eitaa logo
علی اسدی
181 دنبال‌کننده
37 عکس
31 ویدیو
1 فایل
نوشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️هیچ درختی به خاطر پناه دادن به کبوترها بی بار و برگ نشده است ... تکیه گاه باشیم ، مهربانی سخت نیست ... ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
مکمل‌های حیاتی برای حفظ سلامتی و شادابی بعد از ۴۰ سالگی با گذر از سن ۴۰ سالگی، بدن ما دستخوش تغییراتی می‌شود که می‌تواند بر سلامت و سطح انرژی ما تأثیر بگذارد. به همین دلیل، مصرف برخی مکمل‌های کلیدی می‌تواند به حفظ سلامت و شادابی در این دوران کمک کند. چهار مکمل ضروری برای افراد بالای ۴۰ سال: امگا ۳: اسیدهای چرب امگا ۳ برای سلامت قلب، مغز و چشم‌ها ضروری هستند. آنها می‌توانند به کاهش التهاب، بهبود خلق و خو و افزایش عملکرد شناختی کمک کنند. ویتامین D: ویتامین D برای جذب کلسیم و سلامت استخوان‌ها ضروری است. همچنین به تقویت سیستم ایمنی بدن و کاهش خطر ابتلا به برخی بیماری‌ها مانند ام اس و افسردگی کمک می‌کند. آهن: آهن برای انتقال اکسیژن در بدن و عملکرد صحیح عضلات ضروری است. کمبود آهن می‌تواند منجر به خستگی، ضعف و کم خونی شود. کلاژن: کلاژن پروتئینی است که به حفظ ساختار پوست، مفاصل و غضروف‌ها کمک می‌کند. با افزایش سن، تولید کلاژن در بدن کاهش می‌یابد که می‌تواند منجر به چین و چروک، درد مفاصل و خشکی پوست شود. نکات مهم: همیشه قبل از شروع مصرف هرگونه مکمل جدید با پزشک خود مشورت کنید. پزشک شما می‌تواند به شما در تعیین اینکه کدام مکمل‌ها برای شما مناسب هستند و چه دوز مصرفی برایتان مناسب است، کمک کند. مکمل‌ها را جایگزین رژیم غذایی سالم و متعادل نکنید. بهترین راه برای دریافت مواد مغذی مورد نیاز بدنتان، خوردن طیف متنوعی از میوه‌ها، سبزیجات، غلات کامل و پروتئین‌های بدون چربی است. از مصرف بیش از حد مکمل‌ها خودداری کنید. مصرف بیش از حد برخی مکمل‌ها می‌تواند مضر باشد. با مصرف مکمل‌های مناسب و داشتن یک رژیم غذایی سالم و ورزش منظم، می‌توانید از فواید بسیاری برای سلامتی و شادابی خود در سنین ۴۰ سالگی و بالاتر لذت ببرید. منابع: https://www.healthline.com/ https://www.mayoclinic.org/ https://www.nih.gov/
اخلاق و اصلح در کنار تجربه کاری، دانش سیاسی و توانمندی لازم اجرایی، یکی از مهم‌ترین شاخص‌ها برای تشخیص اصلح از میان داوطلبان ریاست جمهوری، پایبندی آنان به ارزش‌های اخلاقی و پرهیزکاری است. این موضوع در مناظرات و ایام تبلیغات انتخاباتی به وضوح خود را نشان می‌دهد. اشخاصی که به آبرو و حرمت افراد و نظام اهمیتی نمی‌دهند و به راحتی با دروغگویی و تهمت به تخریب رقیبان خود می پردازند، در صورت انتخاب شدن نیز به احتمال زیاد برای حفظ قدرت و منافع خود، از زیر پا گذاشتن ارزش‌ها و قوانین ابایی نخواهند داشت. انتخاب فردی با تعهد اخلاقی بالا به عنوان رئیس جمهور، ضامن حفظ سلامت و انسجام جامعه خواهد بود. چنین فردی با اتکا به درستکاری و صداقت، در جهت تحقق عدالت و رفاه عمومی گام برداشته و از منافع ملی صیانت خواهد کرد. بنابراین، در انتخابات ریاست جمهوری، صرف نظر از گرایش‌های سیاسی، باید به دنبال فردی باشیم که علاوه بر صلاحیت‌های دیگر، از تعهد اخلاقی بالا و پرهیزکاری نیز برخوردار باشد. خداوند ارزشمندترین مومنان در نزد خود را پرهیزکارترین آنها می داند: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ. ( حجرات/۱۳) ۱۴۰۳/۳/۱۵ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
🔷 مناظره و گفت و گوی امام جواد(ع) با یحیی بن اکثم نزاع ها و درگیری های لفظی در گفت و گوهای علمی، مذهبی، سیاسی و... یکی از پدیده های منفی رایج در عرصه های گوناگون جامعه است. بی اطلاعی از شیوه درست گفت و گو، اطلاع ناکافی از موضوع بحث، نابردباری و تحمل نکردن مخالف، بی احترامی و توهین به طرف مقابل و باورهای او و... از جمله ناهنجاری های رایج در گفت و گو ها و بحث های دو طرفه است. این موارد موجب دلخوری، ناراحتی و بی نتیجه ماندن گفت و گوها می شود. بررسی تاریخ زندگی اهل بیت(ع) در این زمینه هم بهترین و مترقی ترین الگوها را به دست می دهد. مقایسه این الگوها با الگوهای رایج در جامعه، میزان بیگانگی و فاصله ما از اهل بیت(ع) را در این زمینه نشان می دهد. به یکی از گفت و گوهای امام جواد(ع) می پردازیم. 1⃣ گروه زیادی از جمله "یحی بن اکثم " (قاضی القضاه پایتخت و بزرگترین عالم آن) در حضور مامون عباسی نشسته بودند. یحیی بن اکثم رو کرد به امام جواد(ع) که نوجوانی بیش نبود و گفت: روایت شده است که جبرئیل نازل شد بر پیامبر اکرم(ص) و گفت: خداوند سلام می رساند و می گوید، من از ابوبکر راضی هستم. بپرس که آیا او هم از من راضی هست یا نه؟ نظر شما درباره این روایت چیست؟ امام جواد(ع) فرمود: من منکر فضایل ابی بکر نیستم، اما روایت داریم که پیامبر(ص) در حجه الوداع فرمود: سخنان دروغ زیادی به من نسبت می دهند. در آینده نیز این کار را خواهند کرد، برای همین هر وقت حدیثی از من نقل شد، با قرآن مقایسه اش کنید، اگر مخالف قرآن بود، بدانید که حرف من نیست. این روایتی که شما درباره ابوبکر خواندید، با قرآن سازگار نیست. خداوند در قرآن می فرماید: ما انسان را آفریدیم و از آنچه در دلش می گذرد، آگاهیم، زیرا از رگ گردن به او نزدیک تریم.(سوره ق/ آیه16) مگر می شود که خدا از رضایت ابوبکر بی خبر باشد و در این باره از پیامبر سوال کند؟ 2⃣ یحیی ابن اکثم گفت: از پیامبر(ص) روایت شده است که ابوبکر و عمر در روی زمین مانند جبرئیل و میکائیل در آسمانند! نظر شما در این باره چیست؟ امام جواد(ع) فرمود: جبرئیل و میکائیل دو فرشته اند و در عمر خود حتی یک لحظه هم گناه نکرده اند، اما ابوبکر و عمر پیش از مسلمان شدن، بیشتر عمر خود را مشرک بودند، پس غیر ممکن است که مانند جبرئیل و میکائیل باشند و امکان ندارد که پیامبر (ص) چنین تشبیهی بکند! 3⃣ یحیی بن اکثم گفت: از پیامبر(ص) روایت داریم که ابوبکر و عمر سرور پیرانِ بهشتند. نظر شما در این باره چیست؟ امام فرمود: این هم درست نیست. همه اهل بهشت جوانند. حتی پیران هم در بهشت جوان می شوند. پس پیری در بهشت وجود ندارد که آن دو سرور آنان باشند. این روایت را بنی امیه در مقابل این حدیث پیامبر(ع) ساخته و جعل کرده اند که فرمود: حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند. 4⃣ یحیی بن اکثم گفت: از پیامبر(ع) روایت شده است که اگر من به پیامبری مبعوث نمی شدم، عمر مبعوث می شد! امام فرمود: خداند در قرآن می گوید: ما از پیامبران پیمان گرفتیم.(احزاب/7) براساس این پیمان، پیامبران یک لحظه هم مشرک نبوده اند. چگونه ممکن است که خدا پیمان خود را عوض کرده و عمر را که بیشتر عمر خود را مشرک بود، پیامبر(ع) قرار دهد؟! 5⃣ یحیی بن اکثم پرسید: نظر شما در باره این روایت چیست که می گوید: عمر بن خطاب، چراغ اهل بهشت است؟ امام(ع) فرمود: این هم محال است. با وجود فرشتگان مقرب، پیامبر اکرم(ع) و دیگر پیامبران الهی چگونه ممکن است که عمر چراغ اهل بهشت باشد!؟ 