جای خالی اندیشه
🔻یک بار به شعارهای ده سال پیش توجه مجدد کنیم.
۹۱: تولید ملی،حمایت از کار و سرمایه ایرانی
۹۲:حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی
۹۳:اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی
۹۴:دولت و ملت همدلی و هم زبانی
۹۵:اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل
۹۶:اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال
۹۷:حمایت از کالای ایرانی
۹۸:رونق تولید
۹۹:جهش تولید
۰۰:تولید، پشتیبانی و مانع زدایی
🔻در اینکه کل نظام مدیریت کشور در دهه گذشته با این راهبرد فاصله داشته و نگاهش به خارج بیشتر بوده، بحثی نیست. نه اینکه رشدی در این جهت نبوده اما هر چه بوده محصول ضرب توان دولت در کسینوس زاویه ای است که به لحاظ گفتمانی با این راهبرد رهبری داشته است. اما یک سوال:
🔻به نظرتان به جز آن مدیران آیا نخبگان ما و انقلابیون ما و صاحبان تریبونها تا چه اندازه راهبرد گفتمانیشان منطبق با راهبرد رهبری بوده؟ حتی در این چند ماهی که دولت دیگری بر سر کار بوده، گفتمانی که ما دنبال میکردیم چه اندازه با رهبری تطابق داشته؟ او در ساحت گفتمان و تبیین ، چه اندازه رهبری اش فعلیت یافته؟ مطالبات ما از مسوولین چه اندازه ذیل مقوله تولید و اقتصاد مقاومتی بوده؟
🔻 بیش از آنکه خود این زاویه مهم باشد علل و عوامل پشت سر آن مهم است یعنی منظومه فکری که با آن صحنه را تحلیل میکنیم و به نظام توصیه هایی برای فرد و جامعه میرسیم.
🌱توجه جدی به قدرت درونی که ناشی از ایمان و آرمانجویی جوشنده مردم است و عامل رشد کشور تا کنون بوده
🌱و تبدیل کردن آن به یک جریان قوی اقتصادی
🌱و مقدم کردن قدرت مردم به عنوان رفع کننده هر مانعی حتی نقصهای مدیریتی
🌱و توجه کردن به نقش تبیین برای برداشتن چالش ذهنی مردم، که جلوی جریان یافتن انقلاب و مقاومت را در ساحت اقتصاد میگیرد
🌱تا مدیران را بیش از آنکه از جهت گفتگوی با غرب و شرق و یا دادن سبد کالا و یارانه نقد کنند، به لحاظ پشتیبانی و مانع زدایی شان از مقوله تولید و اشتغال به صورت جدی بازخواست کنند.
🌱و نقطه اصلی تمرکز دشمن و نقطه اصلی مانع و چالش ذهنی مردمی که همان مقوله امید به خود و نظام و آینده این حرکت است،
همه اینها در ذهن ما اموری حاشیه ای و کم اهمیت بوده اند.
🔻چرا؟ چون تا نفهمیم نمیتوانیم مدد دهیم. چون به زور نمیشود امیدوار شد باید امید را دید و دریافت و فهمید، باید به زحمت از چنبره رسانه های بیمار داخلی و هدفمند خارجی خارج شد. و این یعنی نیاز به اندیشه ورزی جمعی حول مباحث و گفتمان امید رهبری داریم. نه گفتگوهای فرمالیته بلکه اندیشه ورزی حقیقی و جدی. باید به حال این عدم اندیشه ورزی و این کاستی در جمعمان فکری جدی کنیم. نتیجه هر چه باشد به نفع کل حرکت جبهه حق است.
