عبادت نه هزار ساله
در گرماگرمِ طوافِ کعبه، در مسجدالحرام، صحنهای از ایمان و بزرگواری در حال رقم خوردن بود. امام حسن بن علی علیه السلام، نوادهی گرامی پیامبر و پیشوای شیعیان، در حالِ اعتکاف و طوافِ خانهی خدا بود. سکوتِ روحانیِ مسجد، با ورودِ مردی از شیعیان درهم شکست. او با چهرهای آشفته و صدایی لرزان، خطاب به امام حسن علیهالسلام گفت: «ای فرزند رسول خدا! فلانی از من طلب دارد و اکنون مرا سخت در فشار گذاشته است. اگر امکان دارد کمکم کنید تا بدهی او را بپردازم.»
نگاهِ نافذِ امام، آرامشی به آن مردِ مضطرب بخشید. امام با لحنی متین و آرام فرمود: «سوگند به پروردگار این خانه، در حال حاضر چیزی برای پرداختِ بدهی تو ندارم.»
مردِ شیعه که آخرین امیدش را در کلامِ امام میجست، با ناامیدی گفت: «اگر ممکن است، از او بخواهید که به من مهلتی بدهد؛ او مرا تهدید به زندان کرده و زندگیام را در آستانهی نابودی قرار داده است.»
در این هنگام، صحنهای شگفت انگیز رخ داد. امام حسن علیهالسلام، طوافِ خود را قطع کرد و بیدرنگ همراه با آن مرد به راه افتاد. ابنعباس که شاهدِ این ماجرا بود، با تعجب و البته با لحنی از سرِ ادب و احترام، عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! آیا فراموش کردهاید که در حال اعتکاف هستید؟»
پاسخِ امام، نوری بر دلِ ابنعباس و همهی حاضران تاباند. امام با آرامش و اطمینان فرمود: «نه، فراموش نکردهام. اما از پدرم، علی بن ابیطالب علیهالسلام، شنیدم که فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «هر کس حاجتی از برادر مؤمن خود را برآورد، همچون کسی است که نُه هزار سال، خدا را با روزهداری در روزها و شب زندهداری در شبها عبادت کرده باشد!» ( دیلمی، اعلام الدین، ص۴۴۲)
این کلامِ نورانی، نه تنها دلیلِ قطعِ طواف توسطِ امام را آشکار ساخت، بلکه درسی بزرگ از نوعدوستی و اهمیتِ گرهگشایی از کارِ دیگران را به حاضران آموخت. امام با این عملِ خود نشان داد که برآوردنِ حاجتِ مؤمن و رفعِ گرفتاری از او، از طوافِ خانهی خدا، بالاتر و ارزشمندتر است. این داستان، تا ابد در تاریخ، بهعنوان نمادی از بزرگواری و کرامتِ اهلبیت علیهمالسلام و اهمیتِ خدمت به خلق خدا، باقی خواهد ماند.
این داستان به ما میآموزد که در مواقع لزوم، باید از عباداتِ مستحبی دست کشید و به یاریِ نیازمندان شتافت. چرا که خدمت به خلق، خود نوعی عبادت و بلکه برترین نوعِ آن است.۱۴۰۳/۱۰/۱۷
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
حاجی حج نرفته !
عارف کامل، عبدالله مبارک، چنین نقل کرد:
چندین سال، مجاور خانهی کعبه بودم. یک سال، پس از موسم حج، در خواب دیدم که دو فرشته از آسمان فرود آمدند. یکی از دیگری پرسید: «امسال چند نفر از خلق به حج آمدند؟»
فرشتهی دیگر گفت: «ششصدهزار.»
پرسید: «حج چند تن قبول شده؟»
گفت: «از آنِ، هیچکس قبول نکردند.»
من چون این گفتگو را شنیدم، در اضطراب و وحشت شدید افتادم؛ پیش رفته و گفتم: «ای فرشتهی خدای، این همه خلایق از اطراف و اکناف جهان، راهها طی کرده و با هزار رنج و مشقت از بیابانها گذشتند و به مکه آمدند؛ حج هیچ یک پذیرفته نشد؟!»
فرشته مرا پاسخ داد:
«حج یک تن پذیرفته گردید و به حرمت و اعتبار آن یک نفر، حج ششصدهزار تن را پروردگار رحمان پذیرفت و همهی ملتها و خلایق به خاطر او قبول شدند.»
گفتم: «او کیست؟»
فرشته جواب داد: «کفشگری به نام علی بن موفق.»
گفتم: «او را کجا بیابم؟»
— «اهل دمشق است.»