6⃣ یحیی بن اکثم گفت: روایت داریم که پیامبر(ص) فرمود: اگر عذاب نازل شود، کسی به جز عمر از آن رهایی پیدا نمی کند! امام فرمود: این هم بر خلاف قرآن است. قرآن می گوید: تا وقتی که پیامبر (ص) در بین امت است و تا زمانی که آنان از گناهان خویش استغفار می کنند (انفال/33)، خداوند حتی یک نفر از آنها را عذاب نمی کند. ✅چند نکته: 1⃣ روایاتِ موردِ استناد یحیی بن اکثم هر چند جعلی و ساخته و پرداخته بنی امیه و جریان مقابلِ اهل بیت(ع) می باشد، اما در میان اهل سنت رایج بوده و هست و باور عمومی آنان را درباره ابوبکر و عمر تشکیل می دهد. این روایات هنوز هم در منابع حدیثی و... آنها وجود دارد. 2⃣ امام جواد(ع) کم ترین توهین و بی احترامی به عقیده و شخصیت مورد احترامِ طرف مقابل نمی کند، بلکه به فضایل ابوبکر نیز اعتراف می کند و به هیچ وجه نگران سو استفاده جریان مقابل نیست و آن را خدمت خواسته و ناخواسته به مخالفانان و دشمنان نمی داند. این موجب همدلی طرف مقابل و اذعان وی به انصاف و آزادگی امام(ع)می شود. 3⃣ به اشکالات و مطاعن ابوبکر و عمر مانند ماجرای سقیفه و... هیچ اشاره ای نمی کند، چرا که اولا بحث مربوط به این موضوع نیست. ثانیا این موضوع باعث واکنش منفی و دفاع طرف مقابل و در نتیجه انحراف از بحث، نزاع لفظی و بی نتیجه ماندن گفت و گو می شود. 4⃣ امام(ع) در رد دیدگاه طرف م
قابل به مستنداتی استناد می کند که کاملا مورد قبول اوست. به تعبیر قرآن کریم از «جدال احسن» استفاده می کند.(نحل/125) این مستندات عبارتند از قرآن کریم، روایات مورد قبولِ طرف مقابل، باورهای بدیهی اسلامی مانند برتری پیامبران و فرشتگان نسبت به عمر و ابوبکر و گزارش های تاریخیِ مورد اتفاقِ همگان مانند مشرک بودن عمر و ابوبکر در بیشتر عمر خویش. 5⃣ امام(ع) با آگاهی و احاطه کامل به روش و موضوع گفت و گو وارد بحث می شود. بی اطلاعی از شیوه درست گفت و گو و مناظره و نیز احاطه نداشتن به موضوع مورد بحث، نتیجه ای جز نزاع لفظی، انحراف بحث، توهین و بی احترامی متقابل، پیدایش فاصله بیشتر .... ندارد. بنابراین ضروری است که بدون آگاهی لازم نسبت به شرایط مناظره و بحث علمی و موضوع مورد بحث، در هر زمینه ای با دیگران وارد بحث نشویم و اظهار نظر نکنیم که به تعبیر روایات، جز خرابکاری نتیجه ای نخواهد داشت.۱۳۹۷/۳/۲۲ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
وقتی که از دست هیچ کس کاری ساخته نیست! 1⃣ تاجر موفقی بود. تقریبا در صادرات خشکبار به کشورهای دیگر حرف اول را می زد. همه شهر او را می شناختند. بازرگانی خوش نام و پر آوازه. ثروت و دارایی زیادی داشت. در خانه ای لاکچری در بهترین نقطه شهر زندگی می کرد. گرانترین و لوکسترین ماشین ها را سوار می شد. بهترین لوازم منزل را استفاده می کرد. مهمانی های تشریفاتی به نامی برگزار می کرد. سفرهای خارجی اش همیشه به راه بود. هرچیزی را که اراده می کرد می توانست به دست آورد. 2⃣چند ماهی می شد که به دلیل شدت بیماری در بستر افتاده بود. با مشورت دوستان و آشنایانِ پزشک خود در بهترین و مجهزترین بیمارستان تهران بستری شد. به برکت ثروت و شهرتی که داشت حاذق ترین پزشکان متخصص به بالینش می آمدند و بهترین خدمات پزشکی را دریافت می کرد، اما روند درمان چندان رضایت بخش نبود. حتی در روزهای اخیر حالش رو به وخامت گذاشته بود. تیم پزشکی هم تقریبا از بهبودی وی قطع امید کرده بودند. همسر و فرزندانش اصرار داشتند که به خارج از کشور اعزام شود و می گفتند که هر چقدر هزینه داشته باشد تامین می کنند، اما به نظر پزشکان کار از کار گذشته بود و درمان جواب نمی داد و نهایتا می توان چند مدتی مرگش را به تاخیر انداخت. 3⃣ در روزهای ملاقات، جمعیت زیادی از فامیل و دوستان و آشنایان به دیدارش می آمدند به گونه ای که اتاق اختصاصی و بزرگی که در آن بستری بود چندین بار پر و خالی می شد. از مسئولان و افراد سرشناس شهر گرفته تا بسیاری از بازرگانان، سرمایه داران، اقوام و خویشان و دوستان. انسانِ خیر و نیکوکاری بود. دست خیلی از نیازمندان فامیل، دوست، آشنا و غریبه را گرفته بود. خیلی از دختران و پسران دم بخت با کمک او به خانه بخت رفته بودند. خیلی ها گره زندگیشان به دست او باز شده بود. بسیاری از این افراد نیز برای قدردانی به عیادتش می آمدند. خیلی ها دلشان می خواست کاری برای او بکنند، اما از دست کسی کاری بر نمی آمد؛ نه پزشکان، نه خانواده، نه دوستان و آشنایان و نه هیچ کس دیگری. 4⃣ در فرصت و خلوتی که پیش آمد، به یکی از آشنایان نزدیک و مورد اعتمادش گفت: اتاق که خلوت می شود، به ویژه در سکوت و آرامش فراگیر شب، در حالی که روی تخت آرمیده ام با خود فکر می کنم که چگونه این همه ثروت و دارایی، پزشکان متخصص، دوست، آشنا و فامیل نمی توانند برایم کاری کنند و مرگ مرا به تاخیر اندازند؟! از دست هیچ کس و هیچ چیز کاری بر نمی آید! چقدر انسان ضعیف و ناتوان است، اما ثروت و دارایی، قدرت، مقام، ریاست، شهرت و سرگرم شدن به زندگی روزمره، او را چنان سرگرم و از خود بی خود می سازد که این حقیقت و واقعیت را فراموش می کند! 5⃣ خوب که فکر می کنم، یادم میاد که قبلا درباره چنین شرایطِ سختِ پیش آمده مطالبی شنیده بودم. مجلس ختم یکی از اقوام و خویشان یادم میاد. یک روحانی بالای منبر درباره لحظات سختِ آخر عمر می گفت. او روایتی از امام هادی(ع) را می خواند و می گفت: حضرت چقدر زیبا و گویا لحظات آخر عمر آدمی را به تصویر کشیده است: ُاذكُر مَصرَعكَ بَينَ يَدَي أَهلِكَ، و لا طَبيبٌ يَمنَعُكَ ولا حَبيبٌ يَنفَعُكَ؛ ای انسان! تصور کن و به یادآور آن لحظه ای را که در مقابل خانواده ات دراز کشیده ای! نه هیچ پزشکی می تواند مانع مرگ تو شود و نه هیچ دوستی می تواند سودی به حال تو داشته باشد! (بحار الانوار، ج75، ص 370) منبری تاکید می کرد که در این لحظات سخت تنهایی فقط و فقط «ایمان» و «عمل صالح» و « پرهیزکاری» است که به فریاد انسان می رسد و شرایط خوشی را برای وی فراهم می آورد: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آَمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآَخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند * همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيده‌اند. * در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است. وعده‌هاى خدا را تبديلى نيست. اين همان كاميابى بزرگ است. (یونس/62-64) ۱۳۹۹/۱۲/۲ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