@ali_mahdiyan
هدایت شده از خانه طلاب جوان
#نشر_حداکثری
#سیر_صراط
💠 فراخوان ثبتنام "سير مطالعاتی منظومه فکری مقام معظم رهبری" در #سطح_یک و #سطح_دو
⏰ زمان ثبتنام:
▫️۱۵ اسفند تا ۱۰ فروردین ۱۴۰۱
🔻 ویژگیها:
▫️فهم تفصیلی و دقیق از #منظومه_فکری استاد سید علی خامنهای
▫️بهرهمندی از تدریس کتب، توسط #اساتید_مجرب
▫️اعطای #گواهی معتبر در پایان دوره
▫️داشتن منطق منظم و امکان ادامه سیر در سطوح بالاتر
▫️پاسخگویی به سؤالات و پشتیبانی در طول دوره
⏪ ثبتنام در سیر مطالعاتی صراط (#سطح_اول و #سطح_دوم) از طرق زیر:
1⃣ اپلیکیشن - 2⃣ پیشخوان
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
آقای ره بر
🔻پیشرفت ایران چگونه محقق میشود؟ قبل انقلاب پول نفت میدادیم که اسلحه بگیریم و مستشاری که کار با آن را یادمان بدهد ولی علم و تکنیکش را ندهد. پول همه اش را هم بگیرد و با آن اسلحه برایش بجنگیم. فرهنگ ایران هم ذلت و تحقیر بود «ایران آفتابه هم نمیتواند بسازد.» رشد دوبلاژ در هنر و مونتاژ در صنعت و ورود پزشک و مستشار و نظام حقوقی کاپیتولاسیون، همه و همه را با هم باید دید.
🔻اما بعد انقلاب فرمول پیشرفت چه بود؟ آنهم در میانه نبرد.آیا خرید کالاهای مفید برای مردم معنایش پیشرفت است؟ آیا خرید تکنولوژی و صنعت زیر نظر شرکتهای خارجی؟ آیا ورود علم و ترجمه دانش از غرب ؟ نه، اینها هیچ یک راهبرد ره بر انقلاب نبود. او چه کرد؟
🔻 در میانه جنگ عجیب و غریب و همه جانبه این سالهای دشمن او دست به یک معماری زد، معماری که امسال تا حدودی ابعاد آن روشن شد. او اولا انقلاب را که یک تحول روحی در جان مردم بود حفظ کرد. با تبیین مکتب امام و نشان دادن انقلابیون حقیقی یعنی شهدا و خانواده هایشان در سطح هنر و ادبیات و رسانه ها. ثانیا این انقلاب روحی را تبدیل کرد به «انقلاب علمی» یعنی فرهنگ جوشش دانش مبتنی بر یک اعتماد به نفس عمومی که کشور را با جهشی در ساحت تولید علم مواجه کرد که احدی باورش نمیشد. دقت کنیم این همه در وضعیت جنگ فرهنگی با غرب در حال تحقق بود. جنگی که اوج آن در دهه هفتاد رخ میداد.
🔻در دهه هشتاد این انقلاب علمی به بار نشست و حالا زمان آن بود که جریانهای انقلابی را متوجه مبارزه اقتصادی کند. دهه نود دهه ای بود که او تصمیم گرفت آن انقلاب را در ساحت مقاوم سازی اقتصاد به عرصه بیاورد. آن هم در هیاهوی نبردی همه جانبه و اقتصادی. کشور، دشمن را از نزدیک لمس کرد و دانست گفتگو و دیپلماسی و بحثهای حقوقی همه اش سر کاری است اگر میدان و قدرت واقعی وجود نداشته باشد. باید مردم تحمل میکردند. باید از پس جنگ نرم هم بر میآمدند. باید از ظرفیت نفت خوری یا مفت خوری به وضعیت تولید یعنی کار یعنی قدرت حقیقی اقتصاد که مردم هستند تغییر ریل داده میشد. شاید طوفانی از مشکلات بر سر رهبر ریخت تحمل دولت پر رو و بی خاصیت غربگرا حمله کرونا و فشار رسانه ها، فشار امنیتی، نفوذها و ترورها، فشار اقتصادی و حفظ سیمای یک پارچه امت در مقابله با دوقطبی آفرینی های دولت و دایره گفتمان ساز اطرافش.
