانیم، بعد از ان خود می‌دانی. بعد از اصرار، توشه راه خریدند و روانه شدیم. فردای آن روز، روز زیارت بود. صبح بیرون رفتیم تا ظهر در کاروانسرای "شور" بخوابیم و در شب به کربلا برسیم. کاروانسرا مخروبه بود و هوا هم گرم و کسی نبود، به علاوه در آنجا ترس از دزدان و راهزنان هم بود. پس از خوردن نهار خوابیدیم. من از همراهان زودتر بیدار شدم و آفتابه برداشته برای وضو رفتم. در اثنای وضو که مشغول مسح پا بودم ( در عالم مکاشفه) شخصی را دیدم در لباس اعراب، پیاده از در کاروانسرا داخل گردید، و با سرعت به نزد من آمد. گمان کردم دزد است، لکن نترسیدم چون چیزی با خود نداشتم. نزدیک آمد و متوجه من شد و گفت: ملا عبدالحمید قزوینی تو هستی؟ چون بدون سابقه آشنایی نام مرا برد تعجب کردم و گفتم: آری منم. گفت: تویی که گفتی من با این ذلت و خواری دیگر به کربلا نمی‌روم؟ گفتم: ‌آری، گفت: اینک آماده شو که مولای تو حضرت ابوالفضل و آقای تو حضرت علی بن الحسین (علیهماالسلام) به استقبال تو آمده‌اند، که قدر خود را بدانی و به خاطر زرق و برق بی‌اعتبار دنیا افسرده و اندوهگین نشوی. چون این سخن را شنیدم مات و مبهوت شدم که او چه می‌گوید! ناگاه دو نفر سوار با شمایل و قیافه آن بزرگواران که شنیده و در کتب اخبار و مقاتل خوانده بودم دیدم، با وسایل و اسلحه جنگی دارند می آیند. حضرت ابوالفضل (ع) در جلو و علی اکبر(ع) از پشت سر، از در کاروانسرا داخل صحن گردیدند. چون این واقعه را دیدم،‌ بی‌اختیار خود را از بالای صفه پایین انداختم، دویدم خود را به پای اسب‌های ایشان انداختم، بوسیدم، و به دور اسب‌های ایشان گردیدم، و زانو و رکاب و پایشان را می‌بوسیدم. با خود گفتم: خوبست رُفقا را هم بیدار کنم تا به خدمت آن دو فرزند حیدر کرار (ع) برسند، پس با سرعت به نزد ایشان رفتم و یکی را با دست حرکت دادم و گفتم: ملا محمد جعفر برخیز که حضرت عباس و علی اکبر(علیهماالسلام) به استقبال آمده‌اند. بیا به خدمت ایشان شرفیاب شو. ملا محمد جعفر چون این سخن را شنید گفت: آخوند چه می‌گویی؟‌ شوخی می‌کنی! گفتم: نه والله! راست می‌گویم. بیا ببین هر دو تشریف دارند. چون این حالت و اصرار را از من دید دانست که چیزی هست،‌ برخاست، چون رفتیم کسی را ندیدیم، و از در کاروانسرا هم بیرون رفته، اطراف صحرا را که هموار بود و تا مسافت بسیار دور دیده می‌شد مشاهده کردیم،‌اثری یا غباری از آن پیاده و دو سوار ندیدیم. پس متأسف و متحیر برگشتیم. از تصمیمی که قبلا برای نرفتن به زیارت گرفته بودم نادم و پشیمان شدم و توبه کردم و تصمیم گرفتم که هرگز زیارت آن امام مظلوم را ترک نکنم، اگر چه از نظر ظاهر با ذلت و زحمت فراوان باشد. منبع: دارالسلام عراقی: ص ۴۴۸ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