همسان شهیدان امام علی(ع) در کلامی کوتاه، مقایسه‌ای میان مجاهد شهید و فرد عفيف و پاکدامن کرده و عفيف را کم‌تر از مجاهد شهید نمی‌شمارند، می‌فرمایند: «مجاهد شهید راه خدا اجر و پاداشش بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد اما خودداری می‌کند. این فرد عفيف و خوددار نزدیک است که فرشته‌ای از فرشتگان خدا شود»؛ ما المُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ: لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلاَئِكَةِ.(نهج البلاغة، الحكمة 474) می‌دانیم که مقام شهیدان در اسلام بسیار والاست و مطابق حدیث معروف نبوی که در کتاب شریف کافی آمده است: «فَوْقَ كُلِّ ذِى بِرّ بِرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ؛ والاتر از هر کار نیکی کار نیک دیگری وجود دارد تا به شهادت در راه خدا می‌رسد که بالاتر از آن، نیکی دیگری نیست». (الکافي،  ج۲، ص۳۴۸) قرآن مجید و روایات، درباره شهیدان راه خدا و مقام والای آن‌ها سخن بسیار گفته‌اند. با این حال، امام(ع) مسأله عفت و پاکدامنی و چشم‌پوشی از گناه را به هنگامى که انگیزه‌های شدید آن در وجود انسان زنده می‌شود کم‌تر از شهادت در راه خدا ندانسته‌اند و این نشان می‌دهد که اسلام برای مسائل اخلاقی مخصوصاً عفت نفس به ویژه در مقابل انگیزه‌های شدید جنسی چه اندازه اهمیت قائل است. امام(ع) در تأیید این مطلب و تأکید بر آن، در پایان این سخن، عفيف و پاکدامن را همچون فرشته‌ای از فرشتگان خدا می‌شمارند و می‌فرمایند: چنین کسی نزدیک است به مقام فرشتگان مقرب الهی برسد. ۱۴۰۳/۳/۱۹ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه‌ای درنگ... در هیاهوی زندگی، گاه در گذر روزمرگی‌ها غرق می‌شویم و از یاد می‌بریم که چه گوهرهای گرانبهایی در آغوشمان داریم. یادمان می رود که چه نعمت های داریم و از آنها غافلیم. گاه آنقدر خسته و عصبی هستیم که حوصله‌ی لبخند به فرزند سالم خودمان را هم نداریم، اما کافیست کمی درنگ کنیم و به اطرافمان نگاه کنیم. تصویری از پدری را می‌بینیم که با تمام وجود، از جان و دل، پرستاری فرزند بیمار خود را می‌کند. در چشمانش غم و اندوه موج می‌زند، اما عشقی عمیق و صبر و بردباری مثال‌زدنی در وجودش نهفته است. گویی تمام سختی‌ها و ناملایمات دنیا در برابر عشق او ذوب می‌شوند. این صحنه، تلنگری تکان‌دهنده است. تلنگری که ما را از غفلت بیرون می‌آورد و یادآور می‌شود که چه نعمت‌های بزرگی در زندگی داریم، اما به هر دلیلی آنها را نمی بینم! ای کاش ما هم در برابر فرزندانمان، ذره‌ای از صبر و بردباری این پدر را داشته باشیم. ای کاش قدر لحظات با هم بودن را بیشتر بدانیم و با عشق و مهربانی، گرمای وجودمان را به آنها هدیه دهیم. ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
اعتماد مردم، گنجینه گرانبهای روحانیت دیروز سری به گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) در قم، زدم. غروب بود و اذان مغرب نزدیک. در حال وضو گرفتن بودم که جوانی با ظاهری نه چندان مذهبی، دو ساک نسبتاً بزرگ و سنگین را به من سپرد و با لحنی ملتمسانه گفت: "حاج آقا میشه چند دقیقه مراقب این‌ها باشید تا من به دستشویی بروم و برگردم؟" گفتم: باشه! او‌ که رفت در ذهنم پرسیدم: "چرا از بین این همه آدم، مرا انتخاب کرد؟" هیچ آشنایی با او نداشتم و حتی ظاهر مذهبی من هم دلیلی برای این اعتماد نبود. افراد دیگری هم با ظاهری مذهبی در حال وضو گرفتن بودند. بی‌شک، اعتماد او به لباس روحانیت بود که او را به سوی من رهنمون کرد. متأسفانه، عملکرد نادرست برخی از روحانیون در کنار تبلیغات مغرضانه دشمنان، باعث خدشه‌دار شدن اعتماد بخشی از مردم به روحانیت شده است. با این وجود، کماکان بخش زیادی از مردم به روحانیت اعتماد دارند و آن‌ها را امین خود می‌دانند. این اعتماد، گنجینه‌ای گرانبهاست که روحانیت باید با تمام توان در حفظ و افزایش آن بکوشد. همچنین باید تلاش مضاعفی برای ترمیم اعتماد آسیب‌دیده در میان بخش‌هایی از جامعه به کار گیرد. مردم ایران، بی‌تردید مردمی نجیب، فهمیده و دوست‌داشتنی هستند. همان‌طور که امام خمینی (ره) فرمودند، مردم ایران از مردم زمان پیامبر و صدر اسلام نیز برترند. روحانیت با حفظ تقوا، صداقت، مردمداری، ساده‌زیستی و دوری از تجمل‌گرایی، قدرت طلبی و با همدلی و همراهی با مردم، می‌تواند بار دیگر اعتماد کامل آنان را جلب و در مسیر ساختن جامعه‌ای آرمانی، نقشی شایسته ایفا کند. ۱۴۰۳/۳/۱۹ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
کوتاه بگم: به شدت معتقدم که ثروتی بزرگتر از آرامش و حال خوب نیست. امیدوارم همیشه حال همگی خوب باشد و در آرامش باشید. الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آنها که ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام می‌گیرد،. آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام‌بخش دلهاست.(رعد/۲۸) ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
شیوه حکومتی امام صادق (ع) در پرتو اندیشه و عمل روزی امام صادق (ع) در حال طواف کعبه، یکی از یاران خود به نام «مفضل» را اندوهگین و پریشان دیدند و از او پرسیدند: "چه چیز تو را اینگونه غمگین و آشفته کرده است؟" مفضل در پاسخ گفت: "با مشاهده قدرت و ثروت بی‌حد و حصر عباسیان، به خود می‌گویم اگر این همه شوکت و ثروت در دست شما بود، ما نیز در کنارتان بودیم و در پیشبرد اهدافتان یاریتان می‌کردیم." امام صادق (ع) با لحنی حکیمانه فرمودند: "ای مفضل! اگر زمام امور در دست ما بود، شیوه‌ای کاملاً متفاوت از آنچه عباسیان در پیش گرفته‌اند، اتخاذ می‌کردیم. ما شب‌ها را به تدبیر و برنامه‌ریزی برای اداره امور مسلمین می‌گذراندیم و روزها را وقف رسیدگی به اوضاع زندگی مردم و رفع مشکلات آنان می‌کردیم. در این راه، همانند مولایمان امیرالمؤمنین علی (ع) ساده‌زیستی را پیشه خود می‌ساختیم و از غذای ساده و لباس خشن استفاده می‌کردیم. آگاه باش که اگر در شیوه حکمرانی از سیره علوی عدول کنیم و به دنبال دنیا و شهوات آن باشیم، جایگاه ابدی ما در آتش جهنم خواهد بود."(نعمانی، الغیبه، ص ۲۸۷) 🔹تبیین بیشتر: در روایتی که نقل شد، امام صادق (ع) به وضوح تفاوت دیدگاه خود در حکومت با سلسله عباسیان را بیان می‌کنند. ایشان معتقد بودند که یک حاکم اسلامی باید: 1. دغدغه اصلی‌اش رفاه و آسایش مردم باشد:ا مام صادق (ع) شب‌ها را به برنامه‌ریزی برای حل مشکلات مردم و روزها را به رسیدگی به امور آنها اختصاص می‌دادند. این نشان می‌دهد که دغدغه اصلی ایشان، سعادت و آسایش مردم بود. 2. ساده‌زیست و عاری از تجملات باشد: ایشان در این روایت به صراحت بر ساده‌زیستی و پرهیز از دنیاگرایی تأکید می‌کنند. در نظر امام، حاکم اسلامی باید الگوی زهد و تقوا برای مردم باشد و از ثروت و قدرت برای منافع شخصی خود استفاده نکند. 3. عدالت را در جامعه اجرا کند: یکی از مهم‌ترین ارکان حکومت علوی، اجرای عدالت در همه سطوح جامعه است. امام صادق (ع) در این روایت به عدول از سیره علوی به عنوان عاملی برای سقوط در جهنم اشاره می‌کنند. 4. به دنبال علم و دانش باشد: امام صادق (ع) به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان جهان اسلام، همواره بر اهمیت علم و دانش تأکید می‌کردند. طبیعی است در حکومت ایشان، علم و دانش جایگاه ویژه‌ای می داشت و در صورت تشکیل حکومت، از دانشمندان در اداره امور کشور استفاده می‌شد. 5. به تعلیم و تربیت مردم بپردازد: یکی از وظایف اصلی حاکم اسلامی در نظر امام صادق (ع)، تربیت و هدایت مردم به سوی سعادت ابدی است. ایشان در این روایت به اهمیت تعلیم و تربیت اشاره نمی‌کنند، اما از روایات دیگر می‌توان فهمید که این موضوع از نظر ایشان جایگاه ویژه‌ای داشته است. جمع‌بندی: سیره حکومتی امام صادق (ع) بر پایه عدالت، تقوا، ساده‌زیستی، علم و دانش و تعلیم و تربیت است. ایشان معتقد بودند که حاکم اسلامی باید خادمی برای مردم باشد و در جهت رفاه و آسایش آنها تلاش کند.۱۴۰۳/۳/۲۲ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ جلیلی در نگاه خواص 🔶️ از علی لاریجانی تا علیرضا زاکانی همگی جلیلی را فرد سالم و کارآمدی میدانند 🔷️ نظرات چهره های شاخص سیاسی و علمی درباره دکتر سعید جلیلی 🔴 این کلیپ خیلی مهم است پس با بازنشر آن کمک کنید افراد بیشتری آنرا ببینند.