🔻کشور، انقلاب درش زنده ماند. خون شهدا و خصوصا سردار شهدای قدس هم البته مدد داد. ولی قهرمان اصلی مردم بودند. تاب آوردند و حماسه انتخابات را رقم زدند. آن انتخابات، بروز مقاومت بود. دشمن قدرت ایران را دید. ماجرای اعتراف«به شکست مفتضحانه فشار حداکثری» که عین کلمات جناب سخنگوی آمریکا است در همین کانتکست باید فهمیده شود. همه متوجه شدند و تجربه کردند که دیپلماسی و مذاکرات نه، بلکه این قدرت است که چکهایشان را نقد میکند. دقت کنید آنچه امروز میبینیم بروز توان دیپلماسی و گفتگو نیست بلکه بروز قدرت است مقابل دشمن. این دو را تفکیک کنیم. اما در این میان رهبر یک گفتمان را تثبیت کرد و آن ظهور اراده و مقاومت ایران در ساحت اقتصاد بود.
🔻امسال او اما یک گام جدید رو به جلو برداشت و آن گره زدن تولید اقتصادی به تولید علم بود. آن انقلاب علمی میتوانست عقبه این جوشش مقاومت و قیام در ساحت اقتصاد باشد. انقلاب جریان یافته بود تا علم و تا اقتصاد. و اقتصاد متکی میشود بر جوشش علم. اینها گامهای پیشرفت کشورند. این کار ایران را تبدیل به یک قدرت پایدار میکند. او روز اول قرن جدید دستورات خود را به صورت جزیی به دولت جدید یاد داد. دولتی که باید مراقب باشد پیروزیهای مکرر مردم او را به محاسبات خطا و افتادن در وادی عوام گرایی و عوام زدگی نکشد. دولتی که مسوولیت تاریخی دارد تا بتواند این اتفاق مهم را که امسال جوانه اش زده شده باغبانی کند و پیش ببرد. رهبری کردن این پیشرفت حقیقی ملت انقلابی در میان این هیاهوی جنگ همه جانبه دشمن چیزی شبیه معجزه است که فقط از عهده اولیای الهی بر میاید.
@ali_mahdiyan
چوب دو سر ناجور
🌹اگر مذاکرات به نتیجه نرسد یا برسد دیگر خیلی فرقی برای کسی ندارد. وضعیت امروز را مقایسه کنید با اوائل دولت روحانی، که با هر قدم پیشرفت مذاکرات، دقت بفرمایید مذاکرات فقط، نه رفع یا لغو حقیقی و روی زمین تحریمها، یک جماعتی بیرون میریختند که کف و جیغ و هورا و «فلانی متشکریم» و از این حرفها. حالا مذاکرات به نتیجه برسد یا نرسد خلق الله اهمیت چندانی نمیدهند. ظاهرا همه احساس میکنند کلا خیلی این آمریکا مهم نیست. نه روی قولش حساب میشود کرد نه روی تهدید و تحریمش. یعنی بدتر از این نمیشد برای پروژه فشار تحریم.
🌹کل ماجرای تحریم باید اثر اجتماعی میداشت. فشار اقتصادی وقتی تبدیل به تغییر اراده مردم نشود چه فایده دارد. هیچ. ماجراهای جنگ اکراین و وضعیت داخلی آمریکا و ضربه های مقاومت و امثالهم هم ثابت کرده با یک شیر بی یال و دم و اشکم طرفیم.
🌹خوب نشد که بشود. وقتی بارها و بارها از زبان این و آنشان میشنویم فشار حداکثری شکست خورد، مطمئن باشید یک امر واقعی دارد خبر داده میشود. چه این خبر واقعی باعث رفع و لغو تحریمها بشود یا نشود. شاخصهای رشد اقتصادی کشور هم که مثبت شده. فروش نفت هم که خیلی خیلی ساده تر شده. خوب اینها نشان دهنده عبور از یک مرحله دشوار است. شعارهای سال که قبل از این ناظر به دوام آوری و جوشش قدرت اقتصادی بوده، رفته روی دانش محوری یعنی شروع رشد کیفیت و آغاز رشد توان رقابت اقتصادی ایران. خوب یا بد بالاخره این وضعیت اجتماعی و اقتصادی امروز ایران است و آن هم اعترافات و حرفهای دوست و دشمن.