از خواب بیدار شدم. تا ساعتی حیران و منگ بودم که چه دیدهام و این چه گفتگو بود! اما عزم کردم آن مرد را بیابم و زیارتش کنم که چنین حرمتی در درگاه حضرت حق دارد. پس به راه افتادم و از بیابان حجاز گذشتم و یک ماه بعد به سرزمین سرسبز و خرم شام وارد گشتم. در دمشق به نزد کفشگران رفتم و جویای مردی به نام علی بن موفق شدم. او را میشناختند؛ کودکی همراهم شد و خانهاش را نشانم داد. در کوفتم؛ اندکی بعد مردی در را گشود که در آستانهی پیری بود و در میان محاسنش، تارهای سپید دویده بود.
گفتم: «سلام بر تو ای جوانمرد، نامت چیست؟»
گفت: «علیک سلام بر تو ای شیخ، و رحمت خدا بر تو باد، من علی بن موفق هستم.»
— «شغلت چیست؟»
— «پارهدوزی میکنم، کفشگرم.»
گفتم: «من که عبدالله مبارکم، این راه را از جوار خانهی خدا طی کرده و به دمشق آمدهام که تو را زیارت کنم؛ چراکه باخبر شدم خداوند حج تو را پذیرفت و از برکت حج تو، دیگران نیز برکت یافتند.»
چشمان مرد، رنگی از اندوه گرفت و گفت: «ای شیخ، من تاکنون به خانهی خدا مشرف نشدهام! چه کسی به تو اینها را و نام مرا گفته؟»
او را نشاندم و آنچه در عالم رؤیای صادقه دیده بودم، به تفصیل بازگفتم.
نعرهای بزد و بیهوش بر زمین افتاد. چون به هوش آمد، بسیار بگریست و شکر خدا بر جای آورد و حالش دگرگون بود.
گفتم: «ای مرد، چه رازی میان تو و خداوند است؟ مرا باخبر کن.»
گفت: «ای شیخ، سی سال بود که در آرزوی حج میسوختم. هر روز خردهپولهای کسبوکارم را به گوشهای مینهادم و از خدا طلب میکردم مرا به خانهاش دعوت کند؛ تا اینکه پس از سی سال آرزومندی، سیصد و پنجاه درهم جمع شد و دانستم هنگام رسیدن به آرزویم فرا رسیده است. پس قصد حج کردم و به کاروانی که عازم حجاز بود، نامم را بگفتم تا هفتهای دیگر با ایشان حرکت کنم. دیگر از شوق، سر از پای نمیشناختم و شب و روزم سرشار از شادی و انتظار بود برای آن بامداد که راهی حجاز خواهم شد.
همان ایام، همسرم که حامله بود مرا گفت: "علی، از خانهی همسایه بوی غذایی میآید و دلم میخواهد؛ برو ذرهای از آن غذا برایم بگیر."
به خانهی همسایه رفتم و در زدم؛ زن همسایه در را گشود و گفتم حال چنین است، مقداری از آن غذا که پختهاید میخواهد.
زن، به تلخی بگریست و گفت: "ای مرد، این غذا بر شما حلال نیست."
گفتم چرا؟
گفت: «بدان که شوهر من مرده و یتیمانم سه روز بود از گرسنگی بیتاب بودند. هرچه کردم نتوانستم برای کودکانم چیزی فراهم کنم؛ دیگر از گریهی این طفلان بیچاره شده بودم و همگی به ضعف افتاده بودیم. امروز دیدم خری مرده و در کوچه افتاده، پنهانی تکهای از آن جدا کردم و برای این طفلان یتیم غذا پختم.»
این را گفت و چنان زار بگریست که آتش در جانم افتاد. پای بر آرزوی سیساله نهادم؛ آن سیصد و پنجاه درهم را بیاوردم و به دست زن دادم و گفتم: «ای زن، این پول را در زندگی و معاش کودکانت استفاده کن و احدی از این باخبر نگردد.»
از روز بعد به دکان کفشگریام شدم و با خود گفتم: «این حج من بود.» این راز را هیچ آفریدهای نمیدانست تا تو آمدی و چنین گفتی.
من او را تبریک گفتم و از جوانمردی و مسلمانیاش ستایش نموده، به مکه بازگشتم.
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید؟
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجهی آن خانه نشانی بنمایید
یک دستهی گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
شعر: مولانا جلالالدین بلخی
منبع حکایت: تذکره الاولیا عطار نیشابوری
سبک زندگی اهل بیت(ع)
https://eitaa.com/ahlebit110
بررسی ادعای شکافته شدن سالانه دیوار کعبه
🔹مقدمه: واقعه ولادت امام علی (ع) در داخل کعبه، از وقایع مورد اتفاق بسیاری از مورخان و محدثان شیعه و سنی است و به عنوان فضیلتی بزرگ برای ایشان محسوب میشود. اما در کنار این واقعهی متواتر، برخی ادعاها مبنی بر شکافته شدن سالانه یا باقی ماندن دائمی اثر شکاف بر دیوار کعبه مطرح میشود که نیازمند بررسی و تحقیق است. این نوشتار به بررسی مستند و مستدل این ادعاها میپردازد.