🔻شیخ‌فضل‌الله نوری و مشروطۀ سکولار-۱ (به روایت آیت‌الله بهجت) ۱. شیخ‌فضل‌الله‌ نوری و سیّدمحمّدکاظم یزدی، تمام آنچه را که در جریان مشروطه واقع شد، «پیش‌گویی» کرده بودند؛ زیرا می‌دانستند اگر جریان مشروطه از طرف «سفارت انگلیس» تأیید شود، این مشروطه، «مشروعه» نخواهد بود(در محضر بهجت، ج٣، ص۴٠). ۲. سیّدمحمّدکاظم یزدی و شیخ‌فضل‌الله‌ نوری، «دوربین» و «آینده‌نگر» بودند و می‌گفتند مشروطه، کلِمَةُ حَق یرادُ بِهَا باطِلٌ؛ سخن حقّی است، ولی باطل از آن اراده شده است. ولی دیگران، «آخر مطلب» را از «اوّل کار» نمی‌دیدند. بساط زر و زور مشروطه، فقط برای این بود که ایران از «حلقوم روسیه» به «حلقوم انگلیس» سرازیر شود، که شد، به همان ملاک هم «آمریکا» از دست «انگلیس» گرفت(در محضر بهجت، ج٣، ص٣٧). ۳. شیخ‌فضل‌الله نوری در اوّل با مشروطه موافق بود، ولی بعد دید مشروطه از «سفارت‌خانۀ‌ انگلیس» تأیید می‌شود؛ لذا از همان لحظه برگشت و مخالف شد و گفت مشروطه باید «مشروعه» باشد(در محضر بهجت، ج۲، ص١٩۶). ۴. شیخ‌فضل‌الله نوری می‌فرمود مشروطه، «مقدّمۀ کشف حجاب» است و کشف حجاب از «لوازم مشروطیّت» است. همچنین مشروطه، «مقدّمۀ مبارزه با روحانیون» است. ولی طرف‌داران مشروطه می‌گفتند آیا می‌شود مجلس شورا و مشروطه را که خود آخوندها تأسیس کرده‌اند، آخوندها را از بین ببرد؟! ولی چنان شد که شیخ‌فضل‌الله نوری می‌فرمود؛ یعنی بعد از مدّتی دستور دادند که نمایندگان مجلس، حتّی بهبهانی باید عمامه‌ها را از سر بردارند(در محضر بهجت، ج۲، ص۲۶۱). ۵. شیخ‌فضل‌الله نوری که از مخالفین مشروطه بود، از پیش خبر می‌داد که «کشف حجاب» از «لوازم مشروطه» است. آن مرحوم می‌دید که مقرّرات مشروطه، «به‌ظاهر اسلامی» است، ولی از مصادر «لاابالی» و بلکه «بی‌دین»‌ (سفارت انگلیس) سرچشمه می‌گیرد و تأیید می‌شود. لذا به مشروطه‌خواهان گفته بود مرا می‌کشند و شما را هم می‌کشند. در نهایت نیز چنین شد، سیّدعبدالله بهبهانی را که طرف‌دار مشروطه بود، بدتر از شیخ‌فضل‌الله نوری از بین بردند و تیرباران کردند(در محضر بهجت، ج۲، ص۱۸۹). ۶. وقتی شیخ فضل‌الله نوری فهمید که تأیید مشروطه، صحیح نیست ـ چون دید از طرف «سفارت انگلیس»، تأیید و پشتیبانی می‌شود و «کسان دیگری غیر از علما و متدیّنین» و به تعبیر ایشان «پاچه‌ورمالیده‌ها»، از مشروطه حمایت می‌کنند ـ از مشروطه‌خواهی دست کشید و فرمود مشروطه، باید مشروعه باشد. مشروطه‌خواهان با «شایعه‌پراکنی» وانمود کردند که ایشان موافق مشروطه است، ولی استبدادی‌ها با «رشوه» او را خریده‌اند. چگونه ممکن و متصوّر است که انسان به‌خاطر «رشوه»، حاضر شود به دار آویخته شود؟! سرانجام، شیخ‌فضل‌الله نوری را با آن عظمتش در علم و عمل، به دار آویختند و کشتند؛ زیرا می‌ترسیدند قیام مشروطه‌خواهی را به عقب بیندازد و یا حداقل در دیگران، شک و تردید ایجاد کند. آری، آنها «نوکرهای مطیع» می‌خواستند، نه آقا بالاسر و مُطاع(در محضر بهجت، ج۲، ص٣۷۲). ۷. این‌همه «بلاها» که بر سر ما می‌آید، با دست «خودمان» به وجود آمده است و علّت و سببش، خود ما هستیم. این‌همه بلاها که از زمان مشروطه تا به حال بر ما و ملّت ما وارد شده و می‌شود، همه به دست «امثال خود ما» است، و «مولود مشروطه» است، و به «امضا و تأیید خود ما» به وجود آمده است. در مشروطه، به «دروغ» و «فریب» چنین وانمود کردند که می‌خواهند «احکام اسلام» اجرا شود، و در رأس مجلس شورا، شش نفر از فقهای طراز اوّل خواهند بود. از سوی دیگر، از زمان مشروطه تاکنون تبلیغ کردند