🌹اما این وسط دلم برای جریان غربامید و غربتدبیر میسوزد. شده اند یک چوب دو سر فلان. اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، این جماعت تجسم و نماد شکست در مذاکره اند. هر چقدر هم داد بزنند که اگر ما بودیم فرصت غنیمت میدانستیم کسی تره هم خورد نمیکند برایشان. دیگران هم که ادعایی نداشتند از اول هم دم از دلواپسی و امثالهم میزدند. هر چه دم از فشار معیشت مردم و هزار شعار و عوام فریبی دیگر بزنند کسی پشم هم بار سخنشان نمیکند. حرفهای غلطشان حالا بی اثر هم شده. کسی حوصله نگاه کردن به دست و پا زدنشان و گیر دادنشان به طالبان و روسیه و چین و سفره هفت سین و ناهار و امثالهم را هم ندارد.
🌹اگر هم مذاکرات به نتیجه برسد و لغو و دفع تحریم رخ بدهد، این بیچارگان همه ادعایشان این بود که مذاکره بلدند و تخصص دارند، همان هم باد هوا میشود. حالا هی بیایند پیام نوروزی بدهند که ما کردیم و ما بودیم و و ما توانستیم. فقط خودشان را مسخره میکنند. بد شد برایشان.خیلی بد. حرف درست را ابطحی به خاتمی گفت وقتی به منزل او رفته بود در دیدار نوروزی امسال که: «بابا بی خیال. ولش کن. نمیشه که بشه.»
🌹به هر حال سال نو و روزگار نو بر این جماعت غربتدبیر و غربامید هم مبارک.
@ali_mahdiyan
مارمولک و شنای پروانه
⚡️ «مارمولک» تلاش میکند هم به نقد صنف روحانیت بپردازد و هم به نسبت ارتباطات اجتماعی مردم با این صنف. داستان آن اقتباس از فیلم« ما فرشته نیستیم» نیل جردن است. با این تفاوت که مدل آمریکایی آن کاملا بر یک بنیاد اندیشه منسجم و راهبرد مشخص ساخته شده و این مدل ایرانی کاملا از این جهات ضعیف است. مدل آمریکایی تلاش میکند از فضای فهم دینی سنتی کاتولیک به دوییت معنویت و دنیای چسبیده به هم و مشرکانه پروتستان برسد. برای همین سوژه اش دو نفرند که از ابتدا یکی به معنویت بیشتر توجه دارد یکی به دنیا. یکی تخت بالایی میخوابد یکی تخت پایینی. یکی به مرگ فکر میکند یکی زندگی و تو همدلانه به آنها پیش میروی. اما مارمولک اندیشه های شعاری و راهبرد نا مشخصی دارد و جذابیتش صرفا شوخی با صنف روحانیت است. خروجی نهایی اش هم همان شد به لحاظ اجتماعی که دیدیم. البته شروع خوبی بود و کاش به رسمیت شناخته میشد.
⚡️نقد روحانیت بد نیست. اتفاقا من معتقدم باید فیلمهایی که در نقد این صنف ساخته میشود زیاد شود. آنهم از نگاه بیرونی مردم. لذا با اصل این ورودها و نقدهای حتی تیز تر از این نیز موافقم و مارمولک این سد مسخره ذهنی را شکسته بود. هر چندیک اقتباسی ضعیف و حیران بود.
⚡️اما شاید در ورود به نقدهای بی سابقه از یک صنف، مارمولک شبیه فیلم«شنای پروانه» است. خنده دار است که من شنای پروانه را دیدم و یاد آفات صنف روحانیت افتادم. شنای پروانه وارد منطقه ممنوعه میشود. زشتیها و پلشتی های پنهان زیر پوست زندگی پایین شهر را نشان میدهد، لات بازی و گنده لاتی را لایه لایه با تیغ جراحی خود باز میکند و پشت سر همه ادعای ناموس پرستیها و رفاقتها و مرامها و داداش داداش گفتنها آن چهره کریه و کثیف را نشان میدهد؛ یعنی میل به گنده لات شدن. یک بودن و دو نبودن. همان استکبار که ضربدر هر صنفی میشود بوی گند کثافتهایش همه را آزار میدهد. البته فرهنگ غیرت شرقی را در یک سکانس گفتگو با کارگر افغانی با رندی حفظ میکند و نقد غرب مینماید.
⚡️شاید از این تعبیر ناراحت شوید اما شنای پروانه من را یاد مهمترین آفتهای حوزه علمیه میاندازد. علت بخش عمده ای از مخالفتها با جریان امام و بی توجهی ها به نظام و به مردم همین امر کثیف است که بارها و بارها امام خمینی در کتابها و سخنانش به حوزویان و اهل علم تذکر داده بود.