🔹اصل واقعه ولادت در کعبه:
منابع معتبر شیعه و سنی بر این نکته تأکید دارند که در هنگام ولادت امام علی (ع)، دیوار کعبه به طور معجزهآسا شکافته شد تا فاطمه بنت اسد، مادر ایشان، وارد کعبه شود و امام علی (ع) در آنجا متولد شوند. این واقعه در منابعی همچون «الاستیعاب» ابن عبدالبر، «الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمه» ابن صباغ مالکی، «مناقب ابن شهرآشوب» و «بحارالانوار» علامه مجلسی ذکر شده است. این واقعه به عنوان کرامتی ویژه برای امام علی (ع) و نشان از منزلت والای ایشان نزد خداوند متعال تلقی میشود.
🔹ادعای شکافته شدن سالانه یا باقی ماندن دائمی اثر شکاف:
در مقابل اصل واقعهی ولادت در کعبه، برخی روایات و نقلهای غیر معتبر وجود دارند که ادعا میکنند اثر این شکافتگی همواره بر دیوار کعبه باقی میماند یا اینکه هر ساله در همان محل، شکافی ایجاد میشود. اما این ادعاها فاقد سند معتبر تاریخی و روایی هستند و توسط علمای برجسته شیعه و سنی مورد تأیید قرار نگرفتهاند.
🔹دلایل رد این ادعا:
۱- عدم وجود سند معتبر: هیچ سند معتبر تاریخی یا روایی که بتواند این ادعا را اثبات کند، وجود ندارد. روایاتی که به این موضوع اشاره دارند، از نظر سند ضعیف یا مرسل هستند و نمیتوان به آنها استناد کرد.
۲-عدم تأیید توسط علمای برجسته: علمای برجسته شیعه و سنی، در آثار خود به اصل واقعهی ولادت در کعبه اشاره کردهاند، اما هیچکدام از آنها ادعای شکافته شدن سالانه یا باقی ماندن دائمی اثر شکاف را تأیید نکردهاند.
۳- مغایرت با رویه تعمیر و نگهداری کعبه: در طول تاریخ، کعبه بارها مورد بازسازی و مرمت قرار گرفته است. اگر اثر شکاف به صورت دائمی باقی میماند، در جریان این بازسازیها، اثر آن از بین میرفت.
🔹نتیجهگیری:با توجه به بررسی منابع معتبر و دلایل ذکر شده، میتوان نتیجه گرفت که شکافته شدن دیوار کعبه در هنگام تولد امام علی (ع) یک واقعه تاریخی و معجزهآمیز بوده است و مورد تأیید منابع معتبر شیعه و سنی است. اما ادعای شکافته شدن سالانه یا باقی ماندن دائمی اثر آن بر دیوار کعبه، فاقد سند معتبر بوده و صحت ندارد. بنابراین، تمرکز بر اصل واقعهی ولادت در کعبه و آموزههای آن، از جمله فضیلت و منزلت والای امام علی (ع)، مهمتر از پرداختن به اینگونه ادعاهای بدون سند است. ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
این سه ماه و فصلی برای از نو شکفتن
برای هر شکفتنی، خواه شکفتن طبیعت، شکوفایی دانش، یا تعالی روح و خرد، شرایطی ضروری است. زمان و مکان مناسب و از همه مهمتر، داشتن قابلیت، ارکان اصلی این شکفتناند.
۱. زمان: موسم رویش
زمان، نقشی حیاتی در رشد و بالندگی مادی و معنوی ایفا میکند. طبیعت در بهار جان میگیرد، اوج یادگیری در جوانی و نوجوانی است و اثربخشی بسیاری از خوراکیها و داروها وابسته به زمان مصرفشان است. رشد معنوی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اگرچه تلاش برای تعالی معنوی همیشگی است، اما برخی از ایام، به واسطهٔ ویژگیهای خاص خود، حقیقتاً فصل شکفتناند.
این ایام، به دلیل وقایع مهم و ماندگاری که در آنها رخ داده، از تأثیری ویژه برخوردارند. ماههای رجب، شعبان و رمضان از این دستهاند. این ماهها از دیرباز نزد عربها نیز گرامی داشته میشدند و در آیات قرآن و احادیث اسلامی نیز بر اهمیت بهرهبرداری معنوی از آنها تأکید شده است. مناسبتهایی چون بعثت پیامبر اکرم (ص)، نزول قرآن، ولادت ائمه (ع) و شبهایی مانند شب قدر و لیلةالرغائب، بر قداست این ایام افزودهاند.