که اسلام «قابل‌اجرا» نیست. کفّار و استعمارگران در «دروغ‌گفتن» و «فریب‌دادن» ماهرند و ما در «فریب‌خوردن». در نامه‌ای که شیخ‌فضل‌الله نوری برای شهرستان‌ها نوشته بود، آمده است: ای مردم مسلمان، خود انصاف دهید آیا اخلاق ایرانی‌ها در دوران مشروطه عوض شده یا نه، و فلان کار، تشبّه به اروپایی‌ها شده یا نه؟! حتّی این مطلب را هم به صراحت گفتند که اسلام برای حکومت، ناقص است. «بدتر از استبداد» را در مشروطه انجام دادند. بعد معلوم شد که اینها «مُحلّل» هستند و مطلب، چیز دیگر بوده است. عجیب‌تر اینکه مقدّمات این مطالب و امضا و تأسیس مشروطه به دست «علما» فراهم شد، ولی سرانجام کار به جایی رسید که به وکلای مجلس گفتند یا باید عمامه‌ها را از سر بردارید، یا از مجلس بیرون بروید(در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۱۷). https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻شیخ‌فضل‌الله نوری و مشروطۀ سکولار-۲ (به روایت آیت‌الله بهجت) ۸. شیخ محمّدحسین اصفهانی می‌گفت: از زمانی که شیخ‌فضل‌الله نوری را به دار آویختند، دیگر این ملّت روز خوش نخواهند دید(در محضر بهجت، ج۲، ص۳۸۴). ۹. ما تحقیقاً فهمیدیم ‌که شیخ فضل‌الله نوری را «استعمار» کشت برای ‌اینکه چرا مشروطه نمی‌شوی؟ مشروطه‌شدن، «مقدّمیّت» دارد برای اینکه مسلّط شود بر تمام این کشور(درس خارج اصول، ١٣٨٨/٠٢/١۶) ۱۰. از آقای اشعری که ـ عالم راستگویی است ـ نقل شده که می‌گفت: دایی من که سیّد، و از شاگردان شیخ‌فضل‌اللّه نوری بود، در شبی که جنازۀ ایشان را به قم آورده بودند تا فردا در حجره دفن کنند، در همان حجره، صدای قرآن از جنازۀ آن مرحوم شنیده بود. آقای دیگری نقل کرده است: لب ایوان مقبره، در صحن مطهر حضرت معصومه –علیهاالسلام- نشسته بودم، شنیدم از مقبرۀ شیخ فضل‌اللّه نوری، صدای قرآن می‌آید. به طرف مقبره رفتم، دیدم کسی نیست، بازگشتم تکرار شد، خلاصه یقین کردم که صدای قرآن از خودِ صاحب قبر است(در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۳۷). ۱۱. خیلی مشکل است که انسان «از اوّل»، آیندۀ حوادث را ببیند؛ زیرا «باطلِ محض» را به‌صورت «حقّ محض» به انسان نشان می‌دهند. سیّد محمّدکاظم یزدی، از اوّل دربارۀ مشروطه می‌فرمود: به اجدادم قسم، «دروغ» می‌گویند؛ کلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا باطِلٌ؛ سخن حقّی است که مقصودشان از آن، باطل است. خدا می‌داند یک «فریب‌خوردن» چه عواقبی در پی دارد(در محضر بهجت، ج۲، ص۹۷). 🖇 تکملۀ تحلیلی: آیت‌الله بهجت، طلبه نجف بودند و با بزرگان آن حوزه، ارتباط داشتند و بدین سبب، با یک واسطۀ معتبر - که همان اساتیدشان باشند - متن مشروطه را روایت می‌کنند. پس طبیعی است که آیت‌الله بهجت به سبب نزدیکی و تعامل مستقیم و غیرمستقیم، لطایف فراوانی از جزییّات مشروطه بدانند که در کتاب‌ها نیست. تطورات مشروطه این‌گونه بود: الف. تولّد مسأله: ظلم عُمال دولت قاجار به مردم ب. پاسخ اوّلیّه: تشکیل مجلسِ عدالت‌خانه ج. پاسخ ثانویّه: تشکیل مجلس مشروطه د. اصلاح پاسخ ثانویّه: مشروطۀ مشروعه هـ . مواجهۀ حذفیِ نیروی روشنفکری با قید مشروعه