زندگی پاک: در جستجوی حیات طیبه از منبر که پایین آمدم، با لبخندی بر لب، سلام داد و دستش را به سویم دراز کرد. پاسخ سلامش را دادم و دستش را به گرمی فشردم. جوانی حدوداً سی ساله بود. می‌گفت: مهندسی مکانیک دارد و در یک شرکت خودروسازی کار می‌کند. پرسید: "حاج آقا! می‌توانم چند دقیقه طولانی! وقت شما را بگیرم؟!"لبخندی زدم و گفتم: چند «دقیقه طولانی» مثل «کچلِ مو فرفری» است!؟ خندید و گفت: "یه سوال دارم. یک پاسخ کوتاه، ساده و کاربردی هم می‌خواهم!" سری تکان دادم و با لبخند گفتم: "خدا به داد ما برسد! حالا سوالت چیه؟" گفت: "حاج آقا می‌خواهم یک زندگی پاکِ پاکیزه داشته باشم. چکار کنم؟" گفتم: "پاسخ و راهکار خلاصه اش در قرآن است. «ایمان» و «عمل صالح»، راه رسیدن به یک زندگی سرشار از پاکی و پاکیزگی است که قرآن از آن به عنوان «حیات طیّبه» یاد می‌کند: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ. (نحل/97)" گفت: "حاج آقا! جسارتاً این را که خودم هم می‌دانم. توضیح بیشتری می‌خواهم." گفتم: "«چند دقیقه» ای که گفتی تمام شد، اما برای «طولانی» اش باید گوشه‌ای بنشینیم. ایستاده نمی‌شود." با خنده گفت: "حاج آقا! مگر شما جزو راست قامتان جاودانه تاریخ نیستید؟!؟" گفتم: "نه! ما دیگر به سبب کمر درد، شدیم جزو راست قامتان خوابیده تاریخ!" رفتیم در گوشه‌ای از مسجد نشستیم. چند نفر از حاضران هم که شاهد گفتگوی ما بودند، گفتند، اگر اشکالی ندارد، می‌خواهند در گفتگوی ما شرکت کنند. آنها نیز آمدند. گفتم: "امیرالمومنین علی(ع) درباره موضوع زندگی پاک، تشبیه بسیار زیبا و گویایی دارد که خیلی خلاصه و کلی توضیح می‌دهم. آن حضرت می‌فرماید: كُن كالنَّحلَةِ إِن أَكَلَت أَكَلَت طَيِّبَاً وإِن وَضَعَت وَضَعَت طَيِّبَاً وإِن وَقَعَت عَلى عُودٍ لَم تَكسِرهُ؛ مانند زنبور عسل باش! فقط چیزهای پاک (شهد گل‌ها و گیاهان) را می‌خورد. فرآورده‌اش (عسل) هم پاک است و هنگامی که روی گل و گیاه می‌نشیند، هرگز آن را نمی‌شکند! (عیون الحکم و المواعظ، ص 392)" زنبور بر خلاف مگس هرگز روی چیزهای آلوده نمی‌نشیند و از آنها تغذیه نمی‌کند. گاه در جستجوی گل و گیاه کیلومترها پرواز می‌کند. اگر انسان هم خوردنی‌ها، نوشیدنی ها، خواندنی‌ها، دیدنی‌ها، گفتنی ها و شنیدنی‌هایش پاک و حلال باشد، قطعاً زندگی‌اش پاک و دارای «حیات طیبه» خواهد شد. ادیان الهی آمده‌اند تا پاکی‌ها و پلیدی‌ها را در قالب مفاهیمی چون «ایمان» و «عمل صالح» شناسانده و انسان را برای ساختن یک زندگی پاک رهنمون شوند. عسلِ زنبور هم، پاکِ پاک و به تصریح قرآن کریم، شفابخش است: ِفيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ. (نحل/69) عسل اگر کاملاً طبیعی باشد بسیاری از بیماری‌ها را شفا می‌بخشد. چنین اثر شفابخشی ریشه در نوع غذای زنبور عسل و برگرفته از هزاران خاصیت دارویی و درمانی گل‌ها و گیاهان گوناگون است. خوراک جسم و جان انسان هم اگر پاک و حلال باشد، اندیشه‌ها، گفتار، کردار، احساسات و عواطف او نیز پاک و شفابخش خواهد شد و با اثرگذاری در جان و دل انسان‌های آماده و حق‌پذیر، آنها را احیا خواهد کرد. تاثیر تربیتی انبیا و اولیا از همین جا ناشی می‌شود. شفابخشی آنان نسبت به بیماری‌های جسمی، حتی شفابخشی پیراهن یوسف(ع) نیز ارتباط تنگاتنگی با پاکی خوراکی‌ها، دیدنی‌ها، شنیدنی‌ها، اندیشه‌ها، رفتارها و گفتارهای آنان دارد. نکته آخر اینکه فرمود: زنبور عسل روی هر چوب و گل و گیاهی که می‌نشیند و از آن استفاده می‌کند، آن را نمی‌شکند و تباه نمی‌سازد. انسان مؤمن نیز همین‌گونه است. هنگامی که از خانه و کاشانه، اماکن عمومی، کوه، جنگل، دریا، طبیعت، فضای سبز، ماشین، وسایل نقلیه عمومی و دولتی و هزاران چیز دیگر استفاده می‌کند، هرگز نباید در آن تخریب و تباهی ایجاد کند. انسان مؤمن هرگز اسراف نمی‌کند و نعمت‌های الهی را هدر نمی‌دهد. ۱۳۹۸/۳/۱۰ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
زیبایی های زندگی را از دست ندهید گاهی اوقات، در جستجوی کاستی های زندگی، زیبایی‌های آن را از دست می‌دهیم. از جمله کودکان، گل‌ها و یکی از زیبایی های بزرگ زندگی هستند و باید از وجودشان لذت ببریم. قرآن کریم ثروت و فرزندان را زینت زندگی دنیا و كارهاى شايسته نزد پروردگار را ماندنى و داراى پاداشى بهتر و اميد آن را بيشتر می داند:ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّـٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا. ( کهف/۴۶) برای درک عمیق‌تر جمله یادشده و یافتن زیبایی‌های زندگی به چند نکته توجه کنید: نگاه خود را تغییر دهید: به جای اینکه به دنبال ایرادات باشید و نقاط منفی زندگی را برجسته کنید، به دنبال نکات مثبت و زیبایی‌های زندگی باشید. قدردان باشید: برای چیزهای کوچک و بزرگی که در زندگی دارید، شکرگزاری کنید. در لحظه زندگی کنید: به جای اینکه به گذشته یا آینده فکر کنید و درگیر آن شوید، روی زمان حال تمرکز کنید و از هر لحظه لذت ببرید. با دیگران ارتباط برقرار کنید: زمان با کیفیت را با عزیزان خود بگذرانید و روابط معناداری با آنها ایجاد کنید. به دنبال علایق خود بروید: کاری را انجام دهید که به آن علاقه دارید و شما را شاد می‌کند. به دیگران کمک کنید: به دیگران کمک کنید و دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید. با انجام این کارها، می‌توانید زیبایی‌های زندگی را درک کنید و از آن لذت بیشتری ببرید. به یاد داشته باشید که زندگی کوتاه است، پس از هر لحظه آن نهایت استفاده را ببرید. ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
ضرورت وحدت در جبهه اصولگرایی با عنایت به شرایط حساس کنونی کشور و ضرورت حفظ انسجام در جبهه اصولگرایی، اتخاذ تدابیری برای تمرکز آراء و جلوگیری از پراکندگی آرا در انتخابات ریاست جمهوری آینده، امری ضروری به نظر می‌رسد. بر همه نیروهای علاقمند و دلسوز نسبت به سرنوشت انقلاب، نظام ، اسلام و‌ مردم لازم است، وحدت در جبهه اصولگرایی را به عنوان یک مطالبه عمومی مطرح کنند. 🔹راهکار پیشنهادی: ۱. انجام نظرسنجی‌های معتبر و جامع: پیشنهاد می‌شود توسط مراکز معتبر و شناخته‌شده، نظرسنجی‌هایی به صورت دوره‌ای انجام شود تا محبوب‌ترین نامزد در بین جبهه اصولگرا مشخص گردد. ۲.انصراف به نفع نامزد برتر: با روشن شدن نتایج نظرسنجی‌ها، شایسته است نامزدهایی که از حمایت کمتری برخوردارند، با درک ضرورت حفظ انسجام و مصلحت نظام و مردم، به نفع نامزد پیشتاز انصراف دهند. ۳.حمایت قاطع جبهه اصولگرایی از نامزد واحد: پس از مشخص شدن نامزد نهایی، ضروری است تمامی جریان‌ها و شخصیت‌های اصولگرا با اتحاد و انسجام کامل، از وی حمایت قاطع به عمل آورند. 🔹مزایای این رویکرد: ۱.افزایش شانس پیروزی اصولگرایان: تمرکز آراء به نفع یک نامزد واحد، احتمال پیروزی را در انتخابات به طور قابل توجهی افزایش خواهد داد. ۲.جلوگیری از پیروزی اصلاح‌طلبان: پراکندگی آراء در جبهه اصولگرا، فرصتی طلایی برای پیروزی اصلاح‌طلبان ایجاد خواهد کرد. ۳.حفظ منافع انقلاب و نظام: پیروزی اصولگرایان در انتخابات، حافظ منافع انقلاب، نظام و زمینه ساز حل مشکلات مردم خواهد بود و از پیدایش چالش و‌ناهماهنگی مخرب میان بخش های مختلف نظام جلوگیری خواهد کرد. 🔹جمع‌بندی: وحدت و انسجام در جبهه اصولگرا، کلید پیروزی در انتخابات آینده و زمینه ساز حفظ دستاوردهای انقلاب و نظام و حل مشکلات مردم است. انجام نظرسنجی‌های معتبر و انصراف به نفع نامزد برتر، راهکاری موثر برای تمرکز آراء و جلوگیری از پراکندگی آرا در بین جبهه اصولگرا خواهد بود.۱۴۰۳/۳/۲۳ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