این ماهها، بهترین فرصت برای خودسازی و شکوفایی معنویاند. اما بهرهمندی از این فصل معنوی، مانند بهار طبیعت، برای همگان یکسان نیست. همانگونه که کشاورزان با امکانات پیشرفته، بیشترین محصول را برداشت میکنند و برخی تنها از زیباییهای بهار لذت میبرند، میزان بهرهمندی از این ایام نیز متفاوت است.
۲. مکان: بستر تحول
تفاوتهای فرهنگی، روحی و رفتاری، ریشه در شرایط جغرافیایی و اقلیمی دارند. این موضوع در مورد مسائل معنوی نیز صادق است. بسیاری از شهرها و اماکن مذهبی، به واسطهٔ پیشینهٔ تاریخی و دینی خود، فضایی روحانی دارند و حضور در آنها میتواند تحولآفرین باشد. زیارت اماکن مقدسی چون مکه، مدینه، کربلا، نجف، مسجدالحرام، مسجدالنبی و حرم ائمه معصومین (ع)، نمونههایی از این تجربهها هستند.
۳. قابلیت: ظرفیت جان
باران بر همه جا میبارد؛ بر باغ و کوه، صحرا و کویر. اما میزان بهرهمندی زمینها متفاوت است. زمینهای حاصلخیز، بیشترین بهره را میبرند و انواع گلها، میوهها و گیاهان را میرویانند، در حالی که کویر و شوره زار، بهرهای اندک یا هیچ نمیبرند. چنان که گفتهاند:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست / در باغ لاله روید و در شورهزار خس
مشکل از باران نیست، بلکه از تفاوت در قابلیت زمین است. رحمت الهی نیز همگان را در بر میگیرد، اما میزان بهرهمندی از آن، به ظرفیت و قابلیت افراد بستگی دارد.
رجب و شعبان، فرصتی برای آمادهسازی و کسب قابلیت برای ورود به ماه رمضان است. تا زمانی که دل و جان انسان آماده نباشد، حتی بارش رحمت و مغفرت الهی نیز ثمری نخواهد داشت.
دوری از گناه، نخستین گام برای کسب این قابلیت است. بر اساس روایات، برخی افراد مانند عاق والدین و دائمالخمر، از فیوضات شب قدر محرومند؛ شبی که رحمت الهی در آن به اوج میرسد. اگر کسی در ماه رمضان و شب قدر آمرزیده نشود، حقیقتاً نگونبخت است و امید آمرزش او در هیچ زمان دیگری نیست. چه نیکوست که در رجب و شعبان، با مراقبت از حواس و اعضا و دوری از گناه، قابلیت بهرهمندی از رحمت الهی را کسب کنیم و در مسیر رشد معنوی گام برداریم. این ماهها، بهویژه رمضان، فصل شکفتن است و باید آن را غنیمت شمرد.
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
آتش در قبله آمال غربزدگان وطنی: آتش در کالیفرنیا و سیاهنمایی در ایران!
امروز فرصتی دست داد تا برخی از سایتها و کانالهای مدعیان روشنفکری و دانایی را مروری کنم: معالاسف، در بر همان پاشنههای قدیمی میچرخید! باز هم مملو از سیاهنمایی و تاریکاندیشی بودند! باز هم مملو از خودتحقیری بودند! باز هم مملو از روایتهای نادرست از واقعیتهای ایران اسلامی بودند! باز هم مملو از ناامیدسازی و یأسپراکنی نسبت به آینده بودند! باز هم مملو از بزرگنمایی قدرت غرب بودند! باز هم مملو از ابراز علاقه به آمریکا بودند!