و. غلبۀ مشروطۀ سکولار ز. شکل‌گیریِ دولتِ سکولارِ رضاخانی. در دورۀ مشروطه، پای ساختار تجدّدی به جامعۀ ایران باز می‌شود و در مقابل دوقطبیِ قبلی، قطب سوّمی شکل می‌گیرد که هنوز برای کنشگران بومی ما در آن دورۀ تاریخی، شناخته‌شده نیست. برخی قائل به همسانی این ساختار با شریعت هستند، از قبیل آخوند خراسانی و نائینی و در پی مصالحه و اجتماع هستند. اما در مقابل، شیخ فضل‌الله، جوهر تجدّد را می‌فهمد و برنمی‌تابد اما با توجه به اضطرار تاریخی، به طرح حداقلیِ مشروطۀ مشروعه بسنده می‌کند. در این طرح، مشروطه از عالَم تجدّد جدا می‌شود، اما در عین حال، نهایت غایاتِ ساختاریِ ما نیست. چرا علما در نقطۀ آغاز، در پی مجلسِ عدالت‌خانه بودند نه مجلس تقنینی؟! مگر قضاوت بدون قانون، میسّر است؟! در ذهن آنها، قانون هم قانونِ شرع است و از این جهت، حاجت به تشریع نیست. شاید جامعه نیز هنوز آنچنان پیچیده نشده بود که نیازمند تقنین در صغرویات باشد. این جابجاییِ ساختاری را نباید از نظر دور داشت؛ یعنی فرزند طبیعیِ جامعۀ ما مجلسِ عدالت‌خانه بود نه مجلس تقنینی. برخی اعتنایی به این تحمیل ساختاری نکرده و بر اساس نظریۀ انتخاب عاقلانه، آن را توضیح داده‌اند. مطهری می‌گوید مطالعه تاریخ نشان می‌دهد که روحانیّت شیعه، کنشگریِ اصلاحیِ بیشتری داشته و روحانیّت سنی، نظریه‌پردازی بیشتری. فقر فکرِ بدیل، ما را در گرداب انداخت. اگر مجلسِ عدالتخانه تشکیل می‌شد و علمای تهران مسلّط می‌شدند، چه‌بسا به‌تدریج، قدرت به دست می‌آوردند و علما، حکومت دینی تشکیل می‌دادند، نه اینکه در اثر استقرار پهلوی، وضع از زمان قاجار هم بدتر بشود. عدالتخانه، فرزند روند تاریخیِ بومی ما بود، نه مشروطه. از متن کلّیّت تاریخی ما، عدالتخانه و حکومت دینی برمی‌آید نه مشروطه. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
کارکردهای روانشناختی زیارت اربعین زیارت اربعین، فراتر از یک مناسک مذهبی، یک رویداد روانشناختی پیچیده و تاثیرگذار است. این سفر معنوی، با ایجاد فضایی خاص و تجربیات منحصر به فرد، می‌تواند تحولات شگرفی در روان انسان ایجاد کند. در ادامه به بررسی برخی از مهم‌ترین کارکردهای روانشناختی زیارت اربعین می‌پردازیم: 🔹 تقویت پیوندهای اجتماعی و احساس تعلق: ایجاد حس همبستگی: زیارت اربعین فرصتی برای ایجاد حس همبستگی و تعلق به یک گروه بزرگ و متنوع از افراد با اعتقادات مشترک( شیعه) است. تقویت روابط بین فردی: در طول مسیر پیاده‌روی و حضور در مراسم، روابط بین فردی تقویت شده و پیوندهای عمیقی بین زائران برقرار می‌شود. 🔹کاهش استرس و اضطراب: ایجاد آرامش درونی: فضای معنوی و آرامش‌بخش زیارت اربعین، به کاهش استرس و اضطراب کمک کرده و احساس آرامش درونی را تقویت می‌کند. تمرکز بر معنویات: تمرکز بر معنویات و ارتباط با خداوند، باعث می‌شود که افراد از نگرانی‌های روزمره فاصله بگیرند و به آرامش برسند. 🔹رشد معنوی و شخصیتی: تقویت ایمان: زیارت اربعین به عنوان یک عمل عبادی، ایمان و اعتقاد فرد به خدا و معاد را تقویت می‌کند. خودشناسی: در طول مسیر پیاده‌روی و مواجهه با سختی‌ها، افراد به شناخت بهتر از خود و توانایی‌هایشان می‌رسند. رشد صبر و بردباری: شرایط سخت پیاده‌روی، به افزایش صبر، بردباری و مقاومت در برابر سختی‌ها کمک می‌کند. 