⚡️دور شدن و انزوای برخی حوزویان از صحنه زندگی مردم و با فریاد استقلال استقلال ، انزوا را تئوریزه کردن و سکوتها و خفه شدن و هزاران رفتار زشت از این قبیل یک ریشه مهم غیر علمی هم دارد به نام استکبار و گنده لات بازی. نیازی به طرح پلورالیسم و پروتستانیزم و آدرسهای غلط غربی دیگر برای روحانیت نیست.
⚡️خدا رحمت کند مرحوم ری شهری را نمیدانم چرا یاد او افتادم. احساس میکنم شجاعتش که در نقاط کلیدی انقلاب هم در دهه شصت و هم هفتاد و هم فتنه هشتاد و هشت خود را نشان داد ریشه در معنویت و نفس کشی بود که از امام و مرحوم بهجت و دیگر قهرمانان یاد گرفته بود. قهرمانانی که یاد دادند چطور معنویت حقیقی شکستن استکبار و گنده لات بازی و نفر اول بودن است.
@ali_mahdiyan
تقاطع ۳
فهم تفاوت توسعه غربی و پیشرفت انقلابی نیاز به تربیت دینی دارد بیش از تعلیم و آموزش.
دلم برای آنها که نمیفهمند میسوزد. یادم میاید یکی از بچه رزمنده ها در جبهه های جنوب میخندید و میگفت فلان مدیر آمده بود اینجا میگفت چرا این خاکریزها را خراب نمیکنید که مردم جبهه را ببینند. میگفت به او گفتم این مثل آن است که بگویی چرا درختان را نمیبرید که جنگل معلوم باشد. حالا یک عده پیدا شده اند میگویند چرا اینقدر اردوی جهادی به بشاگرد میروند در این چهل و چند سال، چرا منطقه آباد نشده خوب اینها نروند که مایه آبرو ریزی نباشد.
هم خنده ام میگیرد هم دلم میسوزد. این که این جوان انقلابی نمیفهمد یک تاریخ محرومیت که انباشته در ذهن و مدل اندیشه توسعه محور غربی است خودش را در این محروم ترین نقاط نشان میدهد. و با خرج کردن پول در یک نقطه محروم بدون توجه به همه لوازم ملی و منطقه ای آن و بدون تغییر در نگرش و فرهنگ مدیران چیزی درست نمیشود همانطور که خوزستان و بوشهر و گیلان و مازندران درست نشدند و اینکه ریشه کن کردن فقر را اینقدر سهل گرفته اید خودش یک درد است. اما از آن بدتر و فاجعه بار تر این که این آدم ها نفهمیده اند اتصال هویت مومنین جهادی به هویت محرومین این معجزه پیشرفت است. اصل حرکت است به سمت عدالت و ریشه کنی فقر. این تقاطع خودش موضوع کار است. همین باید فراگیر شود و به قول رهبر از ده پانزده درصد تبدیل به نود درصد بشود. و بشاگرد امروز دانشگاه پیشرفت و تعالی انقلاب اسلامی است. پیشرفتی که با تقاطع روح مومنین انقلابی جهادی در زمین مستعد قیام محرومیت محقق میشود. این نقطه را باید عکس گرفت قاب گرفت و مقابل چشم همه مدیران و همه جوانان قرار داد که راه پیشرفت کشور جوشش خود مردم است و پیشرفتی که در بستر رشد مردم محقق نشود توسعه غربی است و باز هم فقر افزا است. و راه جوشش مردم اتصال روح انقلاب و جهاد به مناطق است . بشاگرد مینیاتور سبک پیشرفت انقلاب است و برای همین رهبری حرکت حاج عبدالله را یک واقعه تاریخی دانست و معتقد بود نام حاجی بشاگرد در تاریخ ثبت میشود. و برای همین امام به حاج عبدالله بشارت خیزش اصحاب امام عصر عج از بشاگرد را داد. و برای همین رهبری حرکت جهادی را موتور پیشرفت و عدالت دانست. آن وقت نمیدانم خنده دار است یا گریه دار که عده ای حضور ده ها ساله جهادی ها در بشاگرد را مایه مسخره کردن انقلاب میدانند نه رشد آن. دلم میسوزد برایشان. پیشرفت انقلاب را وقتی با چشم توسعه غربی نگاه میکنید حرفهای عجیبی میزنید از جنس قطع کردن درختان برای دیدن جنگل.