♦️ عجیب اینکه به شدت: مشغول تطهیر چهرههای سیاه داعشیان و خونآشامان شامات بودند! مشغول ارائه چهرهای محبوب از ترامپ قمارباز بودند! هیچ اشارهای به جنایات هولناک صهیونیستها علیه فلسطینیان در آنها دیده نمیشد! هیچ اشارهای به تجاوزات مکرر اسرائیل به سوریه و لبنان در آنها نبود! هیچ اشارهای به ناتوانی قبله آمالشان از مهار آتشسوزی در کالیفرنیا نداشتند! بعضاً در حال تحلیل «نقش تغییرات اقلیمی و آب و هوایی» در آتشسوزی کالیفرنیا بودند! یکی را دیدم که تولید گازهای گلخانهای توسط چین را عامل اصلی آتشسوزی در لسآنجلس میدانست! همان کسانی که با آتشسوزی یک ساختمان قدیمی در تهران (پلاسکو)، نشستهای علمی درباره ناکارآمدی نظام اسلامی میگرفتند و آن آتشسوزی را دلیلی بر ضرورت جدایی دین از سیاست میدانستند و تقاضای استعفای مسئولان شهر تهران را داشتند! اکنون همچون موجوداتی صمٌّ بُکمٌ در برابر خاکستر شدن بخشهای وسیعی از کالیفرنیا، نه سخنی از ناکارآمدی لیبرال دموکراسی میگویند و نه سخنی از ناتوانی قبله آمالشان در کنترل آتشسوزی! بلکه آن را خیلی طبیعی جلوه میدهند و معلول حوادث طبیعی و تغییرات آبوهوایی! همان کسانی که به هنگام وقوع حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله در ایران، اقدامات جهادی دهها هزار بسیجی و طلبه را در خدمترسانی به مردم نادیده میگیرند و بعضاً تمسخر میکنند، اکنون که هیچ خبری از کمکهای مردمی یا حتی فعالیتهای سازمان آتشنشانی کالیفرنیا و فناوریهای پیشرفتهٔ تخیلی اطفاء حریق آنها نمیشنوند و نمیبینند، به جای نقد فرهنگ لیبرالیسم و عبرتگرفتن از این حادثه، دربارهٔ وجدان کاری یک آتشنشان ناامیدِ سطلبهدست آمریکایی قلمفرسایی میکنند!
حقیقتاً ما با موجوداتی وقیح مواجههایم! کنار زدن پردهٔ توهم اقتدار غرب از جلو چشمان این کوران بیفایده است! أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا؛ (نساء، ۸۸) آیا میخواهید کسانی را که خداوند گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راه نجاتی برای او نخواهی یافت.
ارسالی
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
21.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♻️ قرارداد عجیب و یک طرفه
حقیقتاً شگفتانگیز و فراتر از یک قرارداد معمولی است. این تعهدات اغلب بدون هیچ چشمداشت و انتظاری انجام میشود و ریشه در عشق، مسئولیتپذیری و فداکاری عمیق دارد.
حتما حتما ببینید.
سبک زندگی اهل بیت(ع)
https://eitaa.com/ahlebit110
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و خداوند فراموش نخواهد کرد ...
أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انتِقَامٍ
ﺁﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻧﺘﻘﺎم ﻧﻴﺴﺖ ؟(زمر/٣٧)
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
پیروزی نسبی حماس: بررسی ابعاد یک دستاورد در نبردی نابرابر
پرسش پرتکرار این روزها این است: آیا حماس در نبرد اخیر با اسرائیل پیروز شد یا اسرائیل؟
با نگاهی کلان و با در نظر گرفتن چند نکتهی کلیدی، پاسخ به این پرسش تا حد زیادی روشن میشود. به ویژه با توجه به نابرابری شدید نیروها به نفع اسرائیل با آن همه حمایت بینالمللی و همچنین ناکامی اسرائیل در دستیابی به اهداف اعلامی خود در مقابل تحقق نسبی خواستههای حماس، میتوان به این نتیجه رسید که حماس به یک پیروزی نسبی دست یافته است.
دلایل این مدعا را میتوان در چند محور بررسی کرد:
۱. نابرابری قوای نظامی و منابع: حماس در مقابل اسرائیل، با ارتشی قدرتمند و برخوردار از حمایتهای گستردهی بینالمللی، گروهی نسبتاً کوچک با منابع محدود به شمار میرود. صرف انجام عملیاتی پیچیده و موفقیتآمیز مانند «طوفان الاقصی» و وارد آوردن خسارات قابل توجه به اسرائیل در چنین شرایط نابرابری، دستاوردی بزرگ برای حماس محسوب میشود. این عملیات، توانایی حماس در برنامهریزی و اجرای حملات مؤثر را به نمایش گذاشت.
۲. اهداف متعارض و نتایج حاصله: اسرائیل در این نبرد اهدافی چون نابودی کامل حماس، توقف دائمی پرتاب راکتها و آزادی اسرای خود را دنبال میکرد که هیچکدام به طور کامل محقق نشدند. در مقابل، حماس با اجرای عملیات، توانست توجه جهانی را بار دیگر به مسئلهی فلسطین و وضعیت وخیم نوار غزه جلب کند. همچنین، طرح خواستههایی مانند بهبود شرایط محاصرهی غزه و آزادی اسرا (که بخشی از آن محقق شد)، از دیگر دستاوردهای حماس به شمار میرود. این امر نشان میدهد که حماس توانسته است تا حدی دستور کار سیاسی و رسانهای را به نفع خود تغییر دهد.