🔹تقویت روحیه ایثار و فداکاری: خدمت به زائران: در طول مسیر، بسیاری از زائران به دیگران خدمت می‌کنند و این کار باعث تقویت روحیه ایثار و فداکاری می‌شود. گذشت از خود: با گذشتن از برخی خواسته‌های شخصی و تحمل سختی‌ها، روحیه گذشت و ایثار در افراد تقویت می‌شود. 🔹تغییر نگرش و سبک زندگی: تغییر اولویت‌ها: زیارت اربعین باعث می‌شود که افراد اولویت‌های زندگی خود را بازبینی کرده و به ارزش‌های معنوی اهمیت بیشتری دهند. تقویت حس مسئولیت‌پذیری: با شرکت در مراسم پیاده روی و خدمت به دیگران، حس مسئولیت‌پذیری در افراد تقویت می‌شود. 🔹اثرات درمانی: کاهش افسردگی: حضور در جمع زائران و شرکت در مراسم عزاداری، می‌تواند به کاهش علائم افسردگی کمک کند. تقویت سیستم ایمنی بدن: برخی مطالعات نشان می‌دهند که شرکت در مراسم مذهبی می‌تواند سیستم ایمنی بدن را تقویت کند. 🔹افزایش تاب‌آوری: مواجهه با سختی‌ها: شرایط سخت پیاده‌روی، به افزایش تاب‌آوری در افراد کمک می‌کند. مدیریت بحران: تجربه زیارت اربعین، به افراد می‌آموزد که چگونه در شرایط سخت و بحرانی، آرامش خود را حفظ کنند. 🔹احساس معنا و هدف: ارتباط با تاریخ و فرهنگ: زیارت اربعین، افراد را به تاریخ و فرهنگ شیعه متصل می‌کند و به آن‌ها احساس معنا و هدف می‌دهد. کسب تجربه معنوی عمیق: این سفر، یک تجربه معنوی عمیق برای افراد ایجاد می‌کند که می‌تواند تأثیر ماندگاری بر زندگی آن‌ها داشته باشد. در کل، زیارت اربعین یک تجربه روانشناختی پیچیده و چند وجهی است که می‌تواند به بهبود سلامت روان، تقویت روابط اجتماعی و رشد معنوی فرد کمک کند. ۱۴۰۳/۶/۱ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
کارکردهای فرهنگی زیارت اربعین زیارت اربعین صرفاً یک مناسک مذهبی نیست، بلکه یک رویداد فرهنگی عظیم با تأثیرات گسترده است. این رویداد، هویت فرهنگی شیعیان را تقویت کرده و ارزش‌های اسلامی را در جامعه ترویج می‌دهد. در ادامه به بررسی برخی از مهم‌ترین کارکردهای فرهنگی زیارت اربعین می‌پردازیم: ۱. حفظ و انتقال فرهنگ عاشورایی: زنده نگه داشتن یاد و خاطره امام حسین (ع): زیارت اربعین، یاد و خاطره امام حسین (ع) و قیام عاشورا را زنده نگه می‌دارد. انتقال ارزش‌های عاشورایی به نسل‌های آینده: این زیارت، ارزش‌های عاشورایی مانند عدالت‌خواهی، مبارزه با ظلم، ایثار و فداکاری را به نسل‌های آینده منتقل می‌کند. ترویج فرهنگ شهادت و شهادت‌طلبی: زیارت اربعین، فرهنگ شهادت و شهادت‌طلبی را در جامعه ترویج می‌دهد. ۲. تقویت هویت شیعی: ایجاد یک هویت مشترک: زیارت اربعین، باعث ایجاد یک هویت مشترک بین شیعیان سراسر جهان می‌شود. تقویت احساس تعلق به مذهب: این زیارت، احساس تعلق شیعیان به مذهب خود را تقویت می‌کند. ۳. احیای سنت‌ها و آداب و رسوم اسلامی: اجرای مراسم سنتی: در طول مسیر پیاده‌روی، مراسم سنتی مختلفی برگزار می‌شود که باعث احیای این سنت‌ها می‌شود. ترویج فرهنگ زیارت: زیارت اربعین، فرهنگ زیارت را در جامعه ترویج می‌دهد. ۴. تبادل