عطر عفاف در کوپه قطار قطار با شتاب فراوان در دل دشت پهناور به سوی یکی از شهرهای عراق پیش می‌رفت و هر از گاهی مسافران تازه‌ای سوار می‌شدند. در یکی از کوپه‌ها، عالمی ربانی حضور داشت. نگاهی به مسافران انداخت و دلش لرزید و رنجید. زن‌ها بی‌حجاب بودند و حرف ها و خنده های بی‌موردشان فضای کوپه را پر کرده بود. راه حلی طریف حاج آقا که تاب دیدن این صحنه را نداشت، به دنبال راهی برای تغییر فضا می‌گشت. او به خوبی می دانست که انسان مسلمان هرگز نباید در یک محیط گناه آلود ساکت و بی تفاوت بنشیند. در چنین شرایطی وظیفه دینی آن است که به نوعی جلوی گناه گرفته شود و اگر امکان نداشت باید مجلس گناه را ترک کرد. حضور و سکوت در برابر گناه به منزله تایید آن است. امکان ترک قطار نبود. باید با لطافت و ظرافت و بدون کم ترین بی اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر می کرد. لحظاتی در سکوت، به سر برد و اندیشید. راه چاره ای به ذهنش نرسید. احساس کرد تذکر مستقیم اثری نخواهد داشت. شاید واکنش منفی بانوان را نیز برانگیزد. ناگهان یاد صحیفه‌ی سجادیه‌ای افتاد که همراهش بود. آن را از کیفش درآورد و یکی از دعاهایش را آرام آرام و با حالی خوش زمزمه کرد: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا، وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ...؛  بار الها! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا به هدایتی راستین و نیکو رهنمون ساز، هدایتی که هرگز از آن روی نگردانم. راه حق را به من بنمای، راهی که از آن منحرف نشوم و عزمی راسخ و استوار در من پدید آور، عزمی که هیچ تردیدی در آن راه نیابد. تا زمانی که عمرم صرف اطاعت از تو می‌شود، مرا زنده بدار و هنگامی که عمرم به چراگاه شیطان (ابزاری برای گناه و معصیت) تبدیل شود، پیش از آنکه خشم و غضب تو بر من نازل شود، جانم را بگیر... 🔹تاثیر کلمات نورانی مضامین زیبای دعا از یک سو و عربی فصیح و لحن حزن‌آلود حاج آقا از سوی دیگر، مسافران را مجذوب خود کرد. آنان عرب زبان بودند و به خوبی مضامین دعا را می فهمیدند. گویی کلمات نورانی دعا که از دل پاک و زبان نورانی امام سجاد(ع) برخاسته بود، نوری به دل بانوان تاباند. برای چند دقیقه سکوت سنگینی بر فضا حاکم شد و قطرات اشک از چشمان یکی از زنان سرازیر شد. 🔹گفتگویی آموزده دعای حاج آقا به پایان رسید و سکوت همچنان ادامه داشت. ناگهان یکی از زنان سرش را بالا گرفت و با لحنی شرمسار پرسید: "این کلمات زیبا از کیست؟ چه پیام و معنای عمیقی در آن نهفته بود!" حاج آقا با لبخندی مهرآمیز و پدرانه پاسخ داد: "این کلمات نورانی، از صحیفه‌ی سجادیه، مناجات امام زین‌العابدین (ع) است. دعایی سرشار از عشق به خدا و تقوا و پارسایی." زن پرسید: " متاسفانه ما از این معارف و دعاهای نورانی بی‌بهره بودیم. می‌شود این کتاب را به ما بدهید؟" حاج آقا با کمال میل صحیفه‌ی سجادیه را به آنها هدیه داد و در دل برای آنان دعای خیر کرد. یکی از زنها با کنجکاوی مشغول ورق زدن صحیفه سجادیه شد. گاهی در برخی صفحات توقف کرده و‌ آن را با دقت می خواند. 🔹تحولی در دل ها قطار به ایستگاه مقصد رسید و مسافران یکی پس از دیگری از کوپه پیاده شدند. اما خداحافظی گرم و صمیمانه‌ی آن زنان با حاج آقا، نشان از تحولی مثبت در دل آنها داشت. حاج آقا با خود اندیشید: "ای بانوی مسلمان! تو چراغ هدایت در تاریکی دنیایی. با حجاب و عفاف خود، عطر پاکی و اخلاق را در جامعه پخش کن. مبادا رنگ از دیگران بگیری، بلکه با نور ایمان و تقوا، محیط پیرامونت را روشن و معطر نما." 🔹درس های داستان داستان "عطر عفاف در کوپه قطار" به ما می‌آموزد که هر مسلمان وظیفه‌ای دینی و اخلاقی برای امر به معروف و نهی از منکر دارد. این وظیفه باید با ظرافت و لطافت و به دور از هرگونه بی‌احترامی و خشونت انجام شود. در این داستان، حاج آقا با صبر و حوصله و بدون هیچگونه خشونت یا تحقیر، زنان را به سوی مسیر درست هدایت می‌کند. او به جای سرزنش و توبیخ، با لحنی مهربان و پدرانه به آنها تلنگری زد و زمینه را برای تحول درونی آنها فراهم ساخت. این داستان یادآور این نکته است که ایمان و تقوا قدرتی شگفت‌انگیز برای دگرگونی انسان‌ها و اصلاح جامعه دارد. با نشر عطر دل انگیز فضیلت در جامعه، می‌توانیم به روشنایی و عطرآگین شدن محیط پیرامون خود کمک کنیم.۱۴۰۳/۳/۲۴ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
عقل، ثروت، مردم و خدا: تعادل کلیدی کسی که فقط به عقل خود تکیه کند گمراه می شود. کسی که فقط به ثروت خود تکیه کند تهی دست می شود. کسی که فقط به مردم تکیه کند خسته می شود. اما کسی که به خدا تکیه کند نه گمراه می شود، نه تهی دست می شود و نه خسته می شود. این مفاهیمی است که در آموزه های دینی آمده است. این سخنان به ما می آموزد که تکیه صرف بر هر یک از این منابع، ناقص و ناپایدار است: عقل: عقل هدیه ی ارزشمندی است، اما محدودیت هایی نیز دارد. عقل می تواند در تاریکی غرور و تعصب گمراه شود و در پیچیدگی های زندگی ناکافی باشد. ثروت: ثروت می تواند امنیت و فرصت هایی را فراهم کند، اما ناپایدار و گذراست. ثروت نمی تواند معنای واقعی زندگی یا آرامش خاطر را به ارمغان آورد. مردم: روابط انسانی منبع حمایت و محبت هستند، اما می توانند متزلزل و غیرقابل اعتماد باشند. تکیه صرف بر دیگران می تواند به سرخوردگی و خستگی منجر شود. در مقابل، اعتماد به خدا به عنوان منبعی پایدار و بی قید و شرط ارائه می شود. ایمان به خدا به ما قدرت، جهت و آرامش در سختی ها و چالش های زندگی می دهد. نکته کلیدی این است که این منابع به طور متقابل انحصاری نیستند. عقل، ثروت و روابط انسانی می توانند دارایی های ارزشمندی باشند، به شرطی که در تعادل با ایمان به خدا قرار گیرند. چند نکته برای یافتن تعادل در زندگی از عقل خود برای درک جهان و پیروی از آموزه های الهی استفاده کنید. از ثروت خود برای کمک به دیگران و ارتقای خیر مشترک استفاده کنید. روابط قوی با افرادی که ارزش های شما را به اشتراک می گذارند ایجاد کنید. در همه امور به خدا توکل کنید و ایمان خود را تقویت کنید. با یافتن تعادل بین منابع دنیوی و ایمان به خدا، می توانید زندگی معنادار، پایدار و پرمعنا را تجربه کنید.۱۴۰۳/۳/۲۵ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
📚 تاملی در اسرار قربانی کردن حاجیان مقدمه ذبح گوسفند در عيد قربان به ويژه توسط حاجيان در سرزمين مني، آيين ديرپايي است كه دست كم با قدمتي چهار هزار ساله، به دوران ابراهيم خليل(ع) باز مي گردد. فلسفه و چرايي اين آيين بزرگ كه هرساله ميليون ها مسلمان در مني و جاهاي ديگر جهان آن را به جاي مي آورند، همواره مورد پرسش و اهتمام انديشمندان و توده هاي مسلمان بوده است. هر كس به فراخور درك و دانش خويش به اين پرسش پاسخي داده است، اما از آنجا كه اين آيين توحيدي پيوند ناگسستني با ماجراي ذبح اسماعيل(ع) دارد، پاسخ دقيق و درست آن را نيز بايد در لابلاي آن حادثه سترگ به كنكاش نشست. ✅ آزموني سترگ براساس آیات قرآن، ذبح اسماعیل(ع)، بزرگ ترین، دشوارترین و آخرین آزمون الهی ابراهیم(ع) بود. در این آزمون الهی، کامل ترین شکل و بالاترین مرتبه ممکن برای ایثار، فرمان پذیری و تسلیم شدن یک انسان در برابر خداوند به منصه ظهور رسید و عنوان کامل ترین الگوی یگانه پرستی و موحدان تاريخ که از همه دلبستگی های خود، حتی فرزند عزیزتر از جانش برای خدا گذشت، به نام ابراهیم(ع) ثبت شد. ابراهیم(ع) آزمون های بزرگ و دشواری چون افتادن در آتش، دل کندن از خانه و کاشانه، قوم و خویشان و مهاجرت به دیاري دور و غربت را با سربلندي تمام پشت سر نهاده بود.(مریم/ 48-46؛ انبیا/71؛ عنکبوت/24- 26؛ صافات/97- 99)، اما همه آنها در مقایسه با ذبح اسماعیل(ع) به ویژه با شرایط خاصی که آن دو پیامبر الهی داشتند، به مراتب آسان تر بود؛ زیرا هر انسانی در شرایط طبیعی، برای حفظ جان فرزند خویش از همه هستی، حتی از جان خویش هم می گذرد، ولی ابراهیم(ع) از فرزندش نیز گذشت. آگاهی از شرایط ویژه ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع)، اوج عظمت و شکوه كار آنها را نشان می دهد و توحید و سر سپردگی آنان به خدا را در تاریخ زندگی بشر به نمونه ای کاملا منحصر به فرد تبدیل می کند. ✅ پدرِ پیر ابراهیم(ع) که برف پیری بر سر و رویش نشسته و پا به سن پیری گذاشته، هنوز فرزندی را در آغوش نکشیده است.