۳. تغییر معادلات منطقهای: عملیات حماس نشان داد که این گروه همچنان بازیگری قدرتمند و تأثیرگذار در صحنهی سیاسی فلسطین است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. این امر، معادلات قدرت در منطقه را تا حدودی دگرگون ساخت و نشان داد که بدون در نظر گرفتن حماس، هیچ راهحل پایداری برای مناقشهی فلسطین و اسرائیل قابل تصور نیست.
۴. تأثیر بر افکار عمومی: با وجود تبلیغات منفی و گستردهی رسانههای غربی علیه حماس، این گروه به دلیل ایستادگی در برابر اسرائیل و دفاع از حقوق فلسطینیان، در میان بخشهایی از مردم فلسطین، جهان اسلام و حتی برخی کشورهای غیرمسلمان، محبوبیت و حمایت بیشتری کسب کرد. این امر نشان میدهد که روایت حماس از این درگیریها، در بخشی از افکار عمومی جهان بازتاب داشته است.
در نتیجه، با در نظر گرفتن این مؤلفهها، میتوان ادعا کرد که حماس با وجود محدودیتهای فراوان، توانسته است در این درگیری به یک پیروزی نسبی دست یابد. این پیروزی به معنای شکست کامل و قاطع اسرائیل نیست، بلکه به معنای اثبات وجود، توانایی و تأثیرگذاری حماس در شرایطی به شدت نابرابر است. این امر به ویژه با توجه به ناکامی اسرائیل در دستیابی به اهداف اعلام شده و تحقق نسبی خواستههای حماس، نمود بیشتری پیدا میکند. ۱۴۰۳/۱۰/۲۷
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
نهی از ناسزاگویی: رهیافتی برای جلوگیری از واکنشهای منفی
در مباحث مربوط به اخلاق و آداب گفتاری در اسلام، پرهیز از سبّ و ناسزاگویی جایگاه ویژهای دارد. آیه ۱۰۸ سوره انعام، «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»، به ظاهر در مورد نهی از سبّ معبودهای مشرکان است، اما با بررسی دقیقتر و مراجعه به تفاسیر معتبر، میتوان به قاعدهای کلیتر در این زمینه دست یافت. این نوشتار به تحلیل این آیه و دیدگاه مفسران در خصوص آن میپردازد.
آیه ۱۰۸ سوره انعام، «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»، نهی از ناسزا گفتن به معبودهای مشرکان به منظور جلوگیری از عکسالعمل آنان و سبّ متقابل خداوند توسط ایشان بیان میکند.
مفسران با تأکید بر «علت نهی»، یعنی جلوگیری از مفسده، این حکم را به قاعدهای کلی تعمیم دادهاند. رشید رضا تصریح میکند که ملاک، وجود مفسده است و هر آنچه این مفسده و پیامد منفی را در پی داشته باشد، ممنوع است. (المنارج۷، ص۴۳۲)
فخر رازی هدف نهی را جلوگیری از منکر بزرگتر، یعنی سبّ و ناسزاگویی به خداوند، دانسته و بر اجتناب از هر فعلی که منجر به منکر شود، تأکید میکند.(تفسیر کبیر ج۱۳، ص۲۲۱)
قرطبی با نقل روایتی از ابن عباس، نگرانی از واکنش متقابل کفار قریش و سبّ خداوند را علت نزول آیه میداند.
(جامع الاحکام ج۷، ص۶۲)
علامه طباطبایی با بیانی دقیقتر، آیه را دال بر لزوم اجتناب از هر عملی میداند که نوعاً منتهی به مفسده میشود، حتی اگر آن عمل بالذات مباح باشد.(المیزان ج۶، ص۳۶۱)
نتیجه اینکه با توجه به آیه و تفاسیر ذکر شده، میتوان نتیجه گرفت که نهی از سبّ در آیه ۱۰۸ سوره انعام، تنها به سبّ معبودهای مشرکان محدود نمیشود، بلکه قاعدهای کلی را بیان میکند: هر نوع سبّ و ناسزاگویی که منجر به واکنش منفی، گناه یا مفسدهای بزرگتر شود، از نظر قرآن مذموم و ناپسند است. بنابراین، ملاک، وجود مفسده است و نه صرفاً موضوع سبّ. این قاعده، نشاندهندهی اهمیت پیشگیری از مفسده و حفظ مصالح در آموزههای اسلامی است. ۱۴۰۳/۱۱/۱
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani @aliasadizanjani110
مباهته: جدال با بدعت یا جواز بهتان؟
مباهته، اصطلاحی فقهی برگرفته از عبارت «باهِتوهُم» در حدیثی از پیامبر(ص)، به معنای مبهوت کردن مخالفان است. در تفسیر این عبارت دو دیدگاه اصلی وجود دارد که منشأ اختلاف در جواز یا عدم جواز تهمت به اهل بدعت شده است:
۱. اقناع با برهان قاطع، نه بهتان
اکثر علمای شیعه، مباهته را به معنای اقناع مخالفان با دلایل محکم و مبهوت کردن آنها از پاسخگویی تفسیر کردهاند، نه تهمت زدن. این گروه معتقدند که هدف از مباهته، غلبه منطقی و استدلالی بر بدعتگذاران است، نه توسل به دروغ و افترا. از جمله فقهای برجسته این دیدگاه میتوان به فیض کاشانی ( وافی، ج۱، ص۲۴۵)، ملا صالح مازندرانی ( شرح اصول کافی، ج۱۰، ص۴۳)، علامه مجلسی ( بحار الأنوار،ج۷۱، ص:۲۰۵؛ مرآة العقول، ج۱۱، ص۸۱)، صاحب ریاض ( ریاض المسائل، ج۱۶، ص۴۲)، صاحب جواهر (جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۱۳)، شیخ عباس قمی ( تعریب منتهی الآمال، ج۲، ص۶۸۹) و مرتضی مطهری ( سیری در سیره نبوی(ص)، ص۱۰۳) اشاره کرد.