فرهنگی: آشنایی با فرهنگ‌های مختلف: حضور زائران از کشورهای مختلف، باعث تبادل فرهنگی و آشنایی با فرهنگ‌های مختلف می‌شود. گسترش فرهنگ اسلامی: این زیارت، به گسترش فرهنگ اسلامی به ویژه فرهنگ شیعی در سطح جهان کمک می‌کند. ۵. تولید آثار فرهنگی: شعر، سرود و مداحی: در طول زیارت اربعین، آثار فرهنگی متنوعی مانند شعر، سرود و مداحی تولید و منتشر می‌شود. هنرهای تجسمی: هنرمندان بسیاری از این رویداد الهام می‌گیرند و آثار هنری ارزشمندی خلق می‌کنند. ۶. ایجاد یک گفتمان فرهنگی مشترک: زبان مشترک: زیارت اربعین، یک زبان مشترک فرهنگی برای همه شیعیان ایجاد می‌کند. تقویت وحدت فرهنگی: این رویداد، باعث تقویت وحدت فرهنگی بین شیعیان می‌شود. ۷. تاثیرگذاری بر ادبیات و هنر: الهام‌بخش بودن: زیارت اربعین، الهام‌بخش بسیاری از شعرا، نویسندگان و هنرمندان بوده است. ثبت وقایع در تاریخ: این رویداد، در تاریخ و ادبیات شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد. در کل، زیارت اربعین یک رویداد فرهنگی غنی است که به حفظ و انتقال فرهنگ عاشورایی، تقویت هویت شیعی، احیای سنت‌ها و آداب و رسوم اسلامی، تبادل فرهنگی و تولید آثار فرهنگی کمک می‌کند. علاوه بر موارد ذکر شده، زیارت اربعین می‌تواند به ایجاد یک گفتمان فرهنگی مشترک بین شیعیان و تاثیرگذاری بر ادبیات و هنر کمک کند. 1403/6/1 علی اسدی @ali_asadi_zanjani
کارکردهای سیاسی زیارت اربعین زیارت اربعین، فراتر از یک مناسک مذهبی و فرهنگی، دارای ابعاد سیاسی قابل توجهی نیز هست. این رویداد عظیم، علاوه بر تقویت پیوندهای اجتماعی و معنوی، در عرصه سیاست نیز تأثیرات مهمی دارد. برخی از مهم‌ترین کارکردهای سیاسی زیارت اربعین عبارتند: ۱. نمایش قدرت نرم: قدرت نرم شیعه: زیارت اربعین، نمایشگر قدرت نرم شیعه در سطح بین‌المللی است. این رویداد عظیم، نشان می‌دهد که مذهب شیعه یک جریان زنده و پویاست و توانایی بسیج میلیون‌ها نفر را دارد. نفوذ فرهنگی: این زیارت، باعث افزایش نفوذ فرهنگی شیعه در منطقه و جهان می‌شود. ۲. بسیج سیاسی: ایجاد یک جریان مردمی قدرتمند: زیارت اربعین، یک جریان مردمی قدرتمند ایجاد می‌کند که می‌تواند در مسائل سیاسی تاثیرگذار باشد. مبارزه با جریان‌های تکفیری: این رویداد، در مقابل جریان‌های تکفیری و افراطی قرار می‌گیرد و به عنوان یک سد محکم در برابر آن‌ها عمل می‌کند. ۳. تقویت وحدت اسلامی: مبارزه با تفرقه: زیارت اربعین، در مقابل تلاش‌های دشمنان برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان، نمادی از وحدت و همبستگی اسلامی است. تقویت جبهه مقاومت: این رویداد، به تقویت جبهه مقاومت در برابر استکبار جهانی و دشمنان اسلام کمک می‌کند. ۴. ایجاد یک گفتمان مشترک: زبان مشترک سیاسی: زیارت اربعین، یک زبان مشترک سیاسی برای همه شیعیان و مسلمانان ایجاد می‌کند. تقویت گفتمان مقاومت: این رویداد، به تقویت گفتمان مقاومت در برابر ظلم و استکبار کمک می‌کند. ۵. تاثیرگذاری بر سیاست منطقه‌ای و بین‌المللی: تغییر موازنه قدرت: زیارت اربعین، می‌تواند در تغییر موازنه قدرت در منطقه و جهان تاثیرگذار باشد. فشار