@ali_mahdiyan
وقتی خدا روی زمین آمد
❤️پیام دوازده فروردین امام از آن جهت مهم است که آنچه به پا شده است را از نگاه او تماشا میکنیم. نگاه او متفاوت است. او زمین را از آسمان نگاه میکرد. زاویه ای که ما معمولا به آن عادت نداریم.
❤️او گفت :«جمهوری اسلامی یعنی حکومت عدل الهی» و گفت:«جمهوری اسلامی حکومتی است که نور عدل الهی بر همه به یک طور میتابد» و گفت:«جمهوری اسلامی حکومتی است که در آن باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس یکسان میبارد» و گفت:«همه اقشار به حقوق خود میرسند و فرقی بین زن و مرد و اقلیتهای دینی و دیگر اقشار در اجرای عدالت نیست». آری خمینی، بزرگ عدالتخواه عالم است. اما آرمان را اگر گفت موانع را هم گفت راه حل را هم گفت در همان پیام. چه گفت؟ حرفهای عجیب و غریبی زد. شاید خیلی ها ناراحت شوند از شنیدنش. ولی او به هر حال اینها را در همان پیام گفته و کاریش هم نمیشود کرد.
❤️او گفت «صبحگاه دوازده فروردین روز نخستین حکومت الله» است. گفت پیش از آن هر چه بود «سلطه شیطان» بود. چرا؟ تاریخ این همه حکومتهای الهی داشته، چرا امروز روز نخستین حکومت خدا است؟ پاسخش را او میدهد در همان پیام. میگوید:«حکومت مستضعفین حکومت خدا است» میگوید:«خدمت به شما خدمت به اسلام است» میگوید:«قدرت الهی مظهرش جماعت است» میگوید:«روز امامت امت است» میگوید:«دست توانای خدا قدرت مستضعفین» است. معنای این جملات چیست؟
❤️معنایش این است که اگر بنا داریم به هدفمان برسیم راهش این است که آن قدرت بینهایت و لایزال را پای کار بیاوریم. بدون قدرت نمیشود. قدرت خدا کجا است؟ قدرت مردم است. مردم فلان گروه و جریان و مدعیان نیستند. مردم یعنی همه. لذا گفت:«جز مشتی ماجراجو و بیخبر از خدا همه و همه به ندای آسمانی واعتصموا بحبل الله جمیعا، لبیک گفتند.»
❤️و مشکل کشور فقط همین مشتی ماجرا جو و بیخبر از خدا نبود. او گفت:«ادارات با فرم غربی و غربزدگی بپا شده باید به شکل اسلامی متحول شود» او گفت:«بدون وحشت از شرق و غرب و با استقلال فکر و اراده» او گفت:«آثار طاغوت در شوون کشور ریشه دارد باید پاکسازی شود». این ها چگونه محقق میشود؟ با همان قدرت لایزال. مردم وقتی منسجم میشوند. وقتی زیر قانون الهی، رهبر الهی، اهداف الهی، به هم دست میدهند یک ید واحده میشوند که دست خدا است. این همان معنای جمهوری اسلامی است. که واژگان را در قلم روح الله اینگونه به رقص آورده است.
❤️جمهوری اسلامی جسم انقلاب اسلامی است. تبدیل کننده مردم است به مظهر قدرت و حکومت خدا که گره گشا است. و امروز نگاه کنید ببینید چه کسی فریاد میزند راه درمان ما نه در دست غرب است نه در دست شرق. امیدتان به خودتان باشد. چه کسی میگوید راه درمان توجه به تولیدتان یعنی کارتان و توان خودتان و استعدادهای خودتان و به اندیشه تان و علمتان است.