آنها با استناد به آیاتی مانند «فَبُهِتَ الَّذِی کفَرَ» (بقره/ ۲۵۸)، تأکید میکنند که مبهوت کردن باید از طریق برهان و استدلال باشد. ملا صالح مازندرانی تصریح میکند که در نقد مخالفان نباید ذرهای از حقیقت منحرف و مرتکب دروغ شد (شرح اصول کافی، ج۱۰، ص۴۳).
۲. جواز بهتان با شرایطی
برخی از فقها، از جمله شیخ انصاری (المکاسب، ج۲، ص۱۱۸)، خویی ( مصباح الفقاهة، ج۱، ص۷۰۱) و گلپایگانی ( الدر المنضود، ج۲، ص۱۴۹)، با شرایطی، دلالت این حدیث را بر جواز بهتان زدن به اهل بدعت دانستهاند. البته باید توجه داشت که نظر گلپایگانی با اعتراض شاگردش مواجه شده و در پاورقی کتاب، دیدگاه مجلسی و صاحب ریاض مبنی بر عدم جواز بهتان ذکر شده است (کریمی جهرمی، الدرّ المنضود، ج۲، ص۱۴۹).
این دیدگاه سابقه زیادی ندارد و ظاهراً برای اولین بار توسط شیخ انصاری (متوفی ۱۲۸۱ قمری) مطرح شده است.
نقد دیدگاه دوم و جمعبندی:
منتقدان دیدگاه دوم استدلال میکنند که تهمت زدن نه تنها به ضرر اهل بدعت نیست، بلکه ممکن است باعث مظلومنمایی آنها شود و نتیجه عکس داشته باشد (محمدی ریشهری، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۱۶، ص۱۰۱). آنها معتقدند منظور از «بهتان» در این حدیث، بهتان اصطلاحی است نه لغوی، یعنی اظهار خلافکاریهای بدعتگذاران برای مبارزه با بدعت، نه نسبت دادن دروغ به آنها (محمدی ریشهری، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۱۶، ص۱۰۱). برخی نیز در صحت سند یا دلالت حدیث بر جواز بهتان تشکیک کردهاند.
آیت الله شبیری زنجانی با صحیح دانستن سند روایت «باهتوهم»، تهمت زدن را با سیره ائمه مغایر میداند و معتقد است دین با راستی و صداقت پایدار است نه با تهمت. از نظر او این روایت یا باید کنار گذاشته شود (مطروح) یا به تأویل برده شود (مؤول). او معتقد است جایی نداریم که ائمه مخالفان خود را با دروغ و تهمت از میدان به در کرده باشند. قوام دین به راستی و صدق است. وی تصریح می کند که این روایت با مسلمات شرع هم منافات دارد. وی در پاسخ به استفتائی مینویسد: حتی اگر معنای مباهته، بهتان باشد، با توجه به راستیآزمایی, این روش نادرست است و نتیجه معکوس دارد. ( دوماهنامهٔ تقریرات، شماره ۳، دی ۱۳۹۴، ص۱۰؛ فتوای ۵ تن از مراجع عظام تقلید درباره دروغ گفتن و بهتان زدن به افراد». شفقتنا، اسفند ۱۳۹۵)
با توجه به این بررسی، تفسیر غالب و مورد تأیید بسیاری از علمای شیعه از عبارت «باهِتوهُم»، معنای اول یعنی «محکوم کردن مخالفان با دلایل قاطع و مبهوت ساختن آنان از پاسخگویی» است و نه «تهمت زدن و نسبت دادن دروغ به آنان». این تفسیر با اصول اخلاقی و آموزههای دینی سازگارتر بوده و از بروز پیامدهای منفی و سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری میکند. ۱۴۰۳/۱۱/۲
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
قاعده دفع افسد به فاسد: مبانی، کاربُردها و تحلیل فقهی
مقدمه:
قاعدهٔ «دفع افسد به فاسد»، اصلی عقلی و شرعی مورد پذیرش در فقه شیعه و سنی است که بر مبنای آن، در صورت تزاحم دو امر ناپسند (فاسد و افسد)، انتخاب امری با مفسدهٔ کمتر، جهت جلوگیری از مفسدهٔ بزرگتر، الزامی است. این قاعده ریشه در اصول کلی شریعت، از جمله دفع ضرر و جلب منفعت دارد.