(ابراهیم/39) او پیش از پیامبر بودن، یک انسان است و به اقتضای بشر بودن آرزوی پدر شدن دارد و عمری را در این اشتیاق به سر کرده است؛ شوق در آغوش کشیدن فرزندی که شادی ها و شیرینی های کودکانه اش، گوشه ای از دنیای بزرگ ابراهیم(ع) را پر کند و میراث دار او باشد. هنگامی که نمرودیان، ابراهیم (ع) را به سبب بت شکنی در آتش افکنند و او نا امید از هدایت آنان با رها کردن قوم و قبیله اش، به سوی دیار دیگری رهسپار می گردد، شوق نیاز به فرزند و همرهانی همدل و نیک سیرت چنان شدت می یابد که وی آن را بر زبان جاری ساخته و از خدا می خواهد تا فرزند صالحی به وی عنایت کند.(صافات/107) خداوند بشارت پسری بردبار و حلیم را می دهد. چندی بعد اسماعیل(ع) متولد می شود. تولد او را حداقل در 64 و حد اکثر در 117 سالگی ابراهیم(ع) گفته اند.( الکشاف2/560؛ مجمع البیان6/491) می توان تصور کرد که تولد اسماعیل(ع) پس از سال ها بی فرزندی، خاطره ای بسیار شیرین، لذت بخش و به یاد ماندنی در زندگی ابراهیم(ع) است و علاقه پدر نسبت به وی را دو چندان می کند. ✅ جُدایی تولد اسحاق نبی(ع) و ناسازگاری ساره به عنوان سبب ظاهری و حکمت و هدف الهی برای گسترش دعوت توحیدی در واقع، سبب می شود که ابراهیم(ع)، هاجر و اسماعیل(ع) را در سرزمین بی آب و علفی چون مکه و فرسخ ها دور از خویشتن سکنا دهد.(بقره/125؛ ابراهیم/37) و این گونه بود که دست تقدیر الهی، ابراهیم(ع) را که سالیانی دور و دراز در آرزوی فرزند بود، از اسماعیل(ع) جدا می کند و این جدایی سال های متمادی ادامه می یابد. ابراهیم(ع) که ساکن کنعان است، فقط هر از چند گاهی به دیدار همسر و فرزندش در کنار خانه خدا می رود. ✅ فرزند صالح اسماعیل(ع) نه یک فرزند معمولی بلکه دارای شخصیت فکری و رفتاری برجسته ایست، به گونه ای که بعدها یکی از پیامبران الهی شد. خداوند با یادآوری ویژگی های مهم فکری واخلاقی آن حضرت، وی را به غایت ستایش کرده است.(برای نمونه:ص/48؛ مریم/54-58؛ انبیا/85-86) بدیهی است که این ویژگی ها باز هم مهر و محبت پدر و مادر را نسبت به فرزند صالح خویش بیشتر کرده و دل کندن از او را به مراتب سخت تر و دشوارتر می سازد. ✅ حتی فرزند حضرت ابراهیم(ع) از همه چیز خود؛ از جان، مال، سرمایه عمر، همسر، قوم و خویش و خانه و کاشانه اش در راه خدا گذشته است. ایثاری این چنین، در انسان های عادی ایجاد توقع سپاسگذاری و قدردانی می کند و اگر پس از این همه فداکاری واز خود گذشتگی، از او خواسته شود که با دست خود فرزند خویش را هم سر بریده و در راه خدا قربانی کند، موجب شکوه و اعتراض گشته و چه بسا انسان را از خدا رویگردان کند، اما ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) با کمال رضایت در برابر این خواسته خداوند نیز سر تسلیم فرود می آورند؛ ایثار و گذشتی که به هیچ وجه بالاتر از آن در باور انسان نمی گنجد
. ✅ مرگ جوان مرگ فرزند برای هر پدر و مادری، دردناک ترین حادثه زندگی است. به ویژه اگر مرگ وی در زمان نوجوانی و جوانی باشد که در مقایسه با دوران کودکی، میانسالی و پیری او به مراتب دردناکتر و جانگدازتراست. ماموریت ابراهیم(ع) برای ذبح اسماعیل(ع) که دقیقا در آغاز و عنفوان جوانی است، از این جهت نیز کار را بر ابراهیم(ع) سخت و دشوار می سازد و او ناگزیر است که شکسته شدن نهال عمرش را دقیقا در بهار زندگی او به نظاره بنشیند. ✅ مرگی خود آگاه بی خبری انسان از زمان و چگونگی مرگ خود یا یکی از عزیزانش نعمتی بزرگ است؛ چرا که آگاهی از این موضوع هر چند برای مدتی کوتاه می تواند آسایش آدمی را به کلی سلب کرده و درد و رنج جانکاهی را برای وی به ارمغان آورد. حتی گاهی فکر و خیال آن هم برای شکستن و به زانو در آوردن نیرومند ترین انسان ها کافی است. این موضوع هم بر دشواری و عظمت ماجرای ذبح اسماعیل (ع) می افزاید. ابراهیم(ع) واسماعیل (ع) دست کم ساعاتی قبل از ماجرا، از همه چیز آگاهند.(صافات/102) ✅ مرگی دل خراش نوع مرگ اسماعیل(ع) عامل دیگری است که کار ابراهیم(ع) را بسیار دشوار و دارای عظمت بی بدیلی کرده است و نهایت دل سپردگی او به خدا و وارستگی بی حد و مرز آن موحد کامل از غیر خدا را به تصویر می کشد. مرگ طبیعی فرزند، کشته شدن وی به دست دیگری یا در پی یک حادثه در مقایسه با مرگی از نوع مرگ اسماعیل (ع) دل پدر و مادر را به مراتب کمتر سوزانده و به درد می آورد، اما ابراهیم (ع) مامور شده بود تا خودش دست و پای اسماعیل(ع) را بسته و با دست و خنخر خویش گلوی او را ببرد. (صافات/103-102) او باید بریدن رگهای فرزند دلبندش، فوران خون سرخ، دست و پا زدن و جان دادن او را از نزدیک و به چشم خود نظاره کند. آه! چه درد جانکاهی! چه مرد شگفتی! مگر درد و رنجی بالاتر از این هم در باور انسان می گنجد! براستی که تصور آن هم موی را بر تن آدمی راست می کند! ✅مردان سربلند وقتی که ابراهیم(ع) نظر اسماعیل(ع) را درباره رویای ذبح او جویا شد، اسماعیل (ع) پدرش را به انجام فرمان الهی دعوت کرده و وعده صبر و بردباری داد. هنگامی که هردو دربرابر فرمان الهی تسلیم می شوند و ابراهیم(ع) فرزند خویش را بر خاک می افکند، ندای الهی بلند شده و سر بلندی ابراهیم(ع) را در این آزمون الهی اعلام می دارد. آنگاه ذبح عظیمی به عنوان فدیه اسماعیل(ع) و به جای او قربانی می شود.(صافات/100- 107) سر بلند شدن ابراهیم(ع) در این آزمون، نام نیک وی را در تاریخ جاودانه(صافات/ 108) و آن حضرت را به حق شایسته عنوان پدر ادیان توحیدی می کند. ✅ تکرار توحید حاجیان هر سال برای تجدید خاطره این آزمون بزرگ در منی قربانی می کنند تا یاد و نام کامل ترین الگوی توحید و یگانه پرستی برای همیشه زنده بماند و چراغ راه یگانه پرستان شود.اين آيين قرباني، تكرار نمادين و يادآور كامل ترين و پرشكوه ترين الگوي خداپرستي براي هميشه تاريخ است؛ آیینی كه هر ساله عيني ترين نمونه گذشتن يك انسان از عزيزترين هستي خويش براي خدا را بازسازی کرده و در قابی از تاريخ به نمايش مي گذارد. ذبح قربانی در عید قربان که اسلام تاکید فراوانی برآن دارد، تکرار و تمرین توحید و یگانه پرستی است. براستی هر یک از ما اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی که مدعیان دین توحیدی هستیم، در چه فاصله ای از ابراهیم(ع) ایستاده ایم؟ در یک سو مردی به قامت و استواری کوه ایستاده است که به معنای واقعی و کامل کلمه از همه هستی خویش برای خدا گذشت و در سوی دیگر مدعیانی که اغلب برای هر زندگی، پول، مقام، شهرت، موقعیت بهتر، زن، فرزندو هر چیز دیگری براحتی از خدا می گذرند. باید تمرین بیشتری برای توحید کرد. تا آن ستیغ بلند مسافتی به بلندای تهذیب و تزکیه ای سخت، راه داریم.۱۴۰۱/۴/۱۶ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
امام هادی(ع) در مجلس متوکل عباسی علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام  شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۴ سال، امامت شیعیان را به عهده داشت. دوران امامت امام هادی با خلافت چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل هم‌زمان بود. او بیشتر سال‌های امامتش را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند. به گزارش مسعودی تاریخ‌نگار قرن چهارم قمری، به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد. به همین دلیل، به دستور متوکل، تعدادی از مأموران غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند. هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، ظرف شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد. امام با بیان اینکه گوشت و خون من به شراب آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد. آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورَد. امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت؛ اما با اصرار متوکل این اشعار را سرود: باتوا علی قُلَلِ الأجبال تحرسهم غُلْبُ الرجال فما أغنتهمُ القُللُ واستنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم فأودعوا حُفَراً، یا بئس ما نزلوا ناداهُم صارخ من بعد ما قبروا أین الأسرة والتیجان والحلل؟ أین الوجوه التی کانت منعمة من دونها تضرب الأستار والکللُ فأفصح القبر عنهم حین ساء لهم تلک الوجوه علیها الدود یقتتل (تنتقل) قد طالما أکلوا دهراً وما شربوا فأصبحوا بعد طول الأکل قد أُکلوا وطالما عمروا دوراً لتحصنهم ففارقوا الدور والأهلین وانتقلوا وطالما کنزوا الأموال وادخروا فخلفوها علی الأعداء وارتحلوا أضحت مَنازِلُهم قفْراً مُعَطلة وساکنوها إلی الأجداث قد رحلوا. ترجمه بر قله کوه‌ها به سر می‌بردند و مردان نیرومند حراست آنها می‌کردند؛ اما قله‌ها کاری برای آنها نساخت. از پسِ عزت از پناهگاه‌های خود برون آورده شدند و در حفره‌ها جایشان دادند و چه فرود آمدنِ بدی بود. از پسِ آنکه در گور شدند، یکی بر آنها بانگ زد: «تخت‌ها و تاج‌ها و زیورها کجا رفت؟ چهره‌هایی که به نعمت خو کرده بود و پرده‌ها جلو آن آویخته می‌شد چه شد؟» و قبر به سخن آمد و گفت: «کرم‌ها بر این چهره‌ها کشاکش می‌کنند. روزگاری دراز بخوردند و بپوشیدند و از پسِ خوراکی طولانی خورده شدند. مدت‌ها خانه‌ها ساختند تا در آنجا محفوظ مانند و از خانه‌ها و کسان خویش دور شدند و برفتند. مدت‌ها مال اندوختند و ذخیره کردند و برای دشمنان گذاشتند و برفتند. منزل‌هایشان خالی ماند و ساکنانش به گور سفر کردند.» مسعودی نقل کرده است که اشعار امام متوکل و اطرافیان او را تحت تأثیر قرار داد؛ به‌گونه‌ای که صورت متوکل از گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.(مسعودی, مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۲ ) ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
نقدپذیری: کلیدِ گشودنِ دروازه‌های خیر امام هادی علیه‌السلام در کلامی نورانی به یکی از یاران خود می‌فرمایند: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خیراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ؛"فلانی را مورد تذکر قرار بده و به او بگو: هرگاه خداوند خیر بنده‌ای را اراده کند، آن بنده تذکرات و انتقادات را پذیرا می‌شود و در صدد رفع نواقص خود بر می‌آید." (وسائل الشیعه، جلد ۲، صفحه ۱۸) شرح و بسط: این حدیث کوتاه، گوهری گرانبها در باب اهمیتِ "نقدپذیری" و نقشِ بی‌بدیلِ آن در مسیرِ تعالی و رستگاری انسان به دست می‌دهد. در پرتو این کلام نورانی، به این نکات اساسی می‌توان پی برد: خیرخواهیِ الهی: خداوند در جایگاه ربوبیت و مهربانیِ بی‌حد خود، همواره در پی خیر و سعادتِ بندگان خویش است. مسیرِ هدایت: یکی از مهم‌ترین ابزارهای الهی در این مسیر، "تذکر" و "انتقاد" است. خداوند با فرستادن پیامبران، ائمه و اولیاء الهی و همچنین قرار دادنِ انسان‌ها در بوته‌ی آزمایش‌ و سختی‌ها، همواره مسیرِ درست را به انسان‌ها نشان می‌دهد و آنان را از لغزش‌ها و انحرافات باز می‌دارد. علامتِ قبولی: اما این هدایت‌ها و تذکرات، زمانی اثرگذار خواهند بود که با "نقدپذیری" و "فراگیریِ درس‌ها" از سوی انسان همراه شوند. فرصتی برای رشد: هر تذکر و انتقادی، فرصتی مغتنم برای خودشناسی، کشفِ نقاط ضعف و در نهایت، گامی در جهتِ ارتقا و تعالی انسان به شمار می‌رود. مقاومتِ نفس: اما نفسِ سرکش و خودخواه انسان، همواره در برابرِ این تذکرات جبهه‌گیری می‌کند و پذیرایِ نقد و انتقاد نیست. شرطِ قبولی: تنها کسانی که حقیقتاً اهل معرفت و آگاهی عمیق و خواهانِ خیر و کمال خویش هستند، از این تذکرات استقبال می‌کنند و با آغوشِ باز، آن‌ها را پذیرا می‌شوند و در جهتِ رفعِ نواقص خود تلاش می‌کنند. نتیجه: نقدپذیری، کلیدِ گشودنِ دروازه‌های خیر و رستگاری است. با آغوشِ باز پذیرایِ تذکرات و انتقادات باشیم و از آن‌ها به عنوانِ فرصتی برای خودشناسی و ارتقا بهره ببریم. نکات تکمیلی: در حدیثِ مورد بحث، امام هادی (ع) به توبیخِ فلانی اشاره می‌کنند. توبیخ، نوعی نقدِ صریح و قاطع است که به منظورِ تنبه و اصلاحِ فرد خاطی انجام می‌شود. البته لحن و شیوه‌ی تذکر و انتقاد نیز حائز اهمیت است. همواره باید با لحنی دلسوزانه و خیرخواهانه و به دور از هرگونه توهین و تحقیر، به نقد و تذکر پرداخت. درکِ این نکته نیز ضروری است که نقدپذیری به معنای تسلیمِ مطلق در برابرِ هرگونه نظر و انتقادی نیست. انسانِ خردمند، نقدها را با سنجش و تعقل می‌پذیرد و درستی و نادرستیِ آن‌ها را ارزیابی می‌کند و تنها نقدهای سازنده و منطقی را مبنایِ اصلاح و پیشرفت خود قرار می‌دهد. امید است با تأمل و تدبر در این حدیث نورانی، گامی در جهتِ تقویتِ روحیه‌ی نقدپذیری در خود برداشته و مسیرِ تعالی و رستگاری را با شتابی افزون طی کنیم. ۱۴۰۳/۴/۲ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید بزرگ الهی عید غدیر، در آثار اسلامی ما به نام‌ "عیدالله الاکبر"( عید بزرگ خدا)، شناخته می‌شود. این تعبیر مانند تعابیری چون« بیت الله»(خانه خدا)، « ثار الله» (خون خدا)، «روح‌الله» ( روح خدا)، « بقیة الله»( امام عصر)، « ناقة الله» ( شتر خدا- ناقه صالح) و...مانند آنها بیانگر پیوند تنگاتنگ‌ غدیر با خداوند و نشان‌دهنده تأکید و اهتمامی خاص به این روز شریف است و وجه تمایز آن، مسئله ولایت است. در حقیقت، ولایت آن عاملی است که ضامن اجرای احکام اسلام و حاکمیت احکام قرآن در جامعه می‌باشد. اگرچه ایمان، عقیده و عمل شخصی افراد در اسلام واجب و ضروری است، اما بدون وجود حاکمیتی اسلامی و حاکمان صالح بر مبنای احکام قرآن، تحقق کامل اسلام در جامعه امکان‌پذیر نخواهد بود. در صورتی که حاکمیت در دست افراد غیرمسلمان یا مسلمانان ناصالح باشد، حتی اگر مردم به طور فردی ایمان و تقوا داشته باشند، بازهم اجرای کامل احکام اسلام و برقراری جامعه‌ای اسلامی به معنای واقعی آن، به انصاف و عدالت آن حاکمان بستگی خواهد داشت. بنابراین، عید غدیر، نه تنها به عنوان روزی برای جشن و شادمانی، بلکه به مثابه روزی برای تعهد و پیمان به اصل ولایت و امامت در راستای تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و برقراری جامعه‌ای عدل‌محور و الهی، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. نتیجه: اینکه چه کسی در جامعه حاکم باشد و براساس چه اندیشه و ارزشهایی حکمرانی کند خیلی مهم است و می تواند زمینه ساز حاکمیت الله در جامعه یا مانع آن باشد.۱۴۰۳/۴/۴ ✍ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
بلوغ فکری و معنوی انسان همانند بلوغ جسمی و جنسی، به بلوغ فکری و معنوی نیز دست می‌یابد. با این تفاوت که بلوغ جسمی و جنسی امری اجتناب‌ناپذیر در روند زندگی است، اما بلوغ فکری و معنوی فرد، ارادی و وابسته به نوع اندیشه‌ها، باورها و رفتارهای اوست. 🔹کودکی، نا آگاهی و سرکشی: به یاد دارم در دوران کودکی گاه از دست پدر و مادرم دلخور می‌شدم. چرا که مدام به کارهایم ایراد می‌گرفتند. "این غذا را بخور، آن خوراکی را نخور، این لباس را بپوش، آن را نپوش، این‌گونه حرف بزن و آن حرف را نزن، اینجا برو، آنجا نرو، با غریبه‌ها جایی نرو، از غریبه‌ها چیزی نگیر، با این‌جور آدم‌ها دوست نشو، این ساعت به کوچه و خیابان نرو و..." . اما من دلم می‌خواست هر چه دوست دارم بخورم، هر جا دلم می‌خواهد بروم، با هر کسی عشقم می‌کشد دوست شوم، هر لباسی که می‌پسندم بپوشم. دلم می‌خواست کاملاً آزاد باشم، خوش بگذرانم، اما نمی‌شد. پدر و مادر "موی دماغم" بودند! هر وقت هم که اعتراض می‌کردم، می‌گفتند: "به خاطر خودت می‌گویم! این‌ها به نفع خودته! ما واقعاً تو را دوست داریم و خیر و صلاح تو را می‌خواهیم!" آری! در دوران کودکی، دنیایی از خواسته‌ها و تمایلات، ما را احاطه می‌کند. میل به آزادی مطلق و رهایی از قید و بندها، در تقابل با دستورات و محدودیت‌های والدین قرار می‌گیرد. در این دوران، درک فلسفه این محدودیت‌ها دشوار است و گاه منجر به دلخوری و چالش با بزرگترها می‌شود. 🔹تجربه، آگاهی، درک والدین: حالا که بزرگ شده‌ام، درس خوانده‌ام، تجربه اندوخته‌ام، سرد و گرم روزگار را چشیده‌ام، دنیای اطرافم را شناخته‌ام، اطلاعات و آگاهیم زیاد شده، تازه می‌فهمم که پدر و مادرم چقدر من را دوست داشتند! آری! حال که تجربه و آگاهی، افق دید مرا گسترش داده است، درک می‌کنم که آن "نه" ها و "ممنوعیت" ها، ناشی از دلسوزی و عشق بی‌حد و اندازه والدین بوده است. حالا می‌فهمم که همه آن امر و نهی‌ها برای حفظ سلامتی جسمی، ذهنی و روانی من و تربیت درست من بود! قدردانی از این عشق و فداکاری، درک عمیق‌تری از جایگاه والدین و ارزش اطاعت از آنها را به ارمغان می‌آورد. خدا می‌داند که اگر امر و نهی و راهنمایی‌های آن روزهای پدر و مادرم نبود، امروز مانند خیلی از بچه‌های دیگر چه سرنوشت شوم و بدی پیدا کرده بودم! ناهنجاری و مشکلاتی چون اعتیاد، ترک تحصیل، سوزاندن فرصت های طلایی، هدر دادن جوانی و در نهایت، یک عمر ندامت، حسرت و‌ پشیمانی مانند خیلی های دیگر می توانست دامن‌ من را هم بگیرد! جالب اینکه حالا خودم نسبت به تربیت بچه‌هایم خیلی بیشتر از پدر و مادرم حساسیت دارم! 🔹درک حکمت امر و نهی الهی: حالا که خوب فکر می‌کنم، می‌بینم ماجرای ما آدم‌ها و امر و نهی الهی نیز همین‌ گونه است. هر چه قدر که آدمی بزرگتر، عاقل‌تر، آگاه‌تر، پخته‌تر، با تجربه‌تر و فهمیده‌تر شود، بیشتر به دلایل، حکمت ها و ارزش امر و نهی الهی پی می‌برد. بهتر می‌فهمد که همه آنها به سود خود انسان و زندگی دنیا و آخرت اوست. درک عمیق‌تری از حکمت و فلسفه دستورات الهی پیدا می‌کند. در این مرحله، اطاعت از خداوند، نه از روی اجبار، بلکه از سر عشق، معرفت و قدردانی از نعمات بی‌کران الهی صورت می‌گیرد. راز اینکه پیامبران، امامان و اولیای الهی بدون کم‌ترین چون و چرا، به دستورات خداوند عمل می‌کردند، در همین‌جا نهفته است. آنها به قله آگاهی و معرفت رسیده‌اند. فلسفه و حکمت همه چیز را می‌فهمند. اگر کسی به این بلوغ عقلی و معرفتی برسد، خوب می‌فهمد که خدا و انبیای الهی نسبت به انسان‌ها بسیار بسیار مهربان‌تر و دلسوزتر از پدر و مادر آنهایند! إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ خداوند نسبت به مردم مهربان و دلسوز است.( حج/ ۶۵) رسول خدا(ص) حتی به شدت دلسوز مشرکان و بت پرستان بود! وقتی می دید که ایمان نمی آورند، نزدیک بودن جان به جان آفرین تسلیم کند:لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ.( شعرا/۳) 🔹خدایا! بالغمان‌ کن! خدایا! کمکمان کن تا بزرگ شویم! به بلوغ عقلی، فکری، معرفتی و معنوی برسیم تا دلیل، حکمت و ارزش امر و نهی تو را که در قرآن کریم و از زبان پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) بیان شده است، بهتر و بیشتر بدانیم!۱۴۰۱/۱۲/۶ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
شاخص محور باشیم نه شخص محور 🔹جمع دوستانه ای بود. گروهی از رفقای قدیمی برای تجدید خاطره گردهم آمده بودند. از هر صنفی در میانشان دیده می شد؛ پزشک، مهندس، قاضی، استاد دانشگاه، امام جمعه، واعظ، مدرس حوزه، نظامی، کارمند، کارگر ساده و... 🔹از هر دری سخن می گفتند. چند نفری درباره حوادث تلخ سال 88 بحث می کردند. هرکس برای اثبات دیدگاه خود دلیلی می آورد. از جمله برخی به سابقه انقلابی، سابقه طولانی جبهه و جنگ، داشتن مسولیت های مهم در نظام، یار و همراه دیرین امام بودن، داشتن شخصیت علمی و سیاسی و عناوین دیگری از این دست برای اثبات حقانیت افراد استناد می کردند. 🔹گفتم: دوستان! همه این ویژگی ها و سوابق در جای خود بسیار ارزشمند و قابل ستایش است، اما براساس آموزه های دینی و عقلی هرگز نمی تواند دلیل حقانیت افراد و درستی مواضع فکری و سیاسی آنان باشد. گفتند: چطور؟ یعنی کسی که از اول نهضت اسلامی تا روز رحلت امام(ره) همراه وی بود، با کسی که شاید بیش از چند دیدار عمومی با امام نداشته، یکی است؟ گفتم: قطعا همراهی با امام(ره) و سابقه انقلابی و خدمت در نطام اسلامی یک امتیاز بزرگی است، اما مواضع، عملکرد و شعارهای افراد را باید براساس یک معیار کاملا پذیرفته شده دینی و منظقی سنجید. گاهی ممکن است افراد در گذشته به دلایلی در مسیر درست حرکت می کردند، اما در گذر زمان دچار دگرگونی فکری شده و برخلاف گذشته خود عمل می کنند. 🔹گفتند: مثلا چه معیاری؟ گفتم: اجازه دهید ابتدا یک ماجرای تاریخی را نقل کنم. در جنگ جمل در یک طرف امام علی(ع) به عنوان داناترین، شجاع ترین و با سابقه ترین صحابی و خلیفه برحق و داماد پیامبر اکرم(ص) قرار داشت و در سوی دیگر عایشه، همسر رسول خدا(ص) و دختر ابوبکر، طلحه و زبیر از یاران برجسته، قدیمی و خوش سابقه آن حضرت ایستاده بودند. به ویژه عایشه جایگاه برجسته و نفوذ بسیاری در میان مسلمانان داشت. 🔹جایگاه برجسته و سابقه درخشان رهبران دو طرف باعث دوقطبی شدن شدید جامعه و شکاف عمیق در میان مسلمانان شد. گروهی جانب امام علی(ع) و گروهی جانب عایشه و طلحه و زبیر را گرفتند. گروهی نیز مانند سعد ابی وقاص و عبدالله بن عمر از اصحاب و شخصیت های شناخته شده موضع بی طرفانه ای گرفتند. 🔹شخصی به نام حارث بن حوط به امام علی(ع) گفت: چگونه ممکن است که افرادی مانند عایشه، طلحه و زبیر به خطا رفته باشند؟ امام فرمود: دلیل سردرگمی تو این است که افراد و شخصیت ها را معیار شناخت حق و باطل قرار داده ای! در حالیکه باید ابتدا حق و باطل را شناخته، سپس حق و باطل بودن افراد را براساس آن بسنجی! حارث گفت: آیا می توانم مانند سعد ابی وقاص و عبدالله بن عمر در این درگیری بی طرف باشم؟! امام فرمود: آن دو باطل را یاری نکردند، ولی حق را تنها گذاشتند، پس چگونه می توانند الگوی دیگران باشند!؟( الامالی، طوسی، ص134) 🔹ببینید دوستان! امام علی(ع) که براساس صریح سخنان پیامبر اکرم(ص) خودش معیاری برای شناخت حق و باطل و همواره همراه و همپای حق بود، حتی نگفت که من برحقم! فرمود: اول حق و باطل را بشناسید، آنگاه اهل حق و باطل را خواهید شناخت. این جمله طلایی از اوست: ِاعرِف الحقَّ تَعرِفُ اَهلَه. در هر اختلافی ابتدا باید حق و باطل را شناخت و آنگاه براساس آن به راحتی می توان تشخیص داد که چه کسی بر حق است و چه کسی اهل باطل. 🔹در حوادث 88 و بسیاری از نزاع های سیاسی که هنوز هم در جامعه جریان دارد، ابتدا باید حق و باطل و درست و نادرست را شناخت، آنگاه به راحتی می توان تشخیص داد که چه کسی درست یا نادرست می گوید. یکی گفت: معیار درستی و نادرستی در این گونه حوادث و نزاع های سیاسی چیست؟ گفتم: برای کسانی که اسلام و نظام را قبول دارند ارزش ها و آرمان های اسلامی، قوانین جمهوری اسلامی و اندیشه ها و آموزه های امام(ره) و رهبری مهم ترین معیارها برای شناخت درست و نادرست و حق و باطل در این حوادث است. اگر کسی دقیقا این معیارها را بشناسد و مواضع و سخنان همه را با آنها بسنجد در شناخت حق و باطل ذره ای دچار تردید نمی شود. ۱۳۹۷/۱۰/۱۰ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آموزه‌های دینی، سختی در انجام یک کار، عبادت یا زیارت خالصانه، ثواب و ارزش آن را نزد خداوند متعال بیشتر می‌کند: خیر الاعمال احمزها: بهترین کارها دشوارترین آنهاست. بدون شک، خدمت خالصانه به کشور و مردم از جمله رای دادن نیز از این قاعده مستثنی نیست. رای تک‌تک افراد در اقتدار کشور موثر است. افرادی که به دلیل کهولت سن، معلولیت، بیماری یا شرایط خاص، برای رای دادن با سختی و دشواری مواجه هستند، زمانی که با اراده و صبر از این موانع عبور می‌کنند و در انتخابات شرکت می‌کنند، ثواب و اجر بسیار بیشتری نسبت به افراد سالم که به راحتی می‌توانند رای بدهند، کسب می‌کنند. علاوه بر ثواب اخروی، تلاش این افراد برای رای دادن، درس بزرگی برای همه ما دارد. این اندازه تعهد به سرنوشت کشور، تذکری گؤیا برای افراد سالمی است که به دلایل واهی مانند مشغله‌های روزمره، بی‌تفاوتی و یا ناامیدی، در انتخابات شرکت نمی‌کنند و حق تعیین سرنوشت خود و کشورشان را به دیگران واگذار می‌کنند. حضور افراد معلول، سالمند و بیمار در انتخابات، نمادی از اراده و عزم راسخ آنها برای ساختن ایرانِ آباد و سرافراز است. این عمل به ما می‌آموزد که هیچ مانعی نمی‌تواند انسان را از انجام وظایف خود باز دارد و اراده و عزم راسخ می‌تواند بر هر سختی و مشکلی غلبه کند. لذا بر همه ما واجب است که با درس گرفتن از این افراد، در انتخابات حضور یابیم و با رای خود، در تعیین سرنوشت کشورمان نقش آفرینی کنیم. ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110