❤️نگاه کنید ببینید از خدا بیخبرها و ماجراجوها کجای مجلس نشسته اند. آنانکه مردم را از جمهوری اسلامی ناامید میکنند یعنی مردم را از خودشان نا امید میکنند از قدرت خدا. آنانکه بهشت را ترسیم میکنند ولی راه حلی جز نق زدن و لجن پراکندن نمیدانند. نه آفتها را بلدند نه راه حل ها را. آنانکه انتخابات را مسخره میکنند. چشمشان به دست بیگانه است. اینها هم خواهند مرد و خواهند رفت ولی آنچه میماند حرم است. آری آقای جمهوری اسلامی حرم است. اگر ماند همه حرمها هم میمانند.
@ali_mahdiyan
قصه فلفل دستور از بالا بود
✍️ افکار عمومی، مشهد را و زنان را و فوتبال را و خشونت را کنار هم میپذیرد، اصل داستان هر چه که باشد. چرا؟ این غیر از ندانمکاریهای مدیران خرد و کلان است. داستان قدیمی دو مدعی اداره جامعه است. یکی فقه و دیگری دین بشرساخته مدرن. ما آرمانجویانه طرف اولی را میگیریم ولی وقتی با سیلی محکم واقعیت مواجه شدیم تسلیم مدیریت مدرن میشویم. و این چکیده دگردیسی خیلی ها است.
✍️اما واقعیت آن بود که امام اساسا یک برش دیگری به فقه و دانش مدرن زد و راه دیگری را گشود. بر اساس اندیشه او فقه دو گونه بود؛ یکی وقتی که روح حاکمیتی پیدا میکند و تبدیل میشود به یک موجودی زنده که میتواند مدیریت کند، تدبیر کند و تغییر دهد. دیگری یک جسد که همه تلاش میکنند بدون آن هویت تک تک اجزایش را با هزار ترفند زنده کنند و موفق نمیشوند. گاهی دم از نظام سازی و انسجام بخشی میزنند گاهی دم از موضوع شناسی میزنند گاهی دم از مقاصد آن.
✍️همه اینها درست است اما اگر روح حاکمیت درش دمیده نشود، این جسد رها شده میافتد و جان میکند. فقه حکومتی یک صراط علمی بود، نه یک نکته، نه یک باب، نه یک مساله پژوهشی و نه یک سبیل در کنار دیگر سبل. فقه وقتی گارد حاکمیت میگیرد خود را به سامان میکند. مصلحت و مدارا و تقیه برایش در جای خود مینشیند.او در بستر شناخت مردم و دشمن، مقاصد و سیاست های اصلی خود را پی میگیرد و همه دین را به مدد میطلبد.
✍️امام همین توجه را در نسبت با روح مدرنیته یعنی حاکمیت آن، ایجاد کرد. هر تغییری بدون توجه به این نکته مثل گذاشتن یک بسم الله است در سردر یک کارخانه بزرگ وارداتی و در نهایت نیز هضم شدن در سبک مدیریت جبهه مقابل.
جسد فقه و شریعت دینی با جسد دین عرفی مدرن نمیسازد. وقتی نساخت چند راه پیشنهاد میکند؛ یا فقه را دور بیندازید چون زمانش گذشته یا زمانش نرسیده. یا آنکه به زور و خشونت اجرایش کنید.
✍️اگر میخواهید بدانید چه بر سر مهندس بازرگان آمد و چرا در نهایت با اندیشه سکولاریسم از دنیا رفت، یا اگر میخواهید بدانید چرا نوحجتیه هایی مثل مهدی نصیری از آن سر طیف با نظریات شاذ سلفی درباره زنان به این سر طیف میاید و بازرگانیزه میشود. دلیلش همین است که یا باید احمقانه یک مسیر خشونت باری را پیش میرفت و یا اینکه عاقل نمایانه به دامن مدرنیته میافتد که افتاد.
✍️داستان فلفل و چشمهای زنان بیگناه را درست نبینیم، متوجه نمیشویم از کجا میخوریم. نام انقلابی و حزب اللهی و ولایی و امثالهم کار را درست نمیکند. رویکرد امام به تراث دینی و مدرنیته باید زنده شود تا صحنه از حماقت و خشونت و دگردیسی خالی شود. رویکردی که فقه را از انزوا یا خودکشی نجات میدهد همانطور که روشنفکری را نیز از نجاست و بردگی رها میکند.