مبانی و مستندات:
مستندات این قاعده را میتوان در روایات مربوط به تزاحم احکام و ترجیح اهم بر مهم جستجو کرد. فقها در موارد تزاحم بین دو واجب یا دو حرام، با استناد به این قاعده، به انجام واجب اهم یا ترک حرام اهم فتوا میدهند. (برای نمونه، ر.ک: وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱، ابواب مربوط به امر به معروف و نهی از منکر). عقل سلیم نیز حکم به انتخاب گزینهٔ کمضررتر در مواجهه با دو امر ناپسند میدهد که این حکم عقلی، مورد تأیید شرع نیز قرار گرفته است.
ارتباط قاعده با فحش دادن برای دفع منکر:
در مورد اینکه آیا فحش دادن برای دفع منکر میتواند مشمول این قاعده باشد، اختلاف نظر وجود دارد.
۱- برخی فقها معتقدند که در موارد اضطراری و با شرایط خاص، اگر تنها راه دفع منکر بزرگتر، استفاده از الفاظ تند که عرفا ناپسند شمرده می شود،(نه لزوما فحش به معنای رکیک آن ) به شرط آنکه شرایط زیر وجود داشته باشد، میتوان به این قاعده استناد کرد:
اضطرار واقعی؛ یعنی هیچ راه دیگری برای دفع منکر وجود نداشته باشد.
احتمال عقلایی و قوی وجود داشته باشد که فحش دادن مؤثر واقع شود.
عدم تجاوز از حد ضرورت؛ یعنی الفاظ به کار رفته متناسب با شرایط باشد و از حد ضرورت تجاوز نکند.
به عنوان مثال، فرض کنید شخصی شاهد تجاوز به عنفی باشد و تنها راه برای جلوگیری از آن، فریاد زدن و استفاده از الفاظ تند باشد. در این صورت، برخی فقها با استناد به قاعده دفع افسد به فاسد، این عمل را جایز میدانند. (برای نمونه، ر.ک: کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر، آیت الله خامنهای، مباحث مربوط به مراتب نهی از منکر؛ موسوعة الامام الخویی، ج۸، ص۱۴۵)
۲- در مقابل، بسیاری از فقها معتقدند که فحش دادن به طور کلی عملی ناپسند و حرام و از گناهان کبیره است و نمیتوان آن را به عنوان یک راه حل برای دفع منکر توجیه کرد. آنها معتقدند که همیشه راههای بهتری برای جلوگیری از منکرات وجود دارد و استفاده از الفاظ رکیک، خود نوعی منکر است که میتواند تبعات منفی داشته باشد.
آنها به آیات و روایاتی استناد میکنند که از فحش دادن و به کار بردن الفاظ رکیک و توهین امیز نهی میکنند. (برای نمونه، ر.ک: بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۷۱، ابواب مربوط به مذمت فحش و لغو؛ جواهر الکلام, ج۲۲ و المکاسب المحرمه، باب امر به معروف و نهی از منکر )
با توجه به بررسیهای انجام شده، میتوان گفت که در کتاب، سنت و سیره عملی پیامبر و امامان معصوم (علیهمالسلام) نمونهای از فحش دادن به معنای مصطلح آن برای جلوگیری از منکر و از باب دفع افسد به فاسد وجود ندارد. آنها همواره بر رعایت ادب در کلام و استفاده از روشهای مناسب و مؤثر برای نهی از منکر تأکید داشتند.
نتیجه اینکه به طور کلی، میتوان گفت: استفاده از فحش و ناسزا برای دفع منکر جایز نیست. تنها در شرایط بسیار خاص و با رعایت شرایط ذکر شده، ممکن است به کارگیری الفاظ تند جایز باشد. در این موارد، باید به دقت جوانب موضوع را سنجید و از راههای دیگر برای جلوگیری از منکر، تا حد امکان، استفاده کرد. تشخیص مصداق و شرایط اعمال این قاعده، بر عهده فقیه جامعالشرایط است.۱۴۰۳/۱۱/۵
علی اسدی
@ali_asadi_zanjani