بر دولت‌ها: حضور میلیونی زائران در زیارت اربعین، می‌تواند بر دولت‌ها و سیاست‌های آن‌ها تاثیرگذار باشد. ۶. ایجاد یک نماد مقاومت: نماد ایستادگی در برابر ظلم: زیارت اربعین، به عنوان یک نماد ایستادگی در برابر ظلم و استکبار شناخته می‌شود. الهام‌بخش بودن: این رویداد، برای بسیاری از آزادی‌خواهان و عدالت‌طلبان در جهان، الهام‌بخش است و می تواند آنها را با آموزه های ازادیبخش، عدالت طلبانه و ظلم ستیزانه امام حسین آشنا کند. مثال‌های عینی از کارکردهای سیاسی زیارت اربعین: مقاومت در برابر داعش: زیارت اربعین، در زمان ظهور داعش، نشان داد که شیعیان با هم متحد هستند و می‌توانند در برابر تهدیدات مشترک ایستادگی کنند. حمایت از مردم مظلوم: زائران اربعین، همواره از مردم مظلوم و ستمدیده حمایت کرده است. ایجاد یک دیپلماسی مردمی: زیارت اربعین، یک دیپلماسی مردمی قدرتمند ایجاد کرده است که فراتر از مرزها عمل می‌کند. در نتیجه، زیارت اربعین یک رویداد سیاسی با ابعاد گسترده است که می‌تواند در تغییر معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی نقش مهمی ایفا کند. علاوه بر موارد ذکر شده، زیارت اربعین می‌تواند به عنوان یک ابزار برای فشار بر دولت‌های ظالم و حمایت از حقوق بشر مورد استفاده قرار گیرد. ۱۴۰۳/۶/۱ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
🔻نقلیّاتِ‌ رأی‌ساز و شبهه‌تراش: استفاده‌ی ابزاری از رهبر انقلاب 🖊مهدی جمشیدی ۱. رهبر انقلاب در طول دهه‌های گذشته، بارها تصریح کرده‌اند که بنای ورود در امور اجرایی را ندارند و ولایت فقیه، به معنی «هدایت کلّی انقلاب» است و نه به معنی حضور در جزئیّات. رهبر انقلاب به دلیل «مطلقه‌بودنِ» ولایت فقیه، از حق مداخله برخودار است و می‌تواند در همه‌ی امور حضور یابد و نباید تصوّر کرد که اختیارهای ولیّ‌فقیه، محدود به مواردی است که در اصل صدوده قانون اساسی آمده است، اما مسأله این است که رهبر انقلاب می‌خواهد قانون و کارگزاران، تعیین‌کننده باشند و ساختار سیاسی، وابسته به شخص نباشد و بتواند به صورت طبیعی و روندی، به حرکتش ادامه بدهد. از طرف دیگر، بر اساس نظریه‌ی «مردم‌سالاری دینی»، برخی از انتخاب‌ها و تصمیم‌ها به مردم واگذار شده و رهبر انقلاب در این قلمرو، به نظر مردم احترام می‌گذارد و به تعبیر خودشان، از نظر مردم، «پیروی» می‌کند. ایشان نمی‌خواهد بخش‌های مختلف حاکمیّت، بی‌اختیار و بی‌اراده باشند و همه‌چیز، از یک شخص برخیزد و مردم نیز از اثرگذاری واقعی، برکنار بمانند. ولیّ‌فقیه می‌خواهد هم حاکمان و هم مردمان، رشد سیاسی بیابند و این از مسیر تجربه و نظرورزی و مسئولیّت و اختیار، ممکن است. این نظامِ سلطنت است که شاه، به جای همه فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و برای هر امری باید به سراغ شاه رفت. ولایت فقیه، صورتِ‌ دینیِ ‌سلطنت نیست و استبداد آشکار و پنهان، هرگز با ولایت فقیه جمع نمی‌شود. ۲. ارجاعات متعدّد و صریح رئیس‌جمهور به رهبر انقلاب در جلسه‌ی رأی اعتماد، توانست بسیاری از نمایندگان را منفعل سازد و در نهایت، همه‌ی وزرای پیشنهادی رأی آوردند؛ چنان‌که متأسفانه حتی وزیر خارجه‌ی پیشنهادی نیز خودش را به رهبر انقلاب ارجاع داد و مخالفت با خودش را به معنی ناولایی بودن مجلس تفسیر کرد. من از جلسه‌ی خصوصیِ رهبر انقلاب با رئیس‌جمهور، اطلاعی ندارم، اما می‌دانم سنّت و سیره‌ی رهبر انقلاب، هیچ‌گاه مبتنی بر «فضاسازی» در برابر اختیارهای قانونیِ‌ مجلس نبوده و ایشان نخواسته با بیان نظراتش، مسیر و مدار انتخاب واقعی و تصمیم مستقل را تغییر بدهد؛ اما کسانی همواره کوشیده‌اند با بیان «نقلیّات» و «شنیده‌ها» از ایشان، به تصمیم‌گیری‌هایی که در مدار رایج قانونی هستند، جهت بدهند و به نام «اراده‌ی رهبر انقلاب»، اراده‌ی خودشان را حاکم کنند. دراین‌حال، روشن است که رهبر انقلاب، هزینه‌ی گرایش‌ها و سلایق سیاسی می‌شوند و اگر حاصل این تصمیم‌ها ناصواب باشد، ایشان نیز در افکار عمومی، «شریک» و «سهیم» شمرده خواهند شد. از این گذشته، اثرگذاری نقلیّات از رهبر انقلاب بر مجلس در جایی که امور، مطابق قانون در حال انجام هستند و مجلس باید از اختیار خویش استفاده کند و آزادانه و مستقل نظر بدهد، به «صوری»‌ و «سفارشی» شدن مجلس خواهد انجامید. تصمیم‌هایی که در سایه‌ی این نقلیّات گرفته می‌شوند، دیگر تصمیم نیستند و دیری نخواهد گذشت که جریان روشنفکریِ سکولار بر اساس همین بدعت‌های ناصواب، این‌گونه تصویرسازی خواهد گرفت که در پشت‌صحنه‌ی سیاست ایران، رهبر نشسته و کارگزاران، همچون «عروسک‌های خیمه‌‌شب‌بازی» هستند و «جمهوریّت» با نظریه‌ی ولایت فقیه، سازگار نیست. ۳. در دوره‌ی حاکمیّت اصلاح‌طلبان - که رئیس‌جمهور کنونی نیز به آن تعلّق سیاسی دارد - بارها گفته شد که رهبر انقلاب، عملکرد فراقانونی دارد و ولایت فقیه، قانون را بلعیده و نهادهای انتصابی، نهادهای انتخابی را تهی کرده‌اند و جمهوریّت، به یک انتخابات حداقلی فروکاهیده شده است و دولت و رئیس‌جمهور، بیش از یک تدارکات‌چی نیست. نیروهای فکری جریان اصلاحات، با تعابیری همچون «دولت پنهان» و «هسته‌ی سخت قدرت» و «سلطانیسم»، به رهبر انقلاب کنایه زدند و ایشان را در برابر مردم‌سالاری تعریف کردند. این‌که در اغتشاش‌های اخیر، نسبتِ «دیکتاتوری» به ایشان داده شد، حاصل بذری بود که دهه‌ها، رسانه‌های اصلاح‌طلبیِ‌سکولار در ذهن برخی کاشته بودند. محمد خاتمی در آغاز ریاست‌جمهوری‌اش، به رهبر انقلاب گفته بود که من فقط در چهارچوب قانون با شما تعامل خواهم داشت؛ کنایه به این‌که من ولایت فقیه را درچهارچوب قانون می‌پذیرم و حجّیّت ولیّ‌فقیه را برآمده از قانون می‌دانم و نه شرع و نیابت امام معصوم - علیه‌السلام - اما چندی بعد که خودِ‌ او در دولت با دشواری مواجه شده بود، از رهبر انقلاب، توقع گشایش فراقانونی - و در واقع، حکم حکومتی - داشت. جریان اصلاح‌طلبیِ سکولار، چنین اوصافی دارد؛ استفاده‌ی ابزاریِ امروزِ اینان از رهبر انقلاب، طلبکاری فردای آنها را در پی خواهد داشت و دوباره رهبر انقلاب به کانون حمله‌های رسانه‌ای آنها تبدیل خواهد شد. سخن آنها این است و خواهد بود که رهبر انقلاب، «مداخلات پنهان» دارد، اما «مسئولیّت تصمیم‌ها» را متوجّه دیگران می‌کند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60