@ali_mahdiyan
«منصور»
⚡️این روایت از شهید ستاری روایت آرمانگرایی پارتیزانی و اجباری است.انقلابی گری در تقابل با عموم مدیران و مسوولین که به همه تهمت میزند و همه را منفی و سد راه میداند جز یک فئه قلیله. خیلی هم قلیله. فیلم در واقع روایت یک احمدی نژاد است در نیروی هوایی ارتش.
⚡️روایتی که مثلا میخواهد کلیشه های ذهن انقلابی ها را خراب کنند. تا خودش را ثابت کند. یعنی یک انقلابی درگیر و در حال مبارزه، حق دارد هر غلطی میخواهد بکند و همه نمادهای ذهن مذهبیتان را به سخره بگیرد از تیغ زدن ریش و قهر و رفتن به انگلستان بگیر تا تمسخر چهره های ریشوی حزب اللهی و اسکل نشان دادن همه آخوندها همه، و از همه مهمتر اینکه با قلدری تمام، مجلس را هو کردن و دولت را هو کردن و قوه قضاییه را هو کردن که چی، چون گردنم کلفت است و خامنه ای و هاشمی پشت سرم هستند و از امام دستور میگیرم نه هیچ کس دیگر، رابینهودوار انقلابی گری میکنم.
⚡️شباهت روایت منصور با قصه آژانس شیشه ای هم یک شباهت ظاهری است. همان وجود جماعت حداقلی مقابل همه که سربزنگاه قدرت اصلی و شخص رهبری نجاتشان میدهد. اما آژانس شیشه ای اگر با یک نگاه تنزیهی غلیظ دارند دل سوخته و بی ادعایی را روایت میکنند، اما مهم آن است که سخن مناسب دوران خود را میگوید و خوراک لازم زمانه خود را به مخاطب میدهد. آژانس از این جهت یک محصول راهبردی بود. پیامش پاره کردن خواب غفلت و بی خیالی دهه هفتاد و دوران پسا سازندگی و خواص دنیا گرا بود. آژانس شیشه ای کجا و منصور کجا. آن دوره ای که آفتش سرخوشی و غفلت عده ای بود کجا و این دورانی که آفتش ناامیدی از همه کس و همه چیز است کجا. پیام این دوران باید از بین بردن ناامیدی های وارداتی باشد.که نبود.
⚡️وقتی یک مدیر وسط یک نظام پر از ناامیدی و سیاهی قرار میگیرد و با زور و قلدری یک تنه حرفش را پیش میبرد و البته خود نیز داغان میشود، این چه تاثیری بر ذهن و فاهمه مخاطب باقی میگذارد جز تشدید شعار «نمیشود» و «نمیتوانیم».
⚡️ اساسا این سنخ انقلابی گری استبدادی، همان بهشت بردن اجباری است که به تصویر کشیده شده. روایت سوپرمنهای تخیلی است که برای هالیوود خوب است و هدفش ایجاد هیجانهای تخیلی و دور از واقعیت است تا آرامشی از جنس قعود و سرگرمی ایجاد کند و جگر مخاطب هم خنک شود. هالیوود هنر نشاندن مردم است و سرگرم کردنشان نه هنر ایجاد عزم و قیام و حرکت.
⚡️این روایت از منصور معلوم است که هیچ نسبتی با سردار شهید قدس ندارد که با همه افراد نظام همراه و رفیق بود و میدانست همه کسانی که مردم انتخاب میکنند محترمند و همه افراد نظام با همه قوت و ضعفهایشان ارزشمندند. و با همینها باید کار را پیش برد. حق دارد مخاطب در نهایت بگوید فلانی الگوی من نیست. این همان حضور سینمایی آرمانجویی فانتزی « ده ونک» است. و خدا رحمت کند شهید ستاری عزیز و مظلوم را که اینگونه ناقص و منحرف روایت شد. چقدر بد بود فیلم منصور.
@ali_mahdiyan
دهان روزه، وسط صحن آقا، روز ماه رمضان
خونت بریزد کف صحن امام رووف
خوش به حالت شیخ
از این خون مظلوم خیلی کارها بر میاد خیلی کارها
@